در کاوش درباره سلامت معنوی، دو رویکرد اصلی قابل تشخیص است؛ نگاه حداقلی یا ابزاری و نگاه حداکثری یا غیرابزاری. در نگرش حداکثری، سلامت معنوی به دنبال تحول همهجانبه فردی و اجتماعی جامعه است. در مقابل، در نگرش حداقلی، معنویت زیرساختی بنیادی قلمداد نمیشود، بلکه در جایگاه یک روساخت ظاهر میشود که صرفاً میتواند در خدمت پزشکی جسمی و روانی قرار گیرد. در نگاه نخست، روح بهطور کامل در کنار جسم حاضر و از شخصیتی مستقل برخوردار است، حال آنکه در نگاه دوم، کنشهای روح و روان چیزی جز بازتابهای ذهنی و عصبی نیست. بر این اساس، تبیین و تعیین دقیق رویکرد به سلامت معنوی در مطالعات این حوزه، امری ضروری است.
از منظر الهیات اسلامی، معنویت، گوهر اصلی دینداری است و به انجام احکام شریعت یا پایبندی به اعمال اخلاقی محدود نمیشود. معنویت در این منظومه فکری، عبارت از معرفت و ایمان به غیب و تبیین توحیدی از نظام هستی و مبتنیکردن اعمال جوارحی و جوانحی بر این مبناست. بر این پایه، این معنویت، زیربنای عبادات و اخلاقیات بهشمار میرود. بر اساس معرفت اسلامی، معنویت، زیرساخت و بنیاد سلامتی جسم و روح است و باید شالوده و بنیاد اصلی آن را در درون خود انسان جستوجو کرد.
بر این اساس و بهمناسبت روز گرامیداشت علامه طباطبایی(ره)، یادداشت پیش رو در پی آن است که پاسخی برای پرسشهای ذیل در منظومه فکری علامه بیابد: جهتدهی علامه طباطبایی(ره) در مفهوم معنویت با عنایت به مبانی انسانشناختی چگونه ترسیم میشود؟ با توجه به این مبانی از سویی و انطباق آنها با آیه ۹۷ سوره نحل از سوی دیگر، کیفیت سلامت معنوی از دیدگاه ایشان چگونه قابل تحلیل است؟ معیار سلامت معنوی در اندیشه علامه چیست و رابطه بین سلامت معنوی و حیات طیبه از منظر ایشان چگونه است؟
خدای متعال در سوره نحل، آیه ۹۷ میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد.»
شایان ذکر است که مفهوم و ویژگیهای سلامت معنوی را میتوان در قالب تعابیر قرآنی «حیات طیبه» و «قلب سلیم» که در این آیه ذکر شده است، مشاهده کرد. تحلیل محتوای این آیه به روشنی نشان میدهد که ثمره و نتیجه ارتباط با خداوند که شامل حال افراد باایمان و عملکننده به اعمال شایسته میشود، همان «حیات طیبه» است.
فردی که از «حیات طیبه» بهرهمند شود، زیستی دارد که از هر عامل تیرگی و فسادی مبرا و پاک است. این حیات هرچند از زندگی عرفی و عمومی جدا نیست، ولی در همان حال، غیر از آن زندگی محسوب میشود. بر این اساس باید اذعان کرد که «حیات طیبه» و زندگی معمولی در مرتبه و مقام با هم تفاوت دارند، نه در شماره و تعداد. شخص دارنده «حیات طیبه» دارای دو نوع زندگی نیست، بلکه زندگی او قویتر، روشنتر و دارای آثار ارزشمندتر است؛ چنانکه وصف حیات به «طیبه»، پاک و منزهبودن آن از هر نوع خیانت و آلودگی را نشان میدهد. در پرتو «حیات طیبه»، گروهی از انسانها صاحب نوری میشوند که وقتی در میان مردم با این نور حرکت میکنند، سبب هدایت آنها میشود. علاوه بر این، آنها بهواسطه همان نور، حقیقت پدیدهها را همانگونه که هستند، میبینند و حق را از باطل تشخیص میدهند.
«قلب سلیم» در قرآن کریم نیز از دیگر تعابیری است که شاخص سلامت معنوی بهشمار میرود. خدای متعال در آیه ۸۹ سوره شعراء میفرماید: «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّـهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛ مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید.» همچنین در آیه ۸۴ سوره صافات آمده است: «إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ.»
قلب سلیم، آن مرحله از تکامل روح انسان است که منشأ صفات پسندیده، خصلتهای نیکو و کمالات انسانی واقع شود. بنابراین، از تعابیر «حیات طیبه» و «قلب سلیم» در قرآن کریم اینگونه برداشت میشود که سلامت معنوی تمام مراتب وجودی انسان را دربرمیگیرد. سلامت معنوی حقیقتی است که در اندیشهها، کنشها، احساسات و پیامدهای زندگی متجلی خواهد شد.
علامه طباطبایی(ره) در تبیین سلامت معنوی مینویسد: «در عین حال که اکثریت قاطع افراد انسان، سرگرم تنظیم امور معاش و تلاش در رفع موانع زندگی روزانه هستند و به معنویات نمیپردازند، در نهاد این نوع، غریزهای به نام واقعبینی موجود است که گاهی در برخی از افراد به کار افتاده، به یک رشته درکهای معنوی وادارش میکند.» علامه طباطبایی(ره) واقعبینی در میان هیاهوی معیشت را نشان از غریزهای فراموششده میداند که منشأ دریافتهای متعالی انسانهاست.
ایشان در ادامه معنویت را گذر از ناپایداری به سوی ثبات آفرینش میداند و توضیح میدهد که این سلسله از درکهای معنوی مبتنی بر ایمان به واقعیت ثابتی است که در هر انسانی وجود دارد و ما را به مرحلهای رهنمون میکند که فراتر از ادراک ناپایداری اجزای جهان، توانایی مشاهده واقعیت ثابت جهان آفرینش را پیدا میکنیم.
بر این اساس، علامه گسترهای همگانی برای تجربه معنوی قائل است؛ چون از نظر ایشان، معنویت به معنای مشاهده واقعیت ثابت جهان آفرینش و درک ناپایداری اجزای آن است؛ پس معنویت در تمامی انسانها وجود دارد، خواه بهصورت وجه غیبی که در همه انسانها موجود است، خواه بهصورت ایمان به واقعیت ثابتی که هر فرد در درون خود مییابد و یا بهصورت رابطه مجذوبانه با خدا که همگان قادر به تجربه چنین لحظاتی هستند.
همچنین از منظر علامه طباطبایی(ره)، زنان با مردان در کسب درجات معنوی مساوی هستند که در قسمت ابتدایی آیه ۹۷ سوره نحل، «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ» به این امر اشاره شده که زنان و مردان در انجام عمل صالح و کسب درجات معنوی یکسان هستند.
در نگاه علامه، قلب سلیم، کانون سلامت معنوی است و نزدیکترین مفهومی که سلامت معنوی را به ذهن متبادر میکند، «قلب سلیم» است. امام صادق(ع) در تعریف قلب سلیم میفرماید: «القَلْبُ السَّلِيمُ الَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ؛ قلب سلیم آن است که پروردگارش را ملاقات میکند، در حالی که هیچکس جز خدا در آن نیست.» این ملاقات، نقطه اوج حرکتی روحانی است؛ حرکتی که پس از طی مراحلی، روح را به درجهای از شکوفایی میرساند و آن را برای بزرگترین تجربه معنوی آماده میکند.
حرکت در مسیر شکوفایی استعداد روحی، به معنای حرکت به سوی خداست. این حرکت، پیمودن مسافتی مادی در زمین نیست؛ چرا که نه خداوند مکان دارد و نه روح انسان در ابعاد مادی میگنجد. حرکت در مسیر شکوفایی استعداد روحی، نوعی حرکت معرفتی است که با ادراکات معنوی گامبهگام پیش میرود، بهگونهای که قلب، ناپایداری دیگر پدیدههای هستی را بهطور عمیق مشاهده میکند. از این رو، دیگر هیچچیز غیر از پروردگار در آن جای نمیگیرد و در حضور پروردگار به «دارالسلام» وارد میشود: «لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ؛ برای آنها در بهشت خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود.» سرای سلامتی در حضور پروردگارشان برای آنان است و فقط او سرپرست ایشان محسوب میشود، به پاس اعمالی که انجام میدادند.
پایینترین مرتبه روح، همان روح بشری است که در هنگام خلق در انسان دمیده شده و استعداد نامحدودی برای ارتباط با خداوند دارد. عالیترین مرتبه روح که شکوفایی محض محسوب میشود، روح الهی است که برخی آن را روح مطلق نامیدهاند. از روح بشری تا روح الهی، مراتب بیشماری وجود دارد که قرآن کریم آنها را در ارتباط با ایمان میداند و روح تأییدکننده مؤمنان معرفی کرده است: «أُولَـٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ؛ آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده است.»
تحول روح بشری به روح الهی، بهصورت استعدادی نهفته است که با حرکت در مسیر شکوفایی، امکان بازگشت به روح مطلق الهی را فراهم میکند. حرکت ارتقایی روح در حقیقت، خروج از نقص و کاستی و حرکت به سوی کمال و سلامتی است. حرکت در مسیر شکوفایی استعداد روحی، انسان را از نقص روحی به سوی کمال و سلامت معنوی رهنمون میکند و حقیقت سلامت معنوی را تشکیل میدهد.
