صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۷۷۵۳۰
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۹
سطح فهم کلان از قرآن / ۱

گاهی برخی از واژگان و الفاظ در قرآن، ناظر به امور و پدیده‌های کلان اجتماعی است مانند لفظ امت در قرآن؛ گاهی نیز ممکن است الفاظی صریحا به واحد‌های اجتماعی کلان نپردازند، لیکن به لحاظ معنا و مفهوم متضمن امور کلان اجتماعی و تمدنی باشند.

حجت‌الاسلام والمسلمین حبیب‌اله بابایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی طی یادداشتی نوشت: آیا بیان قرآن در قصص، در نکات تاریخ، و در قوانین هستی و اجتماعی، در سطح کلان بوده است، یا نه؟ قرآن همواره در سطوح خرد، آموزه‌های انسان‌شناختی، جهان‌شناختی، و ارزش‌شناختی‌اش را بیان کرده است؟ از سوی دیگر، آیا عواملی اجتماعی و کنشگران کلان در قرآن مورد تأکید بوده است یا اینکه آنچه از عوامل انسانی در قرآن آمده، همه خرد و جزئی بوده است؟ از طرفی آیا در قرآن الفاظ کلانی هم ذکر شده است یا نه الفاظ قرآنی الفاظی با مفاهیم کوچک و خرد است؟ و پرسش چهارم این است که آیا عمل به قرآن و یا تفکر در قرآن، اقتضای سطح کلان دارد و بدون رویکرد کلان تمدنی نمی‌توان قرآن را به جامعیت‌اش فهم کرده و آن را به جامعیت‌اش هم عمل کرد؟ این پرسش‌ها را می‌توان تکثیر کرده و ابعاد مختلف قرآن را از منظر کلان بودن مورد توجه و سوال قرار داد.

ولی به طور خلاصه می‌توان گفت که رویکرد کلان قرآن را در چند نقطه می‌توان پی گرفت: ۱- در واژه‌های کلان، ۲- در مفاهیم کلان، ۳-  در مقولات کلان، ۴- در قوانین و سنت‌های کلان، و ۵- شخصیت‌های بزرگ و اثرگزار در سطوح کلان اجتماعی.

گاهی برخی از واژگان و الفاظ در قرآن، ناظر به امور و پدیده‌های کلان اجتماعی است مانند لفظ امت در قرآن.

گاهی نیز ممکن است الفاظی صریحا به واحد‌های اجتماعی کلان نپردازند، لیکن به لحاظ معنا و مفهوم متضمن امور کلان اجتماعی و تمدنی باشند مانند مفهوم «قدر» یا «قسط» که هر یک می‌تواند چشم‌انداز بزرگی از نظم کلان اجتماعی را بگشایند و ملهم نظریات نوینی در این‌باره باشند.

«اکابر و کبراء»؛ تاثیرگذاران کلان در جوامع 

با مرور آیات مختلف قرآنی از یک سو باید در پی کشف مقولات اجتماعی مانند قوم، قریه، مدینه، بلد، ملک، و امت بود که در قرآن به طور مکرر بدان پرداخته شده است، و از سوی دیگر باید برخی از مفاهیم معطوف به سطح تحلیل کلان اجتماعی را مورد توجه قرار داد.

