صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۱۰۸۷۸
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۴
کارشناسان در نشست موسیقی دفاع مقدس مطرح کردند

کارشناسان در نشست موسیقی مقاومت با اشاره به اینکه انتشار قطعه «علاج» در جنگ تحمیلی 12 روزه شاهکاری بود که از بغض درونی و احساس مشترک ۸۰ میلیون ایرانی برخاسته بود، مطرح کردند:‌ آثار ماندگار موسیقی دفاع مقدس عمدتاً «جوششی» بوده‌اند، نه «کوششی» و این در حالی است که بسیاری از آثار موسیقی نتوانسته‌اند تأثیر جدی بر فرهنگ یا سلیقه‌ شنیداری جامعه بگذارند.

موسیقی دفاع مقدس، نه صرفاً یک گونه‌ هنری، بلکه بخشی از حافظه‌ تاریخی و عاطفی ملت ایران است؛ زبانی که در اوج آتش و ایمان، روایتگر رشادت، اندوه، ایثار و امید مردمانی شد که در خط مقدم تاریخ ایستادند. ایکنا بنابر اهمیت این موضوع با برگزاری نشستی تخصصی به بازخوانی این میراث، از زبان هنرمندان و مدیرانی که در مسیر حفظ و بازآفرینی آن گام برداشته‌اند پرداخته است.

در این گفت‌وگو، مفاهیمی چون «موسیقی حماسی»، «هنر متعهد» و «آفرینش در شرایط بحرانی» با نگاهی صمیمانه و درعین‌حال ژرف بررسی شده‌ است. تجربه‌ ساخت اثر «اروند» به‌عنوان نمونه‌ای از موسیقی دفاع مقدس، در کنار تحلیل فرایند خلق و حس درونی آهنگساز، نشان می‌دهد که چنین آثاری نه محصول سفارش، بلکه برآمده از ایمان، درک جمعی و پیوند درونی هنرمند با روح مقاومت است.

این گفت‌وگو به ابعاد مدیریتی و فرهنگی این جریان نیز می‌پردازد؛ از ضرورت پاسداری از موسیقی دفاع مقدس در جشنواره‌های رسمی کشور تا اهمیت آموزش و پرورش نسلی از آهنگسازان که بتوانند با زبان امروزی، مفاهیم آن دوران را بازآفرینی کنند. سخنان مدیران فرهنگی درباره‌ عدالت هنری، توجه به نسل جدید و پیوند میان موسیقی ملی و حماسی، بازتاب دغدغه‌ای صادقانه برای تداوم این مسیر است.

مهمانان این نشست، «آرش امینی،‌ رهبر ارکستر، آهنگساز و دبیر فعلی جشنواره‌ موسیقی فجر» و «امیرحسین سمیعی، مدیرکل اسبق دفتر موسیقی، آهنگساز، خواننده و پژوهشگر موسیقی»، در این نشست درباره‌ موسیقی دفاع مقدس، چالش‌های پیش‌رو، تحلیل شرایط کنونی، اقدامات انجام‌شده و روندی که از دهه‌ ۶۰ و دوران جنگ تحمیلی آغاز شده و تا به امروز ادامه یافته، به گفت‌وگو پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می‌بینیم و می‌خوانیم.

ایکنا ـ موسیقی دفاع مقدس در گستره‌ موسیقی جمهوری اسلامی ایران جایگاه بسیار مهمی دارد. با این حال، پرسش اصلی این است؛ چرا با وجود گذشت سال‌ها از دوران دفاع مقدس با وجود صرف بودجه‌های کلان و فعالیت نهادهای متعدد در تولید آثار مرتبط با دفاع مقدس، به‌جز چند اثر شاخص همچون سمفونی «خرمشهر» اثر مجید انتظامی و سمفونی «اروند» اثر امیرحسین سمیعی؛ بیشتر آثار دیگر ـ به گفته بسیاری از کارشناسان ـ بدون ماندگاری لازم تولید و بلافاصله بایگانی می‌شوند؟

آرش امینی: به اثر آقای انتظامی اشاره کردید؛ بدون تردید این اثر جایگاه ویژه‌ای در ادبیات موسیقی دفاع مقدس دارد. شاید به دلیل همان حس نوستالژیکی باشد که در ساختار آن نهفته است و موجب می‌شود در اغلب مناسبت‌ها و هفته‌ دفاع مقدس، دوباره به سراغ این اثر یا آثار مشابه در همین سبک بروند. این می‌تواند یکی از دلایل تکرار آن باشد، نه اینکه بخواهیم بگوییم تولیدات ما ضعیف بوده یا همه آثار روانه‌ آرشیو شده‌اند؛ هرچند شاید ریشه اصلی مسئله همین باشد.

