این انتخاب که اغلب ریشه در دلایل اقتصادی، اجتماعی و آرمانهای شخصی والدین دارد، اگرچه میتواند فرصتهایی بینظیر برای رشد و پرورش کودک فراهم آورد، اما در روی دیگر سکه، مجموعهای از چالشهای ظریف و پیچیده را پیش پای والدین میگذارد. چالشهایی که از تمرکز بیش از حد انتظارات روی شانههای کوچک یک کودک آغاز میشود.
خبرگزاری ایکنا در راستای بررسی چالشهای پیش روی والدین کودکان تکفرزند و راهکارهایی عملی برای تبدیل این مسیر حساس به فرصتی برای پرورش فردی متعادل، مستقل و اجتماعی با سیده زینب رضوانی، دکترای روانشناسی به گفتوگو نشسته است تا به این مسئله بپردازد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانیم.
مطالعات نشان میدهند، تفاوتهای میان کودکان تکفرزند و کودکان دارای خواهر یا برادر قابل توجه، اما یکسویه نیست؛ در بعضی مطالعات تکفرزندها در شاخصهای شناختی - تحصیلی بهتر یا مساوی هستند، اما در مهارتهایی که «تمرین تعامل اجتماعی روزمره» نظیر مذاکره، حل تعارض، دید گرفتن از دیگری را میطلبد، کودکان دارای خواهر یا برادر معمولاً مزیتهایی دارند. همچنین نقش واسطهای عوامل دیگر همچون سبک فرزندپروری، سطح اقتصادی - اجتماعی و فرصتهای همسالان پررنگ است.
در بررسی وضعیت رشد عاطفی - اجتماعی؛ تعاملات خواهری یا برادری (هم بازی، نزاع و آشتی، مراقبت متقابل) محل تمرین فهم عاطفه و تنظیم هیجان است؛ فقدان این زمینه گاهی باعث میشود کودک تکفرزند فرصت کمتر «آموزش عاطفی در موقعیتهای واقعی» را داشته باشد، اما اگر خانواده و مدرسه این کارکرد را جایگزین کنند، تفاوت کاهش مییابد.
در رابطه با مهارتهای ارتباطی نیز باید گفت؛ تکفرزندها، به ویژه اگر والدین خیلی مداخلهگر باشند، ممکن است در مهارتهایی مثل گرفتن نوبت، مصالحه و مدیریت تضاد در سطح پایینتری عمل کنند، ولی اگر در معرض گروههای همسالان و تنظیمشده قرار گیرند، کمبودها رفع میشود و تفاوتها معمولاً کوچک تا متوسط و نه قطعی هستند.
داشتن خواهر یا برادر میتواند تابآوری کودکان را تقویت کند، چون آنها حامی یکدیگر هستند و فرصتی برای تمرین مقابله با شکستها را در کنار هم دارند. در مقابل، کودکان تکفرزند ممکن است بیش از حد به والدین متکی شوند و فرصت کمتری برای آزمودن استقلال خود داشته باشند. با این حال، مهمترین عامل در تابآوری، مواجهه با چالشها و شیوه تربیتی والدین است، نه صرفاً تنها بودن یا خواهر و برادر داشتن.
تمرکز و فشار انتظارات بر کودک: در این شرایط، منابع خانوادگی از جمله توجه، سرمایه عاطفی و اقتصادی، به شکل متمرکز بر فرزند اعمال میشود. این امر میتواند منجر به شکلگیری خواستهها و انتظارات فزایندهتر از جانب والدین شود که به نوبه خود، موجب افزایش سطح استرس عملکرد در هر دو طرف، یعنی کودک و والدین، میشود.
ترس افراطی از آسیبدیدگی و سبک فرزندپروری بیش از حد محافظهکارانه: این شیوه از فرزندپروری، با محدود کردن فرصتهای خودشناسی، کسب استقلال و تصمیمگیری مستقل کودک همراه است. براساس یافتههای برخی مطالعات، این سبک میتواند با افزایش نشانههای اضطراب و کاهش احساس خودکارآمدی در دوران نوجوانی و جوانی مرتبط باشد.
انزوای اجتماعی یا تنهایی طولانیمدت: تکفرزندان اغلب زمانهای طولانیتری را در تنهایی سپری میکنند یا صرفاً با والدین خود تعامل دارند. این وضعیت ممکن است فرصت پرورش و تمرین مهارتهای اجتماعی را برای آنها محدود کند. با این حال، این چالش از طریق برنامهریزی آگاهانه خانواده و فراهمآوری امکان دسترسی و تعامل مستمر با گروه همسالان، قابل جبران و مدیریت است.
اصل کلی در این زمینه کاستن از مداخله مستقیم والدین در تمامی امور و افزایش فرصتهای استقلالیابی هدایتشده است.
گامهای عملی در این راستا به این ترتیب است:
تعریف قواعد و مسئولیتهای شفاف در خانواده: محول کردن وظایف ساده و روزمره(مانند جمعآوری اسباببازیها یا کمک در چیدن سفره) به کودک از سنین پیش از دبستان. این کار بخشی از منابع خانواده را به «سهمدار کردن کودک در مسئولیتها» تبدیل میکند.
