در حکمت 21 نهجالبلاغه حضرت امیر مومنان(ع) میفرماید «قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ. و درود خدا بر او، فرمود: ترس با نااميدى، و شرم با محروميت همراه است، و فرصتها چون ابرها مىگذرند، پس فرصتهاى نيك را غنيمت شماريد.»
«هَيْبَة» دو معنا دارد؛ عظمت و ابهت، معنای دیگر ترس است که در این حکمت معنای دوم مورد نظر است، «خَيْبَةِ» به معنای شکست و ناامیدی، «حَيَاءُ» نیز به معنای کم رویی و خجالت است، «حرمان» به معنای محرومیت، «تَمُرُّ» از فعل مرّ به معنای گذشت و عبور کردن و «سحاب» به معنای ابر، «فُرَصَ» به معنای قدر دانستن است.
در مورد واژه هَيْبَة باید بیان کرد، دو نوع ترس وجود دارد؛ ترس بجا و نابجا، بعضی موارد در زندگی، انسان نباید شجاعت به خرج دهد چون در واقع شجاعت نیست و حماقت است، اما در مواردی به طور مثال میخواهد از حقی دفاع کند اینجا ترس معنا ندارد. برای ایجاد تعادل در این زمینه انسان باید بر اساس عقل و شریعت عمل کند.
کم رویی نیز همچون ترس دو نوع است، البته کمرویی را نباید با ادب و مودب بودن اشتباه بگیریم، ادب در جای خود سنجیده است، اما مودب نبودن و بیحیایی انسان را محروم میکند.
در ادامه حکمت میفرماید فرصتها مثل ابر در گذر هستند، امروزه موضوع معنای زندگی بسیار مطرح میشود و روانشناسان و فلاسفه به آن میپردازند که انسان برای این معنای زندگی نیازمند یک تکیه است، نقطه اتکای خداپرستان خداست که تا وقتی خدا هست نه مأیوس میشوند و نه خسته میشوند.
ذیل این حکمت در باب عظمت حضرت علی(ع) باید نکتهای را مطرح کنم، آیه 55 سوره قمر «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر» به عظمت حضرت علی(ع) اشاره دارد. «صدق» به معنای راستگویی نیست بلکه به معنای «بالاترین مقام» در نزد خداوند است. شاخصه عظمت و ارزش حضرت علی(ع) به میزان نسبتی است که با خدا دارد، شهید مطهری در کتاب جاذبه و دافعه توضیح میدهد که جاذبه حضرت به این دلیل است که خدا را مد نظر قرار داده است. لذا هر آنچه در ویژگیهای حضرت علی(ع) نمایان است و وجود دارد به این رابطه با خداوند باز میگردد. در کل نیز هویت هر انسان به ميزان نسبتی است که با خدا دارد.
در حکمت 22 حضرت میفرماید «لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِينَاهُ، وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى ما را حقّى است اگر به ما داده شود، و گرنه بر پشت شتران سوار شويم و براى گرفتن آن برانيم هر چند شبروى به طول انجامد.»
در این حکمت منظور از پشت شتر سوار شدن به معنای تلاش کردن است، یعنی اگر حق ما را ندهند برای گرفتن حق خود آنقدر تلاش میکنیم تا به آن برسیم. البته در تفسیر و معنی دیگری از سید رضی آمده است اگر حق خود را نگیریم علاوه بر اینکه حق ما را نمیدهند ما را تحقیر هم میکنند.
بیشتر بخوانید:
در حکمت ۲۳ میفرماید «مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ [حَسَبُهُ] نَسَبُهُ كسى كه كردارش او را به جايى نرساند، افتخارات خاندانش او را به جايى نخواهد رسانيد.»
در کتب دینی ما گاهی به اصالت خانوادگی تأکید شده است، به طور مثال امیرالمؤمنین(ع) نامهای به مالک نوشتند که اگر میخواهی فرماندهان لشکرت را انتخاب کنی از کسانی انتخاب کن که اصالت خانوادگی داشته باشد، البته این اصالت به فقر و غنا، بی پولی و پولداری، بالاشهر و پایین شهر، روستایی و شهری بودن و شهرت داشتن یا نداشتن و... نیست.
