علی کاظمزاده هستم و حدود ۲۰ سال است که در گلزار شهدا فعالیت دارم. از سال ۱۳۷۶، زمانی که برف سنگینی در کاشان بارید و یخبندان شد، فعالیت من در این مکان آغاز شد. در آن سال، برفها روی خیمه گلزار انباشته شده بود و وقتی آفتاب شد، بهدلیل سستی پایهها، خیمه فروریخت.
پیش از آن، در گلزار شهدا نماز جماعت برپا میشد و برنامههای مذهبی متعددی داشتیم؛ اما بعد از خرابی خیمه، آقای پایواره که مسئول این مکان بود، نماز جماعت را به مزار آیتالله یثربی منتقل کرد؛ مدتی بعد، آنجا هم تعطیل شد. ما چندین بار به بنیاد شهید مراجعه کردیم و گفتیم که در گلزار، هیچ برنامهای برگزار نمیشود؛ نه جلسهای، نه دعایی و نه نماز جماعتی. آنها گفتند: «خیمه خراب شده است، نه مسئول داریم و نه بودجهای برای بازسازی.»
به همین دلیل، تصمیم گرفتیم بهصورت مردمی کار را آغاز کنیم. با کمک چند نفر از آشنایان و بستگان، خیمه را بازسازی کردیم و از آن زمان، اجرای برنامهها را از سر گرفتیم. اکنون حدود شش سال است که بهطور مستمر، این مکان را پوشش میدهیم.
در همان روزهای اول، یک سماور چای برای کارگرانی که در محل کار میکردند، روشن کردیم. پس از اتمام کار آنها، سماور را همچنان روشن نگه داشتیم تا همیشه چای آماده باشد. امروز، حسینیه در تمام ساعات روز باز است و هر کس در هر زمان که بخواهد، میتواند به گلزار شهدا بیاید و از فضای معنوی آن بهرهمند شود.
خداوند به ما توفیق داده است که تا امروز در این مکان خدمت کنیم. شهرستان کاشان بیش از یک هزار و ۸٠٠ شهید و ۹۲ گلزار شهدا دارد. در میان آنها، دارالسلام جایگاه ویژهای دارد، چراکه در این گلزار، بیش از یک هزار و یک شهید آرمیدهاند.
در دارالسلام، شهدا در بخشهای گوناگونی به خاک سپرده شدهاند؛ برخی در قسمت اصلی گلزار، یک نفر در کنار گلزار شهید شبیهخوانی، یک شهید در میان اموات و سه شهید در مقبرهها دفن شدهاند.
نخستین شهیدی که در دارالسلام به خاک سپرده شد، شهید سیدحجازی بود. خدا رحمت کند آیتالله یثربی را که واقعاً برای شهر کاشان زحمت فراوانی کشید، بهویژه در ساماندهی گلزار شهدا که برای آن از جان و آبروی خود مایه گذاشت.
در آن زمان، بسیاری از خانوادهها حاضر نبودند پیکر شهید خود را در گلزار شهدای دارالسلام دفن کنند؛ حتی به یاد دارم که میگفتند: «هر کس اموات خود را برای دفن به دارالسلام بیاورد، یک پیکان (خودرو) جایزه میگیرد.» چون مردم عادت داشتند اموات خود را نزدیک محل زندگیشان به خاک بسپارند؛ برای نمونه، در کاشان معمول بود که در مناطق دشتافروز، فیض، پنجهشاه و دیگر نقاط شهر، دفن انجام شود. هنوز هم بسیاری از خانوادهها چنین روشی را دنبال و محل دفن را براساس نزدیکی به محل زندگی انتخاب میکنند.
اما در آن دوران، کارکنان بنیاد شهید با برنامهریزی دقیق و تلاش فراوان، خانوادهها را راضی کردند تا پیکر شهدایشان را به دارالسلام بیاورند. پس از آنکه چند شهید در این مکان دفن شدند، کمکم مردم نیز تصمیم گرفتند اموات خود را در دارالسلام به خاک بسپارند. خدا رحمت کند همه کسانی را که بانیان شکلگیری دارالسلام بودند.
