تاریخ، تنها گردآوری وقایع و ارقام نیست، بلکه تپشی زنده از روح یک ملت است؛ مجموعهای از احساسات، ایثارها، شکستها و پیروزیهایی که هویت جمعی را میسازد.
در این میان، ثبت تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری به مثابه پلی است میان گذشته و آینده، گذرگاهی که از طریق آن میتوان اصالت یک فرهنگ را به نسلهای بعد منتقل کرد.
این مقوله در کشوری چون ایران با پیشینهای کهن و انقلابی شکوهمند، از اهمیتی دوچندان برخوردار است. به ویژه در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس که حماسهای جاودانه از ایثار و استقامت را در خود جای داده است.
جمهوری اسلامی ایران، دارای گذشتهای به درخشندگی آفتاب است که در آن حماسه، غیرت، شجاعت و همه ارزشهای متعالی نهفته است. از این رو، غفلت از ثبت دقیق و مستند این رویدادها، نه تنها فراموشی میراث پدران، بلکه سپردن عرصه روایتسازی به دست تحریفگران تاریخ است.
دشمنان این انقلاب همواره در مسیر تغییر و قلب واقعیتهای تاریخی گام برداشتهاند. آنها میکوشند با ایجاد تشویش در باورهای نسل جوان، ریشههای هویتی را سست کنند. در چنین فضایی، تاریخ شفاهی به مثابه سلاحی کارآمد در میدان نرم عمل میکند؛ روایت مستقیم کسانی که خود واقعه را زیستهاند، راویانی که با کلام خود، حقیقت را بیپرده بازمیگویند. این روایات، سندهای زندهای هستند که هیچگاه اجازه نخواهند داد چهره نورانی شهیدان و ایثارگران در پس ابرهای تحریف پنهان بماند.
نسل نوجوان و جوان امروز، در سالهای حماسهسازی «خون، عشق و ایثار» حضور نداشتهاند. آنها در دنیایی متفاوت با چالشهای جدید رشد یافتند. پس پرسش محوری مبتنی با گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی بر این مهم استوار است که چگونه میتوان شور انقلابی و معنویت جبهههای نور را به قلبهای این نسل منتقل کرد؟
پاسخ در خاطرهنگاری دقیق و هنرمندانه نهفته است. زمانی که نوجوان امروز، دردها و شادیهای رزمندهای همسن خود را در قالب روایتی جذاب و صادقانه میخواند، با آن همذاتپنداری میکند و این فرهنگ را در وجود خود احساس میکند.
شوربختانه و تلخکامانه باید با همه تلخی همیشه همراه حقیقت اذعان داشت تاکنون اقدامات انجامشده در این حوزه، اغلب جزیرهای، فاقد برنامهای مدون و یکپارچه بوده است. هر نهاد به خوانش خود از وقایع پرداخته و استاندارد ثابتی برای ثبت و ضبط روایات وجود نداشته است. این پراکندگی، نه تنها از تأثیرگذاری تلاشها میکاهد، بلکه ممکن است به سردرگمی بیشتر نسل جوان بینجامد.
به مناسبت هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، واکاوی جایگاه مستندنگاری و خاطرهنگاری دقیق و حرفهای در راستای بیانیه «جهاد تبیین» مقام معظم رهبری، امری واجب و ضروری به نظر میرسد. جهاد تبیینی که ایشان میفرمایند، به همین معناست؛ یعنی بازگشت به آن فرهنگ، آن تجارب، آن درسها و استخراج آن زیست و بدل ساختن تمامی آن اطلاعات ناب به متن؛ سپس متن را به برنامه تبدیل کرده و در نهایت برنامه را در جامعه اجرایی کنیم.
این همان اتفاق مهمی است که به شکل مطلوب نیفتاده است. کتاب، رسانهای ماندگار و اثرگذار است که میتواند حامل این روایتهای اصیل به آینده باشد.
