صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۱۱۷۲۹
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۲
یادداشت

فضیلت به برتر و فراز اوصاف و خصیصه‌ها گفته می‌شود بنابراین حضرت، پارسایی را دارای صفات برتر رفتاری، اعتقادی و ایمانی می‌داند و مراد آن است که راستی و درستی منطق و سلوک پارسایان است.

حجت‌الاسلام والمسلمین حمید احمدی، عضو هیئت علمی گروه انقلاب اسلامی دانشگاه معارف اسلامی در یادداشتی که در اختیار خبرنگار ایکنا قرار داده است، نوشت: از بیان‌های درخشان امیر مومنان(ع) که می‌توان از آن به منشور و مانیفست انسان مومن ‌تراز اسلام و مکتب اهل بیت(ع) نام برد، خطبه متقین است که به خطبه همام نیز شهرت یافته است.

بدان جهت که همام پسر شریح از اصحاب حضرت از ایشان درخواست کرد که برایش متقین را چنان توصیف کند که به چشم آید و مجسم کند. «فَقَالَ‌لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ»

حضرت امتناع ورزیدند و با درنگی، به کلام خداوند که خود ترجمان رفیع آن است، تمسک جستند و به پاسخ کوتاه و بیان شاخص کلی بسنده می‌کنند: «یَاهَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ، «إِنَّ‌اللَّهَ مَعَ‌الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُمْ‌مُحْسِنُونَ؛ از خدا پروا و به خلق نیکی کنید.»

انتظار همام برآورده نشد و با شناختی که از حضرت دارد او را خبیرترین آدمیان به معالم الهی، تجسم پارسایی و بی‌رقیب در آسمان علم و خرد می‌داند بنابراین با سوگند دادن حضرت، تمنایش را تکرار می‌کند. حضرت علی(ع) به‌رغم آن‌که عازم جایی بودند، چون او را شائق به شنیدن حقیقت یافتند و شوق پرواز در جانش بدیدند، اجابت می‌کنند.

«قمری، جان‌صفتی، در ره دل پیدا شد/ در ره دل، چه لطیف‌ست سفر! هیچ مگو». ایستادند و ژرفای سخن خداوند را به شایستگی کاویدند و از اضلاع، زوایا و اعماق صفات و فضائل پارسایی چنان سخن گفتند که روح لطیف همام در همان مجلس به آستان قدس ربوبی پرکشید.

در آغازین این منشور اصل و معیار کلی را بیان می‌کنند: «فالمتقون هم اهل الفًضائل؛ پارسایان صاحبان فَضیلت‌اند.» فضیلت به برتر و فراز اوصاف و خصیصه‌ها گفته می‌شود بنابراین حضرت، پارسایی را دارای صفات برتر رفتاری، اعتقادی و ایمانی دانسته و به تبیین آن می‌پردازند.

اولین فضیلتی که بر‌می‌شمرد، راست‌زی بودن پارسایی است. «مَنطِقهُم الصَّواب؛ سخن پارسایان به راستی و درستی باشد». به آن‌چه مشهور بدان نظر کردند این فضل و فراز، صدق و درست و نیکو سخن بودنِ پارسایان است، چون کلام از مصفی‌ترین آینه‌هایی است که شخصیت گوینده را باز می‌کند.

از این‌رو، آن را از سنجه‌های شخصیت و فضیلت‌های اهل تقوا دانسته و در حکمتی فرمودند: سخن مبین شخصیت و تجلی صفات انسانی اوست. «اَلمرءُ مَخبوءُُ تحتَ لِسانِه؛ آدمی در زیر زبانش پنهان است.»

بنابراین راستی و پسندیده سخن گفتن را منطق و سلوک اهل تقوا برشمردند. هنگامی سخن پسندیده خواهد بود که گزاف و بیهوده نباشد. پارسا سخن به جا و شایسته گوید و اگر مصلحت و ضرورتی نباشد، لب نگشاید. چنان‌که در فضائل ‌اهل‌ بیت(ع) فرمودند: «اِن‌نَطَقوا صَدقوا و اِن صَمَتوا لم‌یُسبَقوا؛ اگر سخن‌گویند به صداقت و درستی سخن می‌گویند و اگر سکوت کنند به جهت عجز و عقب ماندن نیست» سکوت‌شان، تحمیلی نبوده بلکه مانندکلام‌شان به مصلحت و صواب باشد.

او که امیر و سلطان کلام است، فرمودند: «نَحنُ‌اُمَراءالکَلام؛ ما امیران سخنیم» در زمان حیات نبوی کمتر کلامی از او روایت شده و هم‌چنین در دوران خلفا به مصلحتی دیگر اما در مدت پنج سال و چند ماه زمامداری آن همه خطبه‌ها و حکمت‌های بی‌همتا، از ایشان روایت شده است. نه آن سکوت به تحمیل و عجز بود و نه این همه سخن به هوا و خواهش نفس.

سلطان سخن و زبان خویش و امیر بر آن بودند و مَرکب سخن و زبان در سیطره و رام اراده و اندیشه‌اش بود و هرجا روا بدیدند کلامی بگویند، شایسته گفتند و یا مصلحت بدیدند، لب فرو دوزند و اِبا کند، چنین ‌کردند. نیک دانستند، کجا صبوری ورزند و در کجا مرکب سخن را به تمام برانند. زبان را رام اندیشه کردند و امیر بر آن شدند، هرگز نتوانست زبانش بر او امیر شود، چنان‌که همه مدعیان عالم در آرزوی امارت بر او درماندند.

اگر زبان رام آدمی نباشد، سرکشی توانا در بسیاری از رنج‌ها و کجی‌ها خواهد بود. «اللسان جِرمُه صغیر وجُرمُه کبیر؛ زبان حجمش ا‌ندک و جُرمش بزرگ و بیش باشد.» در همین معنا فرمودند: «شایسته است آدمی به زبانش افسار زند، زیرا زبان عضو چموشی است. خداوند تقوای هیچ بنده‌ای را مفید نمی‌داند مگر آن‌که زبانش را کنترل کند و افسار بزند».

پیش‌نیاز نیک‌گویی‌ تأمل و تدبر، قبل سخن‌ گفتن است، تا سنجیده و خردمندانه سخن گوید. گاه لازم است، سکوت، کم گویی و نیکو سخنی را بر پرگویی برگزیند.

از نگاه دیگر، با ژرف کردن اندیشه در این بیان لطیف، شاید بتوان گفت، مراد آن باشد که راستی و درستی منطق و سلوک پارسایان است. بحث از سلوک و مشی‌ پارسایی‌ است.

انتهای پیام