صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۱۳۰۷۹
تاریخ انتشار : ۰۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۱
شعرخوانی سیدحمیدرضا برقعی

به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب کبری(س) شعرخوانی سیدحمیدرضا برقعی، شاعر آیینی کشور را از سروده «چه بگویم از تو» مشاهده می‌کنید.

 

گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد
از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد

عرق شرم چکید از قلم از توصیفم
بس‌که نام تو بلند است بلاتکلیفم

به شکوهت، به جلالت، به کلامت زینب
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب

صبح از نور تو آیینه مضمون شده است
از تو آموخته خورشید که خاتون شده است

آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند
تا که مردان جهان نزد تو زانو بزنند

چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره «اَعطینا» شد

جان عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت
به گمانم به تو آرام پیمبر(ص) می‌گفت:

بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود

آسمان چادر گل بافته با آمدنت
زندگی رنگ دگر یافته با آمدنت

من در این مرحله لالم! چه بگویم از تو؟
من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو؟

به خداوند قسم، از تو سرودن سخت است
هم علی(ع) بودن و هم فاطمه(س) بودن سخت است

آیه در آیه جهان محو تماشا شده است
لب آیات به تفسیر شما وا شده است

هر قدم شیوه تو راه تو، پیدا و نهان
رسم مردانگی آموخت به مردان جهان

از تماشای شکوه تو دهانم باز است
زن اگر زینب کبراست که زن اعجاز است

قبل تو کوه وقار اسوه معروف نداشت
صبر تنها صفتی بود که موصوف نداشت

یک گلستان گل پژمرده در آغوشت بود
علم کرب‌وبلا یک‌تنه بر دوشت بود

نام زن بعد تو معنای دگر پیدا کرد
رادمردی تو این حادثه را زیبا کرد

ای که زنجیر در آغوش تو آرام گرفت
از مناجات تو سجاده هم الهام گرفت

گرچه دل‌ها همگی سردتر از آهن بود
خم به ابروت نیامد که دلت روشن بود

از تو آموخته‌ایم آخر خط زیبایی‌ست
که جهان با همه سختیش فقط زیبایی‌ست

 

سیدحمیدرضا برقعی

انتهای پیام