در این مسیر پرپیچوخم، حضور نامی به غایت شناسا در مقام استاد عرصه فرهنگ و پژوهش، چون حجتالاسلام محمدمهدی بهداروند، نویسنده کتاب «از تاریخ شفاهی تا خاطرهنگاری»؛ بهرهای است که برای جریانشناسی این آسیب باید به سراغ او رفت. او که نزدیک به چهار دهه از عمر پُربار خود را در حوزه تحقیق و پژوهش، مستندنگاری و تاریخ شفاهی قرار داده و از مدیران باسابقه فرهنگی در ادوار مختلف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونتها و ادارههای کل مربوطه آن بود، گنجینهای زنده از تجارب و معارف است. بهرهگیری از دانش و همت چنین شخصیتهایی میتواند چراغ راهی برای تدوین برنامهای جامع و پربار باشد.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که از زمان رونمایی از کتاب «از تاریخ شفاهی تا خاطرهنگاری» در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در اردیبهشت 1404 که با حضور حبیب احمدزاده، نویسنده نامآشنای کشورمان با شهرت بینالمللی صورت گرفت؛ این اثر تا به امروز بسیار مورد توجه محافل ادبی، منتقدانه و مرتبط با مباحث جایگاه و بلندای دفاع مقدس، مقاومت و پایداری قرار گرفته است.
ثبت تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری، تنها فعالیتی فرهنگی نیست، بلکه جهاد مقدسی در عرصه حفاظت از هویت ملی و ارزشهای انقلابی است. این میراث گرانقدر، پشتوانهای استوار برای ساختن آیندهای درخشان خواهد بود؛ آیندهای که نسلهای بعدی با افتخار به گذشته خود بنگرند و با اقتدار، مسیر پیشرفت و تعالی این مرز و بوم را ادامه دهند.
خبرگزاری ایکنا، همگام با سیوسومین هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، با توجه به اهمیت بحث مطرح بر نمط لزوم آسیبشناسی و دریافت چرایی عدم انجام کاری نظاممند در مسیر بدل ساختن آن میراث عظیم و گنجینه پُربهای دفاع مقدس به سندی جامع برای تربیت نسلهای مختلف همسو و همدل با مبانی گهربار و معارف انسانساز حماسه هشت ساله دفاع مقدس به گفتوگویی صریح و بیپرده با حجتالاسلام بهداروند نشسته که در ادامه از خاطر مخاطبان میگذرد.
ایکنا ـ برای آغاز گفتوگو درباره کتاب «از تاریخ شفاهی تا خاطرهنگاری»، طرح ایده، مسیر نگارش و تولد آن را بیان فرمایید. به هر حال این کتاب از اردیبهشتماه که در نمایشگاه کتاب تهران توسط مجمع ناشران انقلاب اسلامی با حضور آقای حبیب احمدزاده، یکی از نویسندگان نامی و شناختهشده کشورمان در عرصه ادبیات پایداری و دفاع مقدس که شهرت ایشان به سبب ترجمه آثارشان در جهان نیز به گوش دوستداران کتاب رسیده است، رونمایی شد؛ تا به امروز بحثهای زیادی را در میان محققان، پژوهشگران، جامعه مخاطبان و منتقدان برانگیخته است. البته اکثر این صحبتها در مسیر تمجید و تقدیر از این کتاب و صاحب قلم آن، یعنی شما استوار بوده است.
کتاب «از تاریخ شفاهی تا خاطرهنگاری» در حقیقت یک دوره فرآیند تاریخ شفاهی و مصاحبه با افراد شناختهشده، سوژهها، فرماندهان و مدیرانی است که قرار است از تجارب و دستاوردهای آنها به شکل ویژه و اختصاصی در عرصه دفاع مقدس، همچنین در عرصههایی غیر از دفاع مقدس و منطبق با گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی استفاده شود. بهطور خلاصه و مختصر باید بیان کرد که این کتاب حاصل فرآیند انجام مصاحبه برای تدوین تاریخ شفاهی و خروجی حاصل از آن است.
