صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۹۳۱۶۸
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۴

حجت‌الاسلام والمسلمین بهجت‌پور با بیان اینکه اولین زمینه ولایت الهی فهم نقش‌آفرینی‌های خدا در زندگی انسان است، گفت: عمده مردم به دلیل جهالت یا تعصب و کفر احساس بی نیازی نسبت به خدا می‌کنند و کار پیغمبر و اهل بیت(ع) و قرآن این است که این احساس را بشکنند.

به گزارش ایکنا از خوزستان، حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجت‌پور، مفسر قرآن و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی شب گذشته دوشنبه 16 تیر در سخنرانی هیئت روضه‌الزهرا(س) دزفول در ادامه سلسله مباحث تبیین مفهوم ولایت، بیان کرد: گفتیم یکی از مفاهیم بلند اسلامی، ولایت است و در برابر آن، مسأله برائت قرار داد. دو حکم تولی و تبری، از احکامی هستند که به عنوان فروع اسلام شناخته شده‌اند و مطابق این دو حکم، مسلمانان باید غیظ خود را نسبت به کسانی که کفر می‌‎ورزند و رحمت خود را نسبت به کسانی که اهل ولایت هستند، دائما تقویت کنند.

وی اظهار کرد: گفتیم «ولایت» به معنی پیوستگی دو چیز به هم است؛ وقتی این دو چیز هم رتبه باشند، از آن به دوستی تعبیر می‌شود و وقتی یکی از آنها مقام بالاتری داشت، معنی آن سرپرستی است. خداوند متعال در عین اینکه همه مؤمنین را ولی و دوست هم قرار داده است، در مسأله سرپرستی هم ورود فرموده و مسأله سرپرستی را از خدای متعال شروع می‌کند، تا بعد به ولایت رسول(ص) و اهل بیت(ع) برسد.

این مفسر قرآن خاطرنشان کرد: وقتی کسی بنا است مفهوم ولایت را به دست بیاورد باید اقداماتی انجام دهد. ولایت زمینه‌هایی لازم دارد. اولین زمینه ولایت این است که آن که به سمت او می‌رویم، باید چیزی جذاب داشته باشد، فایده‌ای داشته باشد که باعث شود من برای تحصیل آن فایده به سمت او حرکت کنم. قرآن آیات بسیار زیادی درباره ولایت الله بیان کرده است. اگر فرصت بود، می‌شد حداقل سی جلسه درباره ولایت الله سخن گفت. در این آیات می‌بینیم خداوند متعال چگونه نقش آفرینی می‌کند. این نقش آفرینی‌ها زمینه‌ای می‌شود که ما خود را به او نزدیک کنیم.

صاحب تفسیر «همگام با وحی» ادامه داد: آغاز حرکت دین از اینجا شروع می‌شود که عمده مردم به دلیل جهالت یا تعصب و کفر، احساس بی‌نیازی نسبت به خدا و مالک تدبیرشان می‌کنند و کار پیغمبر و اهل بیت(ع) و قرآن این است که این احساس را بشکنند به گونه‌ای که مردم حقیقت احساس نیاز خود به پروردگارشان را احساس کنند. یکی از این مسائل مسأله خلقت و یکی مسأله تسویه است؛ یعنی نسبت برقرار کردن میان مخلوقات: «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى». 


بیشتر بخوانید:


بهجت‌پور با بیان اینکه یکی دیگر از نقش آفرینی‌خدا مسأله تقدیر است، توضیح داد: تقدیر به معنی اندازه و تعیین اندازه است؛ مثل مهندسی که برای یک نقشه اندازه گیری‌هایی می‌کند. خدای متعال، توانایی‌ها و استعدادهایی در هر یک از پدیده‌ها گذاشته است که این استعدادها، بعدا باید شکوفا شوند. مثلا استعداد درخت شدن را در یک هسته و استعداد انسان شدن را در یک اسپرم قرار داده است. بعدا هم آن را مدیریت می‌کند تا به نتیجه برسد. خلقت این طور است. خداوند متعال می‌فرماید تمام بشر را در وجود حضرت آدم قرار دادم و از او این تکثیر اتفاق می‌افتد. در دیگر مخلوقات هم همینطور است. همه ما در ویژگی‌هایی با هم تفاوت داریم مثل تفاوت در سرانگشت‌ها و جدیدا می‌گویند از طریق چشم هم می‌شود، هویت افراد را تشخیص داد. این قدرت خدا است.