اعطای حق انتخاب در چارچوبی مشخص: برای نمونه، گفتن «میتوانی یکی از این دو پیراهن را انتخاب کنی» به جای دادن حق انتخاب نامحدود. این روش، موجب تقویت احساس کنترل در کودک و کاهش توقع محوریت مطلق در وی میشود.
تمرین گامبهگام مهارت حل مسئله در موقعیتهای عادی: در مواجهه با مشکل میانفردی کودک(مانند اختلاف با همکلاسی) والد فقط به صحبتهای کودک گوش میدهد، از او میخواهد دو تا سه راهحل پیشنهاد کند و سپس خودش یکی را انتخاب و اجرا کند. والدین تنها در مرحل ارزیابی راهحلها، نقش پشتیبان را ایفا میکنند.
تعیین محدودیت برای مداخل بزرگسالان: با تعریف چارچوبهای شفاف دربار زمان و نوع مداخله، این امکان برای کودک فراهم میشود تا با پیامدهای طبیعی - و معمولاً کمخطر - رفتارهایش مواجه شده و از طریق تجربه، بیاموزد.
پرورش همدلی و توانایی درک دیدگاه دیگران: از طریق بازیهای نقشآفرینی، قصهخوانی و پرسشهای هدایتگر (مانند «به نظرت او در آن موقعیت چه احساسی داشت؟ چرا؟») این مهارت در کودک تقویت میشود.
قدردانی از تلاش و فرآیند کار، به جای تمرکز صرف بر نتیجه: با قدردانی از کوشش کودک و نه تنها موفقیتهای نهایی، از شکلگیری این ذهنیت که «همیشه مستحق پاداش است» جلوگیری میشود.
نمونههایی از عبارات کاربردی برای والدین میتواند مورد استفاده قرار گیرد؛ «درک میکنم که ناراحتی، اما این بار میخواهی خودت برای حلش تلاش کنی؟ من در کنار تو هستم اگر به کمک نیاز داشتی.» «هم اعضای خانواده در کارها مشارکت میکنند؛ امروز نوبت توست که میز را بچینی.»
این قبیل جملات، همزمان که استقلال را در کودک تشویق میکنند، از احساس مرکزیت بیقیدوشرط در او میکاهند.
وظایف خانگی و والدینی:
۱. تنظیم برنامه هفتگی برای بازی و ملاقاتهای گروهی(شامل حداقل یک قرار بازی منظم در هفته) و دعوت از ۲ تا ۳ کودک همسال برای مشارکت در بازیهای هدفمند و تعاملی.
۲. ثبتنام کودک در فعالیتهای فوقبرنامهای نظیر ورزشهای تیمی، تئاتر، کلاسهای علمی یا هنری که امکان تعامل مستمر با همسالان را فراهم میآورد.
۳. آموزش مهارتهای ارتباطی در محیط خانه از طریق تمرین مواردی، چون آغاز گفتوگو، رعایت نوبت، حل اختلافات و پذیرش رد درخواستها با بهرهگیری از روشهایی مانند بازیهای نقشآفرینی.
نقش مدارس:
اجرای برنامههای آموزشی مهارتهای اجتماعی در مدارس با به کارگیری مؤلفههایی، چون الگوسازی، نقشآفرینی، تمرین عملی، دریافت بازخورد و تقویت مثبت - که طبق پژوهشها در بهبود روابط همسالان مؤثر شناخته شدهاند.
استفاده از راهبردهایی مانند؛ تشکیل گروههای کاری متنوع، سیستم همیاری برای دانشآموزان تازهوارد و برنامهریزی بازیهای ساختاریافته در زنگ تفریح. معلمان نیز میتوانند با ایفای نقش میانجی در موقعیتهای تعارض، به کودکان در یادگیری مهارت مدیریت اختلافات کمک کنند.
نقش جامعه و محله:
توسعه فرصتهای بازی و تعامل در سطح محله از طریق تشکیل گروههای بازی، راهاندازی کانونهای محلی و باشگاههای کودک، بهرهبرداری از فضاهای ایمن عمومی و مراکز فرهنگی، و تشویق به مشارکت در رویدادهای محلی. برنامههایی، چون کلاسهای تابستانی و جلسات کتابخوانی گروهی نیز نقش مکمل و حمایتی ارزشمندی ایفا میکنند.
شرکت دادن کودکان در کارگاههای تقویت مهارتهای اجتماعی یا دورههای درمانی کوتاهمدت مبتنی بر تعامل گروهی که شامل تمرینهای نقشآفرینی، دریافت بازخورد و انجام تمرینهای تکراری میباشد. این روشها به ویژه برای کودکانی با چالشهایی مانند اضطراب اجتماعی یا ضعف در مهارتهای تعامل اجتماعی سودمند است.
به طور خلاصه میتوان راهکارهای اجرایی که قابل پیادهسازی در ۴ هفته است را به کار گرفت:
اختصاص یک قرار بازی هفتگی ثابت و ثبتنام در یک فعالیت گروهی.
محول کردن ۳ مسئولیت ساده روزانه به کودک در بازههای مختلف روز.
اختصاص ۱۰ دقیقه زمان روزانه برای تمرین حل مسئله از طریق نقشآفرینی.
هماهنگی با مدرسه برای به کارگیری سیستم همیاری یا قرارگیری کودک در گروههای کاری.
این راهکارها به صورت نظاممند به تقویت مهارتهای اجتماعی و استقلال کودک کمک میکند.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام