به گزارش ایکنا، ایاد القطراوی تحلیلگر مسائل مربوط به رژیم صهیونیستی در مطلبی در البیان درخصوص ذهنیت و شخصیت صهیونیستی علیه ملتهای دیگر نوشت: از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی، نسلهای صهیونیست با ذهنیتی مبتنی بر زور و سلاح پرورش یافتهاند. این ذهنیت توسط متون مذهبی و ایدههای افراطی برگرفته از تلمود و تورات تغذیه میشود. این متون احساسات پرخاشگری و خشونت را القا میکنند و برای توجیه قتل عامها و حملات انجام شده علیه مردم فلسطین و سایر مردمان استفاده میشوند. همانطور که دیوید بن گوریون گفته است «اسرائیل نمیتواند جز با زور و سلاح وجود داشته باشد» و همچنانکه مناخیم بگین اظهار داشت که «قتل عامهایی مانند دیر یاسین برای وجود اسرائیل ضروری بودند».
از طریق متون کتاب مقدس و تلمود، شخصیت یهودی توجیه مقدسی برای استفاده از خشونت و تجاوز برای تحقق پیشگوییها مییابد. این متون منبع ثابتی برای توجیه قتل و ویرانی به نام دین هستند. عهد عتیق مملو از متونی است که استفاده از خشونت را به عنوان سلاحی برای دستیابی به سلطه تشویق میکند، مانند آیهای از کتاب تثنیه که در آن آمده است: «خداوند، خدای شما، آنها را پیش روی شما رها خواهد کرد و آنها را در آشفتگی بزرگی قرار خواهد داد تا نابود شوند.»
این تجاوزگری به جنگها محدود نمیشود؛ بلکه نابودی بیرحمانه مردمان غیریهودی را نیز دربرمیگیرد. همانطور که در تلمود و فرامین خاخامها تصریح شده است؛ یکی از این فرامین توسط خاخام «ویدان زیمیل» صادر شده است، که بر لزوم کشتن حتی غیرنظامیان در طول جنگها تأکید کرده است.
وحشیگری و خشونت بخش جداییناپذیر میراث یهودی است که جنگ مذهبی را ستایش میکند و خواستار خونریزی است. متون تورات و تلمود خواستار نابودی کامل شهرها و ساکنان آنها هستند. در کتاب یوشع، میبینیم که وقتی یوشع با ارتش بنیاسرائیلی خود به سرزمین کنعان حمله کرد، هیچ نژاد زندهای را در هیچ یک از شهرهایی که فتح کردند، باقی نگذاشتند. پس از تصرف اریحا، آنها هر آنچه در شهر بود ـ مرد و زن، پیر و جوان، گاو، گوسفند و الاغ ـ را از دم تیغ شمشیر خود گذراندند و شهر را با هر آنچه در آن بود، به آتش کشیدند. آنها همین کار را با «عای» انجام دادند؛ در این خصوص متون مربوطه به ما میگوید یوشع این شهر را سوزاند و «آن را به تلی از ویرانهای ابدی تبدیل کرد.»
در طول تاریخ، یهودیان از این متون به عنوان بهانهای برای توجیه حملات وحشیانه، مانند قتل عامهای دیر یاسین و صبرا و شتیلا، استفاده کردهاند. این وحشیگری در جامعه صهیونیستی ریشه عمیقی دارد و توسط مؤسسات آموزشی که نسلهای صهیونیستها را به پرخاشگری و خشونت القا میکنند، دامن زده میشود.
بر اساس آموزههای کتاب مقدس، نژادپرستی در متون تلمودی یهودی، ستونی اساسی در شکلگیری ذهنیت صهیونیستی است. یهودیان خود را قوم برگزیده خدا میدانند و سایر اقوام (گویمها) برای خدمت به آنها آفریده شدهاند. این تصور، بردگی و نابودی دیگران را در صورت لزوم توجیه میکند، همانطور که در کتاب تثنیه آمده است: «شما قومی مقدس برای خداوند، خدای خود هستید؛ خداوند شما را برگزیده است تا قومی خاص برای او باشید.»
متون کتاب مقدس و تلمود، خشونت و پرخاشگری را در شخصیت صهیونیستی تقویت میکنند و زندگی در صلح با همسایگان یا کنار گذاشتن سلاح را برای «اسرائیل» دشوار میسازند. اظهارات رهبران صهیونیستی، مانند بن گوریون و بگین، تأکید میکند که موجودیت رژیم صهیونیستی ارتباط تنگاتنگی با زور و تجاوز دارد. به عبارت دیگر، این رژیم تنها با زور و سلاح میتواند زنده بماند، که این امر دکترین نابودی را که در طول تاریخ بر سیاست آن حاکم بوده است، تقویت میکند.
