صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۲۵۹۸
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۵

استراتژی اسرائیل برای تجزیه سوریه به دهه 1950 برمی‌گردد. با این حال، این استراتژی در چشم‌اندازی روشن که به عنوان «طرح ینون» شناخته می‌شود، تجسم یافته بود؛ این طرح خواستار تجزیه سوریه به مناطقی با سکونت اقلیت‌های مذهبی و قومی، با تشکیل چندین کشور کوچک و هدف این بود که این کشورهای جدید به متحدانی تبدیل شوند که تحت حمایت اسرائیل قرار گیرند.

به گزارش ایکنا به نقل از الجزیره، اسرائیل در چارچوب تلاش برای اجرای پروژه اعلام شده و صریح خود که خواستار تجزیه سوریه به کشورهای کوچک است، به دنبال تنش و درگیری در جنوب سوریه با دامن زدن به یک جنگ فرقه‌ای است. این امر به اسرائیل اجازه می‌دهد تا اجماع منطقه‌ای و بین‌المللی در مورد ثبات و تمامیت ارضی سوریه را دور بزند و آن را در حوزه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بازادغام کند.

اما رویکرد جهانی موجود نشان‌دهنده ضربه‌ای به محاسبات امنیتی اسرائیل و عقب‌گرد پروژه ژئوپلیتیکی آن است که برای تغییر دائمی محیط استراتژیک اطراف اسرائیل طراحی شده است. این امر با توجه به وجود عوامل کمکی که همیشه در دسترس نیستند، صورت می‌گیرد. علاوه بر این، احتمال توانایی سوریه در غلبه بر این عوامل و اصلاح کاستی‌ها، اسرائیل را بابت فرصت تاریخی از دست رفته برای تجزیه سوریه پشیمان خواهد کرد.

دیوار دروز: از نظریه تا اجرا

تجزیه سوریه مدت‌هاست که به دلایلی که بخشی از آن به ساختار اجتماعی چند فرقه‌ای و چند قومیتی این کشور و بخشی دیگر به موقعیت ژئواستراتژیک سوریه در قلب منطقه عرب مربوط می‌شود، یک هدف استراتژیک برای اسرائیل بوده است. این رژیم مسیرهای حمل و نقل حیاتی، کریدورهای تجاری و اتحادهای منطقه‌ای را کنترل می‌کند و آن را به بستری مهم برای تأثیرگذاری و تغییر شکل خاورمیانه تبدیل می‌کند.

استراتژی اسرائیل برای تجزیه سوریه، همانطور که اسناد داخلی فاش شده نشان می‌دهد، به دهه 1950 برمی‌گردد. با این حال، این استراتژی در چشم‌اندازی روشن که به عنوان «طرح ینون» شناخته می‌شود، تجسم یافته بود که توسط دیپلمات اسرائیلی، عودید ینون، در سال 1982 تدوین شد. این طرح خواستار تجزیه سوریه به مناطقی با سکونت اقلیت‌های مذهبی و قومی، با تشکیل چندین کشور کوچک بر اساس این ترکیب فرقه‌ای و قومی بود. هدف این بود که این کشورهای جدید به متحدان و نمایندگانی تبدیل شوند که تحت حمایت اسرائیل قرار گیرند.

واضح است که این تفکر به یک جزء اساسی استراتژی اسرائیل در سوریه تبدیل شده است. همچنین واضح است که اسرائیل، که در تاکتیک‌های خود برای اجرای استراتژی تجزیه سوریه، هرج و مرج آشکاری را نشان داده است، اکنون در حال تغییر سیاست‌هایش برای همسو شدن با منابع خود است. اشغال نظامی تمام جنوب سوریه توسط این رژیم می‌تواند به‌طور بالقوه آن را با چالش مواجه کند، به‌ویژه با توجه به واقعیت منطقه‌ای و بین‌المللی که چنین سیاست‌هایی را رد می‌کند.

استراتژیست‌ها و سیاستمداران اسرائیلی پیش از این به ایجاد «کریدور داوود» که جنوب را به شرق متصل می‌کند، برای حمایت از دروزی‌ها و کردها و تثبیت آنها در جغرافیای سوریه اشاره کرده بودند. سپس، پس از نابودی زیرساخت‌های نظامی سوریه و تشدید بحران‌ها بین مرکز و پیرامون، اسرائیل با توجه به اینکه اکنون ابزارها در دسترس و مهیا هستند، اهداف خود را برای ایجاد یک دولت دروزی و کُرد تدوین کرد.

