صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۲۹۱۲
تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۸
یادداشت

زنده‌یاد «حاج رضا شالی» پدر شهید «علی شالی» از واپسین بازماندگان نسلی در قزوین بود که می‌بایست آنان را «نسل بی‌تکرار» نامید، وی چندی پیش جهان فانی را ترک گفت و با توشه‌ای سرشار از خیرات و احسان و جوانمردی رهسپار سرای آخرت گردید.

نهم شهریور ماه سالروز برگزیدن قزوین به عنوان پایتخت از سوی شاه تهماسب صفوی را روز قزوین می‌نامند و هفته‌ فرهنگی قزوین آغاز می‌شود، اما آنچه در این روزگار موجب رشد و شکوفایی قزوین و هویت قزوینی شده نه تنها برگزیده شدن به عنوان پایتخت صفوی بلکه ظهور و بروز بزرگانی از علمای کهن تا معاصر است که رهبر معظم انقلاب نیز در آذر ماه ۱۳۸۲ در سفر به قزوین به آن تأکید کرده‌اند.

انگیزه انتشار این یادداشت روز و هفته فرهنگی قزوین است؛ ایامی که نیاز است یاد و نام آن‌هایی را گرامی بداریم که در گوشه و کنار این شهر آرام و بی‌هیاهو روزگار گذراندند و به عنوان نسلی بی‌تکرار در تاریخ و فرهنگ قزوین ماندگار شدند. محمدعلی حضرتی، نویسنده و پژوهشگر قزوینی، در این یادداشت با عنوان «یادکرد حاج رضا شالی؛ نیکوکار نیک‌اندیش» به نکاتی کوتاه در باب زندگی و زمانه مرحوم حاج رضا شالی، پدر شهید علی شالی پرداخته که در ادامه می‌خوانیم.

قزوین دارد روز به روز فقیرتر و ناچیزتر می‌شود. حتی اگر به مدد تراکم فروشی، برج‌های اشرافی در گوشه گوشه شهر سر بلند کنند. اما این ساختمان‌هایی که اتفاقاً به خاطر نماهای رومی یا سنگ و سرامیکی منظر شهر را آشفته‌تر نیز کرده‌اند نمی‌توانند چهره حقیقی این کهن‌شهرِ سربلندِ دیروز و سرافکنده و درهم‌ریختۀ امروز را روتوش کنند و یا بیارایند.

قزوین از درون، تهی شده‌است. چیزی که به تعبیر قرآن، نامش خُسران است؛ زیان‌کاری محض؛ از دست‌رفتن اصلِ سرمایه. به قول مرحوم طالقانی در تفسیر پرتوی از قرآن «همچون یخ‌فروشی که در گرمای طاقت‌سوز تابستان، دارو ندارش که یخ است آب می‌شود و هنگام عصر نه تنها هیچ سودی نکرده بلکه اصل سرمایه‌اش را از دست داده است.» قزوین دارد روز به روز سرمایه‌هایش را از دست می‌دهد.

مهم‌ترین بود و نمودِ کاستی سرمایه‌ها و حرکت شتاب‌ناک در سراشیبی فقر و ناداشتن، فقدان سرمایه‌های انسانی است. به گواهی تاریخ، آن‌چه که توانسته مزیت‌های نسبی قزوین همچون: اقلیم معتدل، قرار گرفتن در چهارراه اصلی ارتباطی کشور و موقعیت ممتاز ترانزیتی، نزدیکی به پایتخت، اقتصاد پویا، فرهنگ غنی، جاذبه‌های گردشگری و... را به فعلیت و شکوفایی برساند وجود انسان‌های توانمند، فرهیخته، از خود گذشته‌ و آینده‌نگر در زمان‌های مختلف بوده‌است.