به هر حال، در برنامه‌های مختلف آثار ارزشمندی تولید و اجرا شده است و شخصاً شاهد شکل‌گیری بسیاری از آن‌ها بوده‌ام. اگر بخواهیم نگاهی کلی‌تر داشته باشیم، باید به نقش رسانه ملی و برنامه‌های ارکسترهای رسمی کشور مانند ارکستر سمفونیک تهران، ارکستر ملی ایران و ارکستر صدا و سیما اشاره کنم؛ ارکسترهایی که جایگاه آثار دفاع مقدس در آن‌ها تا حدی غبار گرفته و چندان به‌روز نیست.

شاید بتوان در مناسبت‌های مختلف، به‌ویژه در هفته‌ دفاع مقدس، این آثار را دوباره مطرح و احیا کرد. خود من از شنوندگان حرفه‌ای رادیو هستم و اغلب در طول روز به برنامه‌های آن گوش می‌دهم، اما جای چنین آثاری واقعاً خالی است. این وضعیت نه به ضعف در ادبیات موسیقی و نه به کم‌تجربگی آهنگسازان مربوط است، بلکه بیشتر به سلیقه‌ اجرایی و نحوه‌ پخش بازمی‌گردد که باعث شده این نوع آثار کمتر شنیده شوند.

 

 

ایکنا ـ آیا مشکل اصلی در آفرینش موسیقی است یا در نحوه‌ ارائه و پخش آن؟

امیرحسین سمیعی: واقعیت این است که موضوع ضرورت تولید موسیقی مرتبط با دفاع مقدس از سال ۱۳۹۸ دغدغه‌ مشترک من و آرش امینی بوده است؛ دغدغه‌ای که در نهایت به خلق سمفونی «اروند» انجامید. پیش از آن نیز اثری دیگر با عنوان «سمفونی سرباز» تولید کرده بودیم که مدیریت پروژه‌ آن را بر عهده داشتم و به یاد و نام حاج قاسم سلیمانی تقدیم شد.

هر دو اثر با رهبری آقای امینی و زیر نظر مستقیم ایشان در استودیو شماره ۳ سازمان صدا و سیما، با اجرای ارکستر صدا و سیما، ضبط شدند؛ ضبط‌هایی درخشان و حرفه‌ای. «سمفونی سرباز» در همان سال تولید شد، اما به دلیل اوج‌گیری پیک چهارم کرونا امکان اجرای زنده آن فراهم نشد. نسخه صوتی اثر منتشر شد و چند ماه بعد، در نخستین روز جشنواره‌ موسیقی فجر، توسط ارکستر سمفونیک صدا و سیما به اجرا درآمد. آهنگساز این اثر، آرمان مهربان بود که کار بسیار شاخصی ارائه داد و رهبری آن نیز بر عهده‌ آرش امینی بود.

رپرتوار دوم همکاری ما «اروند» بود؛ اثری که همان‌طور که مستحضرید، بازتاب موسیقایی عملیات‌های کربلای ۴ و کربلای ۵ است. این موضوع برای من دغدغه‌ای درونی و عمیق بود و همواره دوست داشتم برای این وقایع اثری موسیقایی خلق کنم. سمفونی «اروند» در پنج بخش نوشته شد و با رهبری جناب امینی اجرا شد؛ ایشان در اجرای صحنه‌ای اثر نیز حضور داشتند.

