گروه اندیشه ایکنا به مناسبت ایام محرم و صفر به سراغ اهل معرفت رفته تا هر بار از ساحتی به واقعه عاشورا و قیام سیدالشهدا(ع) نظر بیندازد. در این مجال به سراغ محمد صحتی سردرودی رفتیم تا پیرامون عاشورا پژوهی و تحریف شناسی با او گفتوگو کنیم.
محمد صحتی سردرودی نویسنده و عاشوراپژوهی است که از دهه 70 پژوهشهای خود را آغاز کرده و اهتمامی در زمینه کار تخصصی در حوزه تاریخ نگاری امام حسین(ع) داشته، او در این سالها مورد بی مهری و تنگ نظریهایی قرار گرفته که خود دربارهاش این چنین میگويد: هر چه تعصب و تصلبهای بیشتری را دیدم به اهمیت کار در این حوزه بیشتر پی بردم. او تا تدوین این اثر راه درازی را پیموده و برای این مسیر پایانی نمیبیند. از تألیفات او میتوان به؛ «شهید فاتح در آئینه اندیشه»؛ «غدیریههای فارسی از سده چهارم تا چهاردهم»؛ «مقتل الحسین(ع) به روایت شیخ صدوق»؛ «عاشورا عشقینده (مجموعه شعر و مراثی به زبان آذری)»؛ «عاشوراپژوهی با رویکردی به تحریفشناسی تاریخ امام حسین(ع)» اشاره کرد.
گفتگوی پیش رو ناظر به کتاب «عاشورا پژوهی با رویکرد به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(ع)» است که تقدیم به مخاطبان اهل معنا میشود که در ادامه میخوانیم.
ایکنا- به عنوان پرسش ابتدایی، از آنجا که شما در یک بخشی از کتابتان بیان کردید که کارتان به گونهای تهذیب عاشوراست؛ این نیاز را چگونه تشخیص دادید و از چه زمانی موضوع تحریفشناسی عاشورا بهصورت جدی برای شما مطرح شد؟
از سال 1372 شروع به این کار کردم ، اولین کار کتابی بود بنام «محدث نوری، روایت نور» ایشان اولین کسی بود که در تحریفستیزی و تحریفزدایی در تاریخ امام حسین(ع) و عاشورا کار کرده است و کتاب معروفی دارند بنام «لؤلؤ و مرجان» ، قبل از آن نیز در دوران جوانی کتاب 3 جلدی «حماسه حسینی» شهید مطهری(ره) را خوانده بودم و برای این کتاب فهرست تفصیلی نوشتم.
به این موضوع حساس بودم که اگر در هیئت یا جایی از تاریخ چیزی میگویم مستند حرف بزنم و هر حرفی را به عنوان تاریخ نقل نکنم. اما عواملی که باعث شد که عمرم را صرف این کار (تحریفشناسی) کنم، دست کم سه عامل بود: اول اینکه امام حسین(ع) به عنوان سرور آزادگان میان ما ایرانیان و در بین اعراب به عنوان ابوالاحرار (پدر آزادگان) معروف هستند و در کل به عنوان نماد، الگو و اسوه آزادی هستند لذا این موضوع از این جهت برای همه جالب بود، برای من نیز، مثل تشنهای که دنبال آب باشد، دنبال آزادی و آزادگی بودم همچنین امام حسین(ع) در فرهنگ، ادبیات و هنرهای دیگر میتوانست این مفاهیم را به ما برساند، لذا دلیل اول، آزادیخواهی بود. دلیل دوم اینکه، برای ما که در حوزه تشیع کار میکنیم؛ امام حسین(ع) دروازه ورود به این حوزه است، هر که بخواهد مکتب اهل بیت(ع) و شیعه را بشناسد، به امام حسین(ع) و عاشورا میرسد. سومین عامل هم این بود که، از این شاخه به آن شاخه پریدن، عمر را ضایع کردن است؛ کسانی که تخصصی کار نمیکنند، عمرشان ضایع میشود، همهدان پیدا نمیشود، همهدان در حقیقت هیچدان از آب در میآید. خوب است انسان یک موضوعی را برای خودش انتخاب کند و تخصصی در آن حوزه کار کند. از عادتهای دوره نوجوانی و جوانی من این بود (آنزمان که وسایل ارتباطی مثل زمان حاضر نبود) هر سال حداقل یک، دو و گاهی سه سررسید را پر میکردم از یادداشتها، از اندیشههایی که در ذهنم عبور میکرد، یا از اساتید میآموختم و یا از دوستان میشنیدم مینوشتم. مثلا زمانی تعداد 16 سررسید را یک دور مطالعه کردم، دیدم بیشترین یادداشتهایم مربوط به امام حسین(ع) و عاشوراست، معلوم شد بیشترین دغدغهام این موضوع بوده است، لذا مجموع این عوامل باعث شد به حوزه عاشوراپژوهی ورود کنم.
