صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۸۰۸۸۷
تاریخ انتشار : ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۳
یادداشت

حضور امام رضا(ع) در مرو و تجمع شخصیت‌های فکری در این منطقه سبب شد که مرو به عنوان پایتخت علمی ـ فرهنگی مورد توجه صاحبان فکر و اندیشه قرار گیرد و در نتیجه گسترش تبادلات فکری، حضرت رضا(ع) طرح معارف اسلامی را علاوه بر ظرف شریعت، در ظرف فرهنگ و تمدن نیز مطرح و ارائه کند.

رسول اسماعیل‌زاده دوزال(رسول میرزایی دیزمار)، کارشناس ارشد فرهنگی، در مطلبی که با عنوان «سیمای شریعت در قالب تمدن؛‌ سفر تاریخی امام رضا(ع) از مدینه به مرو» در اختیار ایکنا گذاشت تصریح می‌کند که حضور حضرت امام رضا(ع) و گسترش حوزه فکری اسلام در مرو و تجمع شخصیت‌های فکری در مرو سبب شد که مرو به عنوان پایتخت علمی ـ فرهنگی مورد توجه دانشمندان، صاحبان فکر و اندیشه و کالای معرفتی قرار گیرد و اسلام تمامی امکانات، داشته‌ها و دارایی­‌های مادی و معنوی مسلمانان غیر عرب را به استخدام خود در آورد.

متن یادداشت از این قرار است:

سفر تاریخی امام علی بن موسی الرضا(ع) از مدینه به مرو حداقل دو نتیجه بزرگ و تاریخی داشت. اول آن که با سفر آن امام همام زمینه انتقال فرهنگ، علوم، معارف و حکمت از مدینه نبوی به مرو و در کل به خراسان بزرگ و ترکستان فراهم شد. به‌طوری‌که با گسترش کرسی‌های آزاداندیشی و درس‌های معارف و تضارب افکار، معارف راستین از لابه‌لای معارف عمومی راه گسترش و نفوذ در فرهنگ­‌های مختلف را پیدا کرد و با اتکا و استناد به معارف و گفتمان رضوی در سراسر منطقه شیوع پیدا کرد.

نتیجه دوم عبارت بود از این که معارف دینی در اثر وجود مبارک امام هشتم(ع) توأم با عرفان و عشق الهی در مرو پایه‌گذاری شد. همین توأمانی را بعدها شاگردان آن حضرت توانستند در کل منطقه گسترش دهند. اوج این حرکت شگرف را در وجود مبارک محمد بن زید و همچنین بزرگترین عارف ایرانی، خواجه یوسف همدانی که مزارش در مرو است، می‌بینیم. 

تصوف اسلامی در ترکستان با عنوان ایرانلار(ایران در ادبیات صوفیانه ترکی یعنی عارفان واصل. ایران از ایرماق یعنی رسیدن و واصل شدن) متکی به خواجه یوسف همدانی است و شاگردانی با مشرب خواجه یوسف همدانی همچون خواجه احمد یسوی و نجم‌الدین کبری و عزیزالدین نسفی توانستند تصوف اسلامی را در دو شاخه در این منطقه گسترش دهند و در این مکتب و مشرب‌ها صدها متصوف با عنوان پیران در عصرهای مختلف به ظهور رسیدند که تنها در «داش اوغوز» و «اورگنج قدیم» در مزارستانی در مجاور مزار شریف نجم‌الدین کبری بیش از سیصد عارف پیر، متصوف و ایرانی مدفون هستند.

از جمله «هفت پير خراسان» که عبارتند از: 1- بايزيد بسطامی 2- ابراهيم ادهم 3- ابوالفضل سرخسی سرخس بابا 4- ابوسعيد ابوالخير(مهنه بابا) 5- ابوالحسن خرقانی 6- خواجه عبدالله انصاری و 7- فريدالدين عطار نيشابوری از سرآمدان این مشرب و مکتب فکری هستند. همه این صوفیان و پیران توانستند محبت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را با شریعت اسلامی توأمان کنند و محبت و عشق به اهل بیت(ع) را رکن رکین معارف و فرهنگ این منطقه سازند.  

به برکت وجودی این کاروان پیران و ایرانیان (ایرانلار) عارف و طرح دیانت و شریعت توأمان با حب اهل بیت(ع)، سبب شد آوازه عرفان حقیقی اسلامی در این دیار نسبت به سایر مناطق ممتاز باشد. در این سفر که هزاران عالم، دانشمند، ادیب، راوی، کاتب و اندیشمند به امام رضا(ع) در خراسان بزرگ پیوسته و او را همراهی می‌کردند، با خیل عظیم و متنوعی از پیروان آیین‌های شرقی اعم از بودا، ودا، شمنیزم، زردشتی، زنادقه، مکاتب عرفانی و تصوف اعم از مشارب هندی، چینی و شرقی در تماس شدند و ارتباط برقرار کردند.

این مواجهه، یک فضای بزرگ گفت‌وگوی دینی، فرهنگی، آیینی و کرسی­‌ها و سکوهای مناظرات و مباحثات جدی در حوزه‌های مختلف علمی، فکری، عقیدتی، حقوقی، فلسفی و عرفانی را به وجود آورد. در این مرحله مکتب اسلام در مواجهه با فرهنگ­‌های مختلف و در گفت‌وگو با دیگر مکاتب شکل تمدنی و سیویل به خود گرفت که در تمام زمینه‌ها برای همه اقوام و ملل با فرهنگ و زبان‌های متفاوت حرفی برای گفتن داشت.