ایکنا - یکی از مؤلفههایی که از یک سو در پرسشهای مخاطبان در آن نشست رونمایی در نمایشگاه کتاب که اشاره کردم، وجود داشت و نیز از سوی دیگر در روایت شما مشهود است و جالب اینکه تأکیدی که جناب آقای حبیب احمدزاده نیز در آن نشست داشتند، بر خط تمیزی است که باید میان «تاریخ شفاهی» و «خاطرهنگاری» کشیده شود. این دو دیدگاه حتی گاهی میان متخصصان این امر نیز بدون تفکیک لازم و بهصورت مترادف به کار برده میشوند. واژهای که شما در این اثر به کار بردهاید این است که میان این دو، یک «دیوار» وجود دارد. جناب احمدزاده نیز جنس خاطرهنگاری را توأم با احساس دانستند و بر این نکته تأکید کردند که هر زمان نگاه ما به سمت اعداد، آمار و ارقام میرود، شاید آن گمشدگی احساس را در امر خاطرهنگاری دریابیم. ممکن است برای تبیین این بحث و شفافسازی این نگاه، در چارچوب دیدگاه شما و آنچه آقای احمدزاده بیان کردند، توضیحی تکمیلیتر، جامعتر و مشروحتر ارائه دهید. چه تفاوت و خط تمیزی میان تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری وجود دارد؟
همانطور که در آن نشست بیان کردم و بار دیگر بر آن تأکید میکنم، میان «تاریخ شفاهی»، «خاطرهنگاری» و بیان خاطرات، یک دیوار کوتاه و مرزی باریک وجود دارد. این دیوار و مرز، در حقیقت این دو مقوله را از یکدیگر جدا میکند، اما به این معنا نیست که آنها دو جزیره مستقل و بیارتباط با یکدیگر باشند.
در خاطرهنگاری به شکل معمول تمام مطالبی را که شما در مصاحبه شفاهی از راوی مدنظر خود اخذ میکنید، بدون هیچ کم و کاستی، تدوین میکنید و به عنوان تاریخ شفاهی ارائه میدهید. حتی مواردی چون لحظهای که راوی میخندد، زمانی که تعجب میکند، جایی که سکوت میکند و یا هنگامی که عصبانی میشود؛ یعنی شما در پرانتز، این رفتار و فیزیک رفتاری فرد را ذکر میکنید که وی چنین واکنشی از خود نشان داد.
اما در تاریخ شفاهی، وضع به این شکل نیست. شما در تاریخ شفاهی هیچ سهمی در تدوین محتوا ندارید و تنها به تدوین میپردازید. شما اجازه افزودن هیچ مطلب دیگری به متن را ندارید. اما در خاطرهنگاری، از آنجا که با یک روایت انسانی مواجه هستیم، شما سهمی در پردازش و توصیف دارید. در حقیقت، ممکن است راوی یک حادثه یا رویکرد را برای مثال در حد یک دقیقه بیان کند، اما شما با پردازشی که البته نباید از مسیر اصلی منحرف شوید و مطلب خلاف گفته راوی را بیان کنید، میتوانید آن دو خط را به دو پاراگراف یا حتی یک صفحه تبدیل کنید. این، تفاوت جدی بین تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری شفاهی است.
ایکنا - کتاب «از تاریخ شفاهی تا خاطرهنگاری» دارای پشتوانهای 35 ساله از کار تحقیق و پژوهشی است. حال، جناب بهداروند، به آن پشتوانه 35 ساله بازمیگردیم و به نخستین جملات شما در معرفی این اثر که اشاره داشتید این کتاب حاصل کار تحقیقی و پژوهشی برای گردآوری تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری از افراد مختلف است. شما در این اثر، هم به عرصه دفاع مقدس پای گذاشتید و روایت فرماندهان آن را بازتاب دادید و هم به عرصههای دیگر. این 35 سال کاوش و مداقه شما در نهایت به تدوین و نگارش این کتاب انجامید. آیا از ابتدای این مسیر کار تحقیقی، قصد داشتید که روزی روش و شیوه کار خود را قلمی و منتشر کنید، یا پیشنهادی به شما شد که این مسیر 35 ساله را در مجلدی مکتوب کنید؟
بنده در سال 1375 که مدرک دکترای جامعهشناسی با گرایش مردمشناسی را دریافت کردم، در یک دوراهی قرار گرفتم. این انتخاب میان رفتن به دانشگاه و ادامه دادن مباحث آکادمیک جامعهشناسی، یا پرداختن به یک حادثه بزرگ به نام هشت سال دفاع مقدس برای تبیین و تدوین فرهنگ آن حماسهای بود که در آن حضور داشتم.