در روزگار ما که بسیاری از هم‌نسلان من به خوبی شاهد این سخن‌اند گروهی از قزوینیانِ خردمندِ شایسته و مردم‌دار در این شهر زیستند و در حد وسع خویش به مردم خدماتی ماندگار ارائه دادند و متأسفانه در دو دهه اخیر یکان‌یکان چشم از این جهان فرو بستند و مردم قزوین را از وجود ارزنده‌شان محروم ساختند. به یک تعبیر می‌توان و می‌بایست آنان را «نسل بی‌تکرار» نامید. بزرگانی مانند: «حاج مهدی مافی، حاج ناصر همافر، حاج نقی شفیعی‌ها، حاج فرج‌الله عباباف‌ها، حاج یوسف فیاضی‌، حاج جعفر حاج‌شفیعی‌ها، حاج محمدحسن درافشان و...». از واپسین بازماندگان این نسل بی‌همتا زنده‌یاد «حاج رضا شالی» بود که چندی پیش جهان فانی را ترک گفت و با توشه‌ای سرشار از خیرات و احسان و جوانمردی رهسپار سرای آخرت گردید.

این کمترین که بهترین روزهای زندگیش را در دوستی با شهید علی شالی و همرزمانش گذرانده و ارادتی افزون بر نیم قرن به خاندان شهید شالی و به‌ویژه پدر بزرگوارشان حاج رضا شالی رحمت‌الله علیه داشته، حسب وظیفه اخلاقی و به موجب حدیث نورانی ماثور از حضرت ثامن‌الحجج علی‌بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا که به نقل از عیون‌ الاخبار الرضا(ع) فرموده‌اند: «مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِن المَخلوقین لَم یَشکُرِ الله عزوجل»، «هر که در قبالِ خوبی مردم تشکر نکند. شکر خداوند را نیز به جای نیاورده است.» در ایامی که به نام قزوین است، به قول بیهقی لَختی قلم را بروی می‌گریانم و چند ویژگی ممتاز سبک زندگی آن بزرگ‌مرد پاکباز را یادآور می‌شوم:

۱- دین‌ورزی خالصانه و بی ادعا

حاج رضا شالی ایمان راستین، حقیقت دین و لزوم به‌کار بستن معنویت در زندگی را با صمیم دل و سویدای قلب و اعماق جان ادراک کرده بود و به آن پایبندی داشت. مصداقی عینی از: «مَن اَخلَصَ لِلّهِ اَربَعینَ صَباحاً جَرَت یَنابیع الحِکمَه مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِه: هر کسی چهل بامداد رفتارش را برای خداوند خالص بگرداند چشمه‌های حکمت و استواری از درون قلبش بر زبانش جاری می‌شود.» حاج رضا به گوهرِ خلوص و جانِ ایمان رسیده و رفتارش بازتابی از آن حقیقت محض بود و نیازی نمی‌دید خود را آلوده‌ی روش‌های ساختگی و ریاکارانه در مناسباتش با خدا و مردم بسازد. صفای باطن و شور ایمانش که همچون دریایی بیکران موج می‌زد بر همگان آشکار بود و در این مسیر بر هیچ کسی- نه خدا و نه بندگان حق- منّتی نمی‌نهاد.

۲- کسب و روزی حلال

حاج رضا به اهمیت «لقمه‌ حلال» در معیشت و سلامت زندگی واقف بود و می‌دانست نه تنها «لقمه‌ی حرام» که حتی«لقمه‌ی شبهه» نیز می‌تواند یک زندگی را به آتش بکشد و آلودگی‌های دیگر و بزرگتر را با خود بیاورد. از همین رو نه در دام ثروت‌اندوزی افتاد و نه اجازه داد جاذبه‌ی دست‌یافتن به ثروت‌های بادآورده و ناگهانی که منشاء «حلال» ندارند او را بفریبند. چنان‌که پیامبر خدا فرمود: «اَلعِبادَه عَشَرَة اَجزاء تِسعَة اَجزاء فی طَلَبِ الحَلال ـ عبادت و بندگی خدا دارای ده جزء و قسمت است که ۹بخش آن در کسب حلال است.» (جامع الاخبار،ص۱۳۹) و چگونگی آن را نیز تبیین فرموده‌اند: «هر کس در داد و ستد چهار نکته را رعایت کند کاسبی‌اش پاک است: هنگام خرید عیب نگذارد، هنگام فروش نستاید و تعریف بیهوده نکند، مشتری را فریب ندهد و در میان داد و ستد سوگند یاد نکند.» (الکافی،ج۵. ص۱۵۳).

۳- مداومت در فرائض 

پایبندی حاج رضا به موازین شرعی در کاسبی و سایر شئون فردی و اجتماعی که آن را از راه ارتباط مستمر با مرجعیت دینی حاصل می‌کرد موجب می‌شد از لغزش‌گاه‌های متداول دور بماند و ملاک دائمی‌اش کسب رضای الهی و خشنودی پروردگار باشد.

سعی در اقامۀ نمازهای واجب در اول وقت شرعی و ترجیحاً به جماعت، پرداخت به‌هنگام خمس و زکات مال و انجام سایر اعمال دینی برابر موازین اعلام شده در رساله‌های عملیه و تشویق و تحسین دیگران به رعایت احکام شرعی با قول لَیِّن و حُسنِ خُلق و گشاده‌رویی از ویژگی‌های ممتاز او بود.

۴- تربیت اولاد صالح

حاج‌رضا و همسر بزرگوارشان در تربیت شایسته فرزند از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کردند و نمونه‌ی عینی آن سردار رشید و دلاور اسلام و ایران شهید علی شالی فرمانده اطلاعات محور ۲ لشکر ۱۷ علی‌بن ابی‌طالب است که قاری ممتاز قرآن کریم؛ سخنوری گشاده‌زبان و سرشار از فصاحت و بلاغت؛ مربی توانمند آموزش سلاح، تاکتیک، تخریب و تکنیک به نیروهای داوطلب مردمی و فرماندۀ شجاع گردان ادوات تیپ الهادی بود که پس از حضور مستمر در جبهۀ میمک و فرماندهی در عملیات‌های محرم، والفجر مقدماتی و والفجر۳، هنگامی که به همراه شهید امیرحسین ندیری مسئول اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی‌بن ابی‌طالب برای شناسایی زمین به منظور آزادسازی مناطق اشغالی مهران، به قلب دشمن بعثی نفوذ کرده بودند به شهادت رسید. شجاعت علی در مناطق عملیاتی زبانزد همرزمانش بود و همگی تدبیر و نیروی فرماندهی‌اش را می‌ستودند. فرزندان دیگر حاج رضا نیز همچون سلف صالح خویش، منشاء خدمات فرهنگی و اجتماعی به مردم هستند.

۵- انقلابی راستین و بی‌چشمداشت

حاج رضا که خود، پرورده خانواده‌ای متدین و فعال در هیأت‌های مذهبی دهه‌های بیست و سی خورشیدی بود با شروع نهضت روحانیت به آن پیوست و همۀ دارایی و جوانی خود را برای تحقق آرمان‌های اسلامی و رستگاری جامعه هزینه کرد و در این راه که با احضارهای پیاپی ساواک و شهربانی همراه بود لحظه‌ای تردید به دل دریایی‌اش راه نداد و با عزمی آهنین، مبارزه و فداکاری نمود. حاج رضا پس از سفری که به آلمان غربی برای خرید خودرو و لوازم یدکی داشت در هنگام بازگشت از مسیر سوریه، مخفیانه به عراق رفت و در نجف با امام خمینی دیدار کرد.

وی در این سفر با جاسازی کتاب‌ها و اعلامیه‌های مختلف در اتومبیل خود توانست منابع مکتوب مهمی را به ایران بیاورد و در میان مبارزان توزیع کند. نکته برجسته کارهای انقلابی حاج رضا این بود که هیچ چشمداشت شخصی نداشت و همیشه خود را وامدار انقلاب و اسلام و شهیدان عزیز می‌دانست و هیچ‌گاه همچون نوکیسه‌گان فرصت‌طلب که مطامع فردی و دنیوی خویش را مطالبه می‌کنند، آلودۀ شیوه‌های شیطانی نشد و خلوص و پاکی نیّت و رفتارش را حفظ کرد و همۀ هست و نیستش را در طبق اخلاص نهاد.

۶- میزبانی جلسات مذهبی

محله بلاغی از دهه چهل خورشیدی در سده پیش، همواره به خاطر سکونت بازاریان و فرهنگیان متدین و آگاه یکی از مراکز برگزاری رویدادهای مذهبی با رویکردهای اجتماعی بود. افزون بر مسجد بلاغی که کانون گردهمایی جوانان بود  مرحوم وحیدی، مرحوم حاج شفیعی‌ها، مرحوم صداقت، مرحوم ناظری و حاج رضا شالی در خانه‌هایشان با برپایی برنامه‌های فرهنگی از نوجوانان و جوانانی که جویای آموزه‌های نو از اسلام و تشیع بودند میزبانی می‌کردند و جلسات سیار خانگی در بین سایر اهالی محل نیز رواج داشت. جلسات مذهبی بانوان بیشتر در منزل حاج رضا برگزار می‌شد که در دهۀ پنجاه رونق فراوان یافت.