چند سالی است که در گلزار شهدا طرحی را به نام کارت «برادر شهیدم» اجرا میکنیم. در این طرح، هر کسی که دوست دارد یک رفیق شهید داشته باشد، میتواند براساس تاریخ تولد خود کارت دریافت کند. ما برای هر فرد، براساس تاریخ تولدش، شهیدی را که در همان روز متولد شده است، انتخاب و کارت مخصوص او را صادر میکنیم؛ سپس در گلزار شهدا، جشن تولد مشترکی با آن شهید برگزار میشود.
اقشار گوناگون مردم، از خانهدار و دانشجو گرفته تا دانشآموز و... در این طرح شرکت میکنند. جالب است که بسیاری از شرکتکنندگان در همین جشن تولدها از شهدا حاجت میگیرند. بارها به دوستان گفتهام که ما میتوانیم در زمان شادی هم از اهل بیت(ع) و شهدا حاجت بگیریم. درست است که گریه بر مصائب اهل بیت(ع) دل را سبک و آرام میکند، اما در ایام تولد و شادی آن بزرگواران نیز میتوان از آنها حاجت گرفت.
ویژگی دیگر این طرح آن است که وقتی فرد به گلزار میآید، حس میکند واقعاً بر سر مزار برادر شهیدش آمده است. همانگونه که آیه قرآن میفرماید: «شهدا زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند»، شهدا جبران میکنند؛ حضور بر مزارشان و قرائت فاتحه برایشان از جمله این موارد است.
من خاطرات زیادی از کارت «برادر شهیدم» دارم؛ بارها شاهد بودهام افرادی که چنین کارتی داشتند، حاجت خود را گرفتهاند. روی این کارت چند تصویر دیده میشود، از جمله مسجد آقا بزرگ در بالای کارت. دلیلش این است که یکی از راههای نزدیکشدن به تفکر شهدا، مسجد است و چون بسیاری از حرکتهای انقلابی مردم کاشان از مسجد آقا بزرگ آغاز شد، این تصویر نمادی از پیوند شهدا با معنویت و انقلاب است.
در پشت کارت نیز عبارت «قطعهای از بهشت» چاپ شده، به این معنا که «بهشت کاشان، گلزار شهداست.» همواره میگویم تا این فضا را تجربه نکنیم، باورش برایمان دشوار است. اگر روزی ناراحت یا دلگرفته بودید، کافی است به گلزار شهدا بیایید و دقایقی بنشینید؛ آرامشی که در این مکان وجود دارد، وصفناپذیر است.
در مرحله بعد، برخی میگویند: «میخواهم با یک شهید آشنا و رفیق شوم.» به آنها میگویم راه دیگر این است که وقتی گلزار خلوت است، تسبیحی در دست بگیرید، صلوات بفرستید و در میان مزارها قدم بزنید. به عکس شهدا نگاه کنید؛ ممکن است ناگهان نگاهتان با تصویری گره بخورد، دلتان بلرزد و احساس کنید به آن شهید علاقهمند شدهاید. در آن لحظه، کنار مزارش بنشینید، چند آیه قرآن بخوانید و با او ارتباط بگیرید. حاجت خود را از او بخواهید، اگر حاجتتان را داد، دفعات بعد نیز به مزارش سر بزنید. تا امروز بیش از سه هزار کارت «برادر شهیدم» را چاپ و در میان علاقهمندان توزیع کردهایم.
میخواهم درباره شهید سردار رضا وزیری صحبت کنم. پیشتر هم گفتهام که شهر کاشان بیش از یک هزار و ۸٠٠ شهید و ۹۲ گلزار شهدا دارد. یکی از این گلزارها، پس از گلزار فعلی، مربوط به حبیب بن موسی(ع) است که در خیابان امام قرار دارد. حبیب بن موسی(ع)، برادر بزرگتر و بلافصل امام رضا(ع) است. به گفته شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیحالجنان، «حبیب، فرزند موسی بن جعفر در کاشان مدفون است» و این یک سند معتبر تاریخی بهشمار میآید.
یکی از افتخارات مردم کاشان این است که شاه عباس صفوی، پادشاهی که تشیع را در ایران رسمیت بخشید، وصیت کرده بود که او را در کاشان و در جوار مرقد مطهر حبیب بن موسی(ع) به خاک بسپارند. شاه عباس هفت مرتبه از اصفهان تا مشهد را پیاده زیارت کرده بود؛ آن هم در روزگاری که ناامنی بسیار بود و ازبکها مشهد را اشغال کرده بودند. او در آن نبردها بسیاری از ازبکها را از میان برداشت و مشهد را امن کرد.