در بحبوحه درگیری مداوم اعراب و صهیونیستها، درک شخصیت یهودی صهیونیستی نقش مهمی در توضیح رفتار پرخاشگرانه آن نسبت به اعراب دارد. این رفتار پرخاشگرانه ریشه در عوامل عمیق مذهبی و تاریخی دارد، از جمله الهام گرفتن از روحیه پرخاشگری از میراث مذهبی یهود، سنتهای تفکر و رفتار صهیونیستی و تجلیل از قدرت و ظلم به عنوان فضایل عالی.
ایده پرخاشگری در شخصیت صهیونیستی از ریشههای عمیق مذهبی ناشی میشود. هنگام خواندن عهد عتیق، ایده مبارزه بین خیر و شر به عنوان محور اصلی روابط انسانی پدیدار میشود که در متون جنگطلبانه موجود در کتاب پیدایش و سایر کتابها تجسم یافته است. این مبارزه مداوم، یهودیان را به عنوان ابزار الهی برای تحقق اراده خدا بر روی زمین به تصویر میکشد، که به آنها حق حمله و تصرف سرزمینهای دیگران را میدهد.
برجستهترین نمونه این امر، جنگی است که ابراهیم علیه پادشاه «کدر لاعومر» در دره اردن، طبق ادعای آنها، رهبری کرد. عهد عتیق این رویداد را به عنوان بخشی از توجیه یهودیان برای غصب پیروزیهای تاریخی به تصویر میکشد. عهد عتیق قصد دارد سنتهای عمیق نظامی را در روح یهودیان القا کند و به شکلگیری دکترین مذهبی آنها که جنگ و فتح را ستایش میکند، کمک کند. صهیونیسم، چه به عنوان یک ایدئولوژی و چه به عنوان یک رفتار، با تعصب نژادی و مذهبی خود مشخص میشود و در درون خود عقده آزار و اذیت و ترس از یهودستیزی را به همراه دارد. جنبش صهیونیسم از این عقده برای تدوین پروژه اسکان خود در فلسطین سوءاستفاده کرد. هنگامی که اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تأسیس شد، صهیونیستها حضور جمعیت عرب را که بیش از ۱۳ قرن در فلسطین زندگی کرده بودند، نادیده گرفتند و شعار «سرزمینی بدون قوم برای قومی بدون سرزمین» را اتخاذ کردند. آنها به عنوان بخشی از سیاستهای استعماری خود، فلسطینیها را به زور آواره کردند.
آموزش تلمودی در میان یهودیان به عنوان یک گرایش نابودگرانه نسبت به غیر یهودیان آشکار میشود. برای مثال، در کتاب «اعداد» (چهارمین کتاب مقدس) آمده است: «اینک، قومی مانند شیر ماده و مانند شیر جوان برمیخیزند؛ تا زمانی که طعمه را نخورند و خون کشتگان را ننوشند، نخواهند خوابید.» همچنین در کتاب تثنیه آمده است: «خداوند، خدای شما، این ملتها را از پیش روی شما بیرون خواهد راند و پادشاهان آنها را به دست شما خواهد سپرد و شما نام آنها را از زیر آسمان محو خواهید کرد.» ضمن اینکه روند نابودی مردمان مخالف به عنوان یک فرمان الهی ظاهر میشود: «اما از شهرهای این ملتهایی که خداوند، خدای شما به عنوان میراث به شما میدهد، هیچ موجودی را زنده نگذارید.» اجرای اجتنابناپذیر این فرمان الهی در هشدار نسبت به عواقب نافرمانی آشکار است: «اگر ساکنان این سرزمین را از پیش روی خود برندارید، کسانی که پشت سر میگذارید مانند سوزن در چشم شما خواهند بود و شما را در سرزمینی که در آن زندگی میکنید، آزار خواهند داد.»
در نتیجهی انباشت جنگها و درگیریها، قدرت و ظلم در میان نسلهای جوانتر صهیونیستها ریشه دوانده است. این روحیهی پرخاشگری از سنین پایین از طریق آموزشهای سختی که آنها را در معرض آزمایشهای استقامت شدید در محیطهای بیابانی سخت قرار میدهد، در روح جوانان القا میشود. این آموزش نه تنها به دنبال تشکیل سربازان قوی است؛ بلکه هدف آن سرکوب امیال انسانی و پرورش ظلم و عطش خون است؛ صفتی که به وضوح در شخصیت مئیر هرتزیون، که به اسطورهای در ارتش اسرائیل تبدیل شده است، مشهود است.
