صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۶۶۳۸
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۶
محسن ایمانی بیان کرد

عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس با بیان اینکه جابجایی فرهنگی و افت تحصیلی از مهمترین تهدیدات حوزه دیجیتال برای نسل آینده است، گفت: امروز آموزش سواد رسانه‌ای و حتی رژیم رسانه‌ای به دانش‌آموزان امری ضروری است.

در عصر حاضر تحولات دیجیتال و گستردگی فضای مجازی، مدارس را با چالش‌های بی‌سابقه‌ای در حوزه تربیت و فرهنگ مواجه ساخته است. هویت فرهنگی، ارزش‌های دینی و ملی و همچنین، روابط خانوادگی و اجتماعی نسل‌های آینده، به میزان چشمگیری تحت تأثیر این تغییرات قرار گرفته‌اند. مدارس که زمانی فقط محلی برای انتقال دانش محسوب می‌شدند، اکنون ‌باید نقش خود را در تقویت تربیت مقاوم، آگاهی‌بخشی و استحکام هویت اسلامی ـ ایرانی بازتعریف کنند. 

در این مسیر، معلمان به عنوان محور اصلی فرآیند تربیتی و خانواده‌ها به عنوان همراهان این مسیر، نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. تعامل سازمان‌یافته میان مدرسه و خانواده، توانمندسازی معلمان در حوزه‌های سواد رسانه‌ای، هوش مصنوعی و قوانین فضای مجازی و بهره‌گیری از محتوای آموزشی مناسب می‌تواند نسل آینده را در برابر تهدیدهای فرهنگی و تربیتی مقاوم کند.  عدم توجه به این تغییرات، نه تنها می‌تواند به اختلال هویتی، کاهش انسجام خانواده و افزایش بزهکاری منجر شود، بلکه در بلندمدت پیامدهایی جدی برای امنیت ملی و ثبات اجتماعی نیز به همراه خواهد داشت. 

ایکنا در رابطه با بررسی ابعاد مختلف چالش‌های موجود در حوزه آموزش مدارس و نیز ارائه راهکارهای عملی و تحلیلی برای بازتعریف نقش مدرسه، معلم و خانواده به منظور تربیت نسلی مقاوم، آگاه و پایبند به ارزش‌ها به گفت‌‌وگو با محسن ایمانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید. 

ایکنا ـ چگونه می‌توان مدرسه را از یک مؤسسه صرفاً انتقال‌دهنده دانش به یک «فضای تربیتی مقاوم» تبدیل کرد که نه تنها بتواند با تحولات دیجیتال همزیستی داشته باشد، بلکه هویت اسلامی ـ ایرانی را در برابر تهاجم فرهنگی تقویت کند؟ 

به نظر می‌رسد اگر به مدرسه فقط به عنوان یک جایگاه آموزشی توجه کنیم، بخش بسیار مهمی از رسالت آن که همان تربیت است، مغفول خواهد ماند. مدرسه فقط محل انتقال مفاهیم علمی و درسی نیست، بلکه محیطی است که باید بستر شکل‌گیری شخصیت، باورها، ارزش‌ها و هویت دانش‌آموزان را فراهم کند. تربیت نیز ابعاد گوناگونی دارد و تنها به مسائل فردی محدود نمی‌شود؛ بلکه در عرصه‌های مختلفی مانند معنوی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نمود پیدا می‌کند. از این منظر، دو عامل کلیدی در تحقق مدرسه به‌عنوان فضای تربیتی مقاوم، اهمیت ویژه‌ای دارند که شامل معلم و محتوای آموزشی است. 

در گام نخست، باید محتوای آموزشی بازنگری و اصلاح شود. معلم نهایتاً همان محتوایی را آموزش می‌دهد که در اختیار او قرار دارد. بنابراین، اگر هدف ما تربیت دانش‌آموزانی مقاوم در برابر تهاجم فرهنگی است، این موضوع باید در دل محتوای آموزشی گنجانده شود. محتوایی که فاقد عناصر تربیت برای مقاومت باشد، هر چقدر هم توسط معلم خوب تدریس شود، نمی‌تواند رسالت اصلی مدرسه را برآورده کند. از این رو، بازطراحی کتب درسی و منابع آموزشی متناسب با آرمان مقاومت، ضرورت اساسی دارد. 