ایکنا- به نظر شما چرا ضروری است که مردم در بین مفاهیم دینی مختلفی که با آن آشنا میشوند، با تحریفات عاشورا هم آشنا شوند، آیا مطرح کردن برخی تحریفات به لحاظ اعتقادی مشکلی برای مردم ایجاد نمیکند؟
نه، مطرح نکردن این موضوع مشکل ایجاد میکند. زمانی که حقیقت از دروغ تفکیک نشود و ادغام شود، شنوندگان و خوانندگان در حرفهای دقیق و درست نیز شک میکنند. بالاخره همه میدانند که تاریخ آغشته و مالامال است با افسانهها، اسطورهها و داستانها؛ لذا این مسائل باید تفکیک شود، مربوط به شیعه هم نیست، مربوط به یک مکتب و مذهب هم نیست، در همه ادیان، در همه فرهنگها در همه تاریخها راست و دروغ به هم آمیخته است. عدهای باید اینها را از هم تفکیک کنند، دروغ را کنار بگذارند تا حقیقت آشکار شود و فرصت ظهور و بروز پیدا کند، اگر این کار انجام نشود اعتماد همه از تاریخ و نقل آن سلب میشود و بعد نوعی هرج و مرج در تاریخ پیش میآید؛ یعنی هر کسی هر چه شنید بیان میکند و فرد دیگری نقض آن را نقل میکند، لذا زمانی که با هم متناقض باشند هر دو از اعتبار ساقط میشوند
(اذا تعارضا تساقطا)؛ لذا مطرح کردن آن، نوعی تنویر قلوب و اذهان و همچنین روشنگری است.
ایکنا- چه سابقهای به لحاظ علمی و حکمی در زمینه عاشورا پژوهی داریم؟
سابقه عاشوراپژوهی به عصر عاشورا برمیگردد ، چون آنهایی که شخص امام حسین(ع) را ترور کردند، حتی بیش از آنکه بخواهند شخص ایشان را ترور کنند، برنامههایی ریختند که شخصیت حضرت را ترور کنند؛ یعنی اگر شخصیت ایشان را ترور نمیکردند نمیتوانستند شخص امام حسین(ع) را با آن وضع فجیع، با همراهانشان ترور کنند؛ لذا اتهامات از قبل عاشورا بر علیه علی(ع) و اولاد طاهرینش شروع شده بود، از فتنه عثمان(خلیفه سوم) که مسلمانان علیه او شوریدند و کشتند، مسلمانان از آن زمان دو دسته شدند، به عدهای میگفتند عثمانی و به عدهای میگفتند علوی. این نزاع بشدت در آن زمان وجود داشت و نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که انسانها بیش از آنکه با عقلشان زندگی کنند با عواطف و احساساتشان زندگی میکنند، مخصوصا 1400 سال پیش، این واقعیت بیشتر بود؛ لذا بعد از قتل عثمان بنیامیه سعی کردند عواطف مسلمانان را به خودشان معطوف کنند؛ از اینرو پیراهن خونین عثمان را در همه مساجد علم کردند، حتی معاویه 10000 نفر قاری قرآن و مقدسین را استخدام کرده بود که زیر پیراهن عثمان قرآن بخوانند و گریه کنند، حتی در تاریخ، مقتلی برای عثمان نوشتند مقدم بر مقتل الحسین(ع) است، آنها شروع کردند به تسخیر عواطف مسلمین، بعد که حضرت علی(ع) در 19 رمضان ترور و در 21 همان ماه شهید شد، شیعیان هم شروع کردند در مظلومیت و فراق حضرت گریه کردند تا آنجا که در کتاب «مجمع الانصار» هر چیز روان و جاری را در روان بودن به اشک شیعیان مثال میزدند، بعد که واقعه عاشورا پیش آمد و آنقدر تکان دهنده و ناجوانمردانه بود و مصائب شدیدی داشت که شهادت امیرالمؤمنین(ع) را تحت تأثیر خودش قرار داد. به همین خاطر شیعیان برای مصائب عاشورا عزاداری میکردند و ائمه هم تشویق میکردند و این نوعی تشخص بود برای مکتب شیعه که همیشه تحت فشار حکام بودند. گویی نام و یاد امام حسین(ع) تریبونی بود که صدای شیعه از آن شنیده میشد و اندیشههای علی(ع) و اولاد طاهرینش(علیهم السلام) را به گوش جهانیان برسانند. این کار از چشم مخالفان و حکومتها دور نبود؛ لذا به تحریفها دامن میزدند حتی در زمان ائمه اطهار(علیهم السلام) که ارباب غلو