خانواده، در هر دورهای از تاریخ ایران، یکی از بنیادیترین نهادهایی بوده که هویت فرد و جامعه در بستر آن شکل گرفته است. نگاهی به روزهای پرشور انقلاب اسلامی نشان میدهد که ریشههای بسیاری از حرکتهای دانشآموزی آن دوران، در دل خانوادهها جوانه زده است.
دانشآموزان دهه پنجاه، همانهایی که بعدها در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کردند، محصول خانههایی بودند که روح ایمان، غیرت و آرمانخواهی در آنها جریان داشت. خانوادههایی که سالها با شور و اشتیاق، سخنان امام خمینی(ره) را از طریق اعلامیهها، مساجد و نوارهای سخنرانی دنبال میکردند. با وجود فشارها و محدودیتهای رژیم پهلوی، پدران و مادران انقلابی پای منبر استادانی چون شهید مطهری مینشستند و فرزندانشان را نیز همراه خود میبردند. همان کودکان، بعدها نوجوانانی شدند که آموختند آرمان داشته باشند، برای آرمانشان بایستند و اگر لازم شد، در راه آن بجنگند.
جنگ برای آن نسل، فقط میدان نبرد نظامی نبود؛ از نگاه آنان، مبارزه از همان روز ۱۳ آبان آغاز شد. نوجوانانی که شاید سنوسال زیادی نداشتند، اما آنقدر روحیه انقلابی و عشق به امام خمینی در دلشان زبانه میکشید که نمیتوانستند در برابر ظلم و وابستگی حکومت پهلوی سکوت کنند.
امروز، با گذر زمان و تغییر سبک زندگی، خانوادهها چهرهای متفاوت یافتهاند. پیشرفت فناوری، گسترش فردگرایی و کمرنگ شدن صلهرحم، فضای تربیتی خانه را دگرگون کرده است. در این میان، پرسش مهمی مطرح میشود که آیا هنوز خانواده میتواند نقشی همانند گذشته در پرورش نسل آرمانخواه و انقلابی ایفا کند؟
بیتردید، خانواده تنها یکی از ارکان مؤثر در تربیت است؛ در کنار مدرسه، رسانه، مسجد و... با این حال، نقش آن همچنان تعیینکننده است. به همین بهانه، ایکنا گفتوگویی با حجتالاسلام سیدمحمد واعظموسوی، کارشناس و مشاور امور خانواده و تربیت فرزند داشته است تا از نگاه او به نقش امروز خانواده در تربیت فرزندان، بهویژه در پرورش نسل مؤمن و آرمانگرا بپردازد. در ادامه مشروح این گفتوگو را با هم میخوانیم.
ایکنا - نقش خانواده در تربیت فرزندان، به ویژه در پرورش نسل انقلابی و مذهبی، چیست؟
خانواده، اولین و اصلیترین محیطی است که انسان در آن رشد میکند و تجربههای اولیه زندگی را کسب میکند. پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت همیشه بر این نکته تأکید دارند که شخصیت و رفتار کودکان تحت تأثیر دو عامل اصلی شکل میگیرد: وراثت و محیط. از این دو، محیط خانواده نقش تعیینکنندهای دارد؛ زیرا اولین جایی است که کودک با آن مواجه میشود و در آن ارزشها، عادات و باورها شکل میگیرد.
میتوان تربیت خانواده را با واکسیناسیون مقایسه کرد، وقتی کودک را در برابر بیماریها واکسینه میکنیم، ویروسها هنوز وجود دارند، اما سیستم ایمنی آماده مقابله است. به همین ترتیب، اگر کودکان و نوجوانان در خانواده در برابر آسیبهای تربیتی «واکسینه» شوند، وقتی وارد محیط بیرون میشوند، تربیتشان خودانگیخته خواهد بود. به این معنا که نیازی به فشار یا نظارت دائمی از سوی دیگران نیست و اصول تربیتی درونی شدهاند.
متأسفانه امروز در بسیاری از خانوادهها، پدر و مادر به جای آنکه مربی مهربان و پشتیبان باشند، نقش مجری و قاضی قوانین را همزمان ایفا میکنند. آنها دائما به فرزند دستور میدهند، محدودیت میگذارند و در عین حال خودشان هم مجری و هم داور قانون هستند. مثلا قوانینی مثل محدودیت زمان استفاده از موبایل یا قوانین خشک رفتاری در خانه، گاهی به گونهای اجرا میشود که کودک هیچ فرصت نفس کشیدن و تصمیمگیری مستقل ندارد.
این رفتار باعث میشود اعتماد فرزند به والدینش کاهش یابد. نکته جالب این است که برخلاف باور عمومی به نظر میرسد جامعه امروز چندان «فرزندسالار» نیست و آنها تحت فشار قوانین سخت و کنترل دائمی والدین قرار دارند و این شرایط باعث میشود که به جای خانواده، به منابع غیرقابل اعتماد مثل شبکههای اجتماعی و ماهواره پناه ببرند.