این مفسر قرآن افزود: خداوند در سوره اعلی می فرماید: «وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى» کسی که اندازه گرفت، سپس هدایت کرد. هر یک از ما استعدادی داریم و بر اساس این استعداد به هم نیاز پیدا کردیم و جامعه تشکیل شد. «فهدی» یعنی برای شکوفا کردن این ظرفیتی که در یک موجود هست، برنامه هدایت ریخت؛ هدایت تکوینی. استعداد دیدن، شنیدن، راه رفتن در سلول اولیه ما هست. اینها چه طور فعال می‌شود؟ اینها به خاطر هدایت تکوینی است. حالا درباره انسان، هدایت تشریعی هم وجود دارد؛ یعنی خداوند فرموده اگر این گونه باشید رشد خواهید کرد و اگر نباشید، رشد نخوهید کرد. به اختیار خود انتخاب کن.

این استاد حوزه علمیه گفت: خدایی که این گونه است و دارد جهان را در یک نظام احسن مدیریت می‌کند، خدای دوست داشتنی است. در برابر کسی که این همه حق به گردن ما دارد و این همه قدرت در کل جهان هستی دارد، انسان باید مراقب رفتارش باشد، و لذاست واژه «تقوی» را به کار می‌بریم. تقوی یعنی مراقب بودن، نه ترسیدن. خدا که ترس ندارد. این همه به ما محبت کرده است. ترس ما وقتی است که ما نیمه‌های خالی لیوان خود را می‌بینیم. می‌بینیم چه قدر کوتاهی کردیم: «أنت کما اُحبُ فاجعلنی کما تُحب»: تو آن طور هستی که دوست دارم.

بهجت‌پور بیان کرد: گاهی یک پزشک می‌آید چشم کسی، یا گوش یا بیماری کسی را درمان می‌کند ما یک عمر یادش می‎کنیم و از او تجلیل می‌کنیم. حال تصور کنید خدایی که این جان را به ما می‌دهد، فرزند می‌دهد، توانایی‌هایش را روز به روز بیشتر می‌‎کند، او را رشد می‌دهد، این را باید چگونه دید؟ این دوست داشتنی نیست؟ این عاشق شدنی نیست؟ اینکه امام صادق(ع) می‌فرمایند «هل الدّین إلا الحُب» اینجاست. یعنی آغاز ولایت تشریعی که اسمش را بعدا دین می‌گذارم، از این محبت است. وقتی انسان محبت کسی را داشت، خطا نمی‌کند.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: پس محبت به خاطر فایده و جذابیتی است که دیده‌ام و به اندازه آن خودم را به آن نزدیک می‌کنم. اینکه فرمود: «وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» (بقره، 165) یعنی این. یعنی هیچ کس را در مقام محبت از خدا بالاتر نمی‌بینم. اگر انسان به اینجا برسد، یک گام به سمت ولایت الهی نزدیک شده است. به همین نسبت درباره پیغمبر عزیز همین طور است. خداوند در آیه انتهایی سوره فتح می‌فرماید پیغمبر(ص) و همراهان ایشان کسانی هستند که نسبت به کفار شدید هستند و نسبت به مؤمنان مهربانند؛ دائما تلاششان این است که رضوان الهی را به دست بیاورند. اثر بندگی و خضوع در برابر خدا را در سیمای آنها می‌بینید.

این مفسر قرآن با اشاره به زحمات پیامبر(ص) در تأسیس جامعه دینی گفت: پیروان پیغمبر(ص) بایستی آرام آرام شکل می‌گرفتند. پیامبر(ص) در کجا کار خود را شروع کردند؟ در مکه. مکه چه وضعی داشت؟ 360 بت در کعبه نگه داری می‌شد. کعبه خانه توحید است، اما در نتیجه دوری از انبیا و علما کعبه که اولین مسجد جهان است به بت‌کده تبدیل شد. جامعه‌ای که از علما و مربیان معنویش فاصله بگیرد، دیری نخواهد پایید. انسان بدون مراقبت سقوط می‌‌کند.

