صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۱۹۱۱۳
تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۳

در دل کرج، مجموعه‌ای شکل گرفته که روایت تاریخ و معارف اهل‌ بیت(ع) را از دل متن‌های مرسوم بیرون کشیده و به شکل تجربه‌ای تصویری و ملموس برای نسل امروز عرضه می‌کند. مهدیون حاصل سال‌ها تلاش بی‌وقفه و تعهد جمعی خادمان دینی است؛ از اولین ماکت‌ تا اندیشکده‌ای که امروز مرجعی منسجم و معتبر در روایت شیعه است.

در حاشیه پرهیاهوی کرج، مجتمعی قرار دارد که سال‌هاست روایت متفاوتی از زیست دینی را در دل خود پرورانده است؛ روایتی که نه در قالب مرسوم هیئت‌ها و نه در شکل رسمی مؤسسات فرهنگی جا می‌گیرد. فضای مجتمع بین‌المللی «مهدیون» بیش از آنکه یک مرکز فرهنگی باشد، به کارگاهی از ایده‌های در حال شکل‌گیری شبیه است؛ جایی که در آن، تاریخ تشیع همچون تجربه‌ای زنده، جاری و قابل لمس بازخوانی می‌شود.
 
وقتی وارد مجموعه می‌شوی، اولین چیزی که جلب توجه می‌کند، حضور آدم‌هایی است که در نگاهشان نوعی خستگی شیرین دیده می‌شود؛ در گوشه‌ای، هنرمندی در حال پرداخت جزئیات یک ماکت است؛ در اتاقی دیگر، جوانی با شوق از ایده‌های جدید برای روایتگری تصویری عاشورا حرف می‌زند. اینجا مجموعه‌ای است که بیشتر به زیست‌جهان یک آرمان می‌ماند تا صرفاً یک مرکز فرهنگی.
 
در مرکز این تلاش‌ها، نامی بیشتر از همه تکرار می‌شود؛ محمود شفیق. مدیری که با ظاهر آرام، سال‌هاست بار سنگین ایده‌ای را بر دوش می‌کشد که در قالب پروژه‌های فرهنگی معمول نمی‌گنجد. او نه تولیدکننده محتوا به معنای متعارف آن است و نه مدیر یک نهاد رسمی؛ بیشتر شبیه معمار رؤیایی است که می‌خواهد لایه‌های پیچیده تاریخ تشیع را از دل متن‌ها و خاطره‌ها بیرون کشیده و در قالبی قابل دیدن و قابل لمس در اختیار مخاطب بگذارد.
 
شفیق مردی است که تجربه سال‌های سخت برگزاری نمایشگاه‌های موقتی در کربلا با تمام سختی‌ها او را مصمم‌تر کرده تا رؤیای دیرینه‌اش برای ساخت یک نمایشگاه دائمی را زنده نگه دارد. سال‌هاست با وسواس و سماجت بر این باور تأکید دارد که معارف اهل‌ بیت(ع) باید در قالبی دیداری، روایی و تجربه‌محور برای نسل جدید عرضه شود؛ نسلی که با تصویر و روایت زندگی می‌کند، نه با متن‌های سنگین و فرسایشی.
 
فضای گفت‌وگو ترکیبی است از آرامش و تنش؛ آرامشی که در لحن شمرده او آشکار است و تنشی که از میان خاطرات دشوار سال‌ها بیرون می‌زند؛ سال‌هایی سرشار از محدودیت منابع، پروژه‌های نیمه‌کاره، جابه‌جایی‌های پرچالش بین ایران و عراق و فشارهایی که گاهی ادامه مسیر را به آزمونی سخت تبدیل می‌کند. با این حال، شفیق در تمام مدت گفت‌وگو بر یک اصل پایدار تأکید دارد؛ چیزی که او را در مسیر نگه داشته است. ضرورت شکل‌گیری یک روایت جامع و دائمی از تاریخ تشیع.
 