ازبکها به شاه عباس پیام دادند: «هر جا که دفنت کنند، جنازهات را بیرون میآوریم و آتش میزنیم.» اما شاه عباس که از تجربه سفرهایش به شهرهای گوناگون، بهویژه کاشان شناخت داشت، تصمیم گرفت در کاشان دفن شود. او میدانست که مردم کاشان مهربان و وفادار هستند؛ زیرا هر بار که به این شهر میآمد، مردم با شور و احترام به استقبالش میرفتند و هنگام بازگشت نیز برای بدرقه همراهیاش میکردند. به همین دلیل، اطمینان داشت که مردم کاشان اجازه بیاحترامی به پیکرش را نخواهند داد.
در زیارتگاه حبیب بن موسی(ع)، بیش از ۶۰ شهید آرمیدهاند؛ همچنین چند سردار شهید در صحن و رواقهای آن دفن شدهاند. یکی از این سرداران بزرگ، شهید وزیری است؛ همان که وقتی عکسش را پشت سرم دیدم، یادش در دلم زنده شد. حدود ۱٠ سال پیش، همراه جمعی از نیروهای سپاه برای دیدار با خانوادههای نیروهای اطلاعات میرفتیم. یک بار گفتند ما دوستی پیدا نمیکنیم که برای دیدار با خانواده شهید وزیری هماهنگی کند. من پیگیری کردم و با دو تن از دوستان نزدیک شهید تماس گرفتم و در نهایت، منزل پدر شهید وزیری را در نزدیکی مسکن مهر کاشان پیدا کردم.
با یکی از دوستان شهید وزیری صحبت کردم. او خاطرات بسیار جالب و شنیدنی از این شهید بزرگوار نقل میکرد. یکی از خاطراتی که برایم تعریف کرد، مربوط به جاده بانه ـ سردشت بود؛ منطقهای که تا مدتها در دست نیروهای کومله و دموکرات قرار داشت و رفتوآمد به آنجا بسیار خطرناک بود.
او میگفت: «تصمیم گرفتیم آن منطقه را آزاد کنیم. مسیرها مشخص بود و تا حدی میدانستیم تا کجا در اختیار دشمن است و از کجا به بعد میتوان با احتیاط پیشروی کرد. ناگهان به نقطهای رسیدیم که تصور نمیکردیم دشمن در آنجا حضور داشته باشد؛ اما نیروهای کومله و دموکرات در همان مسیر مستقر بودند. در این شرایط، در مینیبوس بودیم که مردم بومی منطقه به کمک ما آمدند. ما را میان جمعیت خود پنهان کردند، لباسهای محلی خود را بر تن ما پوشاندند و کمک کردند تا از میان کمین دشمن عبور کنیم، بدون آنکه شناخته شویم.»
وقتی این ماجرا را شنیدم، به این نتیجه رسیدم که این رفتار مردم نتیجه محبت و خدمات سپاه به اهالی آن منطقه بوده است؛ بهویژه در کمکرسانی و توزیع ارزاق میان خانوادههای مستضعف.
دوست شهید وزیری خاطره دیگری هم گفت: «یک بار تصمیم گرفتیم ستونی از تانکها، زرهپوشها و خودروهای نظامی را به سمت منطقه اعزام کنیم. در میانه راه، دشمن در چند نقطه کمین کرده بود. از ارتفاعات بالا، نیروهای دموکرات به سوی ما تیراندازی میکردند. در همان لحظات، بچههای هوانیروز چند بالگرد برای پشتیبانی فرستادند؛ اما در مقابل، عراقیها نیز با چند هواپیمای میگ برای کمک به کومله و دموکرات وارد عمل شدند؛ در نتیجه، نبردی سنگین و چندجانبه شکل گرفت؛ از زمین و آسمان، از چند جهت درگیری جریان داشت. با این حال، رزمندگان ما با شجاعت و ایمان از پایین به سوی دشمن شلیک میکردند و بالگردها هم به سمت پایین و هم به سمت بالا و میگها تیراندازی میکردند.»
اگر روزی کسی بتواند این صحنهها را در قالب بازی رایانهای طراحی کند، جوانان خواهند دید که شجاعت، ایمان و ایثار واقعی چه معنا و جلوهای دارد. انشاءالله با شفاعت شهدا، بهویژه شهید وزیری، خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر فرماید.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام