صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۱۲۷۹۵
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۹
یادداشت

در جهان امروز، دیگر رسانه‌ها نیستند که تصمیم می‌گیرند چه چیزی ببینیم یا بخوانیم؛ بلکه این الگوریتم‌ها و مدل‌های هوش مصنوعی هستند که در سکوت، واقعیت را برای ما فیلتر می‌کنند. در چنین شرایطی، بازتعریف مفهوم «سواد رسانه‌ای» از یک ضرورت آموزشی به یک نیاز حیاتی اجتماعی تبدیل شده است.

به گزارش ایکنا، معصومه نصیری، مدرس سواد رسانه‌ای و دبیر کل باشگاه مدیریت رسانه و توسعه سواد رسانه‌ای یونسکو در ایران طی یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده است به موضوع «سواد رسانه‌ای در عصر الگوریتم‌ها» پرداخته است که در ادامه با هم می‌خوانیم.

«تا چند سال پیش سواد رسانه‌ای به معنای توانایی درک، تحلیل و ارزیابی پیام‌های رسانه‌ای بود؛ مهارتی برای تشخیص حقیقت از دروغ و شناسایی سوگیری‌های پنهان در خبر یا تصویر. اما امروز، این تعریف دیگر کافی نیست. چراکه رسانه‌ها جای خود را به پلتفرم‌هایی داده‌اند که تصمیم‌گیر اصلی در آن‌ها نه انسان، بلکه الگوریتم است.

الگوریتم‌ها، این دروازه‌بانان نامرئی اطلاعات، تعیین می‌کنند که چه پستی در صفحه‌ ما ظاهر شود، چه ویدئویی را ببینیم و کدام خبر در صدر جست‌وجو قرار گیرد. به بیان ساده، رسانه‌ها دیگر روایتگر جهان نیستند، بلکه الگوریتم‌ها روایت را بازنویسی می‌کنند.

از سواد رسانه‌ای تا سواد الگوریتمی

در چنین فضایی، مفهوم تازه‌ای به ادبیات جهانی افزوده شده است: «سواد الگوریتمی». سواد الگوریتمی یعنی توانایی درک منطق پنهان پلتفرم‌ها؛ فهم اینکه چرا و چگونه محتواها برای ما انتخاب می‌شوند. کاربر آگاه امروز باید بتواند بپرسد: چرا این محتوا برای من نمایش داده شد؟ الگوریتم با چه داده‌هایی مرا تحلیل می‌کند؟ و هدف نهایی آن چیست: اطلاع‌رسانی یا نگه‌داشتن من در چرخه‌ی مصرف محتوا؟

اگر در دهه‌های گذشته، آگاهی از شیوه‌های اقناع رسانه‌ای مهم بود، امروز فهم سازوکار تصمیم‌گیری الگوریتم‌ها اهمیت بیشتری یافته است. زیرا در دنیای دیجیتال هیچ محتوایی تصادفی در برابر چشم ما ظاهر نمی‌شود.

شخصی‌سازی محتوا در نگاه اول، خدمتی به کاربر به نظر می‌رسد؛ اما در عمل ما را در «حباب‌های اطلاعاتی» حبس می‌کند. الگوریتم‌ها برای جلب رضایت ما، محتواهای مشابه سلیقه و باورمان را پی‌درپی نمایش می‌دهند و صداهای متفاوت یا مخالف را حذف می‌کنند. نتیجه آن است که کاربران، بدون آنکه متوجه باشند، در جهانی زیست می‌کنند که تنها بازتابی از خودشان است؛ جهانی فیلترشده، هم‌صدا و یکنواخت.

این روند، در بلندمدت به قطبی‌شدن اجتماعی، کاهش تحمل گفت‌وگو و ضعف درک متقابل می‌انجامد. در واقع، هوش مصنوعی به جای آنکه ما را به جهان متنوع‌تری پیوند دهد، اغلب ما را در محدوده‌ امن و تکراری نگه می‌دارد.