حضور حضرت امام رضا(ع) و گسترش حوزه فکری اسلام در مرو و تجمع شخصیت‌های فکری در مرو سبب شد که مرو به عنوان پایتخت علمی ـ فرهنگی مورد توجه دانشمندان، صاحبان فکر و اندیشه و کالای معرفتی قرار گیرد. چنان شد که معارف جدید به همراه معارف کهن ایرانی، ترکی، هندی و چینی میزان حقانیت خود را با سنگ محک معارف اسلامی بسنجد. در مرو هر کس آنچه از معرفت و شناخت برخوردار بود، در بازار فکر و اندیشه عرضه کرد. این تبادلات فکری گسترده سبب شد که حضرت امام رضا(ع) طرح معارف اسلامی را علاوه بر ظرف شریعت در ظرف فرهنگ و تمدن نیز مطرح و ارائه کند.

طرح معارف دینی در ظرف فرهنگ و تمدن الزامات خود را دارد که علاوه بر آگاهی از معارف موجود، برخورداری از ابزار گفت‌وگو و آشنایی با وسایل گفت‌وگو که همان زبان است ضروری است. با توجه به همین الزامات است که بنا بر قول‌هایی، حضرت امام رضا(ع) نه تنها با معارف عصر آشنا بود، حتی به زبان­‌های مختلف عصر از جمله سه زبان تمدنی اسلام یعنی عربی و عجمی(فارسی) و ترکی هم آشنا بود. 

فربه شدن ایدئولوژی و معارف دینی نیازمند گسترش در جغرافیای جدید بود. گسترش جغرافیا، تنوع فرهنگی و زبانی و نیازها را به دنبال داشت که در نتیجه، جغرافیای مرو با آن مختصات ایجاب می‌کرد که تمدن اسلامی از متن تجمع فرهنگ‌ها حاصل آید.

امام رضا(ع) در دو حوزه به رفع این نیازمندی پرداخت:

1ـ حوزه تبلیغ و مباحثه و مناظره
2 ـ حوزه تربیت شاگرد 
حضرت با این حرکت پایه‌های تمدن جدیدی را مبتنی بر دین و معارف اسلامی مستحکم کرد و با شکل‌گیری تمدن اسلامی قدرت و توانایی­‌های مسلمانان گرد هم آمد و در اصل یک منبع و کانون بزرگ تمدنی ایجاد شد. این کانون از جغرافیا و از رنگ حجازی و کوفی فراتر رفت و با تملک ظرفیت‌های جدید توانست با یک قدرت چند بعدی جدید در حوزه‌های مختلف ظاهر شود.

با شکل‌گیری تمدن اسلامی استعدادهای مختلف قومی، فرهنگ­‌ها و زبا‌ن­‌های مختلف به کار گرفته شد و اسلام تمامی امکانات، داشته‌ها و دارایی­‌های مادی و معنوی مسلمانان غیر عرب را به استخدام خود در آورد. اگر در مراحل مکی و مدنی و کوفی، اسلام تنها زبان عربی و فرهنگ و داشته‌های عربی را در اختیار و استخدام داشت، اما در دوره­ اسلام مروی و اسلام تمدنی علاوه بر زبان عربی به زبان­‌های فارسی و ترکی(با تمام شاخه‌های اویغوری و خاقانی و جغتایی و اوغوزی-سلجوقی و تاتاری و قبچاقی) و بعدها زبان اردو نیز مسلح شد.

این زبان­‌ها در سیر طولی شکل­‌گیری فرهنگ و تمدن اسلامی ـ ایرانی به عنوان زبان­‌های اسلامی مطرح شدند. تملک و استخدام داشته­‌های ملل، تنها در حوزه­ زبان منحصر نشد، بلکه در فرهنگ و هنر نیز مصداق پیدا کرد. به عنوان مثال «فرهنگ نوروز» که یادگار جشن دیرین ایرانیان در ماقبل اسلام بود، در اثر دگرگونی­‌ها به یک فرهنگ اسلامی ـ ایرانی مبدل شد. این تبدیل نفع دو طرفه بود. هم اسلام از ظرفیت نوروز بهره­‌مند شد و هم نوروز از طریق دین اسلام گسترش یافت و به کمک اسلام به مناطق دیگر جهان اسلام نیز توسعه پیدا کرد.

و یا داستان­‌های دده قورقود که  یک اثر کهن در بین ترکان بود، به برکت اسلام  و با جهت­‌گیری و اسلامیزه ­شدن ماندگاری یافت. در حوزه­ موسیقی هم چنین بود. به عنوان نمونه، با تغییر معرفتی در فرهنگ اوزانی، فرهنگ عاشیقلار نیز به داشته‌های تمدن اسلامی در حوزه موسیقی و داستان­‌سرایی علاوه شد. در عرفان و تصوف، این دگرگونی بسیار گسترده و ریشه­‌ای بود. به‌طوری که تصوف چه در شرق و یا در غرب به ویژه ادبیات تصوف، تنومندی درخت اسلام را به نهایت رساند. 

انتهای پیام