و افراطیها میان شیعیان نفوذی بودند و میخواستند تشیع را از درون تهی کنند میگفتند که حسین بن علی(ع) کشته نشد؛ بلکه خدا ایشان را به آسمانها برد مثل حضرت عیسی(ع)، این افراد نزد امام صادق(ع) این موضوع را مطرح میکنند، امام(ع) ناراحت شده و انکار میکنند و میفرمایند: واقع امر این است که جد ما روز عاشورا در کربلا شهید شد و آنجا هم دفن شده است. در این زمینه نیز میگفتند انگشت و دست امام حسین(ع) را قطع کردند، انگشتری را به غارت بردند، ائمه ما میگفتند این دورغ است، حتی امام صادق(ع) میفرماید؛ آن انگشتری به غارت نرفت بلکه بعد از ایشان به جانشین ایشان به ارث رسید و از ایشان هم به پدر من و به همین ترتیب به من رسیده و به آن شخص فرمودند جمعه آینده به مسجدالنبی بیا تا آن انگشتری را به تو نشان دهم. راوی میگوید، جمعه رفتم امام صادق(ع) انگشتری را نشان داد و فرمود این دورغ است و انگشتر به غارت نرفته است، لذا مشخص است که این تحریفسازها فعال بودند و تحریفاتی میساختند و ائمه (ع) با این تحریفات مبارزه میکردند.
ایکنا - به نظر شما در چه بخشهایی از تاریخ کربلا ما با تحریف بیشتری مواجه هستیم؟
آن بخشهایی که مربوط به اهداف و اندیشههای امام حسین(ع) است، حتی اگر از نظر کمی مهم نباشد، از نظر کیفی مهمتر است. اگر بخواهیم از نظر کمی بیان کنیم، آنجایی که مربوط به مصائب است، یعنی رنجهایی که کشیدند، ظلمهایی که در کربلا به امام حسین(ع) و خانوادهاش وارد شد، غلظت پیدا میکند و همچنین در آمارها، مثلا حضرت علیاکبر(ع) در هر حمله 100 نفر را میکشتند، حضرت ابوالفضل(ع) 200 تا 300 نفر را میکشتند، اینها را بعدها جهت تسکین قلوب ساختند. واقع هم این است که از طرف امام حسین(ع) و یارانش اصلا قصدی برای جنگ نبود، صرفا دفاع میکردند، کل کشتههای سپاه عمربن سعد به سختی به 100 نفر میرسد اما میبینیم بسیاری از افراد مبالغه میکنند و آمار را بالا میبرند؛ اما خطرناکتر از همه، تحریف اندیشهها و اهداف حضرت است که متأسفانه هنوز ادامه دارد و در بین شیعیان هم کم نیست.
ایکنا- ریشههای اصلی این تحریفات در کجاست؟ آیا به عوامل مذهبی و داخلی بر میگردد یا به عوامل خارجی و سیاسی؛ در واقع چه عواملی در تحریف تاریخ کربلا مؤثرند؟
این عواملی (مذهبی و سیاسی و...) که شما نام بردید، بشدت دخیل بودند، از عوامل مذهبی مثالی میزنم. اهل سنت، اصول مذهبی در علم کلام و عقایدشان دارند؛ لذا میخواهند عاشورا را طوری بنویسند و بیان کنند که به آن اصولشان که از ابتدا با تحریف مطرح شده آسیب نرسانند. مثلا آنها اصلی دارند با عنوان «عداله الصحابه»، که میگویند هر کسی با پیامبر(ص) چند روزی نشسته و از اصحاب النبی(ص) محسوب شود، عادل است، لذا نمیتوان به او انتقاد کرد و از طرفی وقتی میبینند فاجعه عاشورا پیش آمد، اگر یزید بن معاویه متهم شود، بعد از یزید قضیه بیخ پیدا میکند، پدر یزید بن معاویه، که او را جانشین خود ساخت و با زور، خلافت را موروثی کرد، معاویه هم زیر سؤال میرود، در این صورت صحابهای که به معاویه در شامات از زمان خلیفه دوم قدرت دادند، آنها هم شریک جرم محسوب میشوند؛ لذا تاریخ را تحریف کرده و همه چیز را در ابن زیاد خلاصه میکنند و میگویند؛ یزید بن معاویه نمیخواست عاشورا رخ دهد و بعد از وقوع آن هم ناراحت بود، به هر نحوی میخواهند منکر شوند. با اینکه تاریخ و منابع نوشتند، خانواده امام حسین(ع) و بازماندگان شهدای کربلا را بهصورت اسیر به کوفه بردند و از آنجا به شام.
