مؤسسه خانواده اسلامی و تربیت معنوی «خاتم» در همکاری با خبرگزاری ایکنا با باور به اینکه خانواده اسلامی، سنگ بنای تمدن نوین اسلامی است، مجموعهای ارزشمند از درس گفتارهای تخصصی را با عنوان «خانواده؛ محور زندگی و آگاهی» تولید کرده است.
در این سلسله گفتارهای آموزشی، اساتید و صاحبنظران برجسته به بررسی ژرفترین مباحث در حوزههای سلامت روان، تربیت نوجوان، تحکیم بنیان خانواده و سواد رسانهای و ... خواهند پرداخت. با ما در این سفر معرفتی همراه شوید تا بیاموزیم چگونه میتوان خانواده را به کانونی امن، پرنشاط و پایدار برای پرورش نسل فردا تبدیل کرد.
پدیدههای نوظهور عصر مدرن، تأثیر فراوانی در عرصهها و ابعاد مختلف زندگی بشری دارد و میتوانیم مصادیق یکی از این پدیدههای نوظهور بسیار تأثیرگذار را در ابعاد مختلف زندگی بشر، توسعه فناوریهای اطلاعات و پیشرفت تکنولوژی در عرصه ارتباطات بدانیم که مصداق اصلی آن، رسانهها هستند. اگر بخواهیم به صورت جزئیتر نگاه کنیم، ظهور شبکههای اجتماعی نوین است که توانسته در مقیاسی بزرگ، میلیونها انسان را در یک همزیستی کنار یکدیگر گرد آورد و شاهد جنبشی جهانی در عرصه ارتباطات و تعاملات بشری در حوزه آنلاین باشیم.
با توجه به وابستگی زندگی بشر به شبکههای اجتماعی و عرصه رسانه، عصبشناسان درصدد برآمدهاند تا مشخص کنند که این رفتارهای افراطی، صرفاً یک عادت ناپسند است یا نوعی اعتیاد محسوب میشود
اگر بخواهیم به صورت تئوریک کارکرد رسانه را در زندگی بشر بررسی کنیم، میتوانیم دو عرصه را نام ببریم؛ عرصه اول، عرصهای است که برای افزایش اطلاعات به شبکههای اجتماعی نوین پناه میبریم که میتواند شامل پلتفرمهای مختلفی مانند تلگرام، توییتر، اینستاگرام، سایر شبکههای مجازی و سایتهای خبری باشد. عرصه دوم، استفاده از این شبکهها برای سرگرمی، بازیها و گیمهاست؛ اما آنچه موجب شده زندگی بشر در استفاده از این شبکههای اجتماعی با مشکل مواجه شود، این است که کنترل بهرهگیری و استفاده از این شبکهها را از دست داده است. زندگی وابسته به شبکههای اجتماعی نوین شده است؛ هنگامی که قصد دارید غذا سفارش دهید، اولین چیزی که به ذهن میرسد، استفاده از یک سایت یا شبکه اجتماعی است. برای مشاهده آخرین اخبار، چه در حوزه ورزش، اقتصاد، سیاست یا حتی جنگ، ابتدا به شبکههای اجتماعی مراجعه میکنید. برای خرید لباس نیز اولین گزینهای که به ذهن خطور میکند، استفاده از شبکههای اجتماعی است. بنابراین، زندگی امروز بشر کاملاً به شبکههای اجتماعی نوین وابسته شده و قادر نیست استفاده از آن را به صورت مدیریتشده کنترل کند.
در بررسیهای مختلفی که محققان انجام دادهاند، با توجه به وابستگی زندگی بشر به این شبکهها و عرصه رسانه، عصبشناسان درصدد برآمدهاند تا مشخص کنند که این رفتارهای افراطی، صرفاً یک عادت ناپسند است یا نوعی اعتیاد محسوب میشود. آنان چهارچوبهای بهرهگیری از شبکههای مجازی را در قالب اعتیاد، حتی در مقایسه با اعتیاد به مواد مخدر، مورد بررسی قرار دادهاند. تأثیرگذاری استفاده از شبکههای مجازی بر نواحی عصبی مغز، عصبشناسان را بر این باور رسانده که استفاده افراطی از این شبکهها میتواند سلامت روان افراد را مشابه یک بیمار مبتلا به اعتیاد به مواد مخدر، مورد تهدید و خطر قرار دهد.