در گام دوم، خود شخص معلم و میزان اهتمام او به این مأموریت نیز اهمیت بسیاری دارد. معلم فقط انتقال‌ دهنده مفاهیم درسی نیست، بلکه الگوی رفتاری دانش‌آموزان است. رفتار، گفتار، نگاه و حتی نحوه برخورد او می‌تواند پیام‌های امید، استواری و مقاومت را منتقل کند و دانش‌آموزان به طور ناخودآگاه از معلم خود الگو می‌گیرند. برای نمونه، اگر معلم انشایی از دانش‌آموز در حوزه مقاومت یا هویت اسلامی ـ ایرانی مشاهده کند و او را تشویق کند، در واقع ذهن دانش‌آموز را تقویت کرده و مسیر او را به سمت پایداری سوق داده است. حتی انتخاب موضوعات انشا یا فعالیت‌های کلاسی نیز می‌تواند در همین راستا طراحی شود.  

در اینجا باید به تمایز مقاومت درونی و بیرونی توجه کرد. مقاومت بیرونی تنها زمانی تحقق می‌یابد که ریشه در مقاومت درونی داشته باشد. فردی که باورهای مستدل و اعتقادات عمیق دارد، در برابر هجمه‌های بیرونی استوار باقی می‌ماند. اما اگر این بنیان معرفتی شکل نگرفته باشد و تنها بر هیجانات تکیه شود، دوام چندانی نخواهد داشت. هیجان لازم است، اما کافی نیست؛ آنچه ضرورت دارد معرفت و بصیرت است. همان‌طور که مقام معظم رهبری بارها تأکید کرده‌اند، بصیرت عامل پایداری است. حتی در علوم روانشناسی نیز گفته می‌شود بسیاری از آسیب‌ها و اختلالات روانی ناشی از کاستی‌های درونی هستند و این ضعف‌های درونی مقاومت فرد در برابر چالش‌های بیرونی را کاهش می‌دهد. 

اما مسئله دیگری که نمی‌توان از آن غافل شد، فضای دیجیتال و رسانه‌ای است. نوجوانان و کودکان به دلیل تجربه کمتر و دسترسی محدودتر به منابع تحلیلی، پذیرش بیشتری نسبت به مطالب منتشر شده در فضای مجازی دارند؛ این در حالی است که افراد تحصیل‌کرده و فرهیخته به دلیل قدرت تحلیل و بررسی، کمتر در دام این فضاها گرفتار می‌شوند. بنابراین، آموزش سواد رسانه‌ای و حتی رژیم رسانه‌ای به دانش‌آموزان ضروری است. همان‌طور که پرخوری در تغذیه به مشکلاتی همچون تصلب شرایین منجر می‌شود، پرمصرفی رسانه‌ای نیز آسیب‌های جدی به دنبال دارد. 

لذا باید به دانش‌آموزان آموخت که مصرف رسانه باید مدیریت‌شده، هدفمند و محدود باشد. این امر نیازمند آموزش برنامه‌ریزی و مهارت مدیریت زمان است.  معلم و مدرسه می‌توانند در این زمینه نقش فعالی ایفا کنند. برای مثال با بررسی نمونه‌هایی از اخبار جعلی یا مطالب نادرست در رسانه‌ها، دانش‌آموزان را به سوی تفکر انتقادی هدایت کنند. وقتی دانش‌آموزان بیاموزند که همه مطالب فضای رسانه قابل اعتماد نیست و در عین حال یاد بگیرند چگونه مطالب درست را شناسایی کنند و بپذیرند، به تدریج قدرت تحلیل و مقاومت فکری در آنان تقویت می‌شود. 

