صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۸۶۳۴
تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۱

جنگ شناختی به‌عنوان پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین ضلع، نه‌تنها به بازتاب روزانه رویداد‌ها می‌پردازد، بلکه ساختار معنایی جامعه را تغییر می‌دهد. این جنگ به چهار بحران اصلی تقسیم می‌شود که هر یک، اگر به حال خود رها شود، می‌تواند ستون‌های مقاومت اجتماعی را فرو بریزد.  

به گزارش ایکنا؛ به گزارش ایکنا؛ حجت‌الاسلام علیرضا محمدلو، کارشناس سواد رسانه‌ای در پست اخیرش در کانال «عصر تبیین، عصر رسانه» در یکی از پیامرسان‌های داخلی با عنوان «چهار بحران اجتماعی ممکن در جنگ؛ پیامد‌ها و راهبردها» پرداخته است. وی هدف از این یادداشت را این گونه بیان کرده است؛ فارغ از امکان وقوع جنگ که رسانه‌های معاند به صورت پرتکرار در این چند روز اخیر پیگیری می‌کنند و مسئولان ارشد نظام نیز پاسخ‌هایی را در سطوح مختلف مطرح می‌کنند، باید در باب جنگ بیندیشیم و صحبت کنیم تا هوشیاری اجتماعی و کمربند شناختی، به جای غفلت و غافلگیری جمعی، نقش پدافند غیرعامل را در موعد مقرر ایفا کند.

در ادامه متن این یادداشت را می‌خوانید.

جنگ، در دوران معاصر، دیگر تنها به تبادل آتش میان دو ارتش محدود نیست. هر نبرد مؤثر، دست‌کم سه ضلع دارد؛ جنگ نظامی که کنترل زمین و توان تخریب را هدف می‌گیرد؛ جنگ اطلاعاتی که برای مدیریت جریان داده‌ها و درهم شکستن یا ساختن اعتماد، جاسوسی و دستکاری اطلاعات را پیش می‌برد و جنگ شناختی که هدفش مدیریت افکار، احساسات و اراده عمومی است.  

در این میان، جنگ شناختی به‌عنوان پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین ضلع، نه‌تنها به بازتاب روزانه رویداد‌ها می‌پردازد، بلکه ساختار معنایی جامعه را تغییر می‌دهد. این جنگ، در میدان ذهن و روح مردم جریان دارد و خود به چهار بحران اصلی تقسیم می‌شود؛ بحران چشم‌انداز، بحران روایت، بحران معنا و بحران مسئولیت. هر یک از این بحران‌ها، اگر به حال خود رها شود، می‌تواند ستون‌های مقاومت اجتماعی را فرو بریزد.  

بحران چشم‌انداز/ چه خواهد شد؟
 
مسئله‌شناسی: با آغاز جنگ، تصویر مشترک مردم از آینده دچار شکست می‌شود. وقتی کسی نتواند فردا را تصور کند، امید، جای خود را به اضطراب می‌دهد.

نمونه عینی: نوسان شدید قیمت ارز و طلا، توقف یا اینترنتی شدن ناقص آموزش مدارس و توزیع نامنظم کالا‌های اساسی در شهر‌های بزرگ، همه می‌توانند افق زندگی را در ذهن مردم تیره کنند.  

پیامد: سست شدن سرمایه اجتماعی، کاهش سرمایه علمی به‌دلیل مهاجرت متخصصان و کاهش توان تصمیم‌گیری طولانی‌مدت در دستگاه‌های مدیریتی.  
 
راهبرد: تثبیت خدمات ضروری مانند آموزش، درمان و تأمین کالا‌های اساسی، اعلام عمومی سناریو‌های محتمل آینده و مسیر بازسازی پس از بحران، تا مردم در دل جنگ نیز تصویری از فردا داشته باشند.