استفاده از شبکههای مجازی چه ویژگیها و شباهتهایی را با مصرف مواد مخدر داشته است که محققان و کارشناسان این عرصه آن را همتراز با استفاده از مواد مخدر قرار دادهاند که فرد را دچار نوعی اعتیاد کرده که سلامت روان فرد را به مخاطره انداخته است؟! در این حالت، فرد برای دستیابی به آرامشی کاذب، به شبکههای اجتماعی پناه میبرد. برای مثال، فردی که احساس افسردگی میکند یا نیاز به صحبت دارد، برای کسب آرامشی موقت و تسکین روحیه خود، پیش از هر اقدام دیگری به سراغ شبکههای اجتماعی میرود و بهصورت ناخودآگاه درگیر جستوجو و فعالیت در این فضا میشود.
اگر مدیریت صحیحی برای استفاده از رسانهها، بهویژه شبکههای اجتماعی نوین، وجود نداشته باشد، این پدیده میتواند ما را به عنوان بیمار و معتاد معرفی کند که سلامت روانش آسیب دیده است
از دیگر وجوه تشابه این است که فرد قادر به ترک شبکههای اجتماعی نیست؛ سلامت روان او به حدی دچار اختلال شده که با وجود تلاش برای کنار گذاشتن این پلتفرم، مانند فردی که به مواد مخدر وابسته است، نمیتواند آن را ترک کند. همچنین، دوستیها و ارتباطات فرد در فضای واقعی با خانواده و دوستان محدود شده و به تدریج دچار انزوا میشود و در چنین شرایطی، فرد تمام تعاملات خود را به بستر مجازی منتقل میکند.
از جمله علائم و اثرات این اعتیاد، میتوان به بروز مشکلات عاطفی، کجخلقی، افسردگی، اضطراب، محرومیت از خواب و حتی ترک تحصیل اشاره کرد. هنگامی که فرد وابسته به شبکههای مجازی باشد و تحت تأثیر آن قرار گیرد، روان او میتواند این تأثیرات منفی را بروز دهد.
شاید بشر هرگز تصور نمیکرد که با پناه بردن به شبکههای اجتماعی برای افزایش آگاهی، که عنصری مهم در عرصههای علمی و پژوهشی شناخته میشود، در معرض چنین تهدیدی قرار گیرد. اما حتی در حوزه علم نیز اگر مدیریت صحیحی برای استفاده از رسانهها، بهویژه شبکههای اجتماعی نوین، وجود نداشته باشد، این پدیده میتواند ما را به عنوان بیمار و معتاد معرفی کند که سلامت روانش آسیب دیده و در معرض تهدید جدی قرار گرفته است.
ضروری است که محققان، روانشناسان و صاحبنظران عرصه سلامت روان، همراه با کارشناسان حوزه رسانه، برای بررسی دقیقتر ابعاد خطرات و تهدیدات ناشی از اعتیاد به رسانه، که زندگی بشر را در ابعاد خانوادگی و اجتماعی تحت تأثیر قرار میدهد، وارد عمل شوند.
اگر بخواهیم مبانی و مؤلفههای رفتاری اعتیاد به شبکههای اجتماعی نوین را نامگذاری و بررسی کنیم، یکی از عوامل مهم و ابعاد برجسته در این زمینه، مفهوم «برجستگی» است. به این معنا که تمام زندگی فرد در استفاده از شبکههای اجتماعی خلاصه میشود؛ حتی فعالیتهای اقتصادی و درآمدزایی او به این شبکهها وابسته است، دریافت اخبار در حوزههای مختلف از طریق همین شبکههای اجتماعی انجام میشود و در مجموع، زندگی او به گونهای شکل گرفته که کاملاً وابسته به شبکههای اجتماعی است و نقش رسانه در ابعاد گوناگون زندگی او بسیار برجسته شده است.