در مجموع، تبدیل مدرسه به یک فضای تربیتی مقاوم مستلزم توجه توأمان به سه رکن اساسی شامل بازنگری در محتوای آموزشی برای نهادینه‌سازی ارزش‌ها و تربیت مقاوم، تقویت نقش الگویی و رفتاری معلم به عنوان عامل اصلی انتقال ارزش‌هاو  ارتقای سواد رسانه‌ای دانش‌آموزان برای مواجهه آگاهانه با فضای دیجیتال است. تحقق این سه محور علاوه بر آنکه مدرسه را از یک مؤسسه صرفاً آموزشی فراتر می‌برد، می‌تواند زمینه‌ساز تربیت نسلی مقاوم، بصیر و متکی بر هویت اسلامی ـ ایرانی در برابر تهاجم فرهنگی باشد. 

ایکنا ـ‌ مهمترین تهدیدهای فرهنگی و تربیتی ناشی از تحولات دیجیتال برای مدارس ایران چیست؟ 

به نظر می‌رسد که یکی از مهمترین مباحث در این زمینه همان موضوعی است که در پرسش پیشین نیز به نوعی به آن اشاره شد، یعنی پر کردن بخش زیادی از وقت دانش‌آموزان با فضای مجازی. این امر می‌تواند آنان را از درس، زندگی روزمره و انجام تکالیف بازدارد. جاذبه‌های گوناگون فضای مجازی گاهی چنان ذهن دانش‌آموز را به خود مشغول می‌کند که از توجه به وظایف مدرسه‌ای و آموزشی غافل می‌شود. به همین دلیل است که یکی از علل مهم افت تحصیلی در میان دانش‌آموزان، صرف وقت بیش از اندازه در شبکه‌های اجتماعی و سرگرمی‌های دیجیتال است؛ زمانی که باید صرف مطالعه و تکالیف درسی شود، در تماشای اینستاگرام یا دیگر شبکه‌های مجازی از دست می‌رود. 

از سوی دیگر، آثار فرهنگی فضای مجازی نیز قابل تأمل است. وقتی به رفتار برخی از نوجوانان و جوانان نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که این رفتارها در بسیاری از موارد با عناصر فرهنگی جامعه ما همخوانی ندارد. در جامعه‌شناسی به این وضعیت «جابجایی فرهنگی» گفته می‌شود؛ یعنی زمانی که یک عنصر فرهنگی بیگانه وارد جامعه‌ای می‌شود و با سایر عناصر فرهنگی آن تناسب ندارد. امروزه شاهد چنین جابجایی فرهنگی در میان برخی از نوجوانان و جوانان هستیم.  برای نمونه، در فرهنگ ایرانی مردان همواره پوششی آراسته و متناسب داشته‌اند، اما امروز مشاهده می‌کنیم برخی جوانان با شلوارهای کوتاه و پوشش‌هایی ظاهر می‌شوند که حتی مناسب فضای داخلی منزل نیست و یا در عرصه رفتارهای اجتماعی، گاهی در مترو یا سایر فضاهای عمومی رفتارهایی میان دختران و پسران دیده می‌شود که نه شرعی است، نه اخلاقی، نه اسلامی و نه ایرانی. این‌ها را می‌توان به‌عنوان ارمغان فرهنگی غرب دانست که به واسطه فضای مجازی به جامعه ما راه یافته است. 

موضوع پوشش و ظاهر نیز از تهدیدهای فرهنگی محسوب می‌شود. امروز در حالیکه در فرهنگ ما تعریف مشخصی برای پوشش وجود دارد، شاهد گرایش برخی نوجوانان به پوشش‌هایی هستیم که کاملاً متناسب با فرهنگ غربی است. برای مثال در میان برخی جوانان رواج یافته که آقایان موهای بلند داشته باشند یا از زیورآلاتی همچون گوشواره استفاده کنند که در فرهنگ ما بیشتر به زینت بانوان تعلق دارد. حتی در مواردی دیده می‌شود که نوجوانان در پوشش و ظاهر به گونه‌ای عمل می‌کنند که موجب ابهام در هویت جنسیتی می‌شود. این امر در روان‌شناسی رفتاری، نشان‌دهنده نوعی اختلال در پذیرش هویت جنسی است؛ در حالیکه رفتار عادی و نرمال آن است که فرد هویت و جنسیت خود را بپذیرد و متناسب با آن رفتار کند. چنین آشفتگی‌هایی را نیز می‌توان از پیامدهای منفی فرهنگ بیگانه و فضای مجازی دانست. 

