صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۹۵۱۰
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۸
به انگیزه روز جهانی کودک؛ روز اندیشیدن و پرسیدن

کودک، تنها نیازمند مراقبت نیست؛ او سزاوار فرصت اندیشیدن است و مدرسه‌ای که به کودک اجازه‌ی تجربه، پرسش و گفت‌وگو می‌دهد، در حقیقت او را برای زیستن آگاهانه آماده می‌کند. اندیشه، خلاقیت و تأمل سه ستون اساسی تربیت انسانی‌اند؛ و پرورش آن‌ها از سال‌های نخست زندگی آغاز می‌شود.

کودک، آغازگر مسیر شناخت و معناست. او با چشمانی پر از حیرت و ذهنی سرشار از پرسش به جهان می‌نگرد و هر پدیده‌ای برایش دریچه‌ای تازه از کشف و اندیشیدن است. اما پرسش اساسی این است که نظام‌های آموزشی امروز تا چه اندازه این میل طبیعی به تفکر و جست‌وجوی معنا را در کودکان زنده نگاه می‌دارند؟

آن دسته از نظام‌های آموزشی که نگرش محدودی نسبت به ابعاد گوناگون انسان دارند و صرفاً بر رشد شناختی و ذهنی دانش‌آموزان تمرکز می‌کنند، نمی‌توانند پاسخ‌گوی نیازهای دنیای پیچیده امروز باشند. در چنین نظام‌هایی، کودک تنها گیرنده‌ اطلاعات است، نه کاشف معنا؛ شنونده‌ دستور است، نه جوینده‌ پرسش. نتیجه این است که خروجی چنین آموزش‌هایی، افرادی‌اند که خلاقیت در وجودشان رنگ می‌بازد، تخیلشان فرسوده می‌شود و پیوندشان با ارزش‌ها و هنر و فرهنگ جامعه سست می‌گردد. روز جهانی کودک، فرصت مناسبی است برای بازاندیشی در این مسیر که آیا ما کودکان را برای آزمون آماده می‌کنیم یا برای زندگی؟ برای پاسخ‌دادن به پرسش‌های آماده می‌کنیم یا برای ساختن پرسش‌های تازه؟

کودک، دانشمند کوچک جهان

جان دیویی، فیلسوف و مربی بزرگ عمل‌گرایی، بر این باور بود که یادگیری زمانی معنا دارد که بر پایه‌ تجربه و عمل شکل گیرد. از نظر او، کودک همانند دانشمند کوچکی است که باید در محیطی زنده و پویا فرصت تجربه، آزمایش، اشتباه و بازاندیشی داشته باشد. او می‌نویسد که «آموزش، نه آماده‌سازی برای زندگی، بلکه خودِ زندگی است»، بنابراین کلاس درس باید همچون آزمایشگاهی باشد که در آن کودکان از طریق همکاری و گفت‌وگو، درگیر مسائل واقعی می‌شوند.

کودک در جهانی زندگی می‌کند که پر از موقعیت‌های درهم‌تنیده است؛ موقعیت‌هایی که با علایق، نیازها و عواطف او گره خورده‌اند. آموزش مؤثر، آن است که از این موقعیت‌ها برای خلق تجربه‌های معنادار بهره گیرد. در چنین رویکردی، معلم دیگر سخنران دانای مطلق نیست، بلکه هم‌سفر و راهنمایی است که کودک را به تفکر، پرسشگری و گفت‌وگوی فلسفی دعوت می‌کند.

اهمیت اندیشیدن؛ پرورش تفکر از دل زندگی

اندیشیدن، جوهره‌ رشد کودک انسانی است. کودکان از همان آغاز، با ذهنی پرسشگر و چشمانی متعجب به جهان می‌نگرند. هر پدیده‌ای برایشان پرسشی تازه است؛ هر تجربه‌ای دعوتی برای درک و معنا. رسالت آموزش و پرورش در این میان، نه خاموش‌کردن این شعله‌ی کنجکاوی، بلکه پروردن و هدایت آن است.

آموزش حقیقی، زمانی معنا دارد که کودک را به اندیشیدن درباره‌ زندگی‌اش فراخواند؛ زمانی که یادگیری، صرفاً انتقال محفوظات نباشد بلکه تجربه‌ای برای شناخت خدا، خود و جهان گردد. در چنین آموزشی، کودک نه شنونده‌ی منفعل بلکه شرکت‌کننده‌ فعال در فرایند فهم است. او می‌آموزد چگونه بیندیشد، استدلال کند، سخن بگوید، گوش دهد و در نهایت به بازاندیشی در باورهای خود بپردازد.

از دانستن تا زیستن اندیشمندانه

اندیشیدن تنها فعالیتی ذهنی نیست؛ نوعی زیستن است. انسان زمانی می‌اندیشد که با موقعیتی تازه یا مسئله‌ای دشوار روبرو شود و ناگزیر از یافتن راهی نو گردد. در این لحظه، خلاقیت و اندیشه به هم می‌پیوندند. تفکر، توان دیدن امکانات تازه در دل دشواری‌هاست؛ توان بازسازی موقعیت‌های زندگی به شکلی که در خدمت رشد و معنا قرار گیرد. در تربیتی که بر عمل و تجربه استوار است، تفکر نه در قالب سخنرانی، بلکه در جریان زندگی شکل می‌گیرد. کودک در موقعیت‌های واقعی، در تعامل با دیگران و در مواجهه با مسائل روزمره، می‌آموزد چگونه تصمیم بگیرد و چگونه به پیامدهای تصمیم‌های خود بیندیشد. در این فرایند، اندیشیدن از دانشی ذهنی به مهارتی زیستی بدل می‌شود، مهارتی برای ساختن خویشتن و معنا بخشیدن به جهان.

آموزش به مثابه گفت‌وگو

آموزش زمانی بارور است که به گفت‌وگو شباهت داشته باشد نه به تلقین. گفت‌وگو، فرصتی است برای شنیدن و شنیده‌شدن، برای ساختن فهمی مشترک. در کلاس‌هایی که اندیشیدن ارزش دارد، معلم تنها منبع پاسخ نیست؛ او راهنما و همراهی است که می‌کوشد در کودک شوق پرسیدن را زنده نگه دارد.
در مقابل، آموزش یک‌سویه که تنها بر انتقال اطلاعات تکیه دارد، ذهن‌ها را انباشته اما جان‌ها را تهی می‌کند. در چنین محیطی، خلاقیت پژمرده می‌شود و پرسش‌ها خاموش می گردند. حال آنکه جامعه‌ی پویا، جامعه‌ای است که از کودکی به اعضای خود «چگونه اندیشیدن» را می‌آموزد نه فقط «چه اندیشیدن» را. کودک، تنها نیازمند مراقبت نیست؛ او سزاوار فرصت اندیشیدن است. مدرسه‌ای که به کودک اجازه‌ی تجربه، پرسش و گفت‌وگو می‌دهد، در حقیقت او را برای زیستن آگاهانه آماده می‌کند. اندیشه، خلاقیت و تأمل سه ستون اساسی تربیت انسانی‌اند و پرورش آن‌ها از سال‌های نخست زندگی آغاز می‌شود.

روز جهانی کودک، یادآور این حقیقت است که آینده‌ انسانی‌تر، از ذهن‌های پرسنده و قلب‌های متفکر ساخته می‌شود. در جهانی که سرعت و هیاهو، فرصت تفکر را از ما ربوده است، اندیشیدن کودک نشانه‌ای است از امید به نسلی که می‌پرسد، می‌اندیشد و جهان را دوباره می‌سازد و تبدیل به جایی بهتر به زندگی می کند.

یادداشت از نور‌الدین محمودی، پژوهشگر فلسفه و استاد دانشگاه

انتهای پیام