برای استخراج و استحصال این فرهنگ هشت ساله دفاع مقدس، مستندترین و متقنترین منبع، زبان فرماندهان و مدیرانی بود که در طول آن هشت سال حضور داشتند. بنابراین، من از همان سال 1375 و حتی مقداری قبل از پایان دوره دکتری، تصمیم گرفتم که وارد این عرصه خاطرهنگاری و تاریخ شفاهی شوم. هیچکس به بنده پیشنهاد خاصی در این زمینه نداد؛ این ضرورت و اهمیت را خودم احساس کردم و تا به امروز نیز در همان سبک و سیاق به کار خود ادامه دادهام و امیدوارم که خدای متعال مرا در این راه موفق بدارد.
ایکنا - شاید پرسش بعدی بیش از آنکه در یک گفتوگوی رسانهای بگنجد، از حس کنجکاوی سرچشمه میگیرد. این مسیر تحقیق و پژوهشی، در قالب چه روشی دنبال شد؟ آیا گفتوگوهای رو در رو بود، کار میدانی محسوب میشد، پژوهش کتابخانهای بود، یا ترکیبی از تمامی روشها؟ شیوه و روش تحقیق شما بر چه مداری استوار بوده است؟
مجموعهای از موضوعاتی را که شما اشاره کردید، به صورت ترکیبی به کار گرفتهام. بخشی از تاریخ شفاهی به صورت مصاحبههای حضوری با فرماندهان، مدیران و رزمندگان مختلف انجام شده است. بخشی دیگر از کار من در حوزه تاریخ دفاع مقدس، حاصل پژوهشهایی بوده که انجام دادهام؛ مانند بازخوانی بسترهای پذیرش قطعنامه 598، یا ورود به خاک عراق؛ ضرورتها و دستاوردها، همچنین علل و عوامل سیاسی تهاجم نظامی عراق علیه ایران. هدفم این است که بگویم فعالیتهایم تنها به تاریخ شفاهی خلاصه نشده است. این کتاب و مجموعه، حاصل دورانی است که این کارها را به صورت ترکیبی، هم در قالب پژوهش و هم در قالب تاریخ شفاهی، انجام دادهام.
ایکنا - روایتی را میخواهم با شما مطرح کنم که پیش از این، از زبان شما یا عزیزانی مانند شما در حوزه ثبت تاریخ شفاهی شنیدهام و در بیانیه جهاد تبیین مقام معظم رهبری نیز بر آن تأکید شده است. نخست؛ لزوم روایت دقیق، عمیق و با زبانی مستند است تا ما خود روایت کنیم و دیگران قلب تاریخ را به نام روایت در اختیار ما قرار ندهند. دو دیگر؛ ثبت اتفاقاتی در عرصه روایت است که به ویژه با محوریت حماسه هشت سال دفاع مقدس از آن باید سخن گفت. حال به بخشی از فرمایش خود شما ورود میکنم و درباره مسئله تشریح اهداف و محتوای کار تاریخ شفاهی گام برمیداریم. شما درباره «تجربه» صحبت کردید و این که تاریخ شفاهی نتوانسته است ارتباط جدی و گستردهای با جامعه، به ویژه نسل جوان، پیدا کند. آیا ممکن است توضیح دهید که این تجربه براساس چه مشاهداتی در ذهن شما شکل گرفته است و به نظر شما چرا نسل جوان ما نتوانسته است با تاریخ شفاهی ارتباط برقرار کند؟
توجه داشته باشید؛ فرهنگ هشت سال دفاع مقدس ما، در حقیقت یک نوع زیست اجتماعی بود؛ یک تجربه زیست اجتماعی بسیار موفق به شمار میرود. اگر به خاطرات رزمندهها، خاطرات فرماندهان، خاطرات مدیران، و خاطرات خانوادههای رزمندهها، از جمله همسر، مادر و پدر آنها در آن هشت سال دفاع مقدس مراجعه کنیم، متوجه خواهیم شد که آنها دارای فرهنگی غنی و بسیار مناسب برای سبک زندگی ایرانی-اسلامی هستند. جوانهای ما که آن دوران را درک نکردهاند و نسلهای پس از ما، یعنی نسلهایی که در دهههای 70، 80 و 90 به دنیا آمدهاند، فرهنگ دفاع مقدس را به شکل مستقیم احساس نکردهاند و نتوانستهاند با آن فرهنگ ارتباط برقرار کنند.
