صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۱۲۶۲۷
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۲۲
ابراهیم نورآور محمد مطرح کرد

کارگردان فیلم «ملکه عالیشون» این فیلم را تلاشی می‌داند برای رساندن پیام دوستی با طبیعت به تمام نسل‌های جوانی که آینده این کره خاکی را می‌سازند.

فیلم سینمایی «ملکه عالیشون» ظرفیت بالایی در آشنایی کودکان با افسانه‌ها و روایت‌های بومی دارد و این ویژگی آن را به اثر ارزشمندی برای انتقال فرهنگ و هویت محلی تبدیل کرده است. با پرداختن به قصه‌ها و شخصیت‌های محلی، کودکان فرصت می‌یابند با ریشه‌ها و داستان‌های کهن سرزمین خود آشنا شوند و حس تعلق به فرهنگ ملی و محلی را تجربه کنند.

ضرورت ساخت آثاری با محوریت فرهنگ و افسانه‌های بومی در شرایط امروز جامعه بیش از پیش احساس می‌شود. این نوع آثار، ضمن سرگرم کردن مخاطب کودک، زمینه‌ای فراهم می‌کنند تا کودکان به شیوه‌ای جذاب و قابل فهم با تاریخ و سنت‌های فرهنگی خود آشنا شوند و علاقه‌مندی به هویت بومی در آنها تقویت شود.

ابراهیم نورآور محمد، کارگردان فیلم، با نگاه تربیتی و آموزشی تلاش کرده است مفاهیم مهم اخلاقی و رفتاری را در قالب زبان فانتزی و تخیلی ارائه دهد. فیلم «ملکه عالیشون» تاکنون در جشنواره‌های ملی و بین‌المللی فیلم کودک و نوجوان مورد توجه قرار گرفته و موفق به کسب جوایزی در بخش‌های مختلف شده است. این موفقیت‌ها نشان‌دهنده کیفیت تولید، نوآوری در قصه‌گویی و اهمیت محتوای تربیتی و فرهنگی فیلم است و جایگاه آن را در سینمای کودک تثبیت می‌کند.

ایکنا پیرامون این موضوع با ابراهیم نورآور محمد گفت‌وگویی انجام داده است که در ادامه با جزئیات آن همراه می‌شویم.

ایکنا ـ در ابتدا درباره ایده‌ اولیه فیلم «ملکه عالیشون» توضیح دهید و بگویید چه دغدغه‌ای در ذهن شما شکل گرفت که تصمیم گرفتید چنین داستانی را برای کودکان و نوجوانان روایت کنید؟

ایده این فیلم از خود عنوان آن، یعنی «ملکه عالیشون»، سرچشمه گرفت. بسیاری می‌پرسند که این نام به چه معناست و از کجا آمده است. «عالیشون» در حقیقت نام درختی سه‌ هزار ساله است که مردم احترام فراوانی برایش قائل بودند. این درخت در باور عمومی نمادی از زندگی، تقدس و تداوم طبیعت به شمار می‌رفت، اما سرانجام در اثر یک طوفان سهمگین از بین رفت. در جست‌وجوی ایده‌ای برای ساخت فیلمی کودکانه بودم که در عین جذابیت، پیام اخلاقی و انسانی داشته باشد و این واقعه جرقه‌ای در ذهنم ایجاد کرد. از خود پرسیدم چرا کسی از این درخت مراقبت نکرد؟ چرا اجازه دادند چنین میراث طبیعی و فرهنگی نابود شود؟ همین پرسش، سرآغاز شکل‌گیری طرح فیلم شد. در ذهن من این درخت به نمادی از مادر طبیعت تبدیل شد، موجودی که حیات را در دل خود دارد و شایسته عنوان ملکه جنگل‌هاست. از همین رو، نام فیلم را «ملکه عالیشون» گذاشتم و بدون تغییر در واژه اصلی، معنای جهانی آن را حفظ کردم. دغدغه اصلی‌ام طبیعت بود؛ نه جغرافیا، نه قومیت، بلکه خودِ زمین و حیات درون آن. می‌دانیم که طبیعت در سراسر جهان رو به نابودی است و این موضوع قلبم را می‌فشرد. به همین دلیل تصمیم گرفتم عشق به طبیعت و ضرورت پاسداری از آن را در قالب اثری سینمایی و قابل‌درک برای کودکان و نوجوانان بیان کنم تا نسل آینده، قدردان این میراث الهی باشد.