ایکنا- به نظر شما راهکار اصلی برای بازگرداندن اعتماد بین والدین و فرزندان چیست؟
مهمترین کار والدین این است که نقش واقعی خود را بازتعریف کنند، نقش پدری، نقش مادری و لطافت مادرانه نه صرفاً پلیس یا قاضی، بلکه پشتیبان، مربی مهربان و همراه فرزند. اگر خانواده بتواند محیطی ایجاد کند که کودک در آن احساس امنیت و اعتماد کند، تربیت درونی و خودانگیخته شکل میگیرد. در چنین شرایطی، کودک ارزشها و باورهای درست را از خانواده میآموزد و نیاز ندارد برای هدایت خود به منابع خارجی و گاه مخرب مراجعه کند. به بیان ساده، اگر ما بتوانیم اعتماد فرزندمان را جلب کنیم او در مسیر درست هدایت میشود، اما اگر نتوانیم، دیگران این جایگاه را پر خواهند کرد.
ایکنا - چه ویژگیها و رفتارهایی در والدین باعث میشود نوجوان نسبت به ارزشهای دینی و اخلاقی حساستر شود؟
اولین و مهمترین شرط این است که خود والدین باورهای دینی و اخلاقی قدرتمند و راسخ داشته باشند. وقتی پدر و مادر فقط ظاهراً مذهبی هستند و باورهایشان سست باشد، طبیعی است که فرزند هم تحت تأثیر این ضعف قرار میگیرد و نمیتواند ارزشها را جدی گیرد.
خانوادههای بسیاری را دیدهام که روزگاری پدران و مادرانشان با ایمان و صلابت، حاضر بودند فرزندان خود را در راه آرمانها و ارزشهایشان فدا کنند. به یاد دارم مادری که چهار فرزندش در دفاع مقدس شهید شدند، میگفت اگر 10 فرزند دیگر هم داشته باشم، آنها را هم در راه خدا تقدیم میکنم. این باور راسخ و عمیق، نسل بعدی را هم حساس و متعهد میکند. اما امروز، بسیاری از والدین نه باور عمیق دارند و نه تجربه کافی و این ضعف به طور مستقیم به فرزندان منتقل میشود.
ایکنا - چه عواملی باعث میشود نوجوان امروز ما از هویت دینی و اخلاقی خود فاصله گیرد؟
مهمترین عامل، ضعف باورها و عدم انسجام خانواده است. وقتی فرزند نمیتواند بین رفتار والدین و ارزشهای دینی تمایز قائل شود، سردرگم میشود و کمکم فاصله میگیرد. تجربه نشان میدهد که نوجوانان با تعارض نمیتوانند زندگی کنند. یادم میآید بیش از سی سال پیش در خدمت علامه محمدتقی جعفری عرض کردم که میخواهم تحقیقی انجام دهم و به این نتیجه رسیدم که جوان با تعارض زندگی نمیتواند کنار بیاید، اما بزرگسال میتواند.
در زندگی امروز، نوجوان با حجم وسیعی از تضادها و تعارضها روبهرو است؛ از تعارضات خانوادگی گرفته تا فشارهای اجتماعی، سیاسی و فضای مجازی. وقتی خانواده محیط امن و منسجم ایجاد نکرده باشد، نوجوان قادر نیست این تعارضها را مدیریت کند و دچار عصیان و طغیان میشود. نتیجه این است که هویت دینی و اخلاقی او آسیب میبیند و فاصله میگیرد.
ایکنا - نقش خانواده در این زمینه چیست؟
خانواده اولین محیط تجربه و شکلگیری هویت فرزند است. اگر خانواده باورمند، منسجم و قوی باشد، نوجوان قبل از ورود به جامعه و مواجهه با تعارضهای بیرونی، به نوعی واکسینه میشود و کمتر تحت تأثیر مشکلات بیرون قرار میگیرد. اگر خانواده ناپایدار باشد و نتواند باورها و ارزشها را به خوبی منتقل کند، نوجوان نمیتواند تعارضهای جامعه و فضای مجازی را جمعبندی کند و آسیب میبیند. به عبارت دیگر، قدرت باورها و انسجام خانواده، شاخص اصلی در حساس کردن نوجوان نسبت به ارزشهای دینی و اخلاقی است. والدینی که خودشان باورمند، پایبند و الگو هستند، میتوانند فرزندی تربیت کنند که حتی در برابر چالشها و فشارهای بیرونی نیز هویت خود را حفظ کند.
ایکنا- برای پر کردن این خلأ تربیتی، چه اقداماتی میتوان انجام داد؟
نکته مهم این است که تربیت، صرفاً «چه کارهایی باید انجام شود» نیست، گاهی «چه کارهایی نباید انجام شود» هم اهمیت زیادی دارد. اگر والدین از انجام رفتارهای مخرب پرهیز کنند، اثر تربیتی بسیار قویتر خواهد بود. برای مثال؛ والدین نباید دروغ بگویند. صداقت پایه اصلی تربیت است. نباید پنهانکاری کنند؛ شفافیت و صراحت در رفتار بسیار مهم است. وقتی چیزی نمیدانند، باید فروتنانه بپذیرند و نگویند «میدانم» یا تظاهر کنند. نباید مقدسبازی کنند یا تظاهر به دین داشته باشند؛ رفتار منافقانه یا غیرواقعی والدین، توسط فرزندان کاملا رصد میشود و باعث شکاف تربیتی میشود.