به دلیل ظرفیت نسلی، این کوتاهیها به تمام متولیان فرهنگ در نظام جمهوری اسلامی ایران بازمیگردد. هر یک از آنها سهمی تأثیرگذار در این زمینه دارند. نمیتوان گفت که این تأثیر تماماً بر عهده دانشگاه است، یا بر عهده حوزه علمیه است، یا بر عهده سپاه و ارتش است؛ خیر! هر یک از این نهادها در حوزه مسئولیت خود، نسبت به این عدم تدوین جامع فرهنگ دفاع مقدس هشت ساله، سهم دارند و کوتاهیهایی انجام دادهاند.
جهاد تبیینی که مقام معظم رهبری میفرمایند، به همین معناست؛ یعنی بازگردیم و آن فرهنگ، آن تجارب، آن درسها و آن زیست را استخراج کنیم، به متن تبدیل کنیم، سپس متن را به برنامه تبدیل کرده و در نهایت برنامه را در جامعه اجرایی کنیم. این اتفاق به شکل مطلوب نیفتاده است.
مقام معظم رهبری عبارت بسیار مهمی دارند که میفرمایند: «اگر شما ننویسید، برای شما مینویسند.» بنده معتقدم جامعهای که گذشتهای نداشته باشد – گذشتهای خوب و با اقتدار – آن جامعه آینده خوبی نیز نخواهد داشت. جمهوری اسلامی ایران، دارای گذشتهای به درخشندگی آفتاب است که در آن حماسه، غیرت، شجاعت و همه ارزشهای متعالی نهفته است.
بر همه ما فرض است تا این گنجینه را کشف، ثبت و روایت کنیم، و به نسل جدید خود معرفی کنیم. اگر چنین شود به قطع و یقین آنها با این فرهنگ همذاتپنداری خواهند کرد، به همان قطعیت که میگویم آن را خواهند پذیرفت و میتوانند آن را در زندگی فردی، اجتماعی و سازمانی خود حس کنند، ببینند و پیادهسازی کنند.
ایکنا - برای طرح این پرسش، پیشاپیش بر این نکته تأکید میکنم که قصد ایجاد زاویه با شما را ندارم! اما تجربه زیسته خود را با شما در میان میگذارم. در نزدیک به بیست و اندی سال تنفس در فضای کتاب و رسانه، طی یک دهه اخیر، با وجود همه آسیبهایی که ادبیات پایداری، مقاومت و دفاع مقدس ما در ساحت کتابسازیها و روایتهای کلیشهای داشته است، اما آن بخش از جامعه مخاطبان، به ویژه همین نسل جوان که به فرمایش شما سالهای حماسهسازی دفاع مقدس را درک نکردهاند یا در آن سالها اصلاً به دنیا نیامدهاند، با همین روایتها که در نهایت در اختیار آنها قرار گرفته با آن دوران آشنا شدند. از طرف دیگر؛ قاطبه کارشناسان و منتقدان ادبی در حوزه ادبیات پایداری بر این مهم تأکید دارند که نسل جدید امروز که علاقمند به عرصه ادبیات پایداری هستند، علاقه آنها بر حسب اتفاق مبتنی بر کتابهایی بوده که براساس تاریخ شفاهی به رشته تحریر درآمدهاند. اگر نقد و نظری بر تقریظهای مقام معظم رهبری بر آثار ادبیات پایداری داشته باشیم، کفه سنگین این آثار باز به تاریخ شفاهی، خاطرهنگاری و روایتهایی از این دست بازمیگردد. حال این دوگانه را چگونه میتوان حل کرد؟ از یک سو، فرمایش شما مبنی بر این که جوآنها نتوانستهاند با این فرهنگ ارتباط برقرار کنند و از سوی دیگر، استقبال نسل جوان از آثاری که برآمده از تاریخ شفاهی هستند. این کلام را چگونه میتوانیم به یک سرمنزل معنایی و مفهومی منطقی برسانیم؟
نخست باید توضیح دهم که تقریظهای مقام معظم رهبری یک سوی قضیه است. زمانی که بنده بیان کردم، نسل جدید نتوانستهاند با آن فرهنگ ارتباط برقرار کنند، مقصودم این بود که کوتاهیهایی صورت گرفته که این فرهنگ به صورت نظاممند به متن، به نظام مفاهیم و به نظام برنامهریزی تبدیل نشده است. این فرهنگ به شکل گسترده وارد جامعه، دانشگاه و مدارس ما نشده است.