این اثر تاکنون بیش از 18 یا 19 بار توسط ارکسترهای مختلف به اجرا درآمده است. حال اگر به پرسش بازگردیم که چرا هنوز به سراغ آثار قدیمی می‌رویم، باید بگویم ذاتاً این موضوع منفی نیست؛ خوشحال می‌شویم وقتی در ایام دفاع مقدس یا حتی در جریان دفاع ۱۲روزه اخیر، رسانه‌ ملی بخشی از سمفونی «خرمشهر» را پخش می‌کند.

با این حال، دو نکته در این زمینه قابل توجه است؛ نخست اینکه آثار ماندگار موسیقی دفاع مقدس عمدتاً «جوششی» بوده‌اند، نه «کوششی». به‌ عنوان مدیری فرهنگی که سال‌ها در حوزه‌ موسیقی و هنر فعالیت داشته‌ام، با پیشنهادهای متعددی برای تولید سمفونی مواجه شده‌ام که به جرئت می‌گویم هیچ‌ یک نتوانسته‌اند تأثیر جدی بر فرهنگ یا سلیقه‌ شنیداری جامعه بگذارند.

مقوله‌ سمفونی‌سازی یا تولید آثار بزرگ موسیقایی(بیگ پروداکشن) متأسفانه در برخی موارد به یک فعالیت صرفاً اقتصادی تبدیل شده و آن «جوشش» هنری اصیل را از دست داده است. در سالی که «اروند» ساخته شد، آقای امینی کاملاً در جریان بودند؛ دغدغه‌ ما اصلاً این نبود که به نهادی مراجعه کنیم و بگوییم: «می‌خواهیم سمفونی بسازیم، بودجه‌ای اختصاص دهید.» هنوز هم تصویری از برآورد بودجه‌ آن پروژه دارم که صفر ریال بود.

در سال ۱۳۹۶ گروهی از هنرمندان برای سفر «راهیان نور» اعزام شدند که من نیز در آن جمع حضور داشتم. پیش از آن، هرگز به آن مناطق نرفته بودم. در آن گروه هنرمندانی از حوزه‌های مختلف حضور داشتند؛ از جمله مرحوم سعید راد(بازیگر سینما) و هنرمندان عرصه‌های موسیقی، شعر، مجسمه‌سازی و تئاتر. در نخستین روز، ما را به کنار رودخانه‌ اروند بردند. اگر آنجا رفته باشید، می‌دانید که راویانی در محل حضور دارند و هر بخش از منطقه را شرح می‌دهند. راوی می‌گفت: «این‌ سوی رود ایران است و آن‌ سویش عراق» و با جزئیات توضیح می‌داد که در عملیات کربلای ۴ چه اتفاقاتی رخ داده است. کسانی که به آن منطقه قدم گذاشته‌اند، می‌دانند که خاک آنجا عجیب دامن‌گیر است. واقعاً به یاد ندارم که روی پاهای خود ایستاده بودم یا نه؛ چنان از خود بی‌خود شدم که ذهنم کاملاً درگیر فضا و روایت آن لحظات شد.

در مراسم رونمایی از «اروند» نیز این تجربه را بازگو کردم. مادری از خانواده‌ شهدا آمده بود و در جست‌وجوی فرزندش می‌گشت. گفت پسرم در عملیات کربلای ۴ بوده و هر سال به اینجا می‌آیم تا شاید نشانی از او بیابم. این مواجهه تأثیری عمیق بر من گذاشت؛ گویی چیزی در درونم کاشته شد که تا امروز نیز نمی‌توانم آن را به‌درستی وصف کنم.

شعر سعید بیابانکی را به یاد دارم که می‌گوید: «ما فقط ترانه سرودیم، ما نان درآوردیم.» همین نگاه باعث شد تصمیم بگیرم کاری برای شهدا انجام دهم؛ نوعی ادای دین. همسرم نیز در همان زمان پژوهشی درباره‌ وقایع تاریخی آن عملیات‌ها انجام داد. در آن مقطع من مسئولیت چند بخش فرهنگی را بر عهده داشتم.