برنامه‌های تفسیر نهج‌البلاغه استاد فقید سیدموسی ابراهیمی برای نخستین بار در منزل حاج رضا تشکیل شد و مورد استقبال جوانان و دانشجویان دختر و پسر قرار گرفت. همچنین درس‌گفتارهای معارف و تفسیر معلم شهید قدرت‌الله چگینی نیز از خانۀ حاج رضا آغاز شد. نقش بی‌بدیل شهید چگینی در آموزش و سازماندهی جوانان باعث شد از ایشان خواسته شود داوطلب نخستین دورۀ انتخابات مجلس در پس از انقلاب شود و خانۀ حاج رضا، ستاد مرکزی انتخاباتی شهید چگینی شد. پذیرایی‌های ساده با نان و پنیر برای فعالان ستاد توسط حاج رضا و همسر بزرگوارشان که برای همه جوانان مادری می‌کردند از سایر ستادهای متعارف، متمایز بود و درس ساده‌زیستی بدون ادا و اطوار را به همگان می‌آموخت.

برپایی مجالس روضه در شب‌های شام غریبان ائمه اطهار(ع) در سال‌های متمادی که با پذیرایی صمیمانۀ آبگوشت انجام می‌شد نمونۀ دیگری از همت بلند حاج رضا برای نشر معارف اهل بیت(ع) بود. ایشان همواره می‌گفتند: «اید از خانه، صدای یا حسین بلند باشد.» اگرچه این برنامه مفید و صمیمی با فراگیری کووید ۱۹ به تعطیلی گرایید ولی هزینه‌های پذیرایی مراسم (گوشت، نخود، ادویه، نان و ...) همچنان صرف انفاق به مستمدان می‌شد و هیچگاه به تعطیلی نرسید. 

حاج‌ رضا این اواخر مصمم بودند که بار دیگر برنامه شب‌های روضه را دایر کنند و به خانواده و دوستان، اهمیت روضه‌های خانگی بی‌ریا و پرهیز از تشریفات لوکس و دعوت از سخنران‌های میلیونی و مداحان نجومی  را یادآور می‌شدند.

۷- حضور مستمر در دفاع مقدس

با آغاز جنگ تحمیلی و تجاوز ارتش بعثی به میهن عزیز، حاج رضا بارها و بارها لباس رزم بر تن کرد و با تعطیلی کسب و کار یا سپردن آن به همکاران، راهی جبهه‌های نبرد شد و هم در کسوت رزمنده و هم در جایگاه تدارکات و پشتیبانی به دفاع از ایران و انقلاب پرداخت.

حضور همزمان حاج رضا و پسر قهرمانش علی در مناطق عملیاتی و در سنگرهای دفاع مقدس چشمگیر بود و به دیگران روحیه می‌بخشید. همراهی حاج رضا با شهید گرانقدر صادق انبارلویی برای برپایی بُنه‌های تدارکاتی و انتقال تسلیحات و ملزومات پشتیبانی به پشتِ مواضع دشمن برای انجام هر عملیات حاکی از شجاعت و رازداری بی‌نظیر او بود. به خاطر دارم زمانی که علی مجروح شده بود از حاج رضا خواستیم که مدتی را به قزوین برگردند و کارهای درمانی علی را پیگیری کنند ولی نپذیرفتند و گفتند: «من باید الان در جبهه بمانم تا سنگر فرزندم خالی نباشد.» پس از شهادت علی نیز همچنان حضور پیوسته خود را در مناطق عملیاتی حفظ می‌کرد و تا روزهای پس از پذیرش قطعنامه در سرما و گرما جبهه‌های نبرد را ترک نکرد و به مجاهدت خالصانه خویش ادامه می‌داد.

در قلمرو پشتیبانی جنگ نیز همواره با بذل مال و دارایی خود رزمندگان را حمایت می‌کرد. خود شاهد بودم بارها سردار شهید سیدمصطفی حاج سیدجوادی فرمانده دلاور گردان محمد رسول‌الله(ص) برای تهیه ملزومات مهندسی رزمی مورد نیاز جنگ و ابزار آلات فنی برای واحد تخریب و شناسایی و ... که اتفاقاً بسیار گران بود به ایشان مراجعه می‌کرد و حاج رضا با گشاده‌رویی می‌گفتند: «پسرم هر چه که لازم دارید را از هر جای ایران تهیه کنید فاکتورش را برای من بیاورید خودم حساب می‌کنم.»

۸- مرگ آگاهی

ضمیر روشن و ‌ سرشتِ پاک حاج رضا او را به مرگ‌آگاهی و دریافت‌های عمیق از حقیقت هستی و ناپایداری این جهانِ گذران و ایمان و باور تزلزل‌ناپذیر به تداوم زندگی و جهان آخرت رسانده بود. وقتی از او خواستیم به قزوین برگردد و درمان مجروحیت علی را پیگیری کند گفت: «من و علی را در یک قبر نمی‌گذراند. هر کسی باید پاسخگوی عمل خودش باشد.» بعدها نیز بارها این نکته را یادآور می‌شد و نسبت به دشواری سکرات مرگ و سفر آخرت و لزوم داشتن توشۀ شایسته برای هر سالکِ این راه هشدار می‌داد و در پایان سخن تاکید می‌کرد: « اِنَّ خَیرَ الزّادِ التَقوی» بهترین رهتوشه پرهیزگاری است.

۹- احسان و نیکوکاری

حاج رضا از دیرباز برای بخشندگی دست و دلی دریایی داشت. خداوند نیز به مال و دارایی‌اش برکت داده بود و درآمدش هربار افزون‌تر می‌شد. اما او که به قانونمندی‌های الهی آشنا بود می‌دانست اگر آب در یک نقطه بایستند می‌گندد. این مثال را یک بار در سال ۶۶ و هنگامی که با زنده‌یاد حاج مهدی مافی و گروهی از دوستان رزمنده به مرخصی برمی‌گشتیم برایم بازگو کرد و با تواضع می‌گفت: «لفظ قرآنی‌اش را تو بلدی! خدا می‌گوید اگر یکی انفاق کنی ده برابر یا هفتاد برابر جبران می‌کند و با تاکید روی عبارت «در راه خدا» تکیه می‌کرد. خداوند در آیه ۲۶۱ سورۀ بقره فرموده است: « مَثَلُ الَذینَ یُنفِقونَ اَموالَهُم فی سبیل‌الله کَمَثَلِ حَبّة اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِائَةَ حَبّة وَاللهُ یُضاعِفُ لِمَن یَشاء وَاللهُ واسعٌ علیمٌ ـ داستان کسانی که اموالشان را در راه خدا می‌بخشند همچون دانه‌ای‌ست که هفت خوشه می‌رویاند و هر خوشه‌ای یکصد دانه.

و خداوند پاداش هر کس را بخواهد چند برابر می‌کند و او گشایش‌گر داناست.» این نکته لطیف قرآنی را مرحوم حاج-رضا شالی در زندگی‌اش پیاده کرده و حقیقت آن را در تجربۀ زیسته‌اش آزموده بود. خداوند هر اندازه که به دارایی او می‌افزود حاج رضا برای بخششِ بیشتر مصم‌تر می‌شد. از همکاری با هیأت ایتام که با همت مرحومان حاج عباس طهرانچی و آیت‌الله حاج سیدعباس ابوترابی تأسیس شد و جمعی از خیّران و نیکوکاران قزوین را گرد هم آورد بگیرید تا تهیه جهیزیه برای نوعروسان مستمند و آبرودار.

گاه حاج رضا در انفاق و احسان، شیوه‌های تازه‌ای نیز به‌کار می‌برد. مثلاً در دهه‌های ۶۰ و۷۰ از دانشجویان با استعداد و کم بضاعت حمایت می‌کرد و هزینه‌های تحصیلی یا خورد و خوراک یا خوابگاه و رفت و آمدشان را تأمین می‌نمود. حاج رضا شالی در هیأت کمک به ایتام و مستمندان از خادم بی‌نشان تا عضویت در هیأت امنای موسسه را طی کرد تا زمانی که قدرتِ حرکت و توانِ امدادگریِ حضوری را داشت مضایقه نمی‌کرد و در خدمت نیازمندان بود.