ابن تیمیه منکر میشود و میگوید به شام نبردند؛ در صورتی که در این مورد همه، متفق القول هستند، برای اینکه یزید زیر سؤال نرود ابن زیاد را مقصر جلوه میدهند یا میگویند قاتلین امام حسین(ع) عراقی بودند، شیعیان خودشان بودند، از شام کسی نیامده بود، در حقیقت اهل شام را تبرئه میکنند تا یزید را تبرئه کنند. در حالی که اگر دقیق شویم هم در کوفه در قتل مسلم بن عقیل و هم در کربلا اهل شام حضور داشتند اما از ابتدا سیاستشان این بود اینها را به رخ نکشند و از عراقیها عدهای سرشناس را مطرح کنند که بنام آنها تمام شود بعد بتوانند عراقیها و اهل کوفه را به جان هم بیاندازند که این کار را هم کردند، به هر حال این یک عامل سیاسی و مذهبی بود، یزید نمیخواست متهم شود، می دانست حسین بن علی(ع) میان مسلمانان محبوبیت دارد، فرزند دختر پیامبر(ص) و خامس آل عباست، توصیفات پیامبر(ص) را در مورد امام حسن و حسین(ع) شنیده بودند که آنها را شباب اهل الجنه میخواندند، یا در جایی دیگر فرمودند؛ حسین از من است و من از حسینم؛ این مطالب را یزید میدانست؛ لذا برای اینکه متهم نشود، میخواست مردم نفهمند سپاهیانی از شام اعزام شدند، راهها را بستند تا کسی از کوفه و شهرهای دیگر برای کمک نیاید، حتی بعد از شهادتشان هم ماهها راهها را بسته نگه داشتند تا کسی سر بلند نکند. در کوفه هم هانی بن عروه و مسلم بن عقیل را به شهادت رساندند و در کربلا هم آن فاجعه را به بار آوردند.
چون قلم دست آنها بود و خصوصا اینکه اهل کوفه، اهل قیام و خیزش بر علیه خلفا بودند، بنی عباس هم از باب نقش سیاسی که میتوانست داشته باشد به این تحریف ادامه دادند که بگویند امام حسین(ع) را کوفیان کشتند، شیعیان خودشان کشتند، عراقیها کشتند تا روی عراقیها را کم کنند. عراقیها در این میان مظلوم واقع شدند مخصوصا اهل کوفه، کوفه مرکز تشیع بود. شهدای کربلا بعد از بنی هاشم بیشتر از مردم کوفه بودند، عمدتا به این تحریف دامن زدند که الان در فرهنگ ما هم رسوخ پیدا کرده می خواهند کسی را منسوب کنیم میگوییم ما اهل کوفه نیستیم یا الکوفی لا یوفی این موارد را ابن تیمیه و ... رواج دادند که در مقاله مفصلی با مستندات نوشتم و منتشر شده است.