پرخاشگری که شخصیت یهودی صهیونیستی را نسبت به اعراب مشخص میکند، یک تحول جدید نیست؛ بلکه محصول قرنها الهام مذهبی و تاریخی است. از طریق خواندن متون مذهبی یهود، اقتباس صهیونیسم از سنتهای جنگ و فتح، و تجلیل از زور و ظلم در میان جوانان صهیونیست، ذهنیتی پرخاشگرانه شکل میگیرد که به دنبال تسلط و کنترل سرزمین و مردم فلسطین است.
متون مذهبی یهودی تلمودی، که به مسائل اخلاقی و حقوقی، از جمله موارد مربوط به قتل، میپردازد، بیان میکند که کشتن یک غیر یهودی جرم نیست، بلکه مورد رضایت خداست. متون تلمودی به صراحت بیان میکنند: «صالحان غیر اسرائیلی را بکشید.» این متن، یک یهودی را از نجات هر عضوی از ملتهای دیگر از نابودی یا کمک به آنها برای فرار از مخمصه منع میکند، زیرا با انجام این کار، آنها جان یک «بتپرست» را نجات میدهند. در جای دیگر، آمده است: برای یک یهودی عادلانه است که هر کافری را با دست خود بکشد، زیرا کسی که خون یک کافر را بریزد مانند کسی است که برای خدا قربانی میکند. متون دیگر اضافه میکنند که برای هر کسی که یک مسیحی، بیگانه یا بتپرست را بکشد، تا ابدیت در بهشت و در «کاخ چهارم» پاداش داده خواهد شد، در حالی که کشتن یک یهودی معادل کشتن تمام بشریت است و نجات یک یهودی معادل نجات کل جهان به حساب میآید.
در آموزههای یهودی تلمودی، پسر بخشی از پدرش در نظر گرفته میشود، که نمادی از این است که روح یهودیان از سایر ارواح متمایز است. آنها معتقدند که روح یهودیان حاوی بخشی از خداست، در حالی که روح غیر یهودیان شیطانی یا حیوانمانند تلقی میشود. این متون ایده خشونت و برتری نژاد یهود بر بقیه مردم زمین را تثبیت میکنند و آنها را «قوم برگزیده»ای میدانند که خدا آنها را برگزیده است. این آموزهها در ذهن یهودیان، دیدگاهی فرومایه نسبت به دیگران، غیر یهودیان، القا میکنند؛ زیرا انسانیت آنها از بین میرود. بنابراین، کشتن و نابودی فیزیکی، در باور آنها، به یک گام عملی تبدیل میشود که ایمان را کامل میکند. بلکه نوعی آیین برای یهودیان مذهبی محسوب میشود. مانند قتل عام دیر یاسین، که توسط مناخیم بگین انجام شد، قتل عام صبرا و شتیلا که توسط آریل شارون در لبنان انجام شد، و قتل عام مسجد ابراهیمی در الخلیل در سال ۱۹۹۴، که توسط باروخ گلدشتاین صهیونیست انجام شد و ۲۷ مسلمان را در حین انجام نماز کشت و بیش از پنجاه نفر دیگر را زخمی کرد. آنچه امروز در غزه از کشتار و نابودی کودکان، زنان و مردان اتفاق میافتد، چیزی جز اجرای زنده این تفکر تلمودی نیست، همانطور که گفته شده است: هر کس خون یک غیر یهودی را بریزد، کار او نزد خدا به عنوان کسی که قربانی تقدیم میکند، پذیرفته میشود. گلدشتاین به یک قهرمان ملی تبدیل شد، همانطور که رهبرانش که او را بر اساس این ایدئولوژی صهیونیستی تلمودی تربیت کردند، که فقط قوم یهود را به عنوان نژاد ویژه در برابر خدا ستایش میکند و همه دیگران باید به عنوان قربانی به خدا خرد، کشته و سوزانده شوند، نیز چنین کردند.
صهیونیسم همچنان یکی از بحثبرانگیزترین جنبشهای نژادپرستانه است، نه تنها به دلیل اهداف ویرانگرانهاش؛ بلکه به دلیل متون مذهبی و تفاسیر تلمودی که برای توجیه پروژه ملیگرایانه، توسعهطلبانه و شهرکسازی خود به آن تکیه میکند، حتی اگر از همه روشها و ابزارهای غیرقانونی برای رسیدن به آن استفاده کند.
انتهای پیام