می‌دانیم که در ادبیات عرب، برخی از مصادر که به باب‌های خاصی می‌روند معنی متضاد خود را می‌سازند. مثلا یکی از معانی نفق؛ سوراخ کردن، خالی کردن و ایجاد فاصله است. اگر همین مصدر به باب اِفعال برده شود معنی پُر کردن می‌دهد. یعنی کسی که انفاق و احسان می‌کند می‌خواهد شکاف‌های اقتصادی جامعه را پُر کند. از این رو حاج رضا شالی را باید از جملۀ نیکوکارانی دانست که بنا بر وعدۀ قرآن کریم، پاداش آنها نزد پروردگارشان مأجور و محفوظ است و نه بیمی بر آنهاست و نه اندهگین می‌شوند.

۱۰- زیست شرافتمندانه

زندگی مرحوم حاج رضا شالی به تعبیر قرآنی «حیات طیبه» بود. آزادگی و وابستگی او از تعلقات دنیوی در زمانۀ ما کم‌نظیر است. در روزگاری که عموم مردم به ویژه اهل بازار و پیشه‌وران، مدیران و بخصوص نوکیسه‌گان در مسابقۀ بی‌پایان و ویرانگر اخلاق انسانی و آرمان دینی برای برخورداری‌های زودگذر و ناچیز مادی و تفاخر به اموال و زینت‌ها یکدیگر را نابود می‌کنند و از تمامی ارزش‌های انسانی چشم می‌پوشند، حاج رضا شالی نه تنها در این سبقت‌جویی بیهوده شرکت نکرد بلکه با انتخاب زیستن شرافتمندانه و ایثار مال و جان خویش و خاندانش در راه کسب رضای الهی قدم نهاد و توانست با خلوص و پاکیِ مثال‌زدنی خود مدارج کمال را طی کند که به قول سعدی: «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند...»

او علی‌رغم وسعت رزق و درآمد مکفی در همان خانه‌ای که پیش از انقلاب داشت نشست و سودای زندگی در شمال شهر یا سواری اتومبیل‌های آن‌چنانی را در دل راه نداد که مبادا دلبستگی به این مظاهر پوچ و سبکِ زندگیِ اشرافی‌مآب او را از خداوند سبحان و رستگاری ابدی دور سازد. به قول حافظ: «پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب/ تا در این پرده جز اندیشۀ او نگذارم.»

او به مصداق آیۀ شریفۀ « لَن تَنالُو البِرَّ حَتی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون ـ به نیکی نمی‌رسید مگر از آنچه دوست دارید ببخشید و انفاق کنید.» از هر آنچه که آدمی ممکن است دوست داشته باشد به ویژه فرزندان که ثمرۀ حیات انسان به شمار می‌آیند گذشت و جوان شایسته و نابغۀ خود را در راه دوست و اعتلای کلمۀ حق فدا کرد و خود همواره به مقام والای او غبطه می‌خورد و خواستار پیوستن به او بود.

حاج رضا در دهۀ پایانی زندگی‌اش، از تحزّب و همکاری با جریان‌های سیاسی نیز خودداری نکرد و در جلسات و برنامه‌ریزی‌های حزب موتلفۀ اسلامی حضوری فعال داشت. ولی کار حزبی را دست‌آویزی برای اختلاف‌افکنی و طرد دیگران قرار نداد و تکیه کلامش که حاصل تجربۀ چند دهه زندگی روشن و نورانی و همزیستی با قرآن کریم به‌شمار می‌آید این بود که: « اگر کار برای خدا باشد به اختلاف منجر نمی‌شود.» به همین جهت منش و روش او در مناسبات اجتماعی، همواره دعوت به یگانگی و وحدت و پرهیز از هوای نفس و اختلاف بود. رحمه‌الله علیه رحمة واسعه. به قول حافظ: نظیر خود بنگذاشتند و بگذشتند/ خدای عز وجل جمله را بیامرزاد.

پانوشت: تا جایی که می‌دانم درگذشت و ارتحال حاج رضا شالی تقریباً با یک  دو روز فاصله همزمان است با روز شهادت شهید بزرگوار علی شالی در منطقه عمومی مهران و عملیات والفجر سه. می‌توان این واقعه را در چارچوب تجاذب ارواح و یگانگی جان‌های اهل توحید تأویل کرد.

انتهای پیام