صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۷۹۳۹
تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۵
حجت‌الله سیفی مطرح کرد

یک کارگردان سینمای کودک با بیان اینکه نیاز اصلی کودک در وهله نخست سرگرمی است، اما این سرگرمی باید با آموزش همراه باشد گفت: یکی از ضرورت‌های جدی در سینمای کودک ایران، بازگشت به ریشه‌ها و استفاده خلاقانه از فرهنگ بومی است.

سینمای کودک در ایران از جمله حوزه‌هایی است که همواره با فراز و نشیب‌های فراوان همراه بوده است. در سال‌های پیش از انقلاب، اساساً چیزی به نام سینمای کودک به معنای مستقل آن وجود نداشت و تنها کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که در قالب فیلم‌های آموزشی کوتاه، نیاز محدود جشنواره‌ها را پاسخ می‌داد. پس از انقلاب اما این نگاه تقویت شد که کودکان آینده‌سازان جامعه هستند و نیازمند تولید آثاری جدی و متناسب با سن و نیازهایشان‌اند. همین مسئله باعث شد تا با حمایت مدیران فرهنگی وقت، جریان تازه‌ای در حوزه سینمای کودک شکل گیرد.

با این حال، رشد این جریان با گذر زمان و تغییر مدیریت‌ها دچار وقفه شد. در حالی که می‌توانست به یک جریان اثرگذار و ماندگار بدل شود، به تدریج از متن جامعه فاصله گرفت و جایگاه خود را از دست داد. جشنواره‌های کودک به‌طور منظم برگزار شدند، اما بیشتر جنبه تشریفاتی داشتند و نتوانستند بستر واقعی برای رشد فیلم‌سازان کودک و نوجوان فراهم کنند. این وضعیت سبب شد که سینمای کودک در بسیاری از سال‌ها تنها به برگزاری چند رویداد و تولیدات محدود خلاصه شود.

حجت‌الله سیفی از فیلم‌سازان پیشرو در حوزه سینمای کودک ایران است که سال‌ها به تولید آثار متناسب با نیازهای تربیتی و فرهنگی کودکان پرداخته است. وی با تمرکز بر قصه‌گویی خلاقانه و پرداخت به شخصیت‌های کودکانه، تلاش کرده فضایی آموزنده و جذاب برای کودکان فراهم کند. آثار شاخص این سینماگر شامل «سفر پرماجرا»، «بچه‌های جسور»، «سهم من از زندگی» و «به خاطر خواهرم» است که همگی با همکاری روانشناسان و مربیان تربیتی ساخته شده‌اند. سیفی همچنین از بنیان‌گذاران و دبیر اولین دوره جشنواره فیلم فجر است و نقش مهمی در شکل‌گیری جشنواره‌های سینمایی کشور داشته است. در ادامه مشروح گفت‌وگوی ایکنا با سیفی در حوزه سینمای کودک را می‌خوانید.

ایکنا - بسیاری از افراد معتقدند که سینمای کودک در ایران هیچ‌گاه به‌طور کامل جدی گرفته نشده است. به نظر شما، این سینما پیش و پس از انقلاب اسلامی چه مسیری را طی کرده است؟ آیا می‌توان گفت که پس از انقلاب، این سینما به جریان‌ساز و اثرگذار بدل شد یا همچنان در حد تجربه‌هایی پراکنده باقی ماند؟

پیش از انقلاب اساساً چیزی به نام «سینمای کودک» به معنای واقعی وجود نداشت. تنها نهادی که در این زمینه فعالیت‌هایی داشت، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. این نهاد صرفاً فیلم‌های آموزشی کوتاه، در حد هفت تا 10 دقیقه، تولید می‌کرد و بیشتر با نگاه آموزشی محدود به مدارس و مربیان تعریف می‌شد. چند کارگردان نیز در همان شوراها فعال بودند و در همان فضا فیلم می‌ساختند؛ اما اینکه جریانی مستقل و قدرتمند شکل گیرد که مخاطب کودک را جدی بگیرد و برای او به‌طور اختصاصی فیلم تولید کند، چنین چیزی در آن دوران وجود نداشت. پس از انقلاب اما شرایط تغییر کرد. نگاه حاکم بر جامعه این بود که کودکان آینده‌سازان کشورند و باید برای آن‌ها به‌طور جدی برنامه‌ریزی شود. همین نگاه باعث شد که با حمایت افرادی چون آقای بهشتی(مدیر عامل اسبق بنیاد سینمایی فارابی در دهه 60) و سایرین، سینمای کودک شکل تازه‌ای بگیرد و تولید فیلم برای این گروه سنی جدی‌تر شود. حتی سالن‌هایی به نمایش فیلم‌های کودک اختصاص داده شد و فضای امیدوارکننده‌ای ایجاد شد که نوید رشد می‌داد. در این دوره می‌توانستیم شاهد شکوفایی تدریجی سینمای کودک باشیم و به‌نوعی آن را جریانی مستقل بدانیم.

اما مشکل اصلی، تغییر مدیریت‌ها و حضور مدیران نالایق بود. به‌جای آنکه این مسیر ادامه یابد و تقویت شود، به تدریج از متن نیاز جامعه فاصله گرفت. همان‌طور که در بسیاری از نهادها و جریان‌ها این اتفاق افتاد، اینجا هم شاهد بودیم که سینمای کودک به حاشیه رانده شد. جشنواره‌ها برگزار شدند، اما بیشتر جنبه نمادین داشتند. تولید فیلم‌ها نیز عمدتاً به آثار تلویزیونی یا ویدیویی محدود شد. بنابراین می‌توان گفت که پس از انقلاب، اگرچه سینمای کودک تولدی تازه یافت، اما به دلیل کم‌توجهی‌ها و تغییر رویکردها، نتوانست به جریان ماندگار و اثرگذار تبدیل شود.

ایکنا - شما اشاره کردید که پس از انقلاب، سینمای کودک به‌طور رسمی آغاز شد اما در ادامه با مشکلات مدیریتی مواجه شد. اگر بخواهیم به وضعیت کنونی نگاه کنیم، تولیدات این حوزه در حال حاضر چه شرایطی دارند و چه موانعی موجب شده که کمتر شاهد آثار مستقل در این عرصه باشیم؟

امروز متأسفانه شاهد تولید بسیار محدود در حوزه سینمای کودک هستیم. به‌طور معمول سالانه سه تا چهار فیلم در این حوزه ساخته می‌شود که بخش عمده آن‌ها نیز در قالب انیمیشن است. انیمیشن‌ها اغلب توسط کانون پرورش فکری یا مرکز صبا وابسته به صداوسیما تولید می‌شوند و کمتر تهیه‌کننده مستقلی حاضر است در این عرصه سرمایه‌گذاری کند. دلیل اصلی این بی‌میلی، نبود حمایت در بخش اکران است. وقتی فیلمی امکان نمایش گسترده و بازگشت سرمایه نداشته باشد، طبیعی است که سرمایه‌گذار هم به آن ورود نمی‌کند. از سوی دیگر، تلویزیون نیز تنها از تولیدات خودش حمایت می‌کند. یعنی بیشتر فیلم‌های دولتی یا سفارش‌هایی که مستقیماً توسط رسانه ملی تولید می‌شوند، مجال دیده‌شدن می‌یابند. در چنین شرایطی، یک فیلم‌ساز مستقل اگر هم بخواهد کاری انجام دهد، از ابتدا با بن‌بست مواجه است. نه اکرانی وجود دارد و نه حمایتی برای معرفی و تبلیغ آثار او. به همین دلیل چرخه تولید عملاً متوقف مانده و سینمای کودک از نفس افتاده است.

