صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۱۴۳۸۰
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۸
تدبر در سوره‌های جزء سی‌ام؛ قارعه

هانی چیت‌چیان؛ مدرس تدبر در قرآن گفت: حسابرسی اعمال انسان با یک میزان و به تعبیر سوره «قارعه» با موازینی صورت می‌گیرد که حکم ابزار سنجش را دارد و در وهله نخست کتاب قرآن، ابزاری برای این حسابرسی و سبک سنگین کردن اعمال است.

به گزارش ایکنا، جلسه شب گذشته یکشنبه 11 آبان‌ماه تدبر در سوره‌های جزء سی‌ام قرآن که هر هفته با سخنرانی هانی چیت‌چیان؛ مدرس و کارشناس قرآنی در مسجد کوی دانشگاه تهران برگزار می‌شود، مجدد اختصاص به سوره مبارکه «قارعه» داشت.
 
در این جلسه که مجمع مدارس دانشجویی قران و عترت دانشگاه تهران متولی برگزاری آن است، چیت‌چیان با تأکید بر این نکته که «قارعه» سوره‌ای در وصف قیامت و برشمردن جلوه‌ای دیگر از این روز بزرگ است که در آن به حسابرسی اعمال انسان‌ها پرداخته می‌شود، گفت: این حسابرسی با یک میزان یا به تعبیر خود سوره موازینی صورت می‌گیرد که ابزاری برای سبک و سنگین کردن اعمال هر فرد است.
 
وی ادامه داد: باید دید که این ابزار سنجش چیست؟ که در وهله نخست کتاب قرآن میزانی برای این ارزیابی است و هر عملی از انسان که نزدیک به اشارات و آموزه‌های قرآن باشد، از ثقالت یا سنگینی برخوردار است که به گفته این سوره، عیش و زندگی رضایت‌بخشی را به ارمغان می‌آورد و البته دوری و عدم قرابت اعمال انسان با این میزان، قطعاً خسران و لطمات زیادی را متوجه او خواهد کرد.

بیشتر بخوانید؛

در ادامه به خلاصه‌ای از مباحث طرح شده در جلسه شب گذشته تدبر در سوره قارعه پرداخته می‌شود؛
 
قارعه یعنی کوبیدن یا کوبنده! در جلسه قبل صحبت از این مطلب شد که چرا قارعه نامیده‌اند؟ قارعه در معنای تحت‌اللفظی خود، به ضربه‌ای آنچنان سهمگین است که فردی ضارب باید به جایی همانند دیوار و یا ستونی محکمی تکیه کند. اما در ادبیات قرآن این ضربه و کوبیده شدن آنچنان است که اثری مشهود بر آن چیزی که ضربه به آن وارد شده است به جای می‌گذارد که دچار استحاله و دگرگونی شده و در مواردی حتی ماهیت آن نیز تغییر می‌کند.
 
اما به غیر از این سوره، در دو سوره دیگر از قرآن از واژه قارعه استفاده شده است. یکی در آیه 31 سوره رعد که می فرماید:«... وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ...» و دیگری در آیه 4 سوره حاقه که اینگونه بیان می‌کند که «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ». 
 
آنچه در سوره رعد به آن اشاره شده، حاکی از این نکته است که ضلال و گمراهی گاه تا جایی پیش می‌رود که حتی اگر حجت بر قوم منکر، تمام شود به این شکل مصداقی که مثلاً حقانیت قرآن موجب به حرکت درآمدن کوه‌ها شود و یا حتی زمین بپراکند و پاره پاره شود باز هیچ تأثیری در قلب‌های ایشان نداشته و ایشان همچنان بر همان موضع خود پافشاری می‌کنند و این در حالیست که خداوند اگر اراده می‌کرد همه آنها را با نیروی قهر و اجبار خود می‌توانست به راه صلاح و درست رهنمون سازد  ولی اراده خدا بر این استوار است که هیچ هدایتی از سر زور و جبر نبوده و همه‌چیز به اختیار انسان باشد.
 
و آنچه که در سوره حاقه به آن اشاره می‌شود، سرنوشت قوم عاد و ثمود است که چون پیامبر خدا را انکار کردند و دست از لجاجت خود برنداشتند، هفت شبانه روز بر آنها تندبادی وزید که آنها را از جای کنده و به زمین می‌کوبید و به وسیله آنها را به هلاکت می‌رساند.
 
از هر دوی این آیات چنین برمی‌آید که حتی به واسطه عقوبت انسان‌ها از جانب خدا به واسطه گناه بزرگی که آنها مرتکب آن شده و عذابی که دچار آن شدند اما هیچ اثری در تغییر رویه آنها و توبه از عملکرد زشت گذشته خود نداشته تا آنکه حکم به فرودآمدن عذاب داده می‌شود. در تفسیر معنای قارعه در این دو سوره، آنچه که استفاده می‌شود آن است که قارعه آنچنان بر مدار معنای تحت‌اللفظی که به آن اشاره شد، کاربردی نداشته و مصایب و عذابی که خداوند بر اقوامی که به آنها اشاره داشته نتوانسته در آنها تغییر و تأثیری را موجب شده تا به تغییر رویه آنها منجر شود.
 
اما در سوره قارعه این تعبیر  معنای واقعی خود را در مورد واژه مورد نظر به اثبات می‌رساند. ضربه و یا نیرویی چنان کوبنده وارد می‌شود که همچون غربال(آَلَک)، دانه‌های ریز را از دانه‌های درشت مجزا می‌سازد. هر کسی که ثقل و سنگینی عمل براساس موازین قرآنی داشت از هر آن کس که خفت و سبکی عمل در قیاس با اشارات قرآنی داشته باشد تفکیک شده و به این واسطه اختلافی میان ساحت ایشان با یکدیگر در رسیدگی به اعمالشان صورت می‌گیرد. 
 
نکته‌ای که باید آن را مورد توجه قرار داد  و البته بر اثبات این تأکید قرآنی صحه می‌گذارد آن است که معیارهای دنیایی در مشروعیت اعمال انسان که مترادف با سنگینی و ثقالت آن است با آنچه که معیار اخروی در ارزیابی آنها محسوب می‌شود متفاوت است یعنی چه بسا اعمالی که ما در این دنیا آن را بسیار موجه و مشروع دانسته و آنها را برگ برنده خود در نجات در آن دنیا فرض می‌کنیم در حالیکه در واقع چنین نیست.
 
مصداقی که این سوره در اثبات این امر به آن اشاره می‌کند، پراکنده شدن کوه‌ها همچون پشم‌های حلاجی شده در روز قیامت است؛ همه ما کوه را در این دنیا به مثابه یک موجودیتی استوار، سنگین و غیر قابل تغییر می‌شناسیم حال آنکه همین کوه در روز قیامت ذره ذره شده و در هوا پراکنده می‌شود.
 
 
 
 
 
 
  
 
انتهای پیام