فرد به حدی تحت تأثیر استرس و اضطراب ناشی از پیگیری اخبار متنوع، از جمله مسائل مربوط به جنگ، تحولات سیاسی، نوسانات اقتصادی و افزایش و کاهش قیمتها قرار میگیرد که همواره در حالت تنش به سر میبرد
مؤلفه دیگر، «تغییر خلق» است؛ بدین صورت که تغییراتی در خلق و خو و ذهن فرد پدید میآید. این تغییرات میتوانند به شکلهای گوناگونی ظاهر شوند، از جمله ایجاد باورهای نادرست، مانند این احساس که تلفن همراه در حال لرزش است. این پدیده نشان میدهد که وابستگی شدید به شبکههای مجازی و استفاده مداوم از تلفن همراه، حتی میتواند به بروز حالات روانی منفی و اختلالات ادراکی بینجامد.
مسئله سوم، «تحمل» است؛ بدین معنا که فرد به تدریج میزان استفاده خود از فضای مجازی را افزایش میدهد و انتظار دارد روان او این حجم از تعامل با شبکههای اجتماعی را تحمل کند.
از دیگر مؤلفههای رفتاری میتوان به «محرومیت» اشاره کرد. در این حالت، فرد خود را از ارتباط و تعامل رودررو با اطرافیان محروم میکند و اگر لحظهای شبکههای مجازی را ترک کند، دچار کجخلقی، رفتارهای عصبی، افسردگی و نگرانی میشود. این حس به گونهای است که گویی چیزی مهم از او گرفته شده و او در حالت محرومیت به سر میبرد. چنین حالات روانی به کرات در افراد مشاهده میشود و سلامت روان آنها را به مخاطره میاندازد.
یکی از ابعاد دیگر این پدیده، «درگیری» ذهنی و روانی است. فرد به حدی تحت تأثیر استرس و اضطراب ناشی از پیگیری اخبار متنوع، از جمله مسائل مربوط به جنگ، تحولات سیاسی، نوسانات اقتصادی و افزایش و کاهش قیمتها قرار میگیرد که همواره در حالت تنش به سر میبرد. همچنین، درگیری لفظی با افراد مختلف در گروهها و کانالهای خبری و به وجود آمدن مجادلات متعدد، از دیگر عوامل مؤثر در تشدید این وضعیت است. بنابراین، یکی از مؤلفههای منفی که میتوان برای استفاده اعتیادآور از شبکههای مجازی برشمرد، همان «درگیری با افراد مختلف» است.
مؤلفه نهایی که میتوان به عنوان نقطه اشتراک بین اعتیاد به مواد مخدر و اعتیاد به شبکههای مجازی برشمرد، مسئله «برگشتپذیری» است. بدین معنا که فرد با وجود تمایل به کنترل، مدیریت و ترک عادت منفی استفاده از شبکههای مجازی، قادر به انجام آن نیست. وی ممکن است برای دقایقی این پلتفرمها را رها کند، اما بار دیگر به سوی آن بازمیگردد. حتی برای انجام امور ساده و روزمره، مانند خرید از یک فروشگاه، بلافاصله به شبکههای مجازی پناه میبرد.
البته با توجه به پیشرفت علم و اثرات مثبت شبکههای مجازی، وقتی قصد انجام خریدی را داریم، شاید بهتر باشد که به جای ساعتها معطل شدن در ترافیک، از این فناوری استفاده کنیم؛ اما مسئله اصلی اینجاست که این امر منجر به وابستگی و اعتیادی میشود که حالت برگشتپذیری دارد و ترک آن مانند اعتیاد به مواد مخدر دشوار است. این اثر منفی از دیدگاه کارشناسان، نیازمند توجه جدی است.
یکی دیگر از ابعاد نگرانکننده اعتیاد به شبکههای اجتماعی در زندگی امروزی، «اعتیاد به اخبار جنگ» است. در یک سال اخیر، شاهد بودهایم که شبکههای رسمی و غیررسمی، اخبار گوناگونی از جنگ را برجسته کردهاند و این امر سبب درگیری ذهنی و روانی افراد شده است. افراد به صورت مستمر در پی آگاهی از اتفاقات جاری در غزه، لبنان و دیگر نقاط هستند؛ اخبار مخربی درباره شهادت و مجروحیت کودکان و زنان، تخریب بیمارستانها و ساختمانها که فرد نه تنها از طریق رسانههای رسمی، بلکه برای تکمیل اطلاعات خود به شبکههای مجازی نیز روی میآورد، گویی که اخبار رسمی همچون رسانه ملی برایش کافی نیست و خود را وابسته به اخبار منفی کرده است. متأسفانه، روی آوردن به این اخبار منفی در یک سال اخیر، روانشناسان را به این باور رسانده که سلامت روان افراد میتواند به طور جدی در معرض تهدید و آسیب قرار گیرد.
مؤلفه نهایی که میتوان به عنوان نقطه اشتراک بین اعتیاد به مواد مخدر و اعتیاد به شبکههای مجازی برشمرد، مسئله «برگشتپذیری» است، بدین معنا که فرد قادر به انجام آن نیست
این علائم منفی فقط به جامعه ایرانی محدود نمیشود، بلکه تمامی بشریت را تحت تأثیر قرار داده است. با پیشرفت فناوری، این حوادث در پلتفرمهای مختلف به تصویر کشیده شده و برجسته میشوند و افراد به صورت لحظهای و ثانیهای از اخبار جنگ مطلع میشوند. شاید در گذشته برای مثال در طول هشت سال جنگ تحمیلی چنین مسائلی وجود نداشت. در آن دوره، سلامت روان افراد به میزانی که در یک سال اخیر تحت تأثیر جنگ غزه، لبنان و دیگر تحولات خاورمیانه قرار گرفته، آسیب ندیده بود. دلیل این امر آن است که در دهه ۶۰ و دوران جنگ تحمیلی، رسانهها به این سطح پیشرفت نکرده بودند و افراد به صورت لحظهای از اخبار جنگ، حتی در کشور خود مطلع نبودند. اما امروز، با وجود کیلومترها فاصله، هر لحظه با اخبار جنگ، حوادث، تخریبها و مجروحیت زنان و کودکان مواجهیم و این اخبار به طور مداوم بر روان ما تأثیر منفی میگذارند.
اگر بخواهیم اثرات منفی این انبوه اخبار و اطلاعرسانی را بر ذهن بشر بررسی کنیم، به نتایج نگرانکنندهای میرسیم که، فرد دچار اختلال خواب میشود و قادر به تجربه خوابی آرام نیست، زیرا اخبار منفی به طور مداوم در فرآیندهای مغزی او تکرار میشوند و حتی به کابوسهای شبانه منجر میشوند. فرد بیقرار است و هر لحظه تصور میکند اتفاقی منفی در شرف وقوع است. با اینکه جنگ در کشور ما جریان ندارد، اما این اطلاعاتی که دریافت میکنیم، ما را شبیه به فردی میکند که در فلسطین، لبنان، سوریه یا دیگر مناطق ناآرام زندگی میکند. این وضعیت باعث میشود فرد از کار و درس بازبماند؛ هنگام مطالعه یا کار، اخبار به طور مداوم در فرآیندهای ذهنی او تداخل ایجاد میکنند و این احساس به وجود میآید که اتفاقی در جایی دیگر در حال رخ دادن است که به او مربوط میشود. در نتیجه، فرد به سراغ شبکههای اجتماعی میرود تا از آخرین اخبار مطلع شود. حتی در محیط کار، فرد قادر نیست وظایف خود را به درستی انجام دهد و مدام در پی بررسی آخرین اخبار است، اینکه کدام دولت سقوط کرده، کدام مرکز تخریب شده یا کدام بیمارستان مورد هجوم قرار گرفته است. گویی تمام این مسائل به زندگی روزمره او گره خورده است.
این شرایط حتی روابط خانوادگی و تعاملات فرد در دنیای واقعی را نیز محدود میکند. با مراجعه مداوم به شبکههای مجازی، تعاملات رو در رو کاهش مییابد و در نهایت، علاوه بر تأثیرات منفی انبوه اخبار منفی بر سلامت روان و ذهن فرد، دچار انزوا نیز میشود.
متأسفانه تأثیرات شبکههای مجازی، بهویژه در حوزه اخبار جنگ، به حدی گسترده است که حتی کودکان را نیز تحت تأثیر قرار داده است. در باورهای ایدئولوژیک مرتبط با جنگ و مفهوم جهاد، این تصور وجود دارد که کودکان و نسل جوان باید از همان مراحل اولیه رشد و کسب آگاهی، با حقایق جهان آشنا شوند و بهویژه با توجه به وقایع جاری در غزه و لبنان، که به باور ما رویارویی جبهه حق و باطل است، از این رویدادها مطلع شوند.
کودک به جای آنکه ذهن و روانش با بازیها و دغدغههای کودکانه مشغول شود، ناگزیر است با مسائلی درگیر شود که حتی بزرگسالان نیز از تحمل فشار روانی آن ناتوانند
اما پرسش مهم اینجاست؛ آیا درست است که تمامی اخبار جنگ را بدون اعمال مدیریت و نظارت رسانهای، به طور مستقیم در دسترس کودکان قرار دهیم؟ ساعتها شبکههای تلویزیونی رسمی روشن هستند و اخبار به صورت مداوم و بیوقفه پخش میشوند؛ با این حال، حتی به این میزان نیز اکتفا نمیکنیم و در حضور کودکان، شبکههای مجازی را نیز میبینیم و اخبار مختلف را مرور و بازخوانی میکنیم. حتی کودکان خود را از جزئیات اخبار از جمله آسیبدیدگی و مجروحیت کودکان دیگر آگاه کرده و تصور میکنیم که آگاهی از این رنجها و دردهای یک کودک در غزه، سبب خواهد شد تا کودکمان قدر زندگی خود را بیشتر بداند. این، یک نگرش و باور است.
در سوی مقابل، این دیدگاه نیز وجود دارد که کودک باید با خطراتی که امروز جبهه حق با آن روبهرو است، آشنا شود. با این حال، به باور بسیاری از روانشناسان و حتی علمای دینی، قرار دادن کودکان در معرض اخبار منفی جنگ به ویژه از طریق رسانهها روش صحیحی نیست و سلامت روان آنها را به طور جدی تهدید میکند.
به راستی، کودک به جای آنکه ذهن و روانش با بازیها و دغدغههای کودکانه مشغول شود، ناگزیر است با مسائلی درگیر شود که حتی بزرگسالان نیز از تحمل فشار روانی آن ناتوانند. درگیری ذهنی مداوم با مصائب جنگ، میتواند عوارضی همچون بیقراری، استرس و حتی شبادراری را در کودک ایجاد کند.
بنابراین، این بحثی مهم و دووجهی است؛ از یک سو، لازم است کودک از سنین پایین با مفاهیمی مانند جنگ، ماهیت آن و جایگاه جبهه حق آشنا شود تا در سنین بالاتر دچار خطای ادراکی نشود و در میدان جنگ شناختی دشمن گرفتار نیاید؛ اما از سوی دیگر، ارائه هرگونه خبر و اطلاعات بدون مدیریت و نظارت به کودک یا نوجوان، به هیچ وجه صحیح نیست. راه حل این است که میتوانیم با کودکان خود در مورد مفاهیمی همچون جنگ، ایثار، شهادت و فداکاری گفتوگو کنیم.
با توجه به وقایع مختلفی که در خاورمیانه رخ میدهد و جنگهایی که در غزه و لبنان رخ میدهد، بسیاری از ما به اخبار جنگ وابستگی پیدا کردهایم و ذهنمان بهصورت مستمر درگیر شبکههای اجتماعی شده است؛ وضعیتی که میتوان آن را نوعی اعتیاد مدرن دانست. با توجه به اینکه زندگی ما نیز بهنحوی با تحولات خاورمیانه گره خورده است، این پرسش مطرح میشود که برای ترک این اعتیاد به اخبار، چه اقداماتی باید انجام دهیم؟
نمیتوان به طور کلی اخبار جنگ را رها کرد و به شبکههای اجتماعی دسترسی نداشت، اما میتوانیم با بهکارگیری مجموعهای از تکنیکها، این وابستگی را مدیریت کنیم.
راهکار اول، محدودسازی استفاده از شبکههای اجتماعی است، متأسفانه در یک سال اخیر، فضای شبکههای اجتماعی فاقد مدیریت مؤثر بوده و اخبار جنگ گاه بهشکل اغراقآمیز و حتی غیرواقعی منتشر میشوند. این عدم مدیریت رسانه در حکمرانی فضای مجازی موجب شده ذهن افراد در معرض اخبار نادرست قرار گیرد یا برای دستیابی به اطلاعات، به کانالها و پلتفرمهای متعدد مراجعه کند. بنابراین، راهبرد اساسی، کاهش و محدودسازی استفاده از این پلتفرمها و اکتفا به یک یا چند منبع خبری رسمی و معتبر همچون رسانه ملی است.
راهکار دوم، تکنیکهای خودمراقبتی است، یعنی پس از مواجهه با اخبار ناگوار مربوط به جنگ، انجام تمرینهای سادهای مانند تنفس عمیق و مکث چندلحظهای میتواند از شدت تأثیرات منفی این اخبار بر روان بکاهد. این تکنیکها به ما کمک میکنند ضربات روانی ناشی از اخبار متعدد جنگ را تا حد امکان کنترل کرده و از تشدید آسیبهای روحی جلوگیری کنیم.
عدم مدیریت رسانه در حکمرانی فضای مجازی موجب شده ذهن افراد در معرض اخبار نادرست قرار گیرد یا برای دستیابی به اطلاعات، به کانالها و پلتفرمهای متعدد مراجعه کند
راهکار سوم، تقویت حمایت عاطفی و ارتباطات واقعی است. استفاده از حمایتهای عاطفی اطرافیان و کمک گرفتن از خانواده و دوستان، یکی دیگر از راههای مقابله با این شرایط است. بهتر است ارتباطات اینترنتی و آنلاین خود را محدود کرده و در عوض، ارتباطات مستقیم و حضوری را در قالب مهمانیها و گردهماییهای دوستانه گسترش دهیم. این کار باعث میشود اثرات منفی جنگ بر روان ما کمرنگتر شده و ابعاد عاطفی مغز ما تحت تأثیر مثبت روابط واقعی قرار گیرد.
راهکار دیگری که برای کنترل اعتیاد به اخبار جنگ میتوان به کار برد، افزایش امید به زندگی است. هنگامی که در کشورهای همسایه رویدادهای ناگوار رخ میدهد، طبیعی است که این اتفاقات بر سلامت روان ما تأثیر بگذارد و این احساس را در ما ایجاد کند که زندگی ما نیز ممکن است در معرض خطر قرار گیرد. در چنین شرایطی، میتوان با تمرکز بر اخبار مثبت و توجه به مؤلفههای امنیتی و ثبات موجود در کشورمان، احساس امنیت و اطمینان خاطر را در خود تقویت کرد. اندیشیدن به برخورداری از امنیت به واسطه نیروهای مسلح مطمئن، حکومت مرکزی کارآمد و ثبات نسبی کشور، میتواند به افزایش امید به زندگی کمک شایانی کند.
راهکار دیگر، ارجحیت دادن به خود و نیازهای شخصی است. به این معنا که به جای تمرکز انحصاری بر رنجهای افراد درگیر جنگ، نیازها و دغدغههای زندگی خود را در اولویت قرار دهیم. هرچند از منظر انسانی و حقوق بشری، همدلی و همذاتپنداری با آسیبدیدگان جنگ، امری پسندیده و قابل درک است، اما مواجهه مداوم با اخبار منفی جنگ و تأثیرات مخرب آن بر روان، بههیچوجه سودمند نیست و میتواند به بروز آسیبهای روانی جدی بینجامد. بنابراین، لازم است ضمن حفظ تعادل، به نیازهای فردی و بهبود کیفیت زندگی خود نیز توجه کافی داشته باشیم.
از سوی دیگر، اگر نتوانیم این اعتیاد به اخبار جنگ را از طریق شبکههای اجتماعی کنترل کرده و بر آن غلبه کنیم و در عین حال شاهد بروز علائمی مانند اختلالات اضطرابی، کجخلقی، عصبانیت، افسردگی یا انزوا در خود باشیم، در این صورت دیگر نمیتوان صرفاً با راهکارهای ساده و خوددرمانی به بهبودی دست یافت. در چنین شرایطی، مراجعه به روانشناس متبحر و استفاده از خدمات تخصصی ضروری است و حتی ممکن است بنا بر تشخیص متخصص، نیاز به درمان دارویی وجود داشته باشد.
انتهای پیام