ضرورت بازتعریف آموزش سواد رسانه‌ای

نظام آموزشی، رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی باید بپذیرند که آموزش سواد رسانه‌ای دیگر تنها به تشخیص خبر جعلی محدود نمی‌شود. در عصر هوش مصنوعی، کاربران باید بیاموزند که چگونه داده‌های شخصی‌شان سوخت تصمیم‌گیری الگوریتم‌هاست و چگونه هر کلیک، لایک یا توقف نگاه، تصویری از آنان می‌سازد.

رسانه‌های رسمی نیز وظیفه دارند با شفاف‌سازی درباره‌ شیوه‌ انتشار و پیشنهاد محتوا، درک عمومی از منطق پلتفرم‌ها را افزایش دهند. اطلاع‌رسانی دقیق در این زمینه می‌تواند اعتماد عمومی را تقویت و شکاف شناختی میان کاربر و فناوری را کاهش دهد.

تفکر انتقادی؛ سلاح انسانی در برابر منطق ماشین

در برابر قدرت الگوریتم‌ها، تفکر انتقادی همچنان مهم‌ترین سرمایه‌ انسانی است. کاربر منتقد می‌پرسد، مقایسه می‌کند و هرگز به نخستین پاسخ قانع نمی‌شود. او می‌داند که هیچ الگوریتمی بی‌طرف نیست، زیرا داده‌هایی که براساس آن آموزش دیده، از جهانی انسانی و سوگیری‌دار آمده است.

بنابراین، پرورش تفکر انتقادی باید بخش جدایی‌ناپذیر از آموزش سواد رسانه‌ای در مدارس و دانشگاه‌ها باشد. تنها در این صورت می‌توان از کاربرانی مصرف‌گرای رسانه، شهروندانی تحلیل‌گر و مسئول ساخت.

در نهایت، جهان امروز به سمتی پیش می‌رود که در آن، الگوریتم‌ها نه فقط واسطه‌ اطلاع‌رسانی، بلکه معماران ادراک ما از واقعیت هستند. اگر تا دیروز سواد رسانه‌ای یعنی توانایی خواندن رسانه‌ها بود، امروز یعنی توانایی خواندن منطق پلتفرم‌ها و الگوریتم‌ها. در چنین جهانی، بی‌توجهی به سازوکار هوش مصنوعی، به‌معنای واگذاری کنترل ذهن و انتخاب به ماشین‌هاست. هوش انسانی باید همچنان راهنمای هوش مصنوعی باقی بماند و این تنها با ارتقای سطح سواد رسانه‌ای و الگوریتمی جامعه ممکن است.

الگوریتم‌ها روایت را به‌صورت نامرئی، تدریجی و بسیار مؤثر مدیریت می‌کنند نه با سانسور مستقیم، بلکه از طریق انتخاب، چینش و وزن‌دهی اطلاعات.

حال سوال اساسی این است که چگونه الگوریتم‌ها روایت‌ها و تصاویر را مدیریت می‌کنند؟

1: «انتخاب»؛ تصمیم درباره دیده‌شدن یا ندیده‌شدن

الگوریتم‌ها نخست تعیین می‌کنند چه چیزی اصلا وارد دید ما شود. در پلتفرم‌هایی مثل اینستاگرام، تلگرام یا گوگل، حجم محتوا آن‌قدر زیاد است که انسان قادر به انتخاب دستی آن نیست. بنابراین الگوریتم‌ها به‌جای ما تصمیم می‌گیرند. آن‌ها براساس رفتار گذشته‌ ما (لایک‌ها، توقف نگاه، جست‌وجوها، محل جغرافیایی و حتی زمان مصرف محتوا) می‌سنجند چه محتوایی برای ما «جذاب‌تر» است و همان را در معرض دید قرار می‌دهند.

در نتیجه، روایت جهان نه از واقعیت عینی، بلکه از ترکیبِ انتخاب‌های الگوریتمی شکل می‌گیرد. به بیان ساده‌تر آنچه می‌بینیم، بازتاب واقعیت نیست؛ بازتاب الگوریتمی از واقعیت است.