ایکنا ـ با توجه به اینکه بخشی از فیلم کودک به پیام‌ها و آموزه‌های تربیتی اختصاص دارد، در انتقال مفاهیم تربیتی و آموزشی این اثر چه رویکردی داشتید؟

از همان آغاز، هدف من تقسیم کردن ارزش‌های طبیعت میان مخاطبان، به‌ویژه کودکان و نوجوانان بود. ذهن کودک و نوجوان در حال شکل‌گیری و پرورش است و این دوران بهترین زمان برای آموزش احترام و علاقه به طبیعت است. خواستم به آن‌ها بیاموزم که طبیعت موجودی زنده، بااحساس و هم‌نفس با انسان است و ما در چرخه‌ای مشترک با آن زندگی می‌کنیم. اگر بتوانم حتی جرقه‌ای از این آگاهی را در ذهن یک کودک بکارم، احساس می‌کنم رسالتم را انجام داده‌ام. به همین دلیل گروه سنی کودک و نوجوان را مخاطب اصلی انتخاب کردم تا بتوانم مفاهیمی چون عشق به حیات، احترام به محیط ‌زیست و مسئولیت انسان در برابر زمین را به زبانی ساده و تصویری منتقل کنم. البته تفاوت‌هایی میان دنیای کودک و نوجوان وجود دارد، اما امروزه مرز این دو نسل کمرنگ‌تر شده است. کودکان امروزی سریع‌تر رشد می‌کنند، در معرض رسانه‌های بیشتری‌اند و در نتیجه از نظر ذهنی به نوجوانان نزدیک‌تر شده‌اند. بنابراین تلاش کردم فیلمی میان‌نسلی بسازم که هم برای کودکان جذاب باشد و هم نوجوانان بتوانند با آن ارتباط بگیرند. درواقع، «ملکه عالیشون» تلاشی است برای رساندن پیام دوستی با طبیعت به تمام نسل‌های جوانی که آینده این کره خاکی را می‌سازند.

ایکنا ـ در سینمای جهان، به‌ویژه در آثار کودک و نوجوان، نقش خانواده بسیار پررنگ است. در فیلم شما نیز ردپای خانواده دیده می‌شود. اهمیت خانواده در این فیلم از نگاه شما چیست؟

خانواده در زندگی کودک و نوجوان، ستون اصلی رشد عاطفی و اخلاقی است. هیچ کودکی بدون تکیه‌گاه خانواده نمی‌تواند رشد سالم و متعادلی داشته باشد. وابستگی عاطفی کودک به والدین و اطرافیان نزدیک، عامل شکل‌گیری شخصیت و باورهای بنیادین  وی است. بنابراین تأکید بر خانواده در سینمای کودک امری ضروری است. حتی اگر جامعه امروز به‌سمت استقلال بیشتر حرکت کند، خانواده همچنان مهم‌ترین مأمن عاطفی انسان است. برای نمونه، پسر ۱۶ ساله خودم نیز می‌خواهد مستقل باشد، اما در پسِ این استقلال، تکیه‌گاه عاطفی خانواده وجود دارد. در آثار نمایشی، باید این حضور عمیق خانواده بازتاب یابد تا کودک از طریق تصویر، امنیت و محبت را احساس کند. خانواده نخستین نهاد تربیتی است که کودک در آن عشق، احترام و مسئولیت را می‌آموزد. در فیلم نیز این معنا پررنگ است. خانواده فقط در چهاردیواری خانه خلاصه نمی‌شود؛ وقتی والدین فرزندشان را برای تماشای فیلمی آموزنده به سینما می‌برند یا درباره محتوای فیلم با او گفت‌وگو می‌کنند، در واقع در حال ایفای نقش تربیتی خود هستند. خانواده در سینما همان نقشی را دارد که در زندگی واقعی دارد؛ یعنی حامی رشد فکری، اخلاقی و عاطفی فرزند.