اصالت یعنی اینکه خود فرد و افراد نزدیک به او کسانی باشند که سالم باشند و اهل آسیب رساندن به جامعه نباشند و همچنین تقوا داشته باشند. به طور مثال پيامبر(ص) به سلمان اصالت داد اما به بنیامیه اصالت نداد. پیامبر به مردم فهماند اگر غلام حبشی عمل خوبی انجام دهد به بهشت میرود و اگر یک قریشی گناه کند به جهنم میرود. در این مفهوم عمل و نصب باید در کنار هم باشد.
حکمت ۲۴ نیز میفرماید «مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ، إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ. از كفاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن، و آرام كردن مصيبت ديدگان است.» «مَلْهُوفِ» به معنای ستم دیده، «اغاثه» به معنای به داد رسیدن، «تَّنْفِيسُ» یعنی آرامش دادن، «مکروب» نیز به معنای آدم گرفتار است، بر اساس این حکمت، اینکه از فرد گرفتار رفع گرفتاری کنیم از کفاره گناهان است.
در حکمت بعدی یعنی حکمت ۲۵ امیرالمومنین(ع) میفرماید «يَا ابْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ، فَاحْذَرْهُ. اى فرزند آدم زمانى كه خدا را مىبينى كه انواع نعمتها را به تو مىرساند تو در حالى كه معصيت كارى، بترس.» اگر دیدیم خداوند نعمتهای پشت سر هم به ما میرساند، بدانیم که سر بزنگاه ما را خواهد گرفت، در علم کلام به آن عذاب استدراجی میگویند که فرد درجه درجه در عذاب فرو میرود.
حکمت 26 میفرماید «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً، إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ. كسى چيزى را در دل پنهان نكرد جز آن كه در لغزشهاى زبان و رنگ رخسارش، آشكار خواهد گشت.» «فلتات» به معنای لغزشها است، حضرت در این حکمت این تکته را بیان میکنند که نیتها و آنچه انسان پنهان میدارد بلاخره نمایان میشود.
امام علی(ع) در حکمت 27 نیز بیان میدارد «إمْشِ بِدَائِكَ، مَا مَشَى بِك، با درد خود بساز، چندان كه با تو سازگار است.» این حکمت به معنای این نیست که به پزشک مراجعه نکنیم بلکه به این معناست که تا درد خیلی ما را اذیت نکرده خود را به دست پزشک نسپاریم، حکمت اینکه انسان مدام برای کوچکترین چیزی به پزشک مراجعه کند را نهی میکند.
در حکمت 28 میفرماید «أَفْضَلُ الزُّهْدِ، إِخْفَاءُ الزُّهْدِ. برترين زهد، پنهان داشتن زهد است.» زهد بیرغبتی به دنیاست نه اینکه وانمود کنیم که اهل زهد هستیم، انسان بخواهد زهد خود را به رخ دیگران بکشد افتخار نیست.
حکمت 29 بیان میدارد «إِذَا كُنْتَ فِي إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِي إِقْبَالٍ، فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى. هنگامى كه تو زندگى را پشت سر مىگذارى و مرگ به تو روى مىآورد، پس ديدار با مرگ چه زود خواهد بود.» «ملتقی» محل ملاقات است؛ امام(ع) میفرماید هر روز که از عمر ما میگذرد به خانه قبر و مرگ خود نزدیک میشویم.
حکمت 30 نیز میفرماید «الْحَذَرَ الْحَذَرَ، فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ. هشدار هشدار، به خدا سوگند، چنان پرده پوشى كرده كه پندارى تو را بخشيده است.» خداوند آنقدر گناهان ما را پوشانده است گویی گناهی نداشتیم و آنها را بخشیده است.
انتهای پیام