شما در کتب درسی دانشگاهها و مدارس، و حتی در دروس حوزههای علمیه، توجه کنید؛ سهم تأثیر فرهنگ دفاع مقدس چند درصد است؟ به احتمال زیاد به کمتر از یک درصد خواهید رسید. زیست اجتماعی و رفتارهای اجتماعی، حاصل متونی هستند که افراد در مراکز آموزشی فرا میگیرند. اینکه نسل جوان نتوانسته با این فرهنگ ارتباط عمیق برقرار کند، به این دلیل است که جامعه علمی ما نتوانسته برای آنها خوراک فکری مناسب تولید کند و نتوانسته آنها را براساس این فرهنگ تربیت نماید.
از بیان جمله به هیچ وجه مقصود این نیست که بگوییم آنها خود به صورت خودجوش بروند و کتابهای تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری را مطالعه کنند. البته کار ارزشمند مقام معظم رهبری در تشویق به مطالعه، فوقالعاده است و مزید بر علت است، اما این به معنای تحقق کامل هدف نیست. جامعه و نظام آموزشی و تربیتی ما در این امر مهم کوتاهی کرده است. مهمترین علت آن هم این است که دفاع مقدس و تاریخ دفاع مقدس، متولی خاص و واحدی ندارد. شما اکنون نمیتوانید اشاره کنید که فلان نهاد، متولی رسمی تدوین تاریخ دفاع مقدس است. متأسفانه تشکیلات موازی، تشکیلات بیخاصیت و تشکیلات کماهمیت زیادی در این زمینه راه افتاده است که نمیتوانند کار مؤثری انجام دهند.
طبیعی است در چنین شرایطی، شما نمیتوانید مقصر اصلی را به طور دقیق شناسایی کنید. اما اگر یک نهاد نظاممند، یک سازمان مشخص و یک جایگاه معین وجود داشته باشد که مسئولیت آن را بر عهده گیرد و به آن ابلاغ شود که «متولی تاریخ دفاع مقدس و متولی فرهنگ دفاع مقدس، شما هستید»، در آن صورت است که این اتفاق مهم ممکن است رخ دهد و آن نهاد میتواند جوانها را با این فرآیند تربیتی آشنا کند و آنها را به نسل دفاع مقدس پیوند زند.
ایکنا - در قالب جمعبندی و با توجه به بازخوردهایی که تا به امروز از این کتاب دریافت کردهاید، همچنین اگر جمله تکملهای بر آنچه گفتید، دارید؛ بیان بفرمایید.
تنها راهی که شما میتوانید اقتدار و عظمت نظام جمهوری اسلامی را به نمایش بگذارید و آن را در جامعه نهادینه کنید، استفاده و اقتباس از فرهنگ هشت سال دفاع مقدس است.
بخشی از این فرهنگ را در جنگ 12 روزه اخیر مشاهده کردیم. همراهی ملت، همراهی جامعه، همراهی نسل جوان و همراهی تمامی آحاد مردم با نظام جمهوری اسلامی در زمینه پشتیبانی و حمایت از آن، حاصل همان حمایت و دفاعی بود که مردم در طول هشت سال دفاع مقدس انجام دادند. این همراهی، نشان داد که میتوان آن فرهنگ را در جامعه امروز، با گذشت بیش از 40 سال از انقلاب، پیاده کرد و از آن بهرهمند شد.
انتهای پیام