به یاد دارم هنگامی که مشغول ضبط «سرباز» بودیم، به آقای امینی گفتم: «کاری در نظر دارم که چهار سال است ذهنم را مشغول کرده؛ تم‌ها و ایده‌هایی نوشته‌ام و باید زمانی برای ساخت آن اختصاص دهم.» در دفتر نشستیم و درباره‌ جزئیات کار صحبت کردیم. خدا خیر دهد آقای امینی را که آن زمان در سازمان صدا و سیما حضور داشتند و واقعاً وجودشان در آن دوران پربرکت بود.

در آن زمان ارکسترها در شرایط بسیار دشواری قرار داشتند. گفتم: «پول نداریم، اما می‌خواهیم برای شهدا کاری انجام دهیم. رسالت‌مان روشن است؛ چه کاری مهم‌تر از این؟» با همت و همراهی انسان‌های دلسوزی مانند مهدی نراقیان، که آن زمان مدیر موسیقی سازمان صدا و سیما بود، رپرتوار «اروند» روی میز قرار گرفت.

ارکستر، بدون دریافت حتی یک ریال حمایت مالی، پروژه‌ای عظیم را آغاز کرد. تلویزیون نیز واقعاً بودجه‌ای نداشت. تصمیم گرفتیم اثر را ضبط و منتشر کنیم و بگذاریم خود اثر دیده شود. با لطف خدا و تلاش بچه‌ها، اثر ضبط شد و سیمرغ بهترین آهنگسازی ارکسترال جشنواره موسیقی فجر را دریافت کرد. پارتیتور اثر نیز به کشورهای مختلف ارسال شد و تحسین مخاطبان و کارشناسان را برانگیخت. وقتی زمان انتشار اثر فرا رسید، واقعاً نمی‌دانستیم چه کنیم؛ حتی برای چاپ سی‌دی بودجه‌ای نداشتیم. رئیس وقت سازمان فرهنگی هنری شهرداری، در شرایط بسیار سخت مالی دوران کرونا، پرسید: «می‌خواهید چه کنید؟» پاسخ دادم: «خدا بزرگ است.»

در همان زمان، همه برنامه‌های هفته دفاع مقدس دارای بودجه بودند، اما سمفونی ما هیچ حمایتی نداشت. هنوز تصویری از آن فهرست دارم؛ در کنار نام همه نهادها بودجه مشخص شده بود، اما کنار نام ما نوشته شده بود: صفر ریال! به‌برکت شهدا و با مشارکت داوطلبانه نهادهایی مانند حوزه هنری که هزینه چاپ ۵۰۰ نسخه را بر عهده گرفت، اثر منتشر شد.

آثاری که از دل جوشش هنری واقعی خلق می‌شوند، در طول زمان تأثیر خود را بر جای می‌گذارند و مطمئنم که «اروند» نیز از این قاعده مستثنی نیست. یکی از دلایل ماندگاری آثار بزرگ دهه شصت، حضور آهنگسازان در زمان و مکان واقعی وقایع بوده است. من نیز به آن مکان رفتم و تجربه‌ای مشابه دیدم. حضور مستقیم در صحنه باعث شد تأثیری عمیق بر من باقی بماند. می‌توان پذیرفت که کشف و شهود هنرمندانی که خود در زمان جنگ در بطن وقایع حضور داشته‌اند، یکی از عوامل اصلی ماندگاری آثارشان بوده است.

آرش امینی: آقای سمیعی اشاره کردند که برای نخستین بار بعد از ضبط «سرباز»، اثر را در دفترشان گوش کردند. من هم آن را شنیدم. در ابتدای قطعه، سازی بود که نه نی بود و نه ساز معمول؛ بلکه ترکیبی از سازهای ارکسترال با فضاسازی بسیار خاص و عجیب. وقتی گوش کردم، گفتم: «این خیلی خوب است، این چیست؟». این اثر دارای ساختاری کاملاً خاص است؛ ترکیب کامل ارکستر سمفونیک را دارد و با یکی دو ساز متفاوت مانند «بالابان» تکمیل می‌شود. بخش‌هایی از اثر با خواننده همراه است، اما به هیچ وجه خواننده‌محور یا نمایشی نیست.