از جملۀ این واژگان و یا مفاهیمی که به سطوح کلان اجتماعی پرداخته است عبارت است از «کبر»، «برک»، «کافه»، «کثر»، «بسط»، و «شدّ». هر یک از این مفاهیم و معانی در قرآن هم در مورد جوامع صالح و هم جوامع غیرصالح بکار رفته است. مثلا «وَکَذلِکَ جَعَلْنا فی‏کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمی‌ها لِیَمْکُرُوا فیها»، (انعام، ۱۲۳) که نشان از جایگاه گناهکاران بزرگ در هر شهر و جامعه دارد که می‌توانند بستر فساد و انحطاط برای کل جامعه را فراهم آورند. همین مضمون در آیۀ «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ» (احزاب، ۶۷) آمده و مورد تأکید قرار گرفته است که کبراء و بزرگان قوم موجب بوجود آمدن امواج گمراهی می‌شوند. همین طور آیۀ شریفۀ «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً» (نساء، ۳۱) که گویای اهمیت ترک گناهان کبیره در رفع شرور و بدی‌های اجتماعی از یک سو، و ایجاد ظرفیت‌ها و زمینه‌ها برای رشد و توسعه کرامت انسانی از سوی دیگر است. در حقیقت این آیه علاوه بر گناهان کبیره‌ای که کبیره بودن‌شان از قبح فعلی گناه بوجود می‌آید، به گناهان کبیره‌ای اشاره دارد که کبیره بودنشان برخاسته از جهت فاعلی (اینکه کننده گناه نه یک فرد بلکه یک جامعه، و نه عوام بلکه خواص و بزرگان جامعه هستند) و آثار کبیرۀ آنها بوده و بر گناهان در سطح امت و سیئات در سطح تمدن تطبیق می‌کند.

«کافّه»؛  ضرورت اقدامات فراگیر در صلح، دفاع و رسالت جهانی

از جمله عناصر دیگری که در قرآن به کار رفته است، واژۀ «کافّه» درقرآن است که اشاره به سطوح کلان و فراگیر در جامعه دارد: «ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ» (بقره؟208). در این آیه ورود در صلح و آشتی به طور شامل و فراگیر مورد مطالبه و تأکید قرار گرفته، گویی اینکه اگر ورود در صلح و سِلم اگر همگانی، فراگیر، و در مقیاس اجتماعی و بلکه جهانی نباشد و کسانی و یا ملت‌هایی و یا کشورهایی در جهان اسلام با تبعیت از گام‌های شیطانی در شکل‌بندی این صلحِ فراگیر خلل ایجاد کنند، اساسِ سِلم و آشتی آسیب می‌بیند. 

در آیۀ «قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً» (توبه، 36)، نیز مقاتلۀ جامع در برابر جنگ و قتالِ جامع مشرکین مورد تأکید قرار گرفته است. استفاده‌ای که از این آیه می‌توان به دست آورد آن‌جایی که هجمه نظامی و یا حتی فرهنگی به شما به صورت فراگیر و در سطح تمدنی رخ می‌دهد، واکنش شما هم باید ذوابعاد، فراگیر و تمدنی باشد.

با این مواجهۀ تمدنی و فراگیر است که می‌توان در برابر هجمۀ همه جانبه (که حاصل آن برخورد تمدنی است) دوام آورده و از خود دفاع کرد. دفاع ناقص و واکنشی تک‌بُعدی به هجمه‌های چندبعدی و پیچیده، ناکارآمد و محکوم به شکست است. بر همین اساس، در مواجهه با غرب تمدنی، تنها باید تمدنی ظاهر شد و الا تمدن غرب، هویت اسلامی را پاره پاره می‌کند و از اسلام و تمدن اسلامی یک کاریکاتور اسلامی می‌سازد. 

در آیۀ دیگر نیز، اساس رسالت و اجرای آن به عنوان رسالتی فراگیر و شامل ترسیم شده است. آنجا که می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَنَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لايَعْلَمُونَ» (سبأ، 28). این آیه در واقع بدین نکته تأکید و اشاره دارد که آنچه از آسمان آمده برای همه مردم است، همه مردم می‌توانند آن را از دست رسول گرامی دریافت کنند، فهم کنند، عمل کنند و به سعادت همگانی برسند. گویا همگانی بودن اسلام و فراگیر بودن مخاطبان قرآن مطلوب است و شاید بتوان گفت که شمولیت قرآن برای همه انسان‌ها را می‌توان در قالب و فرم تمدن پیاده کرده و به این عمومیت بتوان تحققی نسبتا جامع بخشید.

انتهای پیام