نهادهایی مانند آموزش و پرورش نیز بیشتر در حد شعار عمل می‌کنند. آن‌ها می‌گویند از فیلم‌های کودک حمایت می‌کنیم، اما در عمل هیچ برنامه‌ریزی جدی‌ای وجود ندارد. اگر واقعاً قرار بود این نهاد به میدان بیاید، باید دیدن فیلم‌های تربیتی و فرهنگی برای دانش‌آموزان را به یک الزام تبدیل می‌کرد؛ همان‌طور که درس‌خواندن یک الزام است. این کار هم باعث می‌شد که چرخه اقتصادی تولیدات بچرخد و هم نسل جدید با سینما و ابزارهای ارتباطی آشنا شود. اما متأسفانه چنین اتفاقی رخ نداده و نتیجه‌اش همان رکود فعلی است.

ایکنا - وقتی از «سینمای کودک» صحبت می‌کنیم، دقیقاً منظورمان چیست؟ آیا سینمای کودک صرفاً باید برای بچه‌ها ساخته شود یا می‌تواند درباره بچه‌ها هم باشد؟

کودک شخصیتی دوگانه دارد که همین امر تولید برای او را پیچیده می‌کند. از یک سو خود کودک است با همه نیازهای طبیعی و روحی‌اش و از سوی دیگر موضوع کودک است که نگاه بزرگ‌ترها به او را بازتاب می‌دهد. سینمای کودک باید بتواند هر دو جنبه را در نظر گیرد. اگر صرفاً بخواهد برای کودک ساخته شود و سرگرمی سطحی ارائه کند، کارکردش ناقص خواهد بود و اگر تنها به نگاه بزرگ‌ترها بپردازد و کودک را از دریچه بزرگ‌سالان ببیند، از نیاز واقعی کودک فاصله خواهد گرفت.

نیاز اصلی کودک در وهله نخست سرگرمی است. اما این سرگرمی باید با آموزش همراه باشد. نمی‌توانیم تنها به فیلم‌های شاد و ساده‌ای مثل شنگول و منگول بسنده کنیم. این‌گونه آثار برای سنین پایین‌تر، مثلاً کودک پیش‌دبستانی یا کلاس اول مناسب هستند؛ اما با رشد کودک و ورود به دوره‌های بالاتر، نیازهای او نیز تغییر می‌کند. امروز کودکان با ابزارهای رسانه‌ای پیچیده سروکار دارند و حتی یک کودک سه‌ ساله ممکن است گوشی هوشمند در اختیار داشته باشد. این یعنی دیگر نمی‌توان با الگوهای قدیمی آنان را راضی کرد.

در چنین شرایطی تولید برای کودک هم سخت‌تر است و هم آسان‌تر. سخت‌تر از این جهت که باید مدام به‌روز بود و محتوایی ساخت که در رقابت با فضای جهانی، کودک را جذب کند. آسان‌تر از این جهت که ابزارها و امکانات فنی و رسانه‌ای برای تولید وجود دارد. اما متأسفانه ما از این امکانات استفاده درست نمی‌کنیم. نتیجه آن شده که سینمای کودک ما فاصله زیادی با نیاز واقعی مخاطب خود دارد.

ایکنا - اگر بخواهیم به جنبه‌ تربیتی و آموزشی سینمای کودک بپردازیم، به نظر شما چه ویژگی‌هایی باید در فیلم‌های کودک وجود داشته باشد تا بتوانند هم جذاب باشند و هم در تربیت و آموزش کودک نقش مؤثری ایفا کنند؟

همیشه سینمای کودک را به «سبد میوه» تشبیه می‌کنم. همان‌طور که یک سبد میوه باید متنوع باشد و از هر نوع میوه‌ای چیزی در خود داشته باشد تا بدن انسان همه مواد مورد نیازش را دریافت کند، فیلم کودک نیز باید مجموعه‌ای از آموزه‌ها را به کودک منتقل کند. این آموزه‌ها می‌تواند شامل مهارت‌های اجتماعی، اخلاقی، رفتار با دوستان، ارتباط با طبیعت، احترام به خانواده و بسیاری موارد دیگر باشد. بنابراین یک فیلم کودک صرفاً نباید سرگرمی باشد؛ بلکه باید در دل خود آموزش‌های متنوعی جای دهد. نمونه‌های موفق بسیاری در سینمای جهان دیده‌ام که در عین سادگی، پیام‌های عمیقی منتقل می‌کنند. مثلاً فیلمی به کودک می‌آموزد که چگونه مشکل خود را با دوستش حل کند، یا چگونه در برابر سختی‌ها صبور باشد یا حتی یاد می‌دهد که با حیوانات و محیط‌زیست چگونه رفتار کند. این‌ها همه آموزش‌های تربیتی است، اما در قالب قصه‌ای جذاب و سرگرم‌کننده بیان می‌شود. در ایران کمتر چنین آثاری تولید کرده‌ایم و همین باعث شده سینمای کودک ما اغلب سطحی و گذرا باشد.

از سوی دیگر، باید به نویسندگان و فیلم‌سازان آموزش داد که چگونه پیام‌های تربیتی را در دل قصه جای دهند. نمی‌توان به کودک مستقیم موعظه کرد و گفت «این کار را بکن، آن کار را نکن». بلکه باید قصه را طوری طراحی کرد که کودک خودش نتیجه‌گیری کند و پیام را بگیرد. این ظرافت در نویسندگی و فیلم‌سازی چیزی است که هنوز در سینمای کودک به‌درستی نهادینه نشده است.

ایکنا - برخی معتقدند که سینمای کودک می‌تواند بستر مناسبی برای انتقال آموزه‌های دینی و اخلاقی باشد. نظر شما در این‌باره چیست و آیا این ظرفیت در سینمای کودک ایران بالفعل شده است؟

دین چیزی دور از زندگی روزمره نیست. دین همان سبک درست زندگی کردن است. وقتی به کسی احترام می‌گذارید، این آموزه‌ای دینی است. وقتی به دوستی که چیزی کم دارد کمک می‌کنید، این هم آموزه‌ای دینی است. وقتی با پدر و مادرتان مهربان هستید، باز هم در حال عمل به آموزه‌های دینی هستید. بنابراین اگر ما بخواهیم این رفتارها را در فیلم‌های کودک بازتاب دهیم، در واقع داریم ارزش‌های دینی را به نسل جدید منتقل می‌کنیم.

متأسفانه بخش زیادی از انیمیشن‌ها و حتی فیلم‌های زنده‌ای که برای کودکان ساخته می‌شود، در طراحی شخصیت‌ها، چهره‌ها و حتی حیوانات از الگوهای غربی تقلید کرده‌اند

متأسفانه برخی مدیران و حتی فیلم‌سازان، دین را به‌عنوان مجموعه‌ای از احکام خشک می‌بینند و فکر می‌کنند اگر بخواهیم دین را وارد سینمای کودک کنیم، باید مستقیم به بچه بگوییم نماز بخوان یا فلان کار را انجام بده. در حالی که این نگاه کاملاً اشتباه است. دین باید در دل زندگی جاری شود و در قالب قصه‌هایی ساده و دلنشین به کودک منتقل شود. وقتی کودکی در فیلم یاد می‌گیرد که به دوستش کمک کند یا با حیوانات مهربان باشد، این عین آموزه‌های دینی است. بنابراین سینمای کودک بهترین بستر برای انتقال ارزش‌های دینی و اخلاقی است، به شرط آنکه درست فهمیده و به‌صورت غیرمستقیم و در قالب قصه ارائه شود. اگر این نگاه حاکم شود، هم کودک جذب فیلم می‌شود و هم پیام‌های اخلاقی و دینی در ذهن او ماندگار خواهد شد.