این یک اثر خالص ارکسترال است که در میان بخش‌های مختلفش، کنتراست‌های جالبی دارد و جریان درونی قدرتمندی را دنبال می‌کند. برخلاف بسیاری از آثار، تنها آغاز و پایان ندارد و کاملاً امکان همراهی با آن فراهم است. این همراهی برای من بسیار جالب بود. زمان ضبط اثر، در اوج دوران کرونا بود؛ ماسک‌ها دو یا سه لایه، شرایط بسیار سخت، اما نوازنده‌ها با عشق و علاقه حضور داشتند. معمولاً نوازندگان سازهای بادی یا گروه کُر در چنین شرایطی کار دشواری دارند، اما در آن روزها با شور، ایمان و تعهد کامل فعالیت می‌کردند.

آقای سمیعی به یاد دارند؛ حتی فیلم‌های ضبط اثر موجود است. برخی نوازندگان با اعتقاد قلبی در پروژه حضور داشتند و برخی دیگر با علاقه شخصی به موسیقی جذب شدند. نتیجه کار بسیار قوی و جذاب شد. این پروژه بسیار بزرگ بود؛ گروه کُر گسترده، سازهای بادی، کوبه‌ای، زهی و دیگر سازها، همه با دقت و بخش‌بخش ضبط شدند. خدا را شکر، اثر به خوبی به سرانجام رسید و پس از آن اجراهای متعددی نیز روی صحنه رفت.

 

 

سمفونی «اروند» یکی از خاطره‌انگیزترین ضبط‌های دوران کاری‌ام بود و خوشحالم که به سهم خود نقشی، هر چند کوچک، در تحقق و تولد این موسیقی داشتم. آقای سمیعی همچنین قول داده بودند که مرا به سفری ببرند تا از نزدیک فضای اروند را تجربه کنم. خیلی دوست داشتم این حس را از نزدیک لمس کنم، اما به دلیل شرایط کرونا، سفرها بسیار دشوار بود و محقق نشد. در نهایت، با تخیلات و روایت‌های آقای سمیعی همراه شدم و خوشحالم که چنین تجربه‌ای نصیبم شد.

آقای جعفری، مدیر باغ‌موزه دفاع مقدس نیز نقش مهمی در شکل‌گیری این پروژه ایفا کردند. ایشان از مدیران قدیمی صدا و سیما بودند و اینکه چنین مدیری هنرمندان را به مناطق عملیاتی می‌برد تا از نزدیک ببینند، بسیار سازنده و ارزشمند است. مدیر فرهنگی شایسته، حلقه‌ گمشده امروز ماست. هنرمند باید فرصت داشته باشد تا از نزدیک «اروند» را ببیند، یادمان «والفجر» را لمس کند و فضای آن دوران را تجربه کند. چنین تدبیری تأثیر شگرفی بر خلق آثار هنری دفاع مقدس دارد.

ایکنا ـ اکنون به موضوع جنگ ۱۲ روزه و اثر محسن چاووشی می‌رسیم. این اثر از نظر فرم، در چارچوب موسیقی حماسی نمی‌گنجید، اما بسیار تأثیرگذار بود. از لحاظ شعر، آهنگسازی و تنظیم، ارتباط مستقیمی با قالب حماسی نداشت، با این حال کاملاً حماسی به نظر می‌رسید و در زمان مناسبی منتشر شد. شما این اثر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

امیرحسین سمیعی: در پاسخ باید بگویم که پیش از این، مخاطب موسیقی آقای چاوشی نبودم؛ زیرا سبک موسیقی‌ای که معمولاً دنبال می‌کنم، بیشتر موسیقی ارکسترال و موسیقی فیلم است؛ اما پس از شنیدن قطعه «علاج»، واقعاً از او خوشم آمد. به باور من، «علاج» مهم‌ترین قطعه موسیقی پاپ تاریخ جمهوری اسلامی است؛ با اختلاف. دلیل آن این است که این اثر از بغض درونی و احساس واقعی هنرمندانش سرچشمه گرفته است. کاظم بهمنی و محسن چاوشی، هر دو با دلشان این اثر را خلق کردند.