در واقع، بسیاری از مشکلات تربیتی نوجوانان ناشی از رفتار منافقانه والدین است؛ یعنی وقتی والدین خودشان رفتار دینی و اخلاقی را جدی نمیگیرند، نمیتوانند فرزند را به مسیر درست هدایت کنند. نوجوان هر لحظه مراقب رفتار والدین است و کوچکترین شکاف بین گفتار و رفتار والدین را میبیند. بنابراین، برای تربیت موفق، والدین باید ابتدا رفتار خود را اصلاح کنند و از تظاهر و رفتارهای منافقانه پرهیز کنند و سپس مهارتهای حل تعارض و تقویت اعتماد و پایبندی به ارزشها را به فرزند منتقل کنند.
ایکنا- توصیه شما به خانوادهها در تربیت فرزندان چیست؟
نقش خانواده در تربیت فرزند، محوری و تعیینکننده است. وقتی پدر و مادر، دو رکن اصلی خانواده، دچار اختلاف و بگو مگو میشوند، طبیعی است که فرزند هم تحت تأثیر این فضا قرار میگیرد. تجربه نشان داده حتی کسانی که تحصیلکرده و مذهبی هستند، اگر در خانوادهای رشد کنند که والدین با هم تعارض دارند، در رفتار و انتخابهایشان دچار مشکل میشوند.
برای مثال، وقتی والدین مدام با هم بحث میکنند و فرزند شاهد تنش بین آنهاست، نمیداند که کدام ارزش درست است یا چه کسی را باید الگو قرار دهد. حتی در مواردی که والدین تلاش میکنند به فرزند بگویند «کدام یک از ما درست میگوید»، فرزند گیج میشود و هیچکدام از ارزشها را به شکل صحیح درک نمیکند. خانوادههایی موفقاند که زن و شوهر با هم درگیری و جنجال ندارند؛ ابتدا خودشان آرامش و انسجام دارند، سپس میتوانند این آرامش و نظم را به فرزندان منتقل کنند. این آرامش، پایه و زیرساخت تربیت مؤثر است.
ایکنا - چگونه خانوادهها میتوانند با بهرهگیری از آموزههای دینی و مشارکت فعال در فعالیتهای اجتماعی و اخلاقی، هویت اجتماعی فرزندشان را تقویت کنند؟
واقعیت این است که نباید والدین را با مأموریتهای سنگین و پیچیده به جلو بفرستیم. وقتی به خانواده گفته میشود «تو باید مبانی دینی را برای نسل جدید منتقل کنی»، اغلب این انتظار بیش از توان واقعی والدین است. بسیاری از والدین هنوز خودشان با آموزهها و ارزشهای دینی به شکل کامل انس نگرفتهاند و تجربه عملی کافی ندارند. وقتی این افراد بدون آمادگی به فرزند منتقل کنند، به جای اثر مثبت، گاهی حتی به سردرگمی یا آسیب روانی نوجوان منجر میشود.
برای مثال، خانوادههایی را دیدهام که برای مشاوره آمدهاند و پرسیدهاند: «چطور فرزندم را برای نماز صبح بیدار کنم؟» اگر بدون آموزش دقیق و حمایت درست، صرفاً دستور دهیم، نتیجه آن چیزی نخواهد شد که انتظار داریم. حتی گاهی یک رفتار کوچک ولی ناصحیح، باعث میشود فرزند ارزشها را جدی نگیرد.
با این حال، خانواده همچنان اولین و مهمترین محیط تجربه برای فرزند است. نوجوانان پیش از ورود به جامعه و مواجهه با فشارها و تعارضهای بیرونی، همه رفتارها، باورها و ارزشهای خود را از خانواده یاد میگیرند. در عمل، کمتر خانوادهای پیدا میشود که بتواند این ماموریت را به طور کامل انجام دهد، اما هر اقدامی که والدین برای رشد اخلاقی و دینی فرزند انجام دهند، حتی اگر کوچک باشد، اثر بزرگی خواهد داشت.
ایکنا - نکته پایانی شما برای خانوادهها چیست؟
خانوادهها ابتدا باید خودشان انسجام و آرامش داشته باشند، بعد به تربیت فرزند بپردازند. تربیت بدون آمادگی و توانمندی والدین، مثل ساختن خانهای بدون مصالح مناسب است؛ نتیجه آن هم قابل پیشبینی است. پدر و مادر باید خودشان الگوی رفتار درست باشند، بعد آموزهها و ارزشها را به فرزندان منتقل کنند. این اصل، کلید تربیت فرزندانی مؤمن، انقلابی و مسئولیتپذیر است.
گفتوگو از فاطمه برزویی
انتهای پیام