ایکنا - شما به موضوع دین و اخلاق اشاره کردید. به نظر می‌رسد برای انتقال چنین مفاهیمی تنها تخصص فیلم‌سازی کافی نیست. آیا فکر می‌کنید که فیلم‌سازان باید در این مسیر از مشاوران تربیتی، روانشناسان و حتی کارشناسان دینی استفاده کنند؟

قطعاً همین‌طور است. هیچ فیلم‌سازی نمی‌تواند مدعی شود که خودش همه‌چیز را می‌داند. هر حوزه‌ای تخصص خودش را دارد و اگر قرار است فیلمی ساخته شود که هم سرگرم‌کننده باشد و هم آموزنده، باید از متخصصان استفاده شود. من در تجربه شخصی خود، زمانی که فیلمنامه‌ای تاریخی می‌نوشتم، از مشاورانی که در تاریخ تخصص داشتند کمک گرفتم و همین همکاری باعث شد که اثر به سرانجام درست برسد. در حوزه کودک هم باید چنین باشد.

نیاز داریم که نویسنده و کارگردان با روانشناسان کودک گفت‌وگو کنند. این کارشناسان دقیقاً می‌دانند که کودک در هر سن چه نیازهایی دارد و چگونه باید با او ارتباط برقرار کرد. همین‌طور مربیان تربیتی و کارشناسان دینی هم می‌توانند راهکارهایی ارائه دهند که محتوای فیلم هم تربیتی باشد و هم اخلاقی. این همکاری باعث می‌شود که فیلم از سطحی‌نگری نجات پیدا کند و واقعاً بر ذهن و رفتار کودک تأثیر بگذارد. در این راستا سینمای کودک باید یک کار گروهی باشد. نویسنده، کارگردان، روانشناس، مربی تربیتی و مشاور دینی باید کنار هم قرار گیرند تا اثری تولید شود که هم جذابیت سینمایی داشته باشد و هم محتوا و پیام درست منتقل کند. بدون این همکاری‌ها، سینمای کودک ما همچنان سطحی و ناکارآمد باقی خواهد ماند.

ایکنا - یکی از نقدهایی که مطرح می‌شود این است که بسیاری از فیلم‌های کودک تولیدشده در ایران از لحاظ بصری و شخصیت‌پردازی، الگوهای غربی را تقلید می‌کنند و کمتر می‌توان ردی از فرهنگ ایرانی در آن‌ها دید. نظر شما درباره این مسئله چیست؟

این انتقاد کاملاً وارد است. متأسفانه بخش زیادی از انیمیشن‌ها و حتی فیلم‌های زنده‌ای که برای کودکان ساخته می‌شود، در طراحی شخصیت‌ها، چهره‌ها و حتی حیوانات از الگوهای غربی تقلید کرده‌اند. در چنین شرایطی، کودک ایرانی با فرهنگی مواجه می‌شود که هیچ نسبتی با هویت خودش ندارد. وقتی شخصیت‌های کارتونی هیچ نشانی از فرهنگ ایرانی ندارند، طبیعی است که کودک نیز به تدریج از فرهنگ خود بیگانه می‌شود.

در بسیاری از کشورها، سینمای کودک جزئی از نظام آموزشی است و بچه‌ها موظف‌اند بخشی از زمان خود را به دیدن فیلم‌های تربیتی اختصاص دهند

این مشکل ریشه در همان ناآگاهی مدیران و سفارش‌دهندگان دارد. وقتی خود آن‌ها درکی از اهمیت هویت فرهنگی ندارند، فیلم‌ساز هم انگیزه‌ای برای طراحی بومی پیدا نمی‌کند. در حالی که ما می‌توانیم از ظرفیت‌های عظیم فرهنگ ایرانی و اسلامی برای طراحی شخصیت‌ها و قصه‌ها بهره ببریم. ادبیات کودک و نوجوان ما سرشار از قصه‌ها و شخصیت‌های جذاب است که هر کدام می‌تواند الهام‌بخش یک اثر سینمایی باشد. اگر به این منابع توجه نشود، عملاً سینمای کودک ما تبدیل به نسخه‌ای کمرنگ از تولیدات غربی می‌شود که نه در رقابت با آن‌ها موفق است و نه توانسته هویت فرهنگی خود را منتقل کند. بنابراین یکی از ضرورت‌های جدی در سینمای کودک ایران، بازگشت به ریشه‌ها و استفاده خلاقانه از فرهنگ بومی است.