ایکنا ـ فیلم به عنوان رسانه‌ای تربیتی چه مزیتی نسبت به سایر رسانه‌ها دارد؟

فیلم و به‌طور کلی تصویر، امروز بیشترین تأثیر را بر ذهن انسان‌ها دارد. در گذشته شاید کتاب یا سخنرانی ابزار اصلی انتقال پیام بود، اما در عصر دیجیتال، تصویر حرف اول را می‌زند. جهان امروز تحت سلطه رسانه‌های تصویری است؛ از سینما گرفته تا شبکه‌های اجتماعی و گوشی‌های همراه. مخاطب امروز زمان زیادی برای شنیدن یا خواندن ندارد، اما در برابر تصویر می‌ایستد و آن را به سرعت درک می‌کند. در این میان، سینما جایگاه ویژه‌ای دارد زیرا تنها به نمایش تصویر اکتفا نمی‌کند، بلکه احساس، اندیشه و تخیل را نیز با هم ترکیب می‌کند. این ترکیب، تأثیری عمیق‌تر از هر رسانه دیگری بر مخاطب می‌گذارد.

سینما با خلق هم‌دلی میان تماشاگر و شخصیت‌ها، پیام را نه از راه ذهن، بلکه از راه قلب منتقل می‌کند. از این‌رو، فیلم می‌تواند ابزار مؤثری برای تربیت نسل آینده باشد. درست است که رسانه‌های جدید گسترده‌تر و در دسترس‌ترند، اما سینما به سبب ماهیت هنری و تمرکز ذهنی مخاطب در سالن نمایش، بستری است که پیام‌های اخلاقی و تربیتی در آن عمق بیشتری پیدا می‌کند. فیلم خوب می‌تواند آموزگار خاموشی باشد که در ذهن کودک باقی بماند و سال‌ها بعد نیز الهام‌بخش رفتار او شود.

ایکنا ـ اکنون چند روز از اکران فیلم «ملکه عالیشون» گذشته است. از نحوه اکران و استقبال مخاطبان رضایت دارید؟

صادقانه بگویم، رضایت کامل ندارم. ساخت این فیلم ۱۱ سال زمان برد و تمام مراحل آن، از ایده و فیلمنامه تا تدوین و صداگذاری، به‌دست خودم انجام شد. هیچ‌گونه حمایت مالی یا سازمانی نداشتم و بارها برای جلب حمایت به نهادهای مختلف مراجعه کردم، اما باور نمی‌کردند چنین پروژه‌ای توسط یک نفر قابل اجرا باشد. ناچار شدم همه کارها را به تنهایی پیش ببرم؛ از طراحی صحنه‌ها و جلوه‌های ویژه گرفته تا فیلم‌برداری، موسیقی و حتی صداپیشگی برخی کاراکترها. مستندی از پشت صحنه دارم که نشان می‌دهد این فیلم حاصل عشق و تلاش یک انسان بوده است. طبیعی است که پس از ۱۱ سال کار بی‌وقفه انتظار حمایت بیشتری داشتم.

فیلم در جشنواره بین‌المللی کودک و نوجوان موفق شد چند جایزه اصلی و سه لوح تقدیر دریافت کند، اما در اکران عمومی به اندازه شایستگی‌اش دیده نشد. متأسفانه در فضای سینمای امروز، نگاه‌ها اغلب سطحی است و ارزش‌های محتوایی نادیده گرفته می‌شود. با این حال، امیدوارم در ادامه مسیر، مخاطبان بیشتری فرصت تماشای اثر را پیدا کنند و پیام آن را درک نمایند، چراکه این فیلم برای نسل آینده ساخته شده است نه برای گیشه امروز.

ایکنا ـ مواجهه با چنین بی‌توجهی‌ها و دشواری‌ها چه تأثیری بر انگیزه شما به‌عنوان فیلم‌ساز کودک دارد؟

این دشواری‌ها نه‌تنها انگیزه‌ام را کم نمی‌کند، بلکه مرا مصمم‌تر می‌سازد. ساخت فیلم برای من حرفه‌ای صرف نیست، بلکه بخشی از هویت و زندگیم است. همان‌طور که پدر برای فرزندش تلاش می‌کند، من نیز برای آثارم می‌جنگم. گاهی ناامیدی پیش می‌آید، اما عشق به سینما، عشق به مخاطب و به رؤیایی که در ذهن دارم، اجازه نمی‌دهد کنار بکشم. اکنون برای پروژه بعدی‌ام تهیه‌کننده و دفتر پخش دارم و خوشحالم که تنها نیستم. اما اگر هم تنها بودم، باز ادامه می‌دادم، چون ایمان دارم که کسی که با عشق کار می‌کند، هیچ مانعی نمی‌تواند سد راهش شود. شعار من این است که اگر کار قبلی‌ام را به‌تنهایی ساختم، اثر بعدی را با تیمی قوی‌تر و تجربه‌ای غنی‌تر خواهم ساخت. امیدوارم نهادهای فرهنگی به این باور برسند که حمایت از سینمای کودک، در واقع سرمایه‌گذاری بر آینده فکری و اخلاقی جامعه است.