آنچه می‌توانست اثر را تضعیف کند، دخالت مدیریتی بود؛ اینکه یک مدیر فرهنگی بخواهد تغییراتی اعمال کند یا بخش‌هایی از اثر را کم و زیاد کند. اما چنین نشد. مهدی دادمان، رئیس حوزه هنری کشور، که به باور من یکی از بهترین مدیران فرهنگی فعلی کشور است، با دل و جرئت، تدبیر و دانش فراوان تصمیم گرفت در فرآیند خلاقیت دخالتی نکند. او گفت: «ما در بخش‌های اجرایی، رسانه‌ای و دیده‌شدن به شما کمک می‌کنیم، اما در لایه خلاقیت وارد نمی‌شویم. بگذارید جوشش واقعی هنرمند بروز کند.»

این تصمیم نیازمند دانش بالایی است. بسیاری از مدیران گمان می‌کنند برای تأثیرگذاری باید رد پای خود را در پروژه بگذارند، اما مهدی دادمان، رد پای خود را در «حمایت مؤثر و غیرمداخله‌گر» گذاشت. همین موضوع یکی از دلایل موفقیت اثر شد. او و تیمش تنها در تبلیغ، پخش و رسانه‌سازی اثر کمک کردند، بدون هیچ دخالتی در محتوا. نتیجه، خلق شاهکاری بود که از بغض درونی و احساس مشترک ۸۰ میلیون ایرانی برخاسته بود.

قطعه «علاج» هم موسیقایی بسیار خوب و هم در ژانر پاپ بسیار گوش‌نواز است؛ خشم اثر با جنس صدای آقای چاوشی کاملاً هماهنگ شده است. چنین هم‌نشینی و وفاداری به احساس هنرمندانه، در تاریخ موسیقی کم‌نظیر است. واقعاً به محسن چاوشی و کاظم بهمنی که شعر زیبایی خلق کرد باید گفت: «شیر مادر و نان پدر، حلالت». این کار موفق‌ترین اثر پاپ تاریخ پنجاه سال اخیر است. پیش از این، از مخاطبان آثار آقای چاوشی نبودم، اما حقیقتاً با این قطعه دیدگاهم تغییر کرد. در شب‌های آن ۱۲ روز جنگ، بین بیم و امید و حس مقاومت، این اثر را هر شب گوش می‌دادم و بغض می‌کردم.

 

 

به خودم آمدم و دیدم «علاج» را روزی صد بار تکرار می‌کنم و گوش می‌دهم. باورم نمی‌شد زمانی برسد که اثری را تا این اندازه بشنوم. این، نشانه‌ قدرت درونی کار است؛ قدرتی که از نیت خالص، صداقت و احساس حقیقی آن سرچشمه می‌گیرد. این قطعه ناگزیر بر دل می‌نشیند، چراکه بر حس جمعی و مشترک مردم تکیه دارد. پیش از این، اگرچه مخاطب مستقیم آثار آقای چاوشی نبودم، اما همواره پیگیر کارهایش بودم تا ببینم چه می‌آفریند. نامش شنیده می‌شد و می‌دانستم کارهای شنیدنی دارد. 

آرش امینی:‌ چند روز پس از انتشار «علاج» در موقعیتی با آقای کاظم بهمنی دیدار کردم. پیش‌تر افتخار آشنایی با ایشان را نداشتم. همان‌جا، داستان خلق اثر را برایم تعریف کرد. گفت: «شبی بود که از عصرش با خودِ آقای چاوشی نشستیم. او شروع به نوشتن کرد، درست در اوج جنگ. ساعت از دو گذشته بود که گفت: «نخوابی‌ها! این باید تا صبح تمام شود.» من هم در همان حال و هوا بودم. صداها می‌آمد، اتفاقات می‌افتاد. حتی جایی خوابم گرفته بود، برایم قهوه درست کرد و گفت بنویس. من هم حس گرفته بودم. وقتی نقطه‌ آخر را گذاشتم، همان‌جا روی زمین استودیو دراز کشیدم و خوابم برد؛ انگار تمام جانم را در آن کار گذاشته بودم.»