در این مصاحبه، شفیق فقط درباره روند ساخت یک نمایشگاه صحبت نمی‌کند بلکه به دغدغه‌ای عمیق‌تر اشاره دارد اینکه چطور می‌توان تاریخ اهل‌ بیت(ع) را از دل مناسبت‌های کوتاه‌مدت بیرون آورد و به ساختاری پایدار و قابل انتقال تبدیل کرد. او از نبود یک موزه یا مرکز جامع روایت تشیع در ایران انتقاد می‌کند، از فرصت‌هایی که از دست رفته، از امکاناتی که فراهم نشده و از پشتوانه‌هایی که باید باشد و نیست اما در کنار همه این گلایه‌ها، نوعی یقین آرام در صدایش هست؛ یقینی که ریشه در تجربه‌های شخصی‌اش و مجموعه‌ مهدیون دارد.
 
این گفت‌وگو تلاش دارد نه تنها مسیر این پروژه ۱۵ ساله را روایت کند، بلکه ذهنیتی را که آن را زنده نگه داشته، شفاف‌تر نشان دهد؛ ذهنیتی که شاید امروز بیش از همیشه برای حوزه فرهنگ دینی ضروری باشد.
 

ایکنا- اجازه بدهید از یک نقطه کلیدی شروع کنیم انگیزه شما برای آغاز چنین پروژه سنگینی چه بود؟ 

 
اگر بخواهم صادقانه بگویم، آن روزها اصلاً چیزی به نام پروژه در ذهن ما نبود. ما فقط خلئی را می‌دیدیم که به‌تدریج برایمان جدی شد. احساس می‌کردیم نسل جوان چه در مدارس و چه دانشگاه‌ها با حجم عظیمی از شبهات مواجه است؛ اما ابزار روایت ما هنوز سنتی، شعاری و غیرتجربی است. در دنیایی که تصویر و تجربه نقش اصلی را بازی می‌کنند، ما هنوز در چارچوب‌های دهه‌های گذشته متوقف مانده بودیم. در نتیجه فکر کردیم باید از مسیر هنر وارد شویم؛ از طریق فضاسازی، بازنمایی تاریخی و ساخت روایتی که مخاطب با آن زندگی کند نه اینکه فقط بشنود. به همین دلیل اولین ماکت یک متر در یک متر بود؛ کوچک، ابتدایی، اما حامل یک پیام اینکه باید از جایی شروع کرد، حتی اگر آن نقطه بسیار کوچک باشد.
 

ایکنا- یکی از نقاط قوت پروژه شما پیوند میان تاریخ تشیع، هنر تجسمی و روایت‌گری است. آیا از ابتدا چنین طرح جامعی مدنظر بود؟

 
خیر. ما از یک نقطه بسیار ساده حرکت کردیم، اما همان نقطه آغاز یک تغییر مهم بود. وقتی اولین ماکت ساخته شد، خانم بهشتی که از بنیان‌گذاران حرکت هنری مجموعه است دل‌نوشته‌ای خطاب به حضرت فاطمه زهرا(س) نوشت و کار را به ایشان تقدیم کرد. آن متن، برای ما جنبه نمادین داشت؛ یعنی احساس کردیم این کار اگر متصل به اهل‌ بیت(ع) باشد، خودش مسیرش را پیدا می‌کند.
 
کم‌کم متوجه شدیم که روایت عاشورا، فاطمیه و مهدویت جدا از هم نیستند. این‌ها زنجیره‌ای واحدند و اگر قرار است روایت‌گری کنیم، باید این سه محور را در یک ساختار منسجم ببینیم. همین نقطه بود که پروژه ما از یک کار کوچک هنری به چیزی بزرگ‌تر تبدیل شد.
 