ایکنا ـ در فیلم شما مفاهیم دینی نیز قابل مشاهده است. کمی درباره پیام دینی اثر توضیح دهید.

همه خوبی‌ها، ریشه در دین دارد. احترام به طبیعت، عشق به والدین، بخشش و مهربانی، همه برگرفته از آموزه‌های الهی هستند. در فیلم «ملکه عالیشون» نیز این مفاهیم جاری است. در آغاز داستان، پسر بچه‌ای را می‌بینیم که نسبت به پدربزرگش کینه دارد و تصور می‌کند والدینش بر اثر بیماری‌ای که از جنگل گرفته‌اند، از دنیا رفته‌اند. از همین‌رو، از طبیعت و حتی از پدربزرگ خود نفرت دارد. اما در ادامه، وارد جنگل می‌شود، با نیروهای اسرارآمیز روبه‌رو می‌شود و در مسیر ماجرا حقیقت را درمی‌یابد. وی می‌فهمد که پدربزرگش سال‌ها با عشق از او مراقبت کرده و در واقع تکیه‌گاه اصلی‌اش بوده است. در پایان، ملکه جنگل از پسر می‌خواهد بین ماندن در طبیعت و بازگشت به خانه یکی را انتخاب کند و وی تصمیم می‌گیرد بازگردد تا دست پدربزرگش را ببوسد و از وی طلب بخشش کند. این صحنه نماد بازگشت به ریشه‌ها و احترام به والدین است. پیام فیلم روشن است: هیچ چیز جای خانواده را نمی‌گیرد و فرار یا قهر، راه‌حل نیست. باید آموخت که خانه مأمن عشق و آشتی است، همان‌گونه که قرآن به ما توصیه کرده است.

ایکنا - شما در سخنانتان به اهمیت معنویت و عمق آثار هنری اشاره کردید؛ به نظر شما چگونه می‌توان نگاه‌ها در عرصه هنر را معنوی‌تر کرد و از هنرمندانی که با عشق و ایمان کار می‌کنند، حمایت واقعی به عمل آورد تا آثارشان نه‌تنها امروز بلکه برای نسل‌های آینده نیز الهام‌بخش باشد؟

تنها آرزویم این است که نگاه‌ها در عرصه هنر، معنوی‌تر شود. کاش ارزش هنرمند فقط با فروش گیشه سنجیده نشود و به عمق معنایی آثار توجه شود. هنر واقعی آن است که در جان مخاطب اثر بگذارد، نه آنکه صرفاً لبخند زودگذری بر لب‌ها بنشاند. امیدوارم روزی برسد که از هنرمندان، به‌ویژه آنان که با عشق، ایمان و خلوص کار می‌کنند، حمایت واقعی شود. پول لازم است، اما کافی نیست؛ معنویت، احترام و اعتماد، سرمایه‌هایی‌اند که می‌توانند هنر ایران را زنده و ماندگار نگه دارند. اگر هنرمند با عشق کار کند و جامعه نیز با احترام به او پاسخ دهد، نتیجه‌اش آثاری خواهد بود که نه‌تنها کودکان امروز، بلکه نسل‌های آینده نیز از آن الهام خواهند گرفت.

ایکنا - در فیلم «ملکه عالیشون» نوعی نگاه تربیتی و اخلاقی به مقوله موفقیت دیده می‌شود، به‌گونه‌ای که شخصیت‌ها برای رسیدن به آرزوهایشان ناچارند از مسیر صداقت، همدلی و ایمان عبور کنند. این نگاه چقدر آگاهانه در فیلمنامه طراحی شد و چقدر به تجربه زیسته شما بازمی‌گردد؟

این نگاه کاملاً آگاهانه بود و از همان ابتدای نگارش فیلمنامه در ذهن من شکل گرفته بود. همیشه معتقد بوده‌ام که مسیر درست موفقیت از درون انسان عبور می‌کند، نه از بیرون. در جامعه امروز، خیلی‌ها به دنبال نتیجه‌اند و نه مسیر، در حالی‌که من می‌خواستم در «ملکه عالیشون» تأکید کنم که رستگاری فقط وقتی معنا دارد که با پاکی نیت و درست‌کاری همراه شود. برای من مهم بود قهرمان فیلم درونی‌ترین نبردش را با خودش انجام دهد، نه فقط با موانع بیرونی.

