وی بیان کرد: در فرهنگ دینی، انتظار اغلب به عنوان احساس امید و باور به آیندهای روشن فهمیده میشود؛ اما این معنا، اگر صرفاً ذهنی باقی بماند، به تجربه تربیتی و اجتماعی راه نمییابد. انتظار در حقیقت، سبک زیستن است؛ یعنی ساختار تصمیم و رفتار روزمره مؤمن در تعامل با خانواده، جامعه و حتی با خویشتن. والدینی که این حقیقت را درونی کنند، درمییابند که انتظار فقط یک دعا یا آرمان نیست بلکه شاخصی تمدنی برای نوع بودن انسان در جهان است.
بیشتر بخوانید:
این پژوهشگر ادامه داد: فرزند در نظام تربیتی، صرفاً شنونده مفاهیم نیست، بلکه مشاهدهگر الگوی زیستن است. او تفکر، اخلاق و جهانبینی خود را نه بر پایه گفتار، بلکه از لایههای رفتاری پدر و مادر، نحوه گفتوگو، شیوه مصرف، واکنش در برابر سختی، میزان نظم و عدالت در رفتار روزانه میسازد.
رضایی گفت: پس اگر والدین سالها هم از انتظار سخن بگویند اما در عمل، سبک زندگی آنان با آن ناسازگار باشد، فرزند از همین تضاد درس میگیرد، درس ناامنی میان باور و واقعیت.
وی با اشاره به مبانی شناختی تقلید و مشاهده افزود: انسان در کودکی، پیش از آنکه به مرحله انتزاعی و مفهومی برسد، از طریق مشاهده و تقلید یاد میگیرد. این فرآیند، پایه اصلی یادگیری اجتماعی است.
رضایی گفت: در علوم شناختی نیز رفتار والدین بهمثابه منبع مستقیم الگوهای عصبی و عادتهای شخصیتی کودکان شناخته میشود. این الگوبرداری عصبی نشان میدهد که ساختارهای ذهنی فرزند، آینهای از رفتارهای مکرر والدین است.
وی تأکید کرد: بهبیان تربیتی، گفتار تنها زمانی اثرگذار است که بستر رفتاری متناظر با آن وجود داشته باشد. وقتی پدر سخن از قناعت، صداقت یا عدالت میگوید، اما در زندگی روزمره گرفتار مصرفگرایی، دروغهای کوچک یا بینظمی است، ذهن کودک این تناقض را بهعنوان واقعیت اصلی درونی میسازد و پیام اخلاقی را بیاعتبار میداند.
رضایی با اشاره به اکوسیستم معنایی خانواده تصریح کرد: از منظر جامعهشناسی دینی، کودک در خانواده نه فقط تحت آموزش، بلکه در یک اکوسیستم معنایی زندگی میکند. هر حرکت پدر و مادر حامل پیام تمدنی است. این پیامها اغلب غیرکلامی هستند و نرخ نفوذ بالاتری نسبت به دستورالعملهای زبانی دارند.
وی افزود: والدینی که انتظار را سبک زیستن میدانند، باید ابتدا آن را درونی کنند تا تصمیمهای کوچکشان بر مبنای آینده حق شکل بگیرد. در این نقطه، تربیت از آموزش زبانی به تربیت زیستی گذر میکند؛ یعنی باور در تار و پود زندگی روزمره تنیده میشود.
این پژوهشگر حوزه مهدویت درباره «مدلسازی انتظار» گفت: انتظار برای امام عصر(عج) در سطح رفتار والدین، به معنای زندگی کردن بر اساس قوانین جامعه مطلوب است. اگر جامعه مطلوب، عاری از اسراف و ظلم باشد، خانه منتظر نیز باید در مقیاس کوچک، عاری از اسراف و ظلم باشد.
وی در تشریح آسیب «والدین شعاری» ادامه داد: یکی از مهمترین موانع انتقال تربیت منتظرانه، شکاف میان گفتار و رفتار است. این شکاف نه تنها تأثیری بر رفتار فرزند نمیگذارد، بلکه خود تبدیل به یک مانع یادگیری میشود.
وی با اشاره به دوگانگی روانی در چنین خانوادههایی گفت: والدین شعاری، اگرچه نیت پاک دارند اما عملاً کودک را در دو جهان زیستی متناقض گرفتار میکنند؛ جهانی آرمانی که از آن سخن میگویند و جهانی واقعی که در آن رفتار میکنند. نتیجه، شکلگیری دوگانگی روانی در فرزند است.
رضایی افزود: در چنین خانوادهای، زبان از اعتقاد جدا میشود. فرزند یاد میگیرد که ایمان برای تصمیمهای اجتماعی و اقتصادی روزمره نیست و فقط برای سخنرانی یا لحظههای خاص دعا و مراسم است.
وی تصریح کرد: مهمترین وظیفه والدین، بازگرداندن هماهنگی میان گفتار و رفتار است. این انسجام باید به قدری قوی باشد که کودک نتواند تفاوتی بین آنچه پدر و مادر میگویند و آنچه هستند بیابد.
این پژوهشگر با اشاره به نقش والدین در درونیسازی انتظار اظهار کرد: نقطه آغاز تربیت منتظرانه، خود والدیناند. آنها باید فرآیند پیچیدهای از تغییر را طی کنند؛ از سطح آموزش به سطح حضور ارتقا یابند. والدین باید گزاره انتظار سبک زیستن است را از عمق جان بپذیرند و آن را مبنای تصمیمهای روزمرهشان سازند.
وی گفت: انتظار نیازمند صبر فعال است، نه انفعالی. والدین منتظر، در سختیها و مشکلات اقتصادی یا اجتماعی، واکنشهای تندی نشان نمیدهند و این نوع مواجهه، امنیت معنوی تولید میکند.
رضایی با تأکید بر نقش الگویی والدین بیان کرد: برای آنکه نسل منتظر پرورش یابد، والدین باید نخست ایمان خود را از گفتار به رفتار منتقل کنند. سبک زندگی فرزندان، بازتاب سبک زندگی والدین است.
وی تصریح کرد: اگر والدین با جانشان باور کرده باشند که انتظار شیوه زیستن است، نیازی به آموزش مستقیم نیست زیرا تصویر روزمره آنان همان مدرسهای است که فرزندان در آن درس بودن مؤمنانه را فرا میگیرند.
انتهای پیام