در دهههای اخیر، مسئله «هنر دینی» در ایران به یکی از مباحث محوری در حوزه فرهنگ و هنر تبدیل شده است؛ مفهومی که گاه در بستر سنتی و آیینی بررسی میشود و گاه در گستره هنرهای مدرن و رسانههای نوین معنا مییابد. این دو ساحت، هر چند در ظاهر در امتداد یکدیگر قرار میگیرند، اما در عمق، حامل زبانها، کارکردها و زیباییشناسی متفاوتی هستند و همین تفاوت موجب شده گفتوگو درباره وضعیت هنر دینی امروز، به پرسشی چندوجهی و پیچیده تبدیل شود. بسیاری از صاحبنظران بر این باورند که هنر دینی در ایران، هم از پشتوانه تاریخی غنی برخوردار است و هم با چالشهای مفهومی و ساختاری جدی مواجه شده که سرعت رشد آن را کند کرده است.
از سوی دیگر، ورود مدیومهای مدرن مانند سینما، تئاتر، رمان، تلویزیون و سایر رسانههای تصویری، افق تازهای را پیش روی بیان دینی قرار داده است؛ افقی که نهتنها فرصتهایی تازه ایجاد کرده، بلکه پرسشهای مهمی را نیز برانگیخته است: آیا این ابزارهