صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۵۲۰۵
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۹

اجلاس اضطراری قطر فقط یک جلسه گذرا نیست؛ بلکه یک آزمون تاریخی است که مشخص می‌کند آیا اعراب و مسلمانان قادر به تبدیل لفاظی‌های خود به عمل و تبدیل همبستگی نمادین به یک ابزار فشار استراتژیک هستند یا اینکه آیا آنها اجازه می‌دهند فرصت دوباره از دست برود و واقعیت هژمونی آمریکا و مصونیت اسرائیل از مجازات را تداوم می‌بخشند.

به گزارش ایکنا، پروفسور حکیم غریب، متخصص امور استراتژیک و امنیتی از الجزایر در مطلبی درباره اهمیت اجلاس سران کشورهای اسلامی در قطر نوشت: نشست اضطراری عربی-اسلامی در دوحه در یک لحظه تاریخی مهم برگزار شد، زیرا اعراب و مسلمانان خود را با آزمونی دشوار روبرو می‌بینند که فراتر از محدودیت‌های واکنش‌های سنتی به ضرورت تدوین یک موضع استراتژیک منسجم است. حمله اخیر اسرائیل به قطر و تهدیدات عمومی بعدی علیه کشورهای عربی، به وضوح تلاش‌هایی را برای تحمیل یک معادله بازدارندگی جدید مبتنی بر سیاست توجه به حاکمیت و گسترش دامنه فشار نظامی و سیاسی آشکار می‌کند. در مقابل، آگاهی عمومی و نخبگان در منطقه در حال افزایش است که سکوت در برابر این سیاست‌ها تنها مصونیت اسرائیل در برابر پاسخگویی و مجازات را تقویت می‌کند و هزینه‌های اشغال را به قیمت جان ملت‌های عربی و اسلامی تداوم می‌بخشد.

از این رو، اجلاس اضطراری در قطر اهمیت دوگانه‌ای پیدا می‌کند: از یک سو، فرصتی برای بازسازی وحدت موضع عربی-اسلامی در مواجهه با چالشی است که امنیت جمعی و حاکمیت مشترک را تهدید می‌کند. از سوی دیگر، آزمایشی برای توانایی این کشورها در شکستن چرخه معیوبی است که توسط ایالات متحده به عنوان حامی اصلی سیاست‌های اسرائیل تحمیل شده است، چرخه‌ای که هژمونی آمریکا را به عاملی مشترک برای جلوگیری از هرگونه ابتکار عمل بازدارنده مؤثر تبدیل کرده است. شاید سوال اساسی که در حال حاضر مطرح می‌شود این باشد: آیا اعراب و مسلمانان اراده سیاسی برای تبدیل خشم خود به یک استراتژی و تبدیل خشم زودگذر خود به مسیری از اقدام جمعی که هزینه‌هایی را بر اسرائیل تحمیل می‌کند و معادلات وابستگی به واشنگتن را مورد بازنگری قرار می‌دهد، دارند؟

مقدمه این مقاله تحلیلی مستلزم تأکید بر این نکته است که مسئله دیگر صرفاً یک رویارویی نظامی یا یک بحران انسانی موقت نیست، بلکه بازتابی از نبردی گسترده‌تر بر سر استقلال تصمیم‌گیری عربی و اسلامی است. رهایی از هژمونی آمریکا به بُعد نمادین محدود نمی‌شود؛ این امر به توانایی این کشورها در تنوع بخشیدن به اتحادهایشان و استفاده از اهرم‌های اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی‌شان و تبدیل آنها به ابزارهای ضد فشار مرتبط است. در این زمینه، اجلاس اضطراری پیش رو خود را به عنوان یک میدان آزمایش نشان می‌دهد: یا فقط یک بیانیه همبستگی دیگر به فهرست تصمیمات به تعویق افتاده اضافه خواهد شد، یا آغاز یک تغییر واقعی به سمت یک استراتژی بازدارندگی عربی-اسلامی خواهد بود که هزینه واقعی را به اسرائیل تحمیل می‌کند و موازنه قدرت در منطقه را به شیوه‌ای مستقل‌تر و عادلانه‌تر ترسیم می‌کند.

مقدمه کلی:

جهان عرب و اسلام شاهد لحظه‌ای استثنایی است که در آن محاسبات سیاسی با ابعاد امنیت ملی و کرامت ملی تلاقی می‌کند. تحولات اخیر، به‌ویژه هدف قرار دادن شهرهای عربی توسط اسرائیل، به وضوح بزرگی چالش ناشی از سیاست‌های اسرائیل در نقض حاکمیت منطقه‌ای و گسترش دایره خشونت فراتر از سرزمین‌های فلسطینی را آشکار کرده است. به طور جدی‌تر، این حملات محدود به حملات نظامی یا پیام‌های بازدارنده نیستند، بلکه به چالش کشیدن نقش میانجیگری عربی و اسلامی، از جمله میانجیگری قطر، که در سال‌های اخیر با فرآیندهای مذاکره پیچیده و حساس مرتبط بوده است، را هم دربرمی‌گیرد.

هدف قرار دادن یک میانجی منطقه‌ای با چنین جایگاهی، مشکل مضاعفی را ایجاد می‌کند؛ این امر نه تنها نشان‌دهنده بی‌توجهی اسرائیل به قوانین بین‌المللی است، بلکه نمادی از تلاش برای ایجاد اختلال در هرگونه تلاش جمعی برای کاهش تنش یا مدیریت درگیری از طریق ابزارهای دیپلماتیک نیز می‌باشد.

از این رو، اهمیت اجلاس اضطراری در دوحه برجسته می‌شود. این اجلاس در یک لحظه بسیار حساس منطقه‌ای برگزار می‌شود، جایی که مسائل محلی با تحولات بین‌المللی در هم تنیده‌اند. این اجلاس صرفاً یک گردهمایی سیاسی زودگذر نیست؛ بلکه نشان‌دهنده لحظه‌ای برای آزمایش توانایی کشورهای عربی و اسلامی در متحد کردن گفتمان سیاسی خود و ایجاد یک موضع استراتژیک جمعی در مواجهه با تهدیدات فزاینده است. این اجلاس نشان‌دهنده لزوم گذار از محکومیت لفظی صرف به اقدام سیاسی مؤثر و از همبستگی نمادین به اقدام سازمان‌یافته‌ای است که اسرائیل را به خاطر سیاست‌های تهاجمی خود پاسخگو نگه می‌دارد. در این زمینه، دوحه با نفوذ سیاسی، رسانه‌ای و اقتصادی خود، به عرصه‌ای مرکزی برای شکل‌دهی به واکنش عربی و اسلامی تبدیل شده است که اهمیت این اجلاس را در آگاهی مردم و در محاسبات قدرت‌های بین‌المللی دو چندان می‌کند.

چالش اصلی که این مقاله با آن آغاز می‌شود، در این سؤال نهفته است: آیا اعراب و مسلمانان واقعاً می‌توانند هزینه‌ای واقعی بر اسرائیل تحمیل کنند که منطق مصونیت این رژیم از مجازات را بشکند و همزمان گام‌های عملی برای رهایی خود از هژمونی آمریکا که مدت‌هاست چتر حمایتی برای سیاست‌های اسرائیل بوده است، بردارند؟ این سؤال نه تنها منعکس کننده یک معضل سیاسی فعلی است، بلکه فراتر از آن به هسته مبارزه بر سر استقلال در تصمیم‌گیری‌های عربی و اسلامی نیز می‌پردازد. پاسخ به حملات اسرائیل دیگر صرفاً یک گزینه اخلاقی یا همبستگی نیست؛ بلکه پیش‌نیازی برای ایجاد یک سیستم بازدارنده جدید است که عزت و حاکمیت کشورها را حفظ می‌کند و تعادل را در رابطه بین اعراب و مسلمانان و قدرت‌های بزرگ، به رهبری ایالات متحده، برقرار می‌سازد. 

بُعد اول - تحمیل هزینه بر اسرائیل

مفهوم تحمیل هزینه، یکی از ارکان اساسی تفکر استراتژیک معاصر را نشان می‌دهد. این مفهوم به معنای تبدیل هرگونه اقدام تهاجمی به معادله‌ای بازنده برای متجاوز با تحمیل ضررهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی است که بیش از دستاوردهای مورد نظر است. در بافت عربی و اسلامی، این مفهوم به طور فوری مطرح می‌شود، زیرا اسرائیل همچنان سیاست اعمال زور نامحدود را با تکیه بر چتر حمایتی آمریکا که حاشیه وسیعی از مصونیت از مجازات را به آن می‌دهد، در پیش گرفته است. محکومیت و تقبیح صرف دیگر کافی نیست. در واقع، تجربه گذشته ثابت کرده است که ضعف واکنش اعراب و مسلمانان یکی از برجسته‌ترین عواملی بوده که منطق خود برتربینی اسرائیل را تقویت کرده است.