نکته دیگر آن است که برخی رفتارها و ارزش‌ها که در فرهنگ غربی عادی تلقی می‌شوند، در فرهنگ ما به‌عنوان ضد ارزش شناخته می‌شوند. اما وقتی نوجوانان بارها و بارها با چنین رفتارهایی در فضای مجازی مواجه می‌شوند، به تدریج نسبت به آن‌ها عادی‌سازی رخ می‌دهد. این وضعیت تا آنجا پیش می‌رود که نوجوان در برابر تذکر بزرگترها می‌پرسد که ما چه کار اشتباهی انجام داده‌ایم؟ این در حالی است که او در اثر تکرار نسبت به ضد ارزش‌ها حساسیت خود را از دست داده است. از سوی دیگر، فضای مجازی غربی به‌گونه‌ای طراحی شده است که اهداف خاص فرهنگی و سیاسی را به مخاطبان منتقل کند. همان‌گونه که در بسیاری از حوزه‌ها ایران را تحریم کرده‌اند، در فضای مجازی نه تنها محدودیتی ایجاد نکرده‌اند، بلکه آن را به بستری برای تبلیغ و تهاجم فرهنگی تبدیل کرده‌اند. آنان نوجوانان ما را به سمت اهداف خود سوق می‌دهند و در مقابل، به مسائل انسانی و ارزش‌های واقعی بی‌توجهی می‌کنند. 

برای نمونه، فجایع غزه و کشتار بی‌رحمانه کودکان یا مرگ آنان بر اثر گرسنگی و تشنگی و یا حتی قطع برق بیمارستان‌ها و جان‌باختن نوزادان در انکوباتورها در رسانه‌های غربی بازتاب چندانی ندارد؛ در حالیکه همین رسانه‌ها با انتشار تصاویر رقص و سرگرمی، ذهن نوجوانان را از مسائل اصلی جهان منحرف می‌کنند.  جالب آن‌که حتی در دانشگاه‌های غرب، استادان و دانشجویان در اعتراض به این وقایع فعالانه شرکت می‌کنند و هزینه‌های سنگینی می‌پردازند، اما در برخی موارد حضور دانشجویان ما در این عرصه به آن اندازه پررنگ نیست. این مسئله نیز می‌تواند ناشی از تأثیر تبلیغات فضای مجازی باشد که حساسیت‌ها را تغییر می‌دهد.

راهکار اساسی در برابر این تهدیدها، تقویت فضای مجازی بومی و شبکه‌های اجتماعی داخلی است. اگر این فضاها غنی، جذاب و متنوع باشند، دانش‌آموزان به جای جذب شدن در فضای مجازی غربی به محتوای داخلی گرایش خواهند یافت. این امر مستلزم تولید محتوا و بازتاب گسترده واقعیت‌های جهان از جمله ظلم‌هایی است که حتی بسیاری از اندیشمندان غربی نیز نسبت به آن معترض‌ هستند. چنان‌که حافظ شیرازی می‌فرماید: سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد / آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد». ما نیز باید داشته‌های فرهنگی و ارزشی خود را بشناسیم و آن‌ها را در فضای مجازی بازتاب دهیم. متأسفانه گاه نسبت به سرمایه‌های فرهنگی خود بی‌توجهی می‌کنیم و به دنبال داشته‌های بیگانگان می‌رویم. حال آنکه اگر به تعبیر حافظ «آنچه برداشتنی است، برداریم»، می‌توانیم با اتکا به فرهنگ و هویت خود، در برابر تهدیدهای ناشی از تحولات دیجیتال ایستادگی کنیم. 