ایکنا- شما سال‌ها نمایشگاه‌های موقت متعددی برگزار کردید. آیا آن تجربه‌ها مسیر فکری پروژه را تغییر داد؟

 
واقعیت این است که نمایشگاه‌های موقت برای ما حکم آزمایشگاه داشتند. هر دوره بازخوردهای جدیدی می‌گرفتیم، نقاط ضعف و قوت کار را می‌فهمیدیم و درک‌مان از زبان تصویر و معماری روایی عمیق‌تر می‌شد، اما مهم‌تر از آن، برگزاری نمایشگاه در کربلا بود. حضور در کربلا، حمایت تولیت حرم حضرت عباس(ع) و حرم امام حسین(ع) و مواجهه مستقیم با زائرانی از کشورهای مختلف چشم ما را به دنیا و امکان‌های تازه باز کرد.
 
البته سختی‌هایش غیرقابل توصیف است. شما تصور کنید یک مجموعه بزرگ هنری را هر سال باید با دو تریلی جابه‌جا کنید. حتی سالی داشتیم که سه بار در کربلا نمایشگاه برپا شد. این جابه‌جایی‌ها گرچه طاقت‌فرسا بود اما به ما یاد داد پروژه نمی‌تواند موقت بماند؛ باید یک نقطه ثابت پیدا کند.
 

ایکنا- از طرح ۹ هکتاری مشهور مهدیون زیاد گفته شده است. آن طرح دقیقاً چه ساختاری داشت و چرا به سرانجام نرسید؟

 
طرح ۹ هکتاری یک ایده آرمانی اما کاملاً اجرایی بود. ما برای آن مجموعه، همه چیز را دیده بودیم. بخش‌های پژوهشی، سالن‌های روایت‌گری، فضاهای تعاملی برای بازسازی وقایع تاریخی، مدارس هنرهای دینی، کارگاه‌های ماکت، استودیوهای تصویرسازی و حتی بخش رسانه‌ای مستقل. جلسات متعدد در استانداری برگزار شد، کارشناسان مختلف طرح را بررسی کردند، نقشه‌ها کشیده شد، ماکت ساختیم، حتی بخشی از زمین‌ها مشخص شد اما مشکلاتی که معمولاً پروژه‌های طولانی و فرهنگی با آن مواجه می‌شوند، این‌بار گریبان ما را گرفت. تغییر مدیران، کمبود بودجه، اختلاف نگاه‌ها و بی‌ثباتی تصمیمات در نتیجه آن ۹ هکتار تبدیل شد به ۱۴ هزار مترمربع و همان ۱۴ هزار متر هم در نهایت تخصیص پیدا نکرد. این یعنی مجبور شدیم آرمان را فشرده کنیم و به عصاره‌ای برسیم که امروز در قالب یک فضای محدودتر اما پرمحتوا ارائه شده است.
 

ایکنا- با این حال، بسیاری می‌گویند محصول نهایی به‌رغم محدودیت فضا، چکیده یک تفکر چندلایه است. شما این ارزیابی را قبول دارید؟

 
کاملاً. من همیشه گفته‌ام فضای کوچک الزاماً محدودکننده نیست. گاهی فضا کوچک است اما مفهوم بزرگ. آنچه امروز وجود دارد، عصاره سال‌ها تجربه، آزمون، خطا و تلاش است. تلاش کردیم هر متر فضا حامل یک پیام باشد، نه صرفاً یک نمایش بصری.
 
در کشور نمایشگاه‌های مناسبت‌محور و موقت داریم، اما نمایشگاه دائمی با خط روایت منسجم و گسترده معارف اهل‌بیت(ع) نداشتیم. این خلأ جدی بود. امروز حداقل یک نقطه ثابت برای این کار وجود دارد.
 