هنگام بررسی ابزارهای موجود برای تحمیل هزینه‌ها، متوجه می‌شویم که اعراب و مسلمانان - علیرغم تفاوت‌هایشان - از اهرم فشار قابل توجهی برخوردارند. در سطح اقتصادی، انرژی، بازارهای مصرف عظیم و قابلیت‌های سرمایه‌گذاری خلیج فارس، عوامل فشاری هستند که می‌توانند برای مهار سیاست‌های تهاجمی اسرائیل، دوباره به کار گرفته شوند. در سطح دیپلماتیک، فعال کردن نهادهای منطقه‌ای و بین‌المللی - از اتحادیه عرب گرفته تا سازمان همکاری اسلامی - می‌تواند به جبهه‌ای منسجم برای منزوی کردن اسرائیل و افشای اقدامات آن در سازمان ملل و دادگاه‌های بین‌المللی تبدیل شود. این امر می‌تواند با یک بُعد امنیتی و سیاسی تکمیل شود که با حمایت از پایداری مردم فلسطین و تقویت ابزارهای بازدارندگی غیرمستقیم نمایان می‌شود و در نتیجه انحصار اسرائیل در استفاده از زور درهم شکسته و برتری استراتژیک مطلق آن سلب می‌شود.

با این حال، این گزینه‌ها، اگرچه از نظر تئوری امکان‌پذیر هستند، اما با چالش‌های متعددی روبه‌رو هستند:

اول، اختلافات داخلی مانع از یک موضع متحد عربی و اسلامی می‌شود. کشورهای اسلامی به دو دسته تقسیم شده‌اند: کشورهایی که عادی‌سازی را یک مسیر استراتژیک برگشت‌ناپذیر می‌دانند و کشورهایی که هنوز به گزینه رویارویی یا تحریم پایبند هستند.

دوم، فشار آمریکا و اروپا که از تهدید به تحریم یا توقف همکاری‌های امنیتی و اقتصادی با هر کشوری که سعی در دنبال کردن مسیری متفاوت دارد، دریغ نمی‌کنند.

چالش سوم، هماهنگی ضعیف نهادی و بوروکراتیک در ساختارهای عربی و اسلامی است که بسیاری از تصمیمات را بدون رسیدن به اجرای واقعی، در بیانیه‌های پایانی محبوس می‌کند.

تحمیل هزینه بر اسرائیل صرفاً یک شعار بسیج‌کننده نیست؛ بلکه یک ضرورت استراتژیک برای متوقف کردن چرخه تجاوز است. این آزمونی برای توانایی اعراب و مسلمانان در تبدیل پتانسیل نهفته به سیاست‌های ملموس است. با این حال، این مسیر تا زمانی که با یک گام موازی همراه نشود، ناقص می‌ماند:

رهایی از هژمونی آمریکا، زیرا این چتر حمایتی اصلی است که به اسرائیل اجازه می‌دهد سیاست‌های خود را بدون ترس از پاسخگویی بین‌المللی یا منطقه‌ای ادامه دهد.

بُعد دوم - آزادی از هژمونی آمریکا

معضل درگیری اعراب و اسرائیل را نمی‌توان جدا از هژمونی آمریکا، که برای دهه‌ها چتر حمایتی سیاسی، نظامی و اقتصادی اسرائیل را تشکیل داده است، درک کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده تلاش کرده است تا اسرائیل را به عنوان یک متحد استراتژیک پیشرفته در قلب خاورمیانه تثبیت کند. این هژمونی محدود به حمایت نظامی گسترده و بودجه سخاوتمندانه سالانه نبوده است؛ بلکه کنترل راه‌حل‌های دیپلماتیک و تغییر اولویت‌های منطقه برای خدمت به پروژه اسرائیل را هم شامل می‌شود. تا جایی که موضع اعراب اغلب تحت کنترل اراده آمریکا قرار گرفته است.

تجلیات این هژمونی در ابعاد مختلفی تجسم یافته است؛ در سطوح امنیتی و نظامی، پایگاه‌های آمریکایی در سراسر خلیج فارس و دریای سرخ پراکنده شده‌اند و بخشی از معادله بازدارندگی را تشکیل می‌دهند که گاهی اوقات برای محافظت از اسرائیل بیشتر از متحدان واشنگتن استفاده می‌شود. در سطح اقتصادی، دلار و رژیم تحریم‌ها همچنان ابزار اصلی فشار هستند و بسیاری از کشورهای عربی را اسیر محاسبات خود با ایالات متحده نگه می‌دارند.

در سطوح سیاسی و دیپلماتیک، واشنگتن ابتکار عمل را به انحصار خود درآورده است، چه از طریق «روند صلح» و چه با تحمیل ریتم مذاکره‌ای که برتری اسرائیل را تضمین می‌کند و حقوق فلسطینیان را به حاشیه می‌راند.

در مواجهه با این واقعیت، رهایی از هژمونی آمریکا شرط لازم برای ایجاد موضعی مستقل و مؤثر در قبال اسرائیل است. این رهایی لزوماً به معنای گسست کامل از واشنگتن نیست، بلکه تلاشی برای تنوع بخشیدن به اتحادها با گشودن درها به روی قدرت‌های بزرگ بین‌المللی مانند چین، روسیه و کشورهای جنوب و بهره‌برداری از رقابت بین‌المللی برای ایجاد توازن مجدد در روابط است.

همچنین مستلزم تقویت استقلال اقتصادی با ایجاد مشارکت‌های تجاری و مالی فارغ از سلطه دلار و تدوین سیاست‌های خودکفایی است که وابستگی به کمک یا فشار غرب را کاهش می‌دهد.

علاوه بر این، افکار عمومی در کشورهای عربی و اسلامی دارایی قابل توجهی است که به اندازه کافی مورد بهره‌برداری قرار نگرفته است. جنبش‌های فشار مردمی می‌توانند گزینه‌های نخبگان سیاسی را محدود کرده و آنها را در مواجهه با آمریکا به سمت مواضع مستقل‌تر سوق دهند. تجربیات برخی از کشورها درس‌های مهمی ارائه می‌دهد:

به عنوان مثال، ترکیه، با وجود اتحاد مداوم خود با ناتو، در چندین موضوع مواضعی متمایز از واشنگتن اتخاذ کرده است. همچنانکه ایران با دور زدن تحریم‌های ایالات متحده و جستجوی جایگزین‌های اقتصادی، استراتژی مقاومت بلندمدت را اتخاذ کرده است.

آفریقای جنوبی الگویی برای شکستن انزوای بین‌المللی که قبلاً بر آن تحمیل شده بود، ارائه داده است و این تصور را تقویت می‌کند که رهایی تدریجی از هژمونی آمریکا غیرممکن نیست، بلکه نیازمند اراده سیاسی و یک دیدگاه استراتژیک جامع است.

بنابراین، رهایی از هژمونی آمریکا یک گزینه ثانویه نیست؛ بلکه یک شرط موازی و ضروری برای تحمیل هزینه‌ها به اسرائیل است. اعراب و مسلمانان نمی‌توانند در حالی که کاملاً به سیاست‌های واشنگتن وابسته هستند، ابزارهای بازدارندگی واقعی را اتخاذ کنند.

سؤال اینجاست: آیا اجلاس اضطراری قطر می‌تواند به عنوان نقطه شروعی برای ایجاد این استقلال باشد، یا همچنان اسیر موازنه‌های سنتی ترسیم شده توسط ایالات متحده و متحدانش خواهد ماند؟

اجلاس اضطراری قطر - آزمونی برای اعتبار

اجلاس اضطراری عربی-اسلامی در دوحه در بحبوحه شرایط بسیار پیچیده منطقه‌ای و بین‌المللی برگزار می‌شود و آن را بیشتر به آزمونی برای اعتبار تبدیل می‌کند تا فرصتی صرف برای مشورت یا صدور بیانیه‌های محکومیت.

این اجلاس در پی حمله مستقیم اسرائیل به اقامتگاه‌های رهبران فلسطینی در دوحه و به دنبال آن تهدیدهای صریح علیه قطر، کشوری که نقش میانجی را در مذاکرات متعدد بشردوستانه و سیاسی ایفا کرده است، برگزار می‌شود. این حمله نه تنها قطر را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه پیامی به همه کشورهای عربی و اسلامی می‌فرستد که ایفای نقش میانجی یا بی‌طرف دیگر از مجازات اسرائیل مصون نیست و مسئولیت مضاعفی را نسبت به کسانی که در دوحه ملاقات می‌کنند، تحمیل می‌کند.