وی بیان کرد: پیامبر(ص) ما مؤسس بود. مؤسس مفهوم دقیقی دارد؛ مثلا فردی مدیر یک دستگاه است. اگر او نباشد، دیگری به جای او می‌‎نشیند. اما تأسیس کار خیلی سختی است. ببینید پیامبر ما چه کردند؟ در جامعه‌ای که پر از جهالت و شرک است، پیغمبر(ص) ظهور کرد، خیمه اسلام را برافراشت. در آن زمان کسی جرأت می‌کرد اظهار مسلمانی کند؟ همین که پیامبر(ص) شروع کردند همه گفتند چرا این طور نماز می‌خواند؟ ابوجهل می‌گفت اگر او را ببینم که این طور در کعبه نماز می‌خواند پایم را روی گردنش می‌گذارم: «أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى» (علق، 9 و 10) اشاره‌اش به همین است که در سوره علق؛ اولین سوره نازل شده است. چند روز گذشت همه علیه پیغمبر(ص) سخن گفتند که این مرد نعوذبالله دیوانه شده است. سوره نازل شد؛ «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ، مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ»(قلم، 1 و 2) کمی دیگر گذشت گفتند ایشان ساحر است. خداوند در سوره مدثر که چهارمین سوره است به این سخن نیز پاسخ داد. پیغمبر(ص) ما همچنان آزار می‌دید آنقدر که خود فرمود: هیچ پیغمبری(ص) از قومش به اندازه من آزار ندید.

بهجت‌پور ادامه داد: ماجرای شعب ابی‌طالب را می‌دانید. سه سال در شعب، پیغمبر(ص) را گرفتار کردند. تحریم کردند. بعد از اینکه چند نفر مسلمان شده بودند. تازه مسلمانان را اذیت کردند. شما قصه بلال را شنیده‌اید که در گرما روی سنگریزه‌های داغ او را می‌خواباندند و سنگ بزرگ بر سینه‌اش می‌گذاشتند و به او می‌گفتند از توحید دست بردار. اگر کسی را می‌شناختند آنها را می‌کشتند؛ مانند یاسر و سمیه. عمار مجبور شد از باب تقیه اظهار کند که مشرک هستم: «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ» (نحل، 106) درباره ایشان نازل شد. دوره سختی بود. پیغمبر(ص) مجبور شدند همان چند مسلمان را به حبشه(افریقا) بفرستند. آنقدر توطئه چیدند که پیغمبر(ص) ما در لیله المبیت علی بن ابی طالب(ع) را به جای خود خواباند و از مسیری رفتند که خلاف مدینه بود و سه روز در غار ثور ماندند. بعد به سمت مدینه رفتند. همه قبایل قریش بر کشتن ایشان توافق کردند. بعد هم که به مدینه رفتند اولین دردسر ایشان، بنی اسرائیل بودند؛ آدم‌های متدینی که موحد بودند.

وی با اشاره به آزارهای یهود در مدینه خاطرنشان کرد: اینها یک توقعی داشتند چون در تورات خوانده بودند که در کوه فاران، خداوند رسول را تعیین می‌کند. اینها می‌گفتند احتمالا رسول از میان ما است. از سال‌ها قبل در مدینه مستقر شده بودند، بلکه رسالت را به اینها بدهند، اما این طور نشد لذا هرچه توانستند کار حضرت را خراب کردند. آنقدر کینه به دل داشتند که می‌گفتند مشرکین از مؤمنان هدایت یافته تر هستند. خدا وقتی می‌خواهد درباره کینه یهود صبحت کند می‌فرماید یهود، شدیدترین دشمنی‌ها را با مؤمنان دارند. اولین دردسر پیغمبر(ص)، این متدینان بودند.

این مفسر قرآن ادامه داد: پیغمبر ما افزون بر یهود، با مشرکین هم در جنگ بودند. 60 جنگ بر پیغمبر ما تحمیل شد. این فشارهایی بود که در تأسیس بر پیامبر ما وارد شد، اما ایشان چه کردند؟ ظرفیت فطری را که در مردم بود رشد دادند. وقتی آنها را به حدی رساند که تبدیل به گروه شدند، آنها را متحد کرد و وقتی به اندازه کافی رنگ و بوی دین را گرفتند اینها را وارد جامعه قریش کرد و به عنوان مؤمنان رسمی جلوی مردم گذاشت. خداوند به ایشان دستور داد: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ» (حجر، 94) مؤمنان را از مشرکان، جدا کن تا معلوم شود، در برابر سرکشان، متقیان هم در جامعه هستند و دستوراتی به پیامبر(ص) و جامعه مؤمنان می‌دهد. بعد از اینکه مکیان توفیق یاری پیامبر(ص) را نداشتند، پایگاه اسلام به مدینه منتقل شد. پیغمبر(ص) جامعه را برپا کرد شرک را از بین برد، یهود را تبدیل به کسانی کرد که اهل ذمه هستند؛ یعنی باید با ذلت جزیه بدهند.(سوره توبه) بعد فرمود: «وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً» (توبه، 36) یعنی کل مشرکان نباید در شبه جزیزه عربستان باشند این پایگاه باید پایگاه اسلام باشد. یهود هم اگر می‌خواهند بمانند باید جزیه بدهند. این مرد زحمات زیادی کشید. از این مرحله به بعد در دو سوره انتهایی مدینه(مائده و توبه) خداوند زمینه‌های پیگیری انقلاب پیامبر(ص) را برای بعد از ایشان طراحی کرد. مسأله امامت در سوره مائده مطرح شد که صد و سیزدهمین سوره است.

وی توضیح داد: آیات مربوط به امامت همه در سوره مائده است. دستگاه دین کامل شده است و جامعه باید با نهادگذاری امامت به این سمت حرکت کند. بعد در سوره توبه که آخرین سوره نازل شده است جامعه‌اش را آسیب شناسی کرد و فرمود جامعه ما منافق دارد، کورددل، کافر، و ... دارد. و در نهایت یک نهاد علمی گذاشت و فرمود: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ» (توبه، 122) همه مردم که نمی‌توانند بیایند در مدینه آموزش دین ببینند، گروهی تفقه در دین بکنند و قومشان را انذار بدهند. پیغمبر(ص) منذر است. اینها(علمای دین) هم باید منذر شوند، شعبه‌هایی از پیغمبر بشوند. این لباس که بر تن روحانیت است، لباس پیغمبر است تا بتوانند در این مسیر وظیفه خود را انجام بدهند. پس در این سوره آسیب شناسی کرد.

بهجت‌پور در ادامه گفت: در سوره مائده از ارتداد یهود و مسیحیت سخن می‌گوید و بعد به مسلمانان می‌گوید اگر شما هم مرتد بشوید گروه دیگری را به جای شما می‌آورم. این پیش بینی‌ها همه برای آینده است که در حال تحقق است.

وی گفت: نکته پایانی که تا اینجای بحث باید بگویم این است که مسأله مهمی که اتفاق افتاد این بود که پیغمبر(ص) می‌دانستند بعد از خود کار باید به دست کاردان بیافتد، همه پیغمبران که آمدند گفتند ما هیچ پاداشی نمی‌خواهیم؛ الا پیغمبر اسلام(ص) که فرمودند: «لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» (شوری، 23) اگر بخواهید مزد مرا بدهید هیچ چیز نمی‌خواهم؛ مزد من اظهار محبت و اقدام محبت آمیز در ارتباط با نزدیکان من است. چرا؟ چون ایشان می‌خواستند دین را بعد از خود بر دوش اینها بگذارند.

صاحب تفسیر «همگام با وحی» گفت: در انجیل، در شام آخر، عیسی بن مریم حواریون را جمع می‌کند و می‌فرماید آخر کار من است. مانند قضیه غدیر است. می‌فرماید من دین را بر دوش پطروس گذاشتم. اما بعد از ایشان کسی به نام پولِس پیدا شد. او شکنجه گر رسمی یهود بود. گفت عیسی مسیح(ع) به خواب من آمد و فرمود چرا رسول من نمی‌شوی؟ من رسول عیسی هستم. رفت و در کلیساها گفت عیسی پسر خدا است. اولین انحراف شکل گرفت. گفت لازم نیست شما به شریعت عمل کنید، عیسی منجی است، او خدا بوده که به زمین آمده تا انسان‌ها را از عذاب رها کند. مسیحی‌ها هم پذیرفتند. الان اگر شما به عهد جدید مراجعه کنید می‌بینید 13 نامه‌اش، نامه‌های پولس است. یک نامه از پطروس وجود دارد که تحریف در آن معلوم است. این گونه دین سازی کردند.

بهجت‌پور در پایان گفت: در اسلام، کسانی که جنگ‌ها علیه پیامبر(ص) به راه انداختند(بنی امیه) به یک باره امیرالمؤمنین شدند. وقتی از حضرت حسین(ع) خواستند با یزید بیعت کند، حاکم مدینه به ایشان اصرار کرد که بیعت کنید. امام به این نکته اشاره فرمودند که چگونه ما را با اینها مقایسه می‌کنید.

انتهای پیام