از سوی دیگر، ریشه این نگاه در تجربه‌های شخصی من نهفته است. در زندگی، بارها دیده‌ام که انسان‌ها با دروغ یا فریب پیش رفته‌اند اما در نهایت از درون تهی شده‌اند. برعکس، کسانی که مسیر صداقت و ایمان را انتخاب کرده‌اند، حتی اگر دیرتر به مقصد رسیده‌اند، ماندگار شده‌اند. این تجربه‌ها ناخودآگاه در متن فیلم جاری شد و باعث شد قهرمان من، مثل بسیاری از مردم، از شکست عبور کند تا معنای واقعی پیروزی را بفهمد.

ایکنا - این فیلم از نظر بصری، حال‌وهوای متفاوتی دارد و حس اصالت بومی در آن موج می‌زند. چگونه توانستید این حس را بدون افتادن در دام کلیشه‌های روستایی یا توریستی‌سازی فضا ایجاد کنید؟

یکی از دغدغه‌های اصلی من در این فیلم، پرهیز از بازنمایی تصنعی فضاهای بومی بود. نمی‌خواستم مخاطب احساس کند در حال تماشای یک روستای تزئینی است، بلکه باید احساس کند در دل آن زندگی حضور دارد. برای همین تمام طراحی صحنه‌ها با مشورت اهالی بومی انجام شد، لباس‌ها از همان منطقه انتخاب شد و حتی ریتم گفت‌وگوها براساس زبان محلی تنظیم شد. هدفم این بود که دوربین، شاهدی بی‌طرف باشد که زندگی را همان‌گونه که هست ثبت می‌کند.

در فیلمبرداری هم از نور طبیعی، سایه‌های واقعی و رنگ‌های خاکی استفاده کردیم تا حس زمین و هوا در تصویر جاری باشد. به‌جای استفاده از قاب‌های تزیینی، سعی کردم قاب‌ها را براساس حس شخصیت‌ها طراحی کنم. وقتی شخصیت درون‌گرا بود، تصویر بسته‌تر می‌شد و وقتی به رهایی می‌رسید، قاب بازتر می‌شد. به این ترتیب، فضا نه تنها پس‌زمینه بلکه بخشی از درام شد و اصالت بومی، بدون شعار یا اغراق، به جان تصاویر نشست.

ایکنا - در پایان فیلم، مخاطب با نوعی امید و رستگاری مواجه می‌شود؛ گویی فیلم می‌خواهد بگوید انسان در هر شرایطی می‌تواند به خودش بازگردد و دوباره متولد شود. این پیام چگونه در دل داستان شکل گرفت و چه نقشی در نگاه کلی شما به سینما دارد؟

سینما را عرصه تولد دوباره انسان می‌دانم. سینما برای من فقط سرگرمی نیست، بلکه نوعی آیینه است که انسان را با حقیقت خودش روبه‌رو می‌کند. در «ملکه عالیشون» از ابتدا تصمیم گرفتم روایت را بر پایه تحول درونی شخصیت‌ها بنا کنم؛ آدم‌هایی که از دل تاریکی و بحران، مسیر روشنایی را پیدا می‌کنند. این نگاه از ایمان من به قدرت انسان برای بازگشت و توبه الهام گرفته است، چون باور دارم هرکس می‌تواند دوباره خودش را بسازد.

پیام امید در فیلم از همان ابتدا در لایه‌های داستان کاشته شده بود. حتی در صحنه‌هایی که تلخی یا شکست وجود دارد، دوربین ناامید نیست و به آینده چشم دارد. قصد داشتم وقتی تماشاگر از سالن بیرون می‌رود، احساس کند هنوز می‌توان از نو شروع کرد. این حس برای من رسالت سینماست؛ اینکه به انسان یادآوری کند تاریکی پایان نیست، بلکه مقدمه روشنایی است.

گفت‌وگو از داوود کنشلو

انتهای پیام