ایکنا- در مسیر تألیف و پژوهش برای شناسایی تحریفات عاشورا چه روشی داشتید، میتوانید به نمونهای اشاره کنید؟
در شناخت تحریفات، روشهای مختلفی وجود دارد؛ یکی آن که در کل تاریخ بخصوص تاریخ اسلام که عاشورا هم بخشی از آن است برای خود موازینی دارد، معیارها و روشهایی دارد که باید رعایت شود. از همان ابتدا چند مکتب، مکاتب تاریخی خوانده میشود، یکی مکتب عراق است، یعنی عراقیها آمدند تاریخ اسلام را نوشتند، یک مکتب هم تاریخ حجاز است (مکه و مدینه) که برای خودشان مورخین و رواتی داشتند، مکتبی هم داریم بنام شام، که هر کدام از اینها میخواستند نقش خود را در تاریخ اسلام پررنگ و نقش دو رقیب دیگر را کمرنگ کنند؛ یا حوادث شوم، بد و منفی را به دو رقیب خود نسبت دهند؛ لذا باید حساس بود زمانی که مورخ شامی یا وابسته به دربار شام (بنی امیه) روایتی از آنها نقل میکند که بر ضد مردم عراق است باید اینجا دقیق بود و بگردیم ببینیم آیا از مکتب تاریخی حجاز هم این مورد را نقل کردهاند یا مکتب تاریخی عراق هم نقل کرده است؟ اگر هر سه نقل کنند معلوم میشود این مطلب درست است و میتواند با آسودگی آنرا قبول کرد؛ اما اگر فقط عراقی نقل کند و مفهومش بر علیه شامی باشد، باید به شدت تردید کرد یا برعکس مکتب شام نقل کند بر علیه مردم عراق بشدت باید تردید کرد، نگاه کرد آنهایی که وابسته بودند یا کسانی که وابسته نبودند، چگونه ادبیاتی دارند؟ اشعاری که بیان شد، احادیثی که از ائمه شیعه نقل شده است، اینجا ما برای اینکه تحریفات را عمیقا بررسی کنیم به احادیث ائمه(ع) مراجعه میکنیم مخصوصا امام باقر، امام صادق، امام موسی بن جعفر و امام رضا(ع)، ایشان حساس بودند که واقعه عاشورا را درست نقل کنند و خودشان نیز نقل میکردند و توصیه میکردند دور هم جمع شوید و این قضایا را برای هم تعریف کنید که فراموش نشود، این همه پاداش و ثواب برای عزاداری و زیارت امام حسین(ع) نوعی مبارزه با تحریف بود که اصلش فراموش نشود و اخبار درست نسل به نسل به آیندگان منتقل شود.
برای نمونه، سنیها در قرائت بنی عباسی میگویند؛ امام حسین(ع) وقتی با حربن یزید ریاحی مواجه شد، لحظهای عصبانی شد و به او گفت: «ثكلتك أمك»، مادرت در عزایت بنشیند، حر هم گفت؛ اگر مادر تو دختر پیامبر(ص) نبود، من هم این جمله را به شما میگفتم، اما به احترام پیامبر(ص) نمیتوانم بگویم، این را سنیها در قرائت بنیعباس، تاریخ طبری، مسند ابی مخنف ( که به دیدگاه من سنی بوده) همانطور که شیخ مفید در مقدمه الجمل بیان میکند یا ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه میگوید. از طرفی روایت داریم از ائمه شیعه نقل شده که حر بن یزید ریاحی میگوید؛ زمانی که از کوفه خارج شدم برای فرماندهی 1000 نفر جهت بستن راه امام حسین(ع) داشتم تا نگذارم آنجایی که میخواهد برود یا تسلیم ابن زیاد کنم و متوقفش کنم، آنزمان یکی صدا کرد و گفت در راه اسلام قدم برمیداری، خودت را به بهشت خدا بشارت بده، به خود گفتم خاک بر سر من، میخواهم فرزند پیامبر(ص) را بکشم آن وقت بشارت بهشت را به من میدهند، بعد به خودش میگوید: مادر حر در عزایش بنشیند؛ نه اینکه امام حسین(ع) به او گفته باشد. این هم از طریق ائمه برای ما بیان شده و آن نیز از طریق روایت تاریخی که توسط بنی عباس نوشته شده است لذا وقتی این دو روایت را در کنار هم قرار میدهند میفهمند که کدام تحریف شده و کدام درست است، کدام به شخصیت حضرت اباعبدالله(ع) نزدیکتر است و کدام به حر؟ آیا ممکن است امام حسین (ع) به کسی که هنوز جنگ با او را شروع نکرده بگوید؛ مادرت در عزایت بنشیند؟ این از شأن و شخصیت امام حسین(ع) دور است. این موضوع را حر به خودش گفته اما بعدا تحریف کردند و از زبان حضرت به حر مطرح کردند.