کاظم بهمنی در ادامه گفت: «خود محسن (چاوشی) خیلی سریع کار را تنظیم کرد.» این فرآیند مشابه آنچه در «اروند» رخ داد است؛ یعنی اثر خودش به سراغ هنرمند می‌آید و نمی‌توان صرفاً با اراده گفت: «می‌خواهم بسازمش.» این آثار الهامی و برخاسته از حس واقعی هنرمند هستند. به همین دلیل است که اقای سمیعی می‌گوید: «این شاخص‌ترین اثر پاپ در چهل و چند سال اخیر است.» 

 

 

ایکنا ـ آقای امینی، شما امسال دبیر جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر هستید. لطفاً درباره برنامه‌ها و ساختار این جشنواره در سال جاری توضیح دهید.

آرش امینی: امسال به جشنواره بسیار امیدواریم و در عین حال احساس مسئولیت بیشتری دارم. جالب است که عدد چهل، با چهل سال برگزاری جشنواره همزمان شده است. همه مدیران در دوره‌های مختلف نهایت تلاش خود را کرده‌اند تا بهترین جشنواره ممکن برگزار شود و واقعاً هم موفق بوده‌اند. جشنواره را همچون امانتی در دستان خود می‌بینم. هفته گذشته قصد داشتم نزد آقای سمیعی بروم تا مفصل با ایشان گفت‌وگو کنم، زیرا ایشان این تجربه را از سر گذرانده‌اند. همچنین قصد دارم با رضا مهدوی و بهزاد عبدی نیز گفت‌وگو کنم. تمام این تجربیات را امانتی می‌دانم که باید به شایستگی از آن مراقبت کنم، همان‌گونه که در سال‌های گذشته، دوستان با درایت این مسئولیت را بر عهده داشته‌اند.

 

 

یکی از ویژگی‌های جشنواره امسال، افزایش مدت زمان برگزاری آن است. سال گذشته، در یک بازه زمانی کوتاه، ۱۱۰ کنسرت برگزار شد. تصور کنید در یک هفته، این حجم از برنامه‌ها برای خانواده‌ها یا حتی افراد، از نظر زمانی چقدر دشوار بوده است. به همین دلیل، پیشنهاد کردم جشنواره طولانی‌تر برگزار شود. تصمیم نهایی این است که برای نخستین بار، جشنواره از اول تا سی‌ام بهمن، به مدت یک ماه، برگزار شود.

جشنواره‌های دیگر مانند تئاتر و فیلم نیز در همین بازه برگزار می‌شوند. قصد دارم که با دبیران سایر جشنواره‌ها هماهنگ شویم تا با همکاری و هم‌افزایی بیشتر، جشنواره‌ای منسجم‌تر داشته باشیم. در قالب یک سری همکاری، در جشنواره تئاتر فجر اجراهای خیابانی خواهیم داشت و در جشنواره فیلم فجر، موسیقی‌های خاطره‌انگیز سینما اجرا می‌شوند. به قول موسیقیدان‌ها، من یک «کرشندو» طراحی کرده‌ام؛ یعنی رشد تدریجی برنامه‌ها از ابتدای ماه تا اوج آن در 10 روز پایانی بهمن‌ماه. در این یک ماه، هدف ما برگزاری تعداد زیادی کنسرت نیست؛ ترجیح می‌دهیم برنامه‌ها کمتر ولی باکیفیت‌تر باشند، به این معنا که کیفیت جای کمیت را بگیرد. هدف نهایی این است که در پایان جشنواره، به جای تمرکز بر تعداد کنسرت‌ها، از افزایش تعداد مخاطبان و تأثیرگذاری بیشتر برنامه‌ها صحبت کنیم.

ایکنا ـ درباره تغییر رویکرد امسال در برگزاری جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر چه نظری دارید؟

امیرحسین سمیعی: فکر می‌کنم هر دوره جشنواره باید اتفاق جدیدی داشته باشد. با برگزاری روتین جشنواره موافق نیستم. همان‌طور که می‌دانید، سه هفته قبل از جشنواره فجر، دفتر موسیقی را تحویل گرفتم و تقریباً همه‌چیز را دگرگون کردم. کار سختی بود؛ برای مثال، آقای مهدوی و آقای ستایشگر تلاش‌هایی کرده بودند و من تغییرات جدی اعمال کردم.