در سطوح نمادین و سیاسی، این اجلاس فرصتی برای برجسته کردن وحدت موضع عربی و اسلامی در مقابله با اسرائیل است. صرف این واقعیت که این اجلاس در قطر، کشوری کوچک از نظر جغرافیایی اما بزرگ از نظر سیاسی، برگزار می‌شود، این سیگنال را ارسال می‌کند که حملات اسرائیل دیگر یک مسئله محدود به فلسطین نیست، بلکه امنیت و حاکمیت کشورهای عربی و اسلامی را تهدید می‌کند. این بُعد نمادین برای بسیج مجدد افکار عمومی عرب و اسلام و تقویت این تصور که آنچه در دوحه اتفاق افتاد، حمله‌ای به امنیت جمعی امت اسلامی است، ضروری است.

با این حال، در سطح عملی، چالش در توانایی این اجلاس برای گذار از نمادگرایی به عمل نهفته است. آیا این اجلاس به تصمیمات قابل اجرا، مانند فعال کردن ابزارهای فشار اقتصادی، راه‌اندازی یک فرآیند دیپلماتیک جمعی برای محاصره بین‌المللی اسرائیل یا حتی بازنگری در روابط با ایالات متحده به عنوان یک پیام مستقیم، منجر خواهد شد؟ یا به زبان بیانیه‌های همبستگی که صحنه ناتوانی تاریخی را بازتولید می‌کنند، بسنده خواهد کرد؟ بزرگترین چالش در اینجا نهفته است: تبدیل خشم جمعی به یک سیاست عملی که باعث شود اسرائیل هزینه‌های اقدامات خود را احساس کند.

پیامدهای بالقوه این اجلاس بین دو سناریوی اصلی متغیر است:

سناریوی اول این است که این اجلاس به یک نقطه عطف تاریخی تبدیل شود که یک استراتژی جدید عربی-اسلامی برای بازدارندگی و رهایی از وابستگی ایجاد کند. این سناریو نیازمند شجاعت سیاسی بی‌سابقه‌ای است.

سناریوی دوم، که در تجربیات اجلاس‌های قبلی رایج‌ بوده است، محدود کردن خود به بیانیه‌های محکومیت و دعوت به خویشتن‌داری است که اسرائیل آن را به عنوان چراغ سبزی برای ادامه سیاست تجاوز خود بدون هیچ هزینه قابل توجهی تفسیر خواهد کرد.

از این رو، اجلاس اضطراری قطر فقط یک جلسه گذرا نیست. بلکه یک آزمون تاریخی است که مشخص می‌کند آیا اعراب و مسلمانان قادر به تبدیل لفاظی‌های خود به عمل و تبدیل همبستگی نمادین به یک ابزار فشار استراتژیک هستند یا اینکه آیا آنها اجازه می‌دهند فرصت دوباره از دست برود و واقعیت هژمونی آمریکا و مصونیت اسرائیل از مجازات را تداوم می‌بخشند.

نتیجه‌گیری

اجلاس اضطراری عربی-اسلامی در دوحه، اعراب و مسلمانان را با یک لحظه تاریخی محوری روبه‌رو می‌کند، لحظه‌ای که از محدودیت‌های واکنش‌های لحظه‌ای به سمت ضرورت تدوین یک چشم‌انداز استراتژیک جدید می‌رود. هدف قرار دادن یک کشور میانجی مانند قطر توسط اسرائیل صرفاً یک حمله نظامی نیست؛ بلکه یک چالش مستقیم برای اعتبار نظم عربی و اسلامی و تحریک آشکار توانایی آنها در محافظت از نقش‌های سیاسی و حاکمیتی خود است. از این رو، واکنش را نمی‌توان به بیانیه‌ها یا شعارها تقلیل داد. بلکه، باید به تحمیل هزینه‌ای واقعی تبدیل شود که اسرائیل را مجبور به تجدیدنظر در محاسبات خود کند و متوجه شود که ادامه تجاوز نتیجه معکوس خواهد داشت.

در عین حال، هژمونی آمریکا همچنان بزرگترین مانع برای ایجاد یک بازدارندگی مستقل عربی ـ اسلامی است، زیرا واشنگتن برای دهه‌ها سپر محافظی را برای اسرائیل فراهم کرده است. بنابراین، هر استراتژی جدی برای مقابله با اسرائیل باید با گام‌های موازی به سمت تنوع بخشیدن به اتحادهای بین‌المللی و فاصله گرفتن از اطاعت کامل از کاخ سفید همراه باشد.

ترکیب تحمیل هزینه با رهایی از هژمونی، شرط اساسی برای ایجاد یک معادله بازدارندگی قوی است که استقلال و عزت ملت را حفظ می‌کند.

بنابراین، اجلاس اضطراری قطر آزمونی برای اعتبار اعراب و مسلمانان است:

یا به نقطه عطفی تبدیل می‌شود که مسیر جدیدی را برای پیوند بازدارندگی و رهایی از هژمونی آمریکا ایجاد می‌کند، یا به عنوان یک مرحله گذرا به فهرست طولانی فرصت‌های از دست رفته باقی می‌ماند. آنچه امروز مطرح می‌شود، چیزی کمتر از آزمونی برای توانایی گذار از همبستگی نمادین به اقدام استراتژیک و از وابستگی به استقلال نیست.

شاید تاریخ این لحظه را به عنوان یکی از مهم‌ترین لحظات ثبت کند، چه در تغییر توازن قدرت در منطقه و چه در تداوم واقعیت هژمونی و مصونیت اسرائیل از مجازات برای سال‌های آینده.

لحظه کنونی فرصتی برای اظهارات صرف نیست؛ بلکه نیازمند تصمیمات جسورانه و عملی است که خشم را به یک استراتژی واقعی تبدیل کند.

اجلاس قطر می‌تواند آغازی برای ایجاد استقلال تصمیم‌گیری عربی و اسلامی باشد، اگر با اراده سیاسی همراه باشد که از محاسبات لحظه‌ای فراتر رود و از پتانسیل عظیم ملت بهره ببرد. این اجلاس صرفاً یک جلسه سیاسی نیست؛ بلکه نشان‌دهنده یک نقطه عطف تاریخی است که مسئولیت گذار از اظهارات سنتی به سیاست‌های بازدارنده عملی را بر عهده رهبران ملت قرار می‌دهد.

آنچه امروز مورد نیاز است، راه‌اندازی یک جبهه دیپلماتیک فعال در سازمان ملل و دادگاه‌های بین‌المللی برای مستندسازی جنایات اسرائیل و فعال کردن نقش سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه عرب از طریق یک مکانیسم دائمی برای هماهنگی و بازدارندگی است. وضعیت فعلی همچنین مستلزم بازنگری در ماهیت روابط با ایالات متحده است و هرگونه همکاری امنیتی یا نظامی را به تعهد ایالات متحده برای توقف حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل مرتبط می‌کند. این امر، دری را برای استقلال بیشتر در تصمیم‌گیری‌های عربی و اسلامی می‌گشاید.

شاید راه رسیدن به این هدف، استفاده مؤثر از ابزارهای اقتصادی، انرژی، استراتژیک و رسانه‌ای باشد. در اختیار داشتن منابع انرژی و بازارهای وسیع توسط اعراب و مسلمانان، آنها را قادر می‌سازد تا معادله جدیدی را در توازن قوای بین‌المللی تحمیل کنند، مشروط بر اینکه این اهرم‌ها به طور قاطع مورد استفاده قرار گیرند و با رویه‌های تهاجمی اسرائیل مرتبط باشند. حمایت از پایداری مردم فلسطین، ایجاد یک استراتژی بازدارندگی جمعی و ایجاد مکانیسم‌های هشدار اولیه علیه هرگونه تهدیدی که متوجه کشورهای میانجی مانند قطر است، همگی گام‌هایی هستند که استقلال و عزت ملی را افزایش می‌دهند. سرمایه‌گذاری در رسانه‌های یکپارچه و استفاده از رسانه‌های اجتماعی، افکار عمومی بین‌المللی را تغییر شکل می‌دهد. ضمن اینکه افکار عمومی عربی و اسلامی را قادر می‌سازد تا فشار مداومی بر دولت‌های غربی اعمال کنند.

با توجه به آنچه که گفته شد، پیام به رهبران امت اسلامی واضح است: یا این اجلاس به بستری برای سیاست بازدارندگی و استقلال تبدیل خواهد شد که مسیرهای عادی‌سازی روابط با اسرائیل را مورد بازنگری قرار می‌دهد و قید و بندهای هژمونی آمریکا را می‌شکند، یا ما یک فرصت تاریخی را از دست خواهیم داد که ممکن است تکرار نشود.

انتهای پیام