در زمانی با مداحی مصاحبهای کردند که او هتاکی کرده بود به برخی متفکران. به او گفتند شما مداحی و از امام حسین(ع) میگویی ادب و اخلاقتان کجاست، چرا توهین و فحاشی میکنید؟ گفت مولا و ارباب ما هم به موقع فحاشی میکرد، مگر به حر نگفت، مادرت در عزایت بنشیند، متأسفانه این تحریفات در عمل نیز اخلاق ما را نیز تحت تأثیر قرار میدهند؛ لذا باید حساس بود و پیگیری کرد.
همواره مرا مورد نقد قرار میدادند که چرا کار سلبی انجام میدهی، کار ایجابی انجام بده. از این رو کتابی بنام مقتل الحسین به روایت شیخ صدوق (رئیس محدثین شیعه از قرن سوم و چهارم) را نوشتم، شیخ صدوق کتابی به همین نام داشت که از دست رفته بود و به ما نرسیده بود، من آنرا بازآفرینی کردم و 200 روایت، حدیث و خبر به نقل ائمه(ع) جمع آوری شد.
ایکنا- در زمینه تحریفات عاشورا با کتب شیعه هم مواجه شدید؟
نه. متأسفانه شیعه به این صورت تاریخ ننوشته و اگر هم نوشته بدست ما نرسیده است. دو کتاب است که هم شیعه قبول دارد و هم سنیها، یعنی نویسندگان آنها سنی نبودند، «تاریخ یعقوبی» و «تاریخ مسعودی» که متأسفانه مختصر هستند. در تاریخ یعقوبی چیزهایی درباره عاشورا وجود دارد که جای دیگر پیدا نمیشود. کتاب معتبر و متقدم است اما کم است، یا در کتاب «مروج الذهب» مسعودی که متقدم است و به روز واقعه نزدیک است در آنجا هم مطالبی است که بسیار مفید هستند، لذا کسی که در مورد عاشورا کار میکند حتما باید به این کتابها مراجعه کند.
یکی از کم لطفیهای عاشورا پژوهان این است که از این موارد غفلت میکنند، در صورتی که تاریخ طبری بسیار رسوخ پیدا کرده، غافل از اینکه طبری، تاریخ طبری را برای بنی عباس نوشته، برای حکومت اسلامی نوشته به قول عباسعلی خویی، طبری تاریخ را برای حکومت اسلامی نوشته برای امت مسلمان ننوشته، مخاطبش این بوده که خلفای بنی عباس خوششان بیاید، تا جایی که مواردی که احتمال میداد مورد رضایت و خوشامد آنها نیست را حذف کرده و نیاورده است. در رابطه با معاویه خودش تصحیح میکند و میگوید چیزهایی است که خوش نمیدارم که نقل کنم، در مذمت معاویه چیزهایی بوده که حذف کرده است. او تاریخی نوشته که به نفع بنی امیه و بنی عباس است و در این میان آل علی(ع) مظلوم واقع شدند.
ایکنا- اشاره کردید بخشی از تحریفات عاشورا به صورت شعر بوده است، با چه اشعاری مواجه شدید که در ذهن ما به عنوان حدیث تلقی میشود اما شما در پژوهش خود آن را نوعی تحریف یافتید؟
بله این مسئله را من بصورت مقالهای در دهه 70 نوشتم و همواره مواردی ضمن مطالعاتم به آن اضافه میشود. حرفهایی که به ائمه خصوصا امام حسین(ع) نسبت میدهند، چون متن آنها عربی بود تصورشان این بود که حدیث است، اما زمانی که بررسی میکنیم میبینیم یک یا دو بیت شعر است از فلان شاعر، او زبان حال گفته اما چون عربی بوده تصورشان این بود حدیث است (زبان حال متأسفانه زبان قال شده است). نمونههای آن بسیار است؛ به عنوان مثال «کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا» که متأسفانه به امام صادق(ع) نسبت میدهند که این دروغ است، هیچ امام معصومی بیان نکرده، شعاری بوده که بر زبانها جاری شده است، یا عبارت «إنَّ الحیاةَ عقیدةٌ و جهادٌ» شعاری بوده که شاعری بنام احمد شوقی سروده بود و روزنامهای در مصر هر روز صفحه اول چاپ میکرد، این را هم به امام حسین(ع) نسبت دادند یا در رابطه با دخترشان حضرت سکینه(س) گفته شده که ایشان در محبت خدا غرق است لذا معنا ندارد با کسی ازدواج کند وقتی پسرعمویش، (پسر امام حسن(ع)) خواستگارش بوده امام میفرماید: دخترم مستغرق در عبادت و عشق خدا است، لذا نیاز نیست ازدواج کند، این هم دروغ است، یک صوفی در قرن سیزدهم از زبان حضرت بافته و شیخ عباس قمی هم دقت نکرده و آن نقل کرده و بر زبانها جاری شده است، مثالها بسیار است.
ایکنا- به نظر شما با توجه به اینکه در حوزه تاریخ نگاری کربلا پژوهش های بسیاری انجام گرفته است، آیا هنوز زوایایی هست که مغفول مانده باشد و اهل تحقیق به آن نپرداخته باشند؟
بله. زوایای ناگشوده کم نیست و آنچه هست تکرار مکررات است. من در کتابخانه اختصاصی که برای امام حسین(ع) و عاشورا در نظر گرفتم حدود 7000 جلد کتاب جمع کردم که اکثرا تکراری است. اما از طرفی خلاهایی وجود دارد که پژوهشگران جوان و تازه نفسی را میخواهد که این مسائل را سامان دهی کند. برخی مقولهها همیشه محل نزاع بوده به نتیجه هم نرسید، لذا مقالات و کتابهایی پی در پی چاپ شده، جاذبهای هم که امام حسین(ع) دارد موجب شد هر کسی در این مورد کتاب نوشته است. در این چهل و هفت سال گذشته شخصیتی را پیدا نمیکنید که بنام امام حسین(ع) کتابی ننوشته باشد، همه میخواهند در این وادی حرفی بزنند، لذا غیرتخصصی میشود، همه اظهار نظر میکنند بدون اینکه تخصصی داشته باشند از این رو حرفها تکراری است، از یک طرف اثبات میکنند و از طرفی رد میکنند به نتیجه هم نمیرسند.
به نظر من یکی از کارهای مهمی که در این زمینه بهتراست انجام شود این است که موسسات تحقیقاتی و پژوهشی در زمینه عاشورا تشکیل شوند، مانند آنچه در حوزه علمیه و نجف اشرف است که بصورت اختصاصی درباره امام حسین(ع) کار میکند و ما چنین چیزی نداریم. نکته دیگر این است که ما دانشنامه، فرهنگ یا دایره المعارف عاشورا نداریم که به آن مراجعه کنیم، چطور دانشنامه جهان اسلام، دایره المعارف اسلام و دانشنامه ادبیات داریم، دانشنامه امام حسین(ع) و عاشورا نداریم. افراد خاصی کارهایی کردند اما تنها چیزی که به آنها اطلاق نمیشود دانشنامه است، مجموعه مقالاتی را جمع آوری و چاپ کردند و نام آن را دانشنامه عاشورا یا امام حسین(ع) گذاشتند. دانشنامهای که با اصول بصورت الفبایی، مرجع باشد و منتشر شود نداریم، لذا بزرگترین خلا، نبود کتاب مرجع در این خصوص است.
ایکنا- به نظر شما مسیر بررسی تحریفها میتواند ادامه داشته باشد؟
بله، باید مؤسساتی باشند و هر روز رصد کنند که تحریفات رشد نکنند، هفتهای نیست که تحریفات را تولید نکنند، بعد کم کم از زبان یکدیگر نقل می کنند، اگر شهرتی پیدا کند جمع کردنش سخت میشود. مداحها، شعرا و نوحهخوانها چیزهایی از خود میبافند که اگر رصد نشود آسیبهای جدی وارد میکند .
ایکنا- با توجه به اینکه در ایام محرم و صفر افراد بیشترین مواجهه را با معارف اهل بیت(ع) و از طریق روضه خوانها دارند تا اهل تحقیق، در این حوزه چه توصیهای دارید؟
مردم در این ایام بیشترین ارتباط را با اهل بیت و همچنین قرآن دارند که توسط تکایا و حسینیهها برگزار میشوند . متأسفانه این موضوع عللی دارد که یکی از این موارد بر میگردد به اینکه ما ایرانیها عادت کردیم به تنبلی در تفکر، یعنی از تفکر میگریزیم.
در جامعه ما متفکر کم است و مردم دنبال این هستند چیزی بشنوند و عقدههای خود را خالی کنند، بیشتر به حال خود میگریند تا امام حسین(ع). کسی که مسلمان باشد و بگوید یک لحظه اندیشیدن بهتر از ۷۰ سال عبادت است ،چنین مسلمانی کم پیدا میشود.
دوم اینکه؛ رسانههای جمعی به روضه خوانها بیشتر میدان میدهند، مثلا صدا و سیما بیشتر شعار پخش میکند تا شعور، نمیآید در محرم و صفر مناظراتی برگزار کند در رابطه با هدف شناسی، سخنان و اندیشههای امام حسین(ع). یکطرفه و بصورت غیر تخصصی حرف میزنند و بیشتر به جنبه سیاسی می پردازند تا جنبه اندیشه ای و حکمی. تحریف بزرگی رسوخ پیدا کرده که مبنایی است در تاریخ تشیع، مقوله هایی مثل نبوت، امامت، خلافت، ولایت و مودت اهل بیت به گونهای تحریف میشود و زیر پای مقوله حکومت ذبح میشود. مثل اینکه همه اینها برای اینکه قدرت و زر و زور به وجود آمده است. این سیاست زدگی، این حکومتی شدن مساجد و منابر مشمئز کننده میشود، لذا دنبال مداحهایی میروند حتی اگر دروغ بگویند، مردم از اهل اندیشه گریزان شدند و علمای دینی در بین مردم رنگ باختند و از طرفی مردم روحانیت را متهم به حکومتی بودن میکنند. یکی از عوامل عقب ماندگیهای ما این است که جدی گرفته نشده است و گرنه فرهنگی که امام حسین (ع)، سرور آزادگان جهان را دارد، این فرهنگ بسیار غنی است.
اولین اصل در امام حسین شناسی مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است، حالا شما نگاه کنید ملت ما ۷۰ درصد در فلاکت و ذلت فقر زندگی میکنند اما جرأت ندارند اعتراض کنند، چون شجاعتی که باید از فرهنگ عاشورا میگرفتیم به مسلخ بردند، هیئتها از مردم جدا شده و بدست کسانی است که مسائل را منحرف کردند و نمیگذارند مردم به آزاداندیشان مراجعه کنند.
عاشورا را از معنا و مفهوم تهی کردند. مثلا مداحان و وعاظ همه چیز را خلاصه میکنند در اطاعت از ولی و امام. در صورتی که در آن زمان نیز خود حضرت را به این متهم میکردند که از امام اطاعت نمیکرد. روز عاشورا یکی از فرماندهان معروف لشکر یزید (برادر هانی بن عروه بود) میان صفوف سپاه ابن زیاد میگشت و میگفت: ملزم به اتحاد مسلمين باشید، اطاعت کنید از بزرگانتان و در کشتن کسی که از دین خارج شده و مخالف امام است به خود تردید راه ندهید و منظور از امام، یزید بن معاویه و منظور از کسی که از دین خارج شده امام حسین(ع) بود.
ایکنا_ با توجه به اینکه شما عمری را در این حوزه گذراندید و کتاب های بیشماری از نگاه و نظر شما گذشتند مهم ترین موضوع عاشورا پژوهی را در وضع معاصر چه می دانید و از نظر شما چه تفاوتی پیگیری این حوزه در حال حاضر با گذشته داشته است؟
اگر منظور شما از حال حاضر عاشورا پژوهی در ایران باشد باید بگویم به شدت دچار تحریفات است خصوصا هدف شناسی و تحریفات مبنایی که به یکی از آنها اشاره کردم. متأسفانه امروز امام حسین(ع) بیشتر از هر روز دیگری مظلوم است.
من در زمینه تاریخ نگاری امام حسین(ع) دو پژوهش دیگری هم دارم که تمام شده اما مجوز نشر نمیتوانم بگیرم، معلوم شده که ناشر نتوانسته مجوز کتابها را بگیرد، نام کتاب «حسین شهید باز مظلوم است»؛ من معتقدم هر روز امام حسین(ع) شخصیتشان ترور میشود هر روز به امام تهمتهای زده میشود، گاهی از درون خود شیعیان؛ اینکه گفته میشود امام حسین(ع) میخواستند کسب قدرتی بکند و فریب نامههای مردم کوفه را خوردند و زمانی که فهمیدند که دیر شده بود.
یکی از مشکلات ما وابستگی به تاریخ طبری و چشم پوشیدن از منابع دیگر است. امروزه نقش صدا و سیما در این زمینه جدی است؛ مخصوصا در ایجاد برنامههایی که در رابطه با هدف شناسی و شناخت اندیشههای امام حسین(ع) که میتواند هر روز مناظره بگذارد و این مناظرات هم چند تا داور داشته باشند تا بر اساس مستندات حرف صحیح فهمیده شود.
انتهای پیام