۲: «برجسته‌سازی»؛ تصمیم درباره‌ اهمیت

الگوریتم‌ها فقط انتخاب نمی‌کنند، بلکه وزن هم می‌دهند. اگر محتوایی واکنش‌برانگیزتر باشد (مثلا خشم، تعجب یا هیجان برانگیزد)، الگوریتم‌ها آن را بیشتر به کاربران نشان می‌دهند تا تعامل بالا برود. این یعنی احساسات تند، روایت‌های قطبی و تیترهای تحریک‌آمیز، شانس بیشتری برای دیده‌شدن دارند. در نتیجه، «تعادل و واقع‌گرایی» قربانیِ «هیجان و جلب توجه» می‌شود. الگوریتم‌ها نمی‌پرسند حقیقت چیست، بلکه می‌پرسند چه چیزی بیشتر دیده می‌شود.

۳: «حذف تدریجی»؛ خاموشی صداهای متفاوت

وقتی الگوریتم‌ها پی‌درپی محتوای مشابه به ما نشان می‌دهند، ناخودآگاه از دیدن صداهای متفاوت محروم می‌شویم. به این پدیده می‌گویند حباب فکری (Filter Bubble) یا اتاق پژواک (Echo Chamber).

در این وضعیت، ما فقط روایتی را می‌شنویم که باورهای خودمان را تأیید می‌کند؛ نه روایت‌های رقیب یا مخالف. 

به‌مرور زمان، تنوع دیدگاه‌ها در ذهن ما کاهش می‌یابد و روایت غالب، از طریق حذف تدریجی سایر صداها تثبیت می‌شود.

۴: «زمان‌بندی»؛ کنترل ریتم روایت

الگوریتم‌ها با تحلیل رفتار جمعی کاربران، تشخیص می‌دهند چه زمانی انتشار یک محتوا بیشترین اثر را دارد.

به همین دلیل است که برخی محتواها دقیقا در لحظه‌ای منتشر می‌شوند که آمادگی ذهنی یا احساسی کاربران بالاست. زمان‌بندی هوشمند محتوا باعث می‌شود روایت نه فقط در چیستی، بلکه در چگونگی تجربه شدن نیز کنترل شود.

۵: شخصی‌سازی روایت‌های چندگانه برای هر فرد

در رسانه‌های سنتی، همه از یک روایت واحد مطلع می‌شدند؛ اما امروز، هر کاربر نسخه‌ خاص خودش از روایت را می‌بیند. الگوریتم‌ها برای هر فرد، یک جریان خبری شخصی می‌سازند که با داده‌های رفتاری‌اش هماهنگ است.

به همین دلیل، دو نفر ممکن است درباره‌ یک رویداد جهانی، دو تصویر کاملاً متفاوت در ذهن داشته باشند؛ هر دو درست از دید خودشان، اما شکل‌گرفته از دو روایت الگوریتمی متمایز.

۶: «تداوم»؛ تثبیت ناخودآگاه روایت

الگوریتم‌ها محتوایی را که بیشتر با آن تعامل کرده‌ایم، دوباره و دوباره به ما نشان می‌دهند. این تکرار مداوم باعث شکل‌گیری نوعی اثر واقعیت می‌شود: هرچه چیزی بیشتر دیده شود، باورپذیرتر به نظر می‌رسد. در نتیجه، روایت منتخب الگوریتم، با تکرار بی‌وقفه، در ذهن کاربران به «حقیقت مسلم» تبدیل می‌شود.

الگوریتم‌ها روایت را مدیریت می‌کنند، چون در پنج نقطه‌ی کلیدی مداخله دارند: انتخاب، برجسته‌سازی، حذف، زمان‌بندی و تکرار. این فرایند آرام، تدریجی و غیرقابل‌مشاهده است، اما تأثیری عمیق بر فهم ما از جهان دارد. به همین دلیل، در عصر هوش مصنوعی، سواد رسانه‌ای دیگر فقط درباره‌ تحلیل پیام نیست؛ بلکه درباره‌ شناخت منطق روایتی الگوریتم‌هاست.

انتهای پیام