در این میان، امام جعفر صادق (ع)، ششمین پیشوای شیعیان، با بهرهگیری از این فضای نسبتا باز، نه تنها به تربیت هزاران شاگرد همت گماشت، بلکه یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین نهضتهای علمی تاریخ اسلام را بنیان نهاد. فقه شیعه امامیه، که به «فقه جعفری» شهرت دارد، در پرتو تعالیم آن حضرت شکل گرفته و بسیاری از مبانی کلامی و فقهی شیعه، ریشه در آموزشها و مناظرات ایشان دارد.
میلاد باسعادت امام جعفر صادق (ع) فرصت مغتنمی بود تا خبرنگار ایکنا در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین اسماعیل چراغیکوتیانی، استاد حوزه علمیه به تبیین به تبیین ابعاد مختلف شخصیت علمی امام، نقش آن حضرت در تحول فقه اسلامی، روش ایشان در مواجهه با فرقههای انحرافی و دلایل جذابیت علمی محافل درسی ایشان برای شاگردانی از ادیان و مذاهب گوناگون بپردازد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
در خصوص شخصیت علمی امام صادق (ع) باید به چند موضوع اشاره کنیم، نخست زمینه و زمانه زندگی امام صادق (ع) بود که در دوران گذار از حکومت اموی به حکومت عباسی به گونهای این فرصت برای بیان معرف دین و گسترش دانش بوجود آمد.
آن حضرت با استفاده از این فرصت طلایی به بازسازی فرهنگ اسلام پرداخت و دوستداران حقیقت ناب را از اطراف و اکناف، از بصره، کوفه، یمن و نقاط مختلف حجاز به مرکز اسلام یعنی مدینه، سرازیر کرد و نکته دوم تشکیل مرکر علمی بود زیرا گسترش علم و دانش به مراکزی نیاز دارد که مباحثات علمی در آنجا انجام شود.
امام صادق (ع) با تشکیل حلقههای علمی به تربیت طیف وسیعی از اندیشمندان در حوزههای مختلف دانشی پرداخت و در این مسیر به تربیت چهار هزار شاگرد در این مراکز همت گماشت و این دانشگاه بزرگ علمی از مدینه تا کوفه گسترش داشت.
نکته سوم درباره وسعت و گستره علومی است که توسط امام و شاگردانشان شکل گرفته و توسعه پیدا کرد و از علم حدیث تا فقه و تفسیر قرآن و کلام و حتی طب نیز را در بر میگرفت و این نشان از وسعت و عمق علمی امام صادق (ع) داشت. در حلقه بزرگ علمی امام صادق (ع) شاگردان بزرگ و برجستهای همچون هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مفضل بن عمر و جابر بن حیان تربیت شدند که هر یک از آنها نوابغ بزرگ علمی و چهرههای درخشانی بودند و به اسلام و جهان اسلام خدمات بزرگی کردند.
نکته مهم دیگر این که شاگردان امام صادق (ع) صرفا از شیعیان نبودند بلکه بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز در شمار شاگردان او بودهاند. ابوحنیفه، سفیان ثوری و سفیان بن عیینه نیز از آن جملهاند.
حضور شاگردانی از ادیان مختلف در محضر امام صادق (ع) نشاندهنده وسعت دانش امام از یک سو و گرایش علمی و عقلانی اسلام به پدیده آموزش از سوی دیگر است. امام (ع) نشان داد که دین اسلام نه تنها با علم و عقلانیت مخالف نیست بلکه حامی و مشوق آن است اما این گرایش دارای یک سازوکار قابل توجه است.
عللی وجود داشت که افراد به سوی امام کشانده میشدند نخست شهرت علمی بینظیر و وسعت دانش امام (ع) بود. امام صادق (ع) به عنوان بزرگترین دانشمند عصر خود شناخته میشد. دانش ایشان محدود به علوم دینی نبود بلکه حکمت، فلسفه، نجوم، ریاضیات، شیمی (کیمیا) و پزشکی را نیز در بر میگرفت.
این وسعت علمی، برای هر جوینده دانشی، صرف نظر از دین و مذهبش، جذاب و غیرقابل انکار بود. افراد برای یادگیری حقیقت و دانش محض، نزد ایشان میآمدند، عامل دوم فضای آزاد علمی و فرهنگ مناظره بود. محفل درس امام صادق (ع) یک محیط بسته نبود، بلکه یک دانشگاهی واقعی و به تمام معنا بود که مناظرات علمی با حضور صاحبنظران ادیان مختلف (از جمله مسیحی، یهودی، زرتشتی و دهریون) به گونهای آزاد برگزار میشد. این فضای باز، افراد را با هر عقیدهای تشویق میکرد تا سوالات و حتی اشکالات خود را مطرح کنند.
عامل سوم روش تعامل و استدلال امام (ع) بود. امام صادق (ع) برای هدایت و انتقال حقیقت، از روشهای حکیمانهای استفاده میکرد مثلا استدلال بر اساس مبانی مشترک؛ ایشان در مناظرات، ابتدا بر روی عقل و فطرت انسانی که میان همه مشترک است، تکیه میکرد و سپس با استفاده از کتابهای مقدس خود طرف مقابل (مانند انجیل یا تورات) را مورد استدلال قرار میداد.
این برخورد احترامآمیز، مخاطب را مجاب میکرد و شاید مهمتر از همه، اخلاق و سجایای انسانی و برخورد کریمانه، اخلاق نیکو، صبر و تحمل امام (ع) در برابر مخالفان فکری، حتی برای کسانی که با عقاید ایشان مخالف بودند، الگویی جذاب و قابل احترام بود. این ویژگیهای اخلاقی، محیطی امن برای تبادل آراء ایجاد میکرد و این عاملی برای شرکت در جلسلات درس امام صادق (ع) میشد.
دوره امام صادق (ع) دوره گذار بود و فضا برای گسترش اندیشهها باز شده بود. روشن است که این فضا هم برای طرفداران جریان حق و هم برای افکار و اندیشههای منحرف باز شده بود. از این رو به موازات اندیشههای بدلی در حوزه مختلف علمی هم فرصت ظهور پیدا کرده بودند بنابراین امام در ساحت ایجابی باید به تولید علم ناب دینی میپرداخت و هم در ساحت سلبی به مواجهه فعال و منطقی با این دسته از فرقههای انحرافی همت میگماشت.
این فرقه نیز در جهان اسلام و بر مدار اندیشه اسلامی با قرائت منحرفانه و هم در حوزه ادیان دیگر شکل گرفته بود به عنوان مثال در جهان اسلام تصوف حسن بصری و سفیان ثوری و گروههایی، چون مزجئه در این دوران توسعه پیدا کردند.
برخی از این فرقهها، چون در مسیر تایید حاکمیت عباسی بودند مورد حمایت آنان قرار میگرفتند و این کار امام صادق (ع) در مواجهه با آنها را سختتر میکرد؛ بنابراین روش امام صادق (ع) در مواجه با این فرقهها هم ترکیبی از مواجهههای ایجابی و سلبی بود. امام صادق (ع) نخست به ترویج اندیشههای صحیح میپرداخت بنابراین به آموزش عمومی اندیشه ناب اقدام کرد تا مسیر روشن باشد.
دوم تربیت شاگردانی بود که هر کدام در یک رشته علمی متخصص بوده و به رفع شبهه میپرداخت مثل هشام ابن حکم که به رفع شبهات کلامی اقدام کرد. روش سوم امام هشدار به مردم بود تا مواظب خود و فرزندانشان باشد تا در دام گروههای انحرافی نیفتد و روش دیگر امام ایجاد مجالس بحث و مناظره با اندیشمندان گروههای انحرافی بود تا ضمن رد اندیشههای باطل آنها، غلبه فکری آنان در بین مردم شکسته شود.
دوره امام صادق (ع) به جهت شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوره، دوران خیزش علمی است. فضای بسته و امنیتی حاکم بر جامعه در دوران اموی، به دورهای بازتر مبدل شده بود. جریان علم در دوران اموی جریان بستهای بود. فرصت برای بحثهای علمی مهیا نبود و این باعث بسته شدن باب علم در این دوران شد که شامل علم فقه نیز میشد. از این رو، باز شدن فضای سیاسی، امکان فعالیت آزادانهتر علمی و تشکیل حلقههای درسی را فراهم کرد.
گسترش فتوحات مسلمانان و ورود فرهنگها و تمدنهای مختلف (ایرانی، یونانی، مصری و غیره) پرسشها و مسائل جدیدی را در زمینههای معاملات، حقوق بینالملل و قضاوت ایجاد کرده و زمینه را برای تحول فقه مهیا کرد.
عامل دیگر روش و اصول علمی امام بود. امام با معرفی اصول و روشهای نوین، پایههای فقه پویا را استوار کرد به عنوان مثال تأکید بر عقل و استدلال، به جای تکیه صرف بر نقل روایت، از عقل به عنوان یکی از منابع استنباط احکام استفاده شد. عامل دیگر این تحول را باید در موضوع پاسخ به شبهات و مناظرات یافت.
مناظرات علمی امام با عالمان ادیان و مذاهب مختلف، باعث عمقبخشی به استدلالهای فقهی شد و موضوع دیگر نیز تنوع مکاتب فقهی و مقابله با رویکردهای انحرافی بود. در آن دوره، مکاتب فقهی مختلفی مانند اهل حدیث (که تنها به نص قرآن و حدیث تکیه میکردند) و اهل رأی (که عقل را بسیار دخیل میکردند) ظهور کرده بود. امام صادق (ع) با ارائه فقهی متعادل که هم به نص پایبند بود و هم از عقلانیت بهره میبرد، در مقابل افراط و تفریطهای این مکاتب ایستاد و فقه ناب اسلامی را احیا کرد.
گفتوگو از الهام حلاجیان
انتهای پیام