با این حال، استقبال غافلگیرکننده منطقه‌ای و بین‌المللی از سوریه جدید و ظهور اتحاد منطقه‌ای ترکی ـ عربی که در مواجهه با برنامه‌های اسرائیل به نقطه اوج خود رسید، اسرائیل را بر آن داشت تا به صورت تاکتیکی و موقت از «کریدور داوود» و کشورهای کرد و دروز عقب‌نشینی کند و به عنوان مرحله اول، دیوار دروزی را در جنوب سوریه ایجاد کند تا بعداً برای دستیابی به اهداف فوق‌الذکر توسعه یابد.

ایده «دیوار دروزی» مبتنی بر تشکیل گروه‌های مسلح از روستاهای دروزی جبل الشیخ، وابسته به منطقه قطنا، مسلح کردن آنها با جدیدترین سلاح‌ها، واگذاری رهبری و مدیریت آنها به دروزی‌های سرزمین‌های اشغالی که در ارتش اسرائیل خدمت می‌کردند و ایجاد یک اتاق عملیات در داخل سرزمین‌های اشغالی برای هماهنگی کار این گروه‌ها است.

در مرحله بعد، این گروه‌ها، پس از گسترش و تقویت از طریق اضافه شدن اعضایی از استان سویدا و حتی دروزی‌های ارتفاعات جولان، به بخشی از ارتش اسرائیل تبدیل خواهند شد. آنها در تیپ‌هایی که نوار مرزی در جنوب سوریه، از قنیطره تا دره یرموک را اشغال می‌کنند، شرکت خواهند کرد. آنها دیواری تشکیل خواهند داد که از هرگونه تهدیدی که ساکنان این مناطق ممکن است برای ارتش اسرائیل ایجاد کنند، جلوگیری می‌کند.

البته این تمهیدات شامل برنامه‌هایی برای تخلیه جمعیتی و آوارگی از نوار مرزی خواهد بود. این روند از قبل آغاز و البته تاکنون در مقیاس محدود انجام شده است. اما احتمالاً با ورود عامل فرقه‌ای به درگیری، تشدید می‌شود و آنچه را که در السویداء آغاز شد، تکمیل می‌کند، جایی که شاهد آوارگی بادیه‌نشینان از مناطقی بود که صدها سال در آن زندگی می‌کردند.

دیوار دروزی یک خیال نیست؛ ولید جنبلاط، رهبر دروزی‌های لبنان، اولین کسی بود که از دمشق بازدید کرد و با رهبری آن دیدار کرد. او در این مورد صحبت کرده و نسبت به برنامه‌های اسرائیل برای ساخت «دیوار دروزی» هشدار داد. علاوه بر این، اسرائیل اقدامات غیرقابل انکاری را برای آماده شدن برای این تحول انجام می‌دهد.

آماده‌سازی زیرساخت برای دیوار دروزی

اسرائیل روی تحولات جاری در سوریه حساب باز کرده است، چرا که معتقد است تحولات مربوط به مسائل فرقه‌ای و قومی، واقعیت جدیدی را ایجاد خواهد کرد که این رژیم را از نیاز به مداخله خشونت‌آمیز و پرهزینه بی‌نیاز خواهد کرد، مداخله‌ای که می‌تواند به عکس آنچه انتظار می‌رود و مطلوب است، منجر شود. بنابراین، اکنون تمهیداتی لازم است که با این واقعیت‌ها متناسب باشند، و از همه مهم‌تر، آماده‌سازی زیرساخت‌ها که مستلزم موارد زیر است:

اول: به بلوغ رساندن درخواست خودمختاری در چند منطقه سوریه، در عین حال، همزمان ایجاد تله برای دولت احمد الشرع، که با چالش‌هایی در مدیریت بحران‌ها روبه‌رو است، تا هر خطایی را به توجیهی مشروع برای درخواست خودمختاری تبدیل کند.

در این زمینه، کنفرانس‌هایی که خواستار تمرکززدایی هستند، تشدید می‌شوند و فشار رسانه‌ای برای به چالش کشیدن احزاب حامی رژیم دمشق یا کسانی که از وحدت سوریه حمایت می‌کنند، اعمال می‌شود.