ایکنا ـ نقش معلمان در این گذار چیست و چه نوع توانمندسازی یا آموزش مجددی برای آنان ضروری است؟ 

به نظر می‌رسد در این زمینه آموزش و بازآموزی معلمان نقشی محوری دارد. برگزاری دوره‌های ضمن خدمت، کارگاه‌های بازآموزی و دوره‌های تخصصی در موضوعاتی مانند «سواد رسانه‌ای» و به طور کلی انواع سوادهای نوین، ضرورتی انکارناپذیر است. این دوره‌ها می‌توانند معلمان را در مواجهه با چالش‌های فضای مجازی و ابزارهای نوین توانمند کند.  یکی از موضوعات مهمی که معلمان باید با آن آشنا شوند، هوش مصنوعی است. امروزه برخی از تکالیف دانش‌آموزان با بهره‌گیری از هوش مصنوعی تهیه می‌شود. معلم باید بتواند میان تکالیف اصیل و شخصی دانش‌آموز با تکالیفی که به‌صورت مصنوعی و بدون تلاش واقعی تولید شده‌اند، تمایز قائل شود. 

علاوه بر این، معلم می‌تواند به عنوان راهنما عمل کرده و سایت‌ها و پایگاه‌های معتبر را به دانش‌آموزان معرفی و آنان را در مسیر استفاده صحیح از فضای مجازی هدایت کند. یکی دیگر از نکات مهم، ضرورت قانون‌مندی در استفاده از فضای دیجیتال است. تجربه‌ای که در یکی از کشورهای غربی وجود دارد، می‌تواند آموزنده باشد. یکی از دوستان که در آلمان درس فناوری آموزشی خوانده بود، نقل می‌کرد که در مراکز کامپیوتر مدارس، بالای هر دستگاه دستورالعمل مشخصی نصب شده بود که «وارد این سایت‌ها نشوید»، «روی این کلمات کلیک نکنید» و … . این قانون‌مندی سبب می‌شد دانش‌آموزان آگاه باشند چه اموری برایشان مجاز و چه اموری غیرمجاز است. حتی در موارد تخطی با دانش‌آموز برخورد انضباطی صورت می‌گرفت.  

این در حالی است که در کشور ما فضای مجازی تقریبا به شکل رهاشده در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌گیرد؛ بدون آنکه قوانین و محدودیت‌های روشنی به آنان تفهیم شود. گوشی‌های هوشمند در اختیار نوجوانان قرار می‌گیرد، اما کمتر گفته می‌شود که ارسال پیام‌های نامناسب یا دسترسی به محتوای غیراخلاقی می‌تواند تبعات حقوقی و کیفری داشته باشد. این ناآگاهی می‌تواند خطرساز باشد. برای نمونه، زمانی که در کانون اصلاح و تربیت حضور داشتم، با نوجوانی مواجه شدم که به جرم مزاحمت تلفنی به آنجا آمده بود. او نمی‌دانست که چنین عملی می‌تواند مجازاتی از شش ماه تا سه سال زندان به همراه داشته باشد. بسیاری از دانش‌آموزان از چنین قوانینی بی‌خبر هستند. اگر بدانند که ارسال پیامک‌های تهدیدآمیز، تصاویر نامناسب یا هرگونه رفتار مجرمانه در فضای مجازی قابل پیگیری است و عواقب قانونی دارد، بی‌تردید در رفتارشان دقت بیشتری خواهند داشت. 

از این رو، لازم است آموزش‌های حقوقی و فرهنگی مرتبط با فضای مجازی به معلمان داده شود تا آنان نیز این آموزه‌ها را صمیمانه در فضای کلاس به دانش‌آموزان منتقل کنند. اگر چنین آموزش‌هایی جدی گرفته نشود، ممکن است نوجوانان فردا به دلیل یک بی‌اطلاعی ساده، گرفتار بزهکاری‌ها، مجازات‌ها و مشکلات جدی اجتماعی شوند. بنابراین، نقش معلمان در این گذار نه تنها در آموزش علمی، بلکه در آگاه‌سازی، هدایت و توانمندسازی دانش‌آموزان برای زندگی در عصر دیجیتال است. این نقش با توانمندسازی و بازآموزی مداوم معلمان تحقق خواهد یافت.

ایکنا ـ نسبت خانواده و مدرسه در این فرآیند چگونه باید بازتعریف شود؟

به نظر می‌رسد یکی از مسائلی که باید بیش از پیش به آن توجه شود، ارتباط میان خانواده و مدرسه است. انجمن اولیا و مربیان می‌تواند نقش بسیار مؤثری در این زمینه ایفا کند. در واقع یک مثلث اساسی وجود دارد که شامل معلم، دانش‌آموز و خانواده است و این سه رکن باید ارتباطی ارگانیک، مستمر و سازمان‌یافته با یکدیگر داشته باشند. ارتباط سازمان‌یافته مدرسه، مشکلات دانش‌آموز را شناسایی کرده و با خانواده در میان می‌گذارد و در مقابل، خانواده نیز می‌تواند مسائل و دغدغه‌های خود را با مدرسه مطرح کند و از کارشناسان موجود در مدرسه راهکار دریافت کند. 

تجربه نشان داده است که بسیاری از مسائل تربیتی و آموزشی از همین جلسات انجمن اولیا و مربیان قابل دریافت است. در بازدیدهای مختلف وقتی وارد مدارس می‌شدم، مشاهده می‌کردم که والدین معمولا نگران عدم گوش‌سپاری فرزندان به دستورات و قوانین مدرسه هستند. این نگرانی‌ها در همه مدارس رایج است و من حتی براساس چنین مشاهداتی کتاب‌هایی در زمینه نافرمانی کودکان و نوجوانان و شیوه‌های برخورد با آن‌ها نگاشته‌ام.  برای مثال در جلسات انجمن اولیا و مربیان، مادرانی مسائل و مشکلاتی را مطرح می‌کنند، مانند اینکه معلم کلاس اول ریاضی را به خوبی آموزش نمی‌دهد یا برخی رفتارهای دانش‌آموزان مشکل‌ساز است. حضور مدیر در این جلسات اهمیت دارد؛ چراکه می‌تواند مشکلات مطرح‌شده را به معلم منتقل کند و در موارد مناسب، تغییر رفتار یا بهبود عملکرد صورت گیرد.  

یکی از نکات بسیار مهم این است که جلسات انجمن اولیا و مربیان باید به صورت واقعی و تعاملی برگزار شوند؛ به گونه‌ای که والدین و معلمان بتوانند مستقیم با یکدیگر صحبت کنند و مدیر مدرسه نیز حضور داشته باشد تا هماهنگی و حمایت لازم فراهم شود. در تجربه‌ای که در یک مدرسه راهنمایی در منطقه تجریش داشتم، مشاهده کردم که والدین به طور مستقیم نگرانی‌های خود را بیان می‌کنند و معلمان نیز پاسخ می‌دهند. برای نمونه، والدین نسبت به سختگیری دبیر هنر اعتراض کردند و دبیر هنر توضیح داد که اهمیت هنر در قالب برنامه‌های هنر درمانی چگونه است. این تعامل مستقیم باعث شد والدین قانع شوند و همچنین، معلم دلگرم شود.  

متأسفانه در بسیاری از مدارس، انجمن اولیا و مربیان به شکل سنتی برگزار می‌شود و معلمان و مربیان واقعی در آن حضور ندارند که در چنین حالتی پیام والدین به معلم نمی‌رسد یا از طریق مدیر منتقل می‌شود و ممکن است موجب ناراحتی معلم شود. اما زمانی که والدین و معلمان به صورت مستقیم با هم گفت‌وگو کنند و تقدیرها و نکات اصلاحی به شکل صادقانه منتقل شود، معلمان دلگرم می‌شوند و آمادگی بیشتری برای اصلاح و تکمیل رفتار تربیتی خود پیدا می‌کنند. بنابراین، بازتعریف نسبت خانواده و مدرسه مستلزم ایجاد ارتباط مستقیم، منظم و فعال میان والدین، معلمان و مدیران است تا فرآیند تربیتی دانش‌آموزان با هماهنگی کامل پیش برود و تعامل سازنده‌ای شکل گیرد. این همکاری مستمر می‌تواند ضمن حل مشکلات فردی و رفتاری دانش‌آموزان، کیفیت آموزشی و تربیتی مدارس را نیز ارتقا دهد.

ایکنا ـ اگر این تغییر صورت نگیرد، چه پیامدهایی برای نسل آینده و هویت فرهنگی کشور متصور است؟ 

به نظر می‌رسد اگر به فضای مجازی که مقام معظم رهبری نیز بر اهمیت آن تأکید داشته‌اند، توجه لازم نشود، اختلال و آسیب‌های جدی در هویت ملی، فرهنگی، خانوادگی و معنوی کشور ایجاد خواهد شد. عدم توجه به این موضوع می‌تواند موجب شود نسل آینده در مسیر بی‌راهه قرار گیرد و ارزش‌ها و هویت اصیل فرهنگی خود را از دست بدهد. والدین ممکن است به دنبال آرمان‌ها و ارزش‌هایی باشند که در تضاد با ارزش‌های ملی و اسلامی کشور قرار دارد و برخی دیگر تحت تأثیر جریان جهانی شدن قرار گیرند. حتی کشورهای قدرتمند مانند آمریکا که تنها دارای چهارصد سال سابقه تمدنی هستند، از تأثیر جهانی شدن بر فرهنگ خود نگران‌ هستند. این امر نشان می‌دهد که اگر توجه کافی به حفظ هویت فرهنگی صورت نگیرد، نسل‌های آینده دچار سردرگمی هویتی خواهند شد. 

پیامدهای چنین وضعیتی شامل افزایش ارتکاب بزهکاری‌ها و جرائم اجتماعی، رشد مسائل ضد ارزشی و ایجاد اصطکاک میان والدین و فرزندان و همچنین، بین دانش‌آموزان و معلمانی است که مدافع ارزش‌ها هستند. حتی در محیط دانشگاه نیز ممکن است به دلیل کمبود آشنایی کافی با اصول و هویت ملی، شاهد مواجهه و مقاومت دانشجویان تحت تأثیر فضای مجازی با استادان مدافع ارزش‌های فرهنگی باشیم. در عرصه روابط اجتماعی، عدم کنترل و آموزش درست فضای مجازی می‌تواند موجب رابطه‌های نابهنجار، افزایش بیماری‌های مقاربتی، کاهش تمایل به ازدواج و کاهش فرزندآوری شود. دانش‌آموزان و جوانان در مواجهه با فضای باز و آزاد مجازی ممکن است تمایل کمتری به ایجاد رابطه پایدار و محدود تحت یک سقف زندگی داشته باشند که این امر به کاهش ثبات خانواده و جامعه منجر می‌شود. 

علاوه بر این، پیامدهای امنیتی نیز بسیار مهم است. همان‌طور که در حملات اخیر مشاهده شد، برخی از فرماندهان رده‌بالای کشور تحت تأثیر فعالیت‌های اطلاعاتی و جاسوسی در فضای مجازی قرار گرفتند و این امر امنیت ملی را تحت تأثیر قرار داد. در نتیجه، عدم توجه به اصلاح و توانمندسازی مدارس، معلمان و خانواده‌ها در مواجهه با تحولات دیجیتال می‌تواند علاوه بر تهدید هویت فرهنگی، زمینه‌های آسیب‌های اجتماعی، کاهش انسجام خانواده و مخاطرات امنیت ملی را نیز فراهم کند.

گفت‌وگو از مجتبی افشار

انتهای پیام