شرط رسیدن به حیات طیبه و کسب سلامت معنوی، ایمان و عمل صالح محسوب میشود و معیار برخورداری از حیات طیبه، ایمان و بردباری در جهاد با هواهای نفسانی است. انسان بهوسیله رشد صحیح عقل و بهرهبرداری از آن در راستای هدف آفرینش میتواند از سلامت معنوی و حیات طیبه برخوردار شود.
ایمان: علامه طباطبایی(ره) بحث خود درباره ایمان را با بررسی لغوی واژه «ایمان» آغاز میکند و مینویسد: «ایمان از ماده «امن» گرفته شده؛ از این رو نوعی امنیتبخشی در آن نهفته و ظاهراً مناسبت آن، این است که فردی که ایمان میآورد، درواقع به آنچه ایمان آورده، نوعی امنیت و مصونیت از شرک میبخشد که آفت اعتقاد است.» در کلام علامه، حقیقت ایمان از تصدیق قلبی شروع میشود و تا التزام عملی پیش میرود. ایشان در تعاریف اصطلاحی ایمان، تعابیر متعددی بهکار میبرد:
ـ الایمان تمكن الاعتقاد في القلب؛ ایمان عبارت است از قرار گرفتن اعتقاد در قلب آدمی.
ـ ایمان عبارت است از تصدیق همراه با التزام عملی.
ـ حقيقت ايمان آن است كه قلب انسان به خدا تعلق گيرد و حقيقت شرک اين است كه قلب انسان به غير خدا تعلق بگيرد.
ـ ایمان به یک امر عبارت است از علم به آن همراه با التزام عملی به آن؛ بنابراین اگر التزام نباشد، ایمان نخواهد بود، هرچند که علم به آن باشد.
علامه معتقد است که تعلق و وابستگی قلب به خضوع در مقابل خدای متعال، حقیقت و گوهر ایمان را شکل میدهد. ایمان همان تسلیمشدن در مقابل مبدأ هستی است. ایشان درباره آثار ایمان میگوید: «مادامی که دواعی باطل و تسویلات شیطانی بر ایمان انسان غالب نشود و ایمان محدود و مقید به بعضی از اوقات و احوال نباشد، آنگاه ایمان آثار خود را ظاهر و آشکار میکند و آدمی را به اعمال صالح و صفات پسندیده دعوت خواهد کرد.»
عمل صالح، تجلی بیرونی ایمان: عمل صالح یکی از ترکیبهای پرتکرار قرآنی است. این کثرت استعمال و قرابت دو کلمه «عمل» و «صلح» در قرآن، دلالت بر تأکید بسیار قرآن بر ضمیمهکردن نیکی و شایستگی با اعمال دارد. ملاک تشخیص عمل صالح براساس نگرش الهی و در جهانبینی الهی، خداوند، پیامبر، اولیالامر و کسانی هستند که در طریق آنان قرار دارند؛ از این رو هر عملی که انسان را به قرب الهی نزدیک کند، صفت فضیلت و عمل صالح بهحساب میآید و هر عملی که انسان را از قرب الهی دور کند، صفت رذیله و عمل غیرصالح محسوب میشود.
از نظر علامه طباطبایی(ره)، عمل صالح، عملی است که به لحاظ وسعت عرضی (حسن فعلی) و وسعت طولی (استمرار عمل) به مقام اخلاص و تعلق به ساحت قدس حق تعالی برسد. معیار چنین عملی، تقواست. عمل صالح، عمل ارادی و آگاهانهای است که براساس عقیده و اخلاق و در چارچوب فطرت سلیم اجرا شود. علامه طباطبایی(ره) فطرت انسانی را صراط مستقیم او به سوی حق میداند و معتقد است، عملی که برخاسته از فطرت سلیم باشد، واجد صلاحیت عروج به ساحت پروردگار است. ایشان در اینباره مینویسد: «نفس مؤمن همان طریقی است که باید آن را سلوک کند؛ یعنی طریق و مسیری است که به پروردگار منتهی میشود.»
در پایان چنین میتوان گفت که در نگاه علامه، حیات طیبه دارای مراتب و درجاتی است و به هر نسبت که انسان بر ایمان و عمل صالح خود بیفزاید، حیات طیبه او نیز موجودیت و شدت بیشتر مییابد و بر درجات روحی و تعالی معنوی او افزوده میشود. انسان بهوسیله رشد صحیح عقل و بهرهبرداری از آن در راستای هدف آفرینش میتواند از ایمان و حیات طیبه برخوردار شود. به همین دلیل، زمانی که ملکالموت بر انسان نازل میشود، حیات حیوانی را از او میگیرد و نمیتواند حیات طیبه را از آدمی بگیرد؛ زیرا این حیات را خود انسان کسب کرده و بنابراین فراتر از دسترسی ملکالموت است.
انتهای پیام