دوم: ایجاد رویکردی جدید برای تعامل با اقلیت دروزی، مبتنی بر ایجاد فرصت‌های شغلی برای دروزی‌های سوری در ارتفاعات جولان سوریه در پروژه‌های کشاورزی اسرائیل. این رویکرد با هدف ایجاد ارتباط عاطفی آنها با اسرائیل و تقویت جنبش‌هایی است که خواستار رابطه با اسرائیل هستند و نتیجه آن تضعیف نیروهای ملی‌گرایی است که بر وحدت سوریه تأکید دارند.

در این زمینه، دروزی‌های بلندی‌های جولان در حال تابعیت گرفتن از اسرائیل هستند، زیرا به نظر می‌رسد که تعداد زیادی از آنها، پس از وقایع سویدا، دیگر هیچ اعتراضی به رها کردن تابعیت سوری خود ندارند. علاوه بر این، کمک‌های غذایی و پزشکی به روستاهای دروزی در جبل الشیخ و استان سویدا ارائه می‌شود و حتی یک ساختار نهادی به بهانه کمک به مردم در حال ایجاد است.

سوم: محدود کردن ساکنان نوار مرزی در قنیطره و درعا با جلوگیری از کشت زمین‌هایشان و چرای دام‌هایشان که منبع اصلی معیشت ساکنان این مناطق هستند. این سیاست مبتنی بر دستگیری‌های مداوم، یورش‌ها و تفتیش‌ها و حملاتی است که حریم خصوصی ساکنان را نادیده می‌گیرد. این سیاست آنها را به ترک مناطق خود و رفتن به سمت درعا یا دمشق سوق می‌دهد و به عنوان بخشی از یک روند آهسته اما پیوسته سلب مالکیت و آوارگی به حساب می‌آید.

چهارم: اسرائیل در حال تلاش برای ایجاد زیرساخت‌های نظامی در جنوب سوریه است، از جمله ایجاد دژها، اعمال منطقه غیرنظامی و ایجاد کنترل اطلاعاتی و نظارت استراتژیک بر دمشق و مناطق جنوبی.

همه اینها در چارچوب یک فرآیند تغییر استراتژیک بلندمدت با هدف بازطراحی و هماهنگی وضعیت امنیتی در بخش بزرگی از سوریه، مطابق با چشم‌انداز استراتژیک اسرائیل برای منطقه، صورت می‌گیرد.

یدیعوت آحارانوت به نقل از چهره‌های نظامی اسرائیل نوشت که دکترین نظامی جدید اسرائیل که اکنون به طور جدی در سوریه اجرا می‌شود، بر اساس سه حلقه امنیتی است.

ما در اینجا نگران حلقه اول آن هستیم که شامل «پایگاه‌های نظامی بزرگ و تعمیق جدایی بین دو کشور از طریق یک دره مصنوعی» می‌شود. به نظر می‌رسد ترجمه عملی این موضوع، همان دیوار مصنوعی باشد که در مورد آن صحبت می‌کنیم.

استراتژی مقابله

دیوار دروزی، «کریدور داوود» و آماده‌سازی برای ایجاد رژیم‌های جدایی‌طلب، ابزارهای اعلام شده اسرائیل برای دستیابی به استراتژی خود برای تجزیه سوریه هستند. واضح است که این پروژه که دهه‌ها در کشوهای موساد اسرائیل خاک می‌خورد، اکنون روی میز قرار گرفته و با ابزارهای عملیاتی پشتیبانی می‌شود تا اجرای آن در میدان تضمین شود.

این امر مستلزم آن است که رژیم حاکم در دمشق یک استراتژی مقابله تدوین کند. با توجه به عدم تعادل قابل توجه قدرت، محتوای آن لزوماً نباید نظامی باشد. بلکه باید بر اساس بازسازی سیاست‌های داخلی، با معکوس کردن اقدامات انجام شده توسط رژیم ـ به‌ویژه کنفرانس گفت‌وگوی ملی و اعلامیه قانون اساسی ـ باشد که چیزی بیش از نمایش‌های مضحک و بد اجرا شده نبودند.

آنچه امروز مورد نیاز است، گسترش دامنه گفت‌وگو و دستیابی به یک اعلامیه قانون اساسی است که واقعیت فعلی سوریه را در نظر بگیرد و مشارکت وسیع‌ترین طیف سوری‌ها را تضمین کند. همین طور کمک همه اجزای نیروهای ملی سوریه است تا بتوانند از سوریه متحد در برابر صداهای جدایی‌طلب دفاع کنند، پیش از آنکه روند تجزیه مورد نظر اسرائیل از دیوارهای سوریه عبور کند.

ترجمه از میترا فرهادی

انتهای پیام