اگر بخواهیم کودکانمان با فیلم درست ارتباط بگیرند، باید ابتدا مربیانی داشته باشیم که خودشان سینما را بشناسند. متأسفانه بسیاری از مربیان آموزشی ما اصلاً نمی‌دانند «سینمای کودک» یعنی چه. آن‌ها بچه‌ها را به دیدن هر فیلمی می‌برند، بدون آنکه تناسب سنی و محتوایی اثر را در نظر بگیرند. نتیجه این می‌شود که کودکان خردسال را به تماشای فیلمی نوجوانانه می‌برند و انتظار دارند آن‌ها هم شاد شوند و دست بزنند، در حالی که اساساً چنین نیست.

یادمان باشد فیلم دیدن خودش یک هنر است. همان‌طور که غذا خوردن نیاز به شناخت دارد که چه چیزی مفید است و چه چیزی مضر، فیلم دیدن هم نیازمند آموزش است. باید به مربیان بیاموزیم که چگونه فیلم ببینند و چگونه فیلم را برای کودک تحلیل کنند. در این صورت، مربیان می‌توانند واسطه‌ای باشند میان فیلم و کودک و پیام‌های فیلم را برای او روشن کنند. اگر این آموزش‌ها به مربیان داده نشود، هیچ فیلم خوبی هم نمی‌تواند کارکرد اصلی خود را داشته باشد. بنابراین یکی از مهم‌ترین پیش‌نیازهای توسعه سینمای کودک در ایران، تربیت مربیان فرهنگی و آموزشی است که با زبان سینما آشنا باشند و بتوانند آن را به نسل جدید منتقل کنند.

ایکنا - شما تجربه‌های متعددی در حوزه سینمای کودک دارید. براساس این تجربه‌ها، مهم‌ترین چالش‌هایی که امروز بر سر راه فیلم‌سازان کودک وجود دارد چیست؟

مهم‌ترین چالش، نبود حمایت جدی است. فیلم‌ساز کودک از همان ابتدا می‌داند که فیلمش شانسی برای اکران گسترده ندارد؛ بنابراین یا باید قید تولید را بزند یا با هزینه‌های بسیار محدود و کیفیت پایین کار کند. این مسئله انگیزه بسیاری از فیلم‌سازان را از بین برده است. چالش دوم، نبود برنامه‌ریزی فرهنگی منسجم است. در بسیاری از کشورها، سینمای کودک جزئی از نظام آموزشی است و بچه‌ها موظف‌اند بخشی از زمان خود را به دیدن فیلم‌های تربیتی اختصاص دهند. این کار هم به رشد فکری کودک کمک می‌کند و هم صنعت فیلم‌سازی را زنده نگه می‌دارد. در ایران چنین چیزی وجود ندارد و همه‌چیز به جشنواره‌هایی محدود شده که بیشتر جنبه نمادین دارند.

چالش سوم هم نبود نگاه بلندمدت در مدیریت‌هاست. هر مدیری که می‌آید، با سلیقه خودش عمل می‌کند و هیچ نقشه راهی برای توسعه سینمای کودک وجود ندارد. نتیجه این می‌شود که هر سال همان مشکلات تکرار می‌شود و هیچ پیشرفتی حاصل نمی‌شود. این‌ها چالش‌هایی است که تا حل نشود، نمی‌توان به آینده سینمای کودک امیدوار بود.

ایکنا - در پایان، اگر بخواهید پیامی برای مدیران فرهنگی کشور داشته باشید، چه نکته‌ای را مهم‌تر از همه می‌دانید؟

بارها گفته‌ام که سینمای کودک موضوعی فرعی و حاشیه‌ای نیست؛ بلکه مسئله‌ای اساسی برای آینده کشور است. اگر امروز به کودکانمان آموزش درست ندهیم، فردا جامعه‌ای خواهیم داشت که با بحران‌های اخلاقی و فرهنگی دست‌وپنجه نرم می‌کند.

گفت‌وگو از داوود کنشلو

انتهای پیام