 بحران روایت/ چه می‌گذرد و چه خبر است؟

مسئله‌شناسی: تضاد روایت‌ها، میدان خبر را به صحنه بی‌اعتمادی تبدیل می‌کند. رسانه‌های رسمی وقتی اعتبار خود را از دست بدهند، شایعات و روایت‌های دشمن جای آنها را می‌گیرد.
 
نمونه عینی: رسانه ملی از پایداری وضعیت در مرز‌ها خبر می‌دهد، در حالی که کانال‌های مجازی نامشخص، از درگیری شدید و خسارت سنگین در همان مناطق می‌نویسند. این تضاد، ذهن مردم را بی‌ثبات و نگرانی را تشدید می‌کند.  
 
پیامد: گسترش شایعات، دوگانگی در برداشت‌ها و فروپاشی انسجام ملی از پیامدهای این بحران است که مرجعیت خبری جابه‌جا می‌شود و روایت‌های موازی بدون چارچوب، میدان ارتباطی را پُر می‌کنند.
 
راهبرد: تقویت اعتبار رسانه‌های رسمی با انتشار سریع و دقیق خبر، حضور میدانی در محل وقوع رویدادها، و پیوند با سکو‌های همسو که مشروعیت اجتماعی دارند، به‌گونه‌ای که شبکه‌ای واحد و قابل اعتماد برای روایت واقعی شکل گیرد.

بحران معنا/ چرا رخ داده است؟  
 
مسئله‌شناسی: مردم باید بدانند چرایی جنگ چیست و چه مأموریتی را دنبال می‌کنند. بدون معنا، حتی پیروزی‌ها به یک اتفاق خشک و گذرا تبدیل می‌شوند.  

نمونه عینی: حمله موشکی به یک شخصیت نظامی یا علمی اگر بدون توضیح هدف، سابقه تاریخی و جایگاه آن شخصیت یا موقعیت در دفاع از کشور اعلام شود، در ذهن مردم به یک خسارت بی‌دلیل برای کشور تعبیر خواهد شد.  
 
پیامد: احساس پوچی و بی‌هدفی، فرسایش روحی جامعه و کاهش اراده مقاومت از پیامدهای این بحران است.  

راهبرد: تبیین جنگ از منظر تاریخی و فرهنگی، و بهره‌گیری از الهیات جنگ برای بیان اینکه این نبرد نه‌تنها وظیفه ملی، بلکه مسئولیت الهی و امتحان اخلاقی یک ملت است. استفاده از مستندها، نمونه‌های مشابه خارجی، فیلم و سریال‌ها و تبیین میدانی و محلی، می‌تواند این معنا را در اذهان تثبیت کند.

بحران مسئولیت/ چه باید کرد؟  

مسئله‌شناسی: دانستن وضعیت جنگ کافی نیست؛ هر فرد باید بداند چگونه می‌تواند نقش ایفا کند. نبود نقشه مسئولیت اجتماعی، نیرو و انگیزه مردم را پراکنده می‌کند.  

نمونه عینی: موج کمک‌های مردمی به مناطق آسیب‌دیده پس از یک حمله، در هفته نخست، پرشور آغاز می‌شود، اما بدون سازمان‌دهی منسجم، به‌سرعت کاهش می‌یابد و تأثیرش محدود می‌ماند.  

پیامد: شکاف جدی میان آگاهی و عمل، شکل‌گیری حس بی‌اثر بودن اقدامات فردی و تضعیف ظرفیت مقاومت عمومی از پیامدهای بحران چهارم است. 
 
راهبرد: تدوین نقشه مسئولیت ملی که وظایف را برای هر گروه اجتماعی ــ دانش‌آموز، کارمند، پزشک، صنعتگر و … ــ مشخص کند. ایجاد کانال‌های رسمی و امن برای اقدام عملی و سازمان‌دهی مشارکت‌ها به شکلی مستمر و هدفمند، تا احساس نقش‌آفرینی واقعی در جامعه تقویت شود.

انتهای پیام