خبرنگار ایکنا در گفتگو با حجتالاسلام والمسلمین ابراهیم گودرزی، پژوهشگر تاریخ عاشورا به مناسبت میلاد حضرت زینب(س) به تبیین نقش این بانوی بزرگوار در نشر فرهنگ عاشورا پرداخت.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانیم:
«جهاد» در لغت به معناى تلاش كردن و به كار گرفتن نيرو و توان خويش براى تحقق بخشيدن به يك هدف است اما معنای اصطلاحی جهاد و مُجَاهَدَه، پرداختن و صرف نيرو براى دفع دشمن و راندن اوست که غزوات رسول خدا(ص)، سه جنگ امیرالمؤمنین(ع) و نبرد سیدالشهداء(ع) در روز عاشورا برترین مصادیق آن به شمار میآیند.
در عین حال، ما غیر از مواجهه نظامی با دشمنان خدا که از آن به«جنگ سخت» تعبیر میکنیم؛ تقابل دیگری نیز با آنان داریم، که از آن به«جنگ نرم» تعبیر میکنیم. گاهی اوضاع و شرایط و یا داشتهها و امکانات مؤمنانِ راه حقّ برای جهاد با دشمنان خدا مهیّا و کافی نیست که دوره اکثر قریب به اتفاق انبیاء الهی(ع) و نیز دوران بعثت رسول خدا(ص) در مکه و همچنین عصر زندگانی بیشتر امامان(ع) اینگونه بوده است.
در چنین مواردی جبهه حق به جای انفعال در برابر طاغوت و دشمنان خدا، دست به کارها و فعالیتهایی میزند که در عین حفظ جان و دفع خطرات احتمالی؛ بتواند از مکتب و آموزههای اصیل الهی نیز پاسداری کند، که جنگ نرم از جمله آنهاست.
این نوع از جنگ و جهاد مربوط به ساحت فکر و اندیشه و در راستای آگاهی بخشی به دیگران در راستای تقویت دین خدا و تضعیف جبهه دشمن شکل میگیرد. یکی از مصادیق بسیار مهم جنگ نرم که نقش چشمگیری در شناخت و معرفت صراط مستقیم الهی و مصادیق آن از راههای قُلابی و بَزَک شدهی شیطان و جُنود او دارد، جهادی با عنوان «جهاد تبیین» است.
مقصود از جهاد تبیین کنار زدن ابرها و پردههای جهالت و دروغ و نیز روشنگری و توضیح ابهامهای حاصل از هجمه تبلیغاتی دشمنان خدا علیه جبهه حق است. از اینجا معلوم میشود که اصطلاح جهاد تبیین نیز به معنای جنگ در جبهه جنگ نرم است، چرا که واژه جهاد معنایی جُز نبرد با دشمن ندارد.
اگر لحظاتی دم فرو بندیم و چشمان را بسته و صحنه را در ذهن ترسیم کنیم، خواهیم فهمید که چه اتفاق شگرفی در حال رُخ دادن است. واقعاً ماجرا، عادی نیست. تصور کنید از صبح تا عصر یک روز گرم، فرزند پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و اصحابش را با لب تشنه و به بدترین صورت ممکن به شهادت رسانده و به این اکتفا نکرده، مشغول غارت و برهنه ساختن بدنهای مطهرشان شده و سپس بر آنها اسب میتازانند و آنگاه به سوی خیمهها حمله کرده و دست به چپاول و غارت زده و در پایان خیام حسینی را آتش زده و همه را به اسارت میبرند. در چنان اوضاع و احوال عجیبی، تنها سخن از یک نفر است و آن شخصیت کسی نیست، جُز دختر فاطمه زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع).
دشمن نه تنها حُرمت پیامبر(ص) و اهل بیتش را نگه نداشته، بلکه هر کاری دلش خواسته کرده و از همه خط قرمزهای اسلامی بلکه از تمام خطوط قرمز انسانی عبور کرده و مَست از پیروزی بیارزش ظاهری خود، به دنبال این است که ماجرای کربلا را از منظر دستگاه سلطنت اموی روایت کند.
روایتی برساخته و جَعلی که طبق آن، حسین بن علی(ع) در مدت اقامت چهار ماههاش در مکه فریب سخنان تحریکآمیز عبدالله بن زبیر و نامههای دروغین شیعیان کوفه را خورده و عازم عراق شده تا بر سر دنیا با یزید بن معاویه به ستیز برخیزد.
اینجاست که آن بانوی نقشآفرین، با سخنان و خطبهها و شیوه رفتار و کردارش مانع از به ثَمر رسیدن نیت شوم امویان میشود. یزید سرمست پیروزی در جنگِ سخت، به دنبال کسب شُکوه و بزرگی در جنگ نرم نیز بود که جهاد تبیینِ دختر امیرالمؤمنین(ع) آرزوهایش را بر باد داد.
دقت در گزارشات تاریخی بیانگر آن است که جهاد تبیین آن حضرت از ساعت پایانی حیات سیدالشهداء(ع) و در حالی که آن حضرت در مقتل خویش روی زمین افتاده و توسط دشمنان دوره شده بود، آغاز شد.
در آن شرایط ویژه، زینب کبری(س) جلوی در خیمه آمده و با نهیب و سرزنش، عمر سعد ملعون را مورد خطاب قرار داد و فرمود: «وای بر تو ای عُمَر! آیا اباعبدالله را میکُشند و تو نگاه میکنی؟! آن ملعون پاسخ نداد و روی خود را برگرداند. زینب کبری(س) دوباره فریاد کشید اما نهیبش این بار، خطاب به همه سپاه کوفه بود و فرمود: وای بر شما! آیا یک مسلمان در میان شما مردم نیست؟ کدام تبیین از این بالاتر که با این پرسش فریاد میزند که هیچکدامتان مسلمان نیستید؛ چرا که یک مسلمان نمیتواند فرزند پیامبر(ص) را به قتل برساند.»
پس از شهادت سیدالشهداء(ع)، زینب کبری(س) دست روی سر نهاده و با فریاد: «وا محمداه! واجدّاه! وا نبياه! وا عليّاه! وا جعفراه! واحمزتاه! واحسناه! اين حسين است كه در بيابان افتاده! در كربلا زمين خورده! سرش از پشت بريده شده! و عمامه و ردايش به غارت رفته! ...» ابراز مصیبت میکند.
گزارشگر سپاه دشمن بیان داشته که این جملات زینب کبری(س) که دوست و دشمن را به گریه انداخته، هیچگاه از یاد نمی بَرَد. آری! حتی اگر کسی خود را به فراموشی هم بزند؛ ولی فراموشش نمیشود که حسین بن علی(ع) پسر رسول الله(ص) است. به راستی، جهاد تبیین در این عبارات موج میزند.
بیان انتساب سیدالشهداء(ع) به رسول خدا(ص)، فاطمه زهرا(س)، امیرالمؤمنین(ع)، حمزه سیدالشهداء(ع)، جعفر طیّار(ع) و بالاخره امام مجتبی(ع)، علاوه بر ابراز مصیبت و غم و اندوه جانکاه برادر، استدلالی محکم و قاطع در ردّ اباطیل و گزافهگوییهای سپاهیان دشمن در خروج امام حسین(ع) از اسلام و حُرمت نداشتن ایشان بود.
اما اینکه خطبههای آن حضرت چه تاثیری در زنده نگه داشتن شهادت سیدالشهداء(ع) داشت، افزون بر مواردی که در مطالب قبل عرض کردیم؛ میتوان به چرخش یکباره و ناگهانی یزید ملعون درباره قتل اباعبدالله(ع) اشاره کرد. آن ملعون که حتی در حضور اهل بیت امام حسین(ع) حرمتشکنی کرده بود و خود را پیروز میدان میدید؛ اما بعد از مدتی شروع به لعن و نفرین عبیدالله کرد؛ آری! همان یزیدی که کنار سر مطهر سیدالشهداء(ع) اشعار کفرآمیز میخواند و با چوب خیزران به لب و دندان مبارک آن حضرت میزد و شاد و سرحال و سرمست پیروزی و قدرت بود؛ با این استدلال که چرا عبیدالله یکی از سه پیشنهاد امام(ع) را نپذیرفته و ایشان را به شهادت رسانده، به صورت آشکار و پنهان عبیدالله را لعنت و نفرین میکرد. چرا؟
جهاد تبیین زینب کبری(س) و صد البته امام سجاد(ع) عاشورا را زنده نگاه داشت. اما شرایط طوری بود که برخی سخنان حتماً میبایست از زبان زینب کبری(س) گفته شود تا جان امام سجاد(ع) حفظ شود.
به یقین، مهمترین وظیفه آن بانوی بزرگوار، حفظ جان امام علی بن الحسین(ع) بوده است. در هنگام غارت خیمهها، شمر ملعون به خیمه امام سجاد(ع) که در آن زمان در بستر بیماری بود، رسید و دستور داد آن حضرت را نیز به قتل برسانند. اما زينب کبری(س) جلو آمد و فرمود: «به خدا سوگند، بايد اول مرا بكشى و سپس او را به قتل برسانی» و بدین شکل مانع قتل امام زین العابدین(ع) شد.
پس از انتقال اهل بیتِ سیدالشهداء(ع) به کوفه، خطبه زینب کبری(س) بسیار تاثیرگذار و در میان غیر معصومان بی رقیب است. این خطبه به گونهای است که حتی دشمنان آن را حفظ و نقل کردهاند. چگونه میتوان خطبهای خواند که از آن روز تاکنون ماندگار باشد؟!
سخنان آن حضرت در مقابل عبیدالله بن زیاد ملعون نیز همین گونه بود. لبریز از غنای دینی و فصاحت و بلاغتی بینظیر که عبیدالله را به واکنش وادار کرد و خطاب به آن بانوی عفیفه گفت: «به سَجع سخن میگویی.» در آن مجلس، بعد از رد و بدل شدن سخنانی میان عبیدالله و امام سجاد(ع)، آن ملعون خشمگین شده و دستور قتل آن حضرت را داد. زینب کبری(س) در اینجا نیز همچون کربلا خود را جلو انداخت و مانع قتل امام زین العابدین(ع) شد.
نام این عبارات و کلمات دختر امیرالمؤمنین(ع) در آن شرایط غیرعادی و دقایق حساس و سرنوشتساز تاریخی چیزی جُز جهاد تبیین نیست.
درباره مقام عرفانی آن حضرت زبانها الکن و قلمها شکستهاند. عبادت آن حضرت شباهت به عبادات مادرش فاطمه زهرا(س) بوده؛ به گونهای که سیدالشهداء(ع) از خواهر خواست تا ایشان را در نماز شبش فراموش نکند.
عدم ترک نماز شب آن حضرت حتی در سختترین ساعات شب یازدهم محرم در میان خیمههای نیمسوخته و جمله معروف ایشان خطاب به عبیدالله بن زیاد که در مقام کنایه و طعنه به آن بانو گفت: کار خدا را با برادر و بستگانت چگونه دیدی؟ ایشان فرمود: «ما رأیتُ الا جَمیلا». این پاسخ و دیگر سخنان آن حضرت موجب خشم عبیدالله شد؛ بهگونهای که قصد کشتن زینب(س) را کرد، که با وساطت برخی افراد حاضر در جلسه منصرف شد؛ که الحق و الانصاف، چنین تعبیری اعلی درجه ایمان و رضا و یقین به توحید ناب الهی را در بردارد.
درباره مقام تفسیری که بهتر است از آن به مقام علمی یاد کنیم، نکاتی عرض میشود.
نخست اینکه از زینب کبری(س) به عنوان «عقیله بنی هاشم» یاد کردهاند. «عقیله» لقبی شناخته شده برای آن حضرت محسوب میشود؛ بهگونهای که ابنعباس هنگام نقل روایت از ایشان، تعبیر «عَقیلَتُنا» را به کار میبرد.
از این رو، برخی از علمای اهل سنت بر بُعد علمی و عقلانی شخصیت عقیله بنیهاشم تأکید کردهاند و او را زنی دانشمند، خِرَدورز و شجاع دانستهاند. به باور شیخ مفید و شیخ صدوق، حضرت زینب کبری(س) یکی از راویان حدیث امامان(ع) بودند و نقل خطبه فدکیه حضرت فاطمه(س) یکی از مهمترین روایتهای ایشان است. آن حضرت در خطبههای شام و کوفه با انتخاب عالمانه و بهرهگیری دقیق، آیاتی از سورههای مریم(۸۹و۹۰)، فصلت(۱۶) و فجر(۱۴) را جهت تبیین بزرگی گناه و جنایت دشمنان برگزید.
دیگر آنکه، سخنی به این مضمون از حضرت فاطمه زهرا(س) نقل شده که طبق آن، خداوند متعال فهم تمامی آیات قرآن کریم را در دسترس سیده نساء اهل الجنه قرار داده است. یک بیت شعر زیبا و جالب هم در این باره گفته شده که:
علی با آن همه دانستنیها
نمیگفتا «سَلونی»، پیش زهرا
«سَلونی» به معنای «از من سوال کنید» میباشد. امیرالمؤمنین(ع) در سخنانشان این کلمه را بیان میکردند و میفرمودند: «سلونی قبل ان تَفقِدونی» یعنی از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. یعنی امیرالمؤمنین(ع) که صاحب علم اولین و آخرین بود از مردم میخواست تا از ایشان درباره هر آنچه که میخواهند، بپرسند.
پدر و مادر زینب کبری(س)، این دو شخصیت عظیم القدر یعنی امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) صاحب علم اولین و آخرین بودند. حضرت زینب(س) وارث شجاعت و عبادت مادر بزرگوارش و دانش آموخته کلاس درس مادرشان بودند و به تعبیر امام سجاد(ع)، عمه بزرگوارشان حضرت زینب کبری(س) عالِمی است استاد ندیده، یعنی از جانب خداوند متعال به ایشان علم لَدُنّی افاضه و به ایشان تفهیم شده از سوی حضرت حقّ میباشد.
امام سجاد(ع) خطاب به حضرت زینب(س) فرمودند:«اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة». یعنی شما الحمدللّه دانشمندى هستید كه تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى كه بشرى شما را تفهیم ننموده است.
با این توضیحات، مقام تفسیری و قرآنی آن بانوی بزرگوار قطعی و بیتردید است و تعلیم دادن قرآن کریم توسط ایشان به برخی زنان، امری ساده و بسیط به حساب میآید.
گفتوگو از الهام حلاجیان
انتهای پیام