ایکنا- از تماس دفتر مقام معظم رهبری صحبت کرده‌اید. این نوع تأییدها چه نقشی در ادامه مسیر شما داشت؟

 
آن تماس برای ما فقط پیام تقدیر نبود؛ تزریق یک انرژی بود. وقتی مجموعه‌ای مردمی سال‌ها زیر بار فشار مالی کار می‌کند و اعضای آن شب‌ها در کارگاه می‌خوابند تا کار جلو برود، چنین حمایتی معنای دیگری دارد. به ما گفتند که کار شما دیده شده و ارزش دارد. این جمله برای مجموعه‌ای که سرمایه‌اش نیروی انسانی است انگیزه‌ای بی‌بدیل ایجاد می‌کند.
 

ایکنا- اما در کنار حمایت‌ها، مشکلات جدی هم وجود دارد؛ از جمله جریمه‌های سنگین. داستان این جریمه هفت یا هشت میلیاردی چیست؟

 
این مسئله برای ما بسیار عجیب و نگران‌کننده بود. مجموعه‌ای که تمام فعالیتش داوطلبانه و فرهنگی است، با جریمه‌ای چندبرابری نسبت به کل هزینه‌های سالانه‌اش مواجه شد. سال گذشته حدود سه میلیارد تومان فقط برای تکمیل زیرساخت‌ها هزینه کردیم. حالا یک جریمه هفت تا هشت میلیاردی صادر شده است. کاملاً روشن است که این مبلغ خارج از توان یک مجموعه مردمی است. انتظار ما این است که شورای شهر و مدیران شهری راه‌حلی منطقی و منصفانه ارائه دهند. این فشارها ادامه مسیر را دشوار می‌کند.
 

ایکنا- آیا با این حجم مشکلات، هیچ‌وقت به توقف کار فکر کرده‌اید؟

 
شخصاً نه. البته لحظاتی بوده که فشارها خیلی زیاد شده، اما کار برای اهل‌ بیت(ع) گاهی سخت و نفس‌گیر، اما شیرین است. وقتی می‌بینیم جوانان مجموعه شبانه‌روز کار می‌کنند، بدون چشم‌داشت، بدون امکانات، فقط برای اینکه کار عقب نیفتد، واقعاً دلمان نمی‌آید پروژه متوقف شود. ما در این مسیر خستگی جسمی داشته‌ایم، اما خستگی روحی نه. چون باور داریم کار باید ادامه پیدا کند.
 

ایکنا- یکی از ویژگی‌های پروژه شما، حضور بازدیدکنندگان بین‌المللی است. این بخش چطور شکل گرفت؟

 
ما ابتدا تصور نمی‌کردیم کار ما جذابیت بین‌المللی داشته باشد. اما به مرور، زائران خارجی که به ایران سفر می‌کردند یا از فعالیت‌های ما باخبر می‌شدند درخواست بازدید می‌دادند. از کشورهای عراق، نپال، پاکستان، هند، انگلستان، سوئد و حتی برخی کشورهای آفریقایی بازدید داشته‌ایم. آن‌ها وقتی روایت ما از عاشورا یا تاریخ اهل‌ بیت(ع) را می‌دیدند، می‌گفتند: ما همیشه این تاریخ را شنیده‌ایم، اما اولین‌بار است آن را لمس می‌کنیم. این بازخوردها فهم ما از ظرفیت کار را تغییر داد.
 

ایکنا- بخش مربوط به امام زمان(عج) حساس‌ترین بخش پروژه است. چرا تکمیل آن طول کشیده است؟

 
چون معتقدیم روایت مهدویت باید با نهایت احتیاط و مسئولیت صورت گیرد. بخش‌های مربوط به حضرت ولی‌ عصر(عج) نه فقط یک موضوع هنری، بلکه موضوعی معرفتی و اعتقادی است. نمی‌خواستیم کار شتاب‌زده یا سطحی باشد. برای همین این بخش را در فاز تکمیلی قرار داده‌ایم تا با کیفیتی شایسته ارائه شود.
 