تمرکز اصلی‌ام بر عدالت فرهنگی بود؛ یعنی بردن کنسرت‌ها به جنوب شهر تهران. بخش پاپ را به فرهنگسرای بهمن منتقل کردیم و سالن‌ها را افزایش دادیم. بخش بانوان گسترده‌تر شد و برای نخستین بار بخش کودک و نوجوان و هنرستان‌ها اضافه شد. همچنین بخش سرود و دیگر بخش‌های جنبی را داشتیم و جشنواره را بزرگ‌تر کردیم. اما تمرکز اصلی همان عدالت فرهنگی بود؛ باید همه مردم امکان حضور داشته باشند، نه فقط مخاطبان شمال شهر. خوشحالم که خانواده‌هایی از مناطق جنوبی با بلیت ۱۰۰ هزار تومانی توانستند کنسرت ببینند.

یادم هست شب اول، ناظر سالن زنگ زد و گفت: «چه کنم؟ استقبال عجیبی شده!» محسن یگانه و آرمین زارعی از جمله اجراکنندگان آن سالن بودند و پرفروش‌ترین اجراها را داشتند. این مسیر باید ادامه یابد. متأسفانه در سال بعد، به دلایل مختلف، آن تجربه تکرار نشد و بسیاری از مردم گلایه داشتند. ان‌شاءالله امسال با تدبیر آقای امینی، این عدالت فرهنگی دوباره برقرار شود.

 

ایکنا ـ درباره بخش بین‌الملل جشنواره موسیقی فجر نیز شنیده می‌شود که برنامه‌ها و اتفاقات خوبی در پیش است. آیا همین‌طور است؟

آرش امینی: بله، امسال سعی داریم گروه‌هایی را دعوت کنیم که انتخابشان براساس کیفیت هنری باشد، نه صرفاً امکان حضورشان. در بخش موسیقی کلاسیک، به جای دعوت از ارکسترهای بزرگ و پرهزینه، بیشتر روی تک‌نوازان بین‌المللی اما برجسته تمرکز خواهیم کرد؛ ویولون، ویولنسل، پیانو و سایر سازها. همچنین قصد داریم رهبران جوان خارجی را دعوت کنیم تا با ارکسترهای داخلی اجرا کنند؛ این رویکرد برای نوازندگان ایرانی انگیزه‌بخش خواهد بود.

در بخش موسیقی ملی، کشورهای همسایه مانند عراق، لبنان و آذربایجان مدنظر هستند. گروه‌های کوچک شش یا هفت‌نفره از این کشورها دعوت خواهند شد تا اجراهای متنوع و جذابی ارائه دهند.

 

 

ایکنا ـ از نظر شما، یک اثر موسیقایی دفاع مقدسی موفق باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

امیرحسین سمیعی: نگاه من متفاوت است و نمی‌توانم بگویم یک اثر موسیقایی دفاع مقدسی باید دقیقاً فلان ویژگی را داشته باشد. به باور من، هنر در این حوزه مانند یک ظرف است که پیام از طریق آن جریان پیدا می‌کند.

پیش از انتشار «اروند»، به دنبال عزیزی می‌گشتم که در عملیات کربلای ۴ حضور داشته باشد. سرانجام یک جانباز هنرمند را پیدا کردم. او را به دفترم دعوت کردم و گفتم فقط گوش کن، نمی‌خواهم چیزی بگویم. موسیقی بی‌کلام بود. پس از هشت دقیقه شنیدن، گفت: «حس طلوع گرفتم، حس غم، حس شادی و فضای کربلای ۴ برایم تداعی شد.» من گفتم: «همین را می‌خواستم بشنوم.» او نمی‌دانست که در بخشی از موسیقی، انفجار صدای منور عملیات شبیه‌سازی شده بود. وقتی دقیقاً همان حس را برداشت، فهمیدم اثر راه خودش را پیدا کرده است.

همان‌طور که حافظ می‌گوید: «آن کس که گفت قصه‌ ما هم بشنید.» یعنی هنرمند ظرفی است که پیام از طریق او جاری می‌شود. من فقط وسیله بودم و خوشحالم که چنین اتفاقی افتاد.

 

 

گفت‌وگو از علیرضا سپهوند 

انتهای پیام