حافظ بیتردید محبوبترین شاعر فارسیگو در میان ایرانیان و غیرایرانیان بلکه فارسیزبانان و غیرفارسیزبانان است و اشعار او نه تنها در ایران بلکه در دیگر کشورهای فارسیزبان و ترجمهی اشعارش به زبانهای مختلف در دیگر کشورها و زبانها از پرفروشترین آثار ادب فارسی در جهان است.
حافظ این شهرت و محبوبیت جهانی را فقط با حدود ۵۰۰ غزل که مجموعاً حدود پنج هزار بیت شعر میشود، به دست آورده است. و جالب اینکه به عنوان مثال شاهنامه فردوسی طوسی حدود ۶۰ هزار بیت یا مثنوی معنوی حدود ۲۴ هزار بیت است یا هر کدام از مثنویهای پنجگانه نظامی حدود مثلاً سه الی چهار هزار بیت است که هر کدام در نوع خود در قلههای ادب فارسی و ادبیات جهان هستند ولی حجم شعر حافظ و از طرفی محبوبیت او جالب توجه است.
اگر بخواهیم دلایلی برای شهرت و محبوبیت بینظیر حافظ در ایران و جهان ذکر کنیم، باید بگوییم:
اولین دلیل، آشنایی بلکه انس و الفت حافظ با قرآن است، تأثیر بلاغت و لطافت آیات قرآن بر ابیات حافظ کاملاً مشهود و او به دفعات در شعرش به این مسئله اشاره و البته افتخار کرده است، از جمله عنوان میکند: «ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد *** لطایف حکمی با نکات قرآنی»
دومین دلیل نوع شعر حافظ است که بهلحاظ انواع ادبی در نوع غنایی جای میگیرد و شعر غنایی دربردارنده احساسات و عواطف مختلف انسانی است، بهطور کلی از غم و اندوه تا شور و شعف، بیم و امید، فراق و وصال و از همه مهمتر عشق که اساس هستی و آفرینش و عرفان هم است و از قضا عشق دیوان حافظ هم کاملاً انسانی بوده و گاهی در مراحل آغازین و بهاصطلاح مجازی است. «ای که از کوچه معشوقه ما میگذری *** بر حذر باش که سر میشکند دیوارش»، «در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد» یا «طُفیلِ هستیِ عشقند آدمی و پری *** ارادتی بنما تا سعادتی ببری» اینها ابیاتی هستند که وصف عشق الهی هستند.
سومین دلیل برای محبوبیت و شهرت بینظیر حافظ زبان روان موسیقی گوشنواز و آرایههای دلنشین شعر حافظ است که روح مخاطب را سیر و به دنبال خود میکشاند و در واقع آن حظ زیباییشناسی مخاطب را به عالیترین شکل ممکن اقناع میکند بهطوریکه حتی اگر منظور حافظ و معنای شعر عروج را نفهمد، همین زبان روان و موسیقی گوشنواز و درواقع آرایههای دلنشین حافظ به دلش مینشیند و با شعر حافظ همراه میشود. «رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار *** دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود»
چهارمین دلیل اجتماعیبودن شعر حافظ است که باعث میشود یک شعر عامهپسند باشد، برخلاف دیگر شعرای عارف، حافظ فقط در آسمانها سیر نمیکند بلکه به زمین و زندگی زمینی انسانها هم در شعرش میپردازد و ناهنجاریهای اجتماعی و بهخصوص تزویر و ریایی که کموبیش در همه جوامع وجود دارد، میبیند و از آن انتقاد میکند حتی اگر آن کسی که اهل تزویر و ریا باشد، شیخ و مفتی و حتی حافظ قرآن باشند و میگوید: «می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب *** چون نیک بنگری همه تزویر میکنند»
در پایان به غزلی از دیوان حافظ تفأل میزنیم
راهیست راه عشق که هیچش کرانه نیست آنجا جز آنکه جان بسپارند، چاره نیست
هر گَه که دل به عشق دهی، خوش دمی بود در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست
ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار کآن شِحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکُشد؟ جانا گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست
او را به چشمِ پاک توان دید چون هلال هر دیده جایِ جلوهٔ آن ماهپاره نیست
فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان چون راهِ گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریهٔ حافظ به هیچ رو حیرانِ آن دلم که کم از سنگِ خاره نیست