ایکنا- یکی از انتقادها این است که مجموعه شما هنوز ساختار اداری و سازمانی مشخصی ندارد. شما این نقد را قبول دارید؟

 
این نقد کاملاً درست است. ما به معنای واقعی مردمی کار کرده‌ایم، نه تشکیلاتی. دفتر نداریم، کارگاه مستقل نداریم، سالن کنفرانس نداریم. همین فضای فعلی هم کارگاه است، هم اتاق جلسات، هم دفتر، هم محل برگزاری مراسم و حتی گاهی خوابگاه نیروها. این برای مجموعه‌ای با این حجم فعالیت، اصلاً استاندارد نیست، اما این همان چیزی است که داریم و با همین توان پیش رفته‌ایم.
 

ایکنا- در نگاه شما مهدیون مجموعه هنری، مرکز پژوهشی یا یک پروژه فرهنگی است؟

 
هیچ‌کدام به‌تنهایی نیست؛ ترکیبی از همه این‌هاست. اگر بخواهم دقیق بگویم، مهدیون یک «مدرسه روایت‌گری» است. مدرسه‌ای که در آن تاریخ، هنر، پژوهش، معنویت و تجربه زیسته کنار هم قرار می‌گیرند. هدف این نیست که مخاطب فقط اطلاعات بگیرد؛ بلکه قرار است تجربه کند، لمس کند، در فضا غوطه‌ور شود و با حقیقت رابطه شخصی برقرار کند به همین دلیل می‌گویم مهدیون یک پروژه صرفاً هنری نیست؛ یک الگوی آموزشی است.
 

ایکنا- اگر به گذشته برگردید، آیا کاری هست که بخواهید طور دیگری انجام دهید؟

 
شاید اگر تجربه امروز را داشتیم، ساختار اداری و مالی را از همان ابتدا جدی‌تر می‌گرفتیم. ما خیلی ایمانی و احساسی جلو رفتیم. این بد نیست، اما گاهی کار را فرسایشی می‌کند. با این حال، اگر دوباره برگردم، مسیری را که آمده‌ایم تغییر نمی‌دهم. فقط شاید با برنامه‌ریزی دقیق‌تر حرکت می‌کردیم.
 

ایکنا- چشم‌انداز 10‌ساله شما برای مهدیون چیست؟

 
چشم‌انداز ما تبدیل شدن به یک مرکز بین‌المللی روایت‌گری معارف اهل‌ بیت(ع) است. می‌خواهیم مهدیون تبدیل شود به الگویی که در شهرهای دیگر هم تکرار شود. رویای بزرگ‌تر ما این است که روزی بتوانیم نسخه‌های چندزبانه از این روایت‌ها تولید کنیم؛ برای مخاطب عرب، اردو، انگلیسی، فرانسوی و حتی آفریقایی. دنیا تشنه معرفت اهل‌ بیت(ع) است، فقط باید زبان روایت را درست انتخاب کرد.

 

ایکنا- اگر امروز با مسئولان تصمیم‌گیر حوزه فرهنگ روبه‌رو شوید، مهم‌ترین درخواست شما چیست؟

 
می‌گویم که این کارها را در حد چند تقدیرنامه یا یک خبر رسانه‌ای نبینید. این پروژه‌ها سرمایه ملی‌اند. نیازمند حمایت ساختاری، مالی و حقوقی‌اند. اگر این کار حمایت شود می‌تواند مثل موزه‌های دفاع مقدس، تبدیل شود به بخش جدایی‌ناپذیر آموزش فرهنگی نسل جوان.
 

ایکنا- در پایان، خطاب به جوانانی که شاید مثل شما رؤیایی در سر دارند چه می‌گویید؟

 
می‌گویم از کارهای کوچک و ساده شروع کنید. با چیزی که در دست دارید، نه چیزی که آرزو دارید و مهم‌تر از همه اگر کاری را برای خدا و اهل‌ بیت(ع) انجام دهید، مسیر خودش باز می‌شود؛ گاهی سخت، گاهی دیر، اما همیشه درست.
انتهای پیام