سخاوتمندانه بخشندهای که گویی نهایت زندگی درنهایت بخشندگی و از خود گذشتن است، آرامش، آسایش و فرزند دلبندش را برای آرامش و امنیت ملت، عزت وطن و آرمانش در راه خداوند بخشید؛ جذبه و گیرایی روحیاش او را قبله دلها و کانون جانهای شیفتهای ساخت که کام تشنه ستمدیدگان و جانسوختگان به خنکای زلال سخن، نگاه و اشارهاش در کنار فرات وجودش سیراب میشدند.
مردم در اجتماعی که او بر پا میکرد، چون معتکفان پیرامونش سرمست از جامهای گوارایش بیجنبشی با چشم دوختن به اشارات و حرارت سخنانش به آیندهای روشن مینگریستند؛ صداقت، صبر و فریادهای رسایش در دفاع از مظلومان فلسطین و لبنان، از جوانان سرگردان و مأیوس از آرامش و درمان آلام ملک و ملت خویش، مجاهدان و جوانمردانی بزرگ و سرشار از امید و نشاط ساخت که امنیت و آرامش را از دشمن عنود و متجاوز و خونآشام سلب کردند و هویتی یافتند که بدان فخر کرده و مایه فخر همه مجاهدان و آزادیخواهان شدند.
مردی بزرگ که عظمتش بر همگان هویدا بود و چون شخص بزرگ را نیاز به جامه نیست او از هرچه جامه و کسوت تعلق، عنوان و مقام به دور بود، چنانچه عظمت و ایمان اولیای الهی احساسی ذاتی است بنابراین هرچه دارند در نهاد و شاکله انسانیشان عجین شده، از اینرو هرچه به ایشان نزدیکتر شویم، زیبایی و نیرومندیشان بیشتر نمایان میشود.
او نزد همگان وجودی صاف، یکرنگ و صادق را به نمایش گذاشت و دشمن نیز سخنش را به صداقت و راستی اخذ میکرد و هیچکس در او سُمعَه، ریا، خدعه، وعدههای بیپایه و بیاساسی را احساس نمیکرد؛ او همچنان که مداوم در جهاد با دشمن بود، پیوسته در زندگی و آسایش مردم امعان نظر داشت و در اصلاح و بهبود آن سعی و جهاد بسیار و مؤثری کرد، این خود عاملی در عداوت و دشمنی عناصر و عوامل نظام سلطه در داخل سرزمینش و نزد حکام وابسته و هم دشمنان ستمپیشه خارجیاش شد.
شهیدی که فخر علمای دین و مجاهدان راه خدا بود و اهل معرفت او را در کران ابدیت انسانی میدیدهاند که در آسمان نظر میکرد و پرواز را تمنا داشت. اهل علم، خرد و ایمان در طلعت او، انسان عابد، مجاهد و عالمی اندیشمند و بصیر را شناختند که به همه حرکت، جهاد، عزتمندی، باور، ایمان و توکل به خداوند را برمیانگیخت، اما رفتنش و عروج خونینش برای ما بسی سخت و گران بود و در باورمان نمیگنجید.
در آن شب تیره که سیاهیاش به رنگ پلاسی قیرگون بر روح و جانمان چنگ انداخت و بر چشمان ما خوابی دلهرهآور و بیمناک سایه انداخت، نالههای پیدر پی چون زخمدار و خونین آرام آرام از عمق جانمان روی هم گرد آورد و اندک اندک در حال کشاندن دامن یأس بر روح و اندیشهمان بود که در هفتمین روز عروجش، کلام استوار و جمال و چهره مطمئن قائدی بزرگ، فرزانه و بصیر، آن اندوهها و نالههای جریحهدار، ناگهان فریادی را شکل دادند که سیل رو به نابودی دشمن را بشارت داد و برای دشمن آهنگ نابودی رو به زوال در دهانه گور را نواخت و نسیم خوش امید بر شامهها وزید و چهرههای مکدر و ترکبرداشته به غم بزرگ مظلومیت ملت فلسطین و پرواز غریبانه شجاعان حزبالله و پرچمدار بزرگ مقاومت، به بشارت امام و پیشوای هشیار و دلیر ما روشن و گشوده شد.
گفتهاند، هر آنکس که به این جهان پا نهاد، روز حیاتی دارد و روز وفاتی و در میان این دو روز صحنه زیستن و اعمال و نمایش شخصیت آدمی است و این بزرگ مرد تاریخ در دریای جهاد فرو رفت و از شهادت خود پیروزی ساخت و پرچم نماد جاودانگی را بر فراز جهان عدالت خواهی و آزادگی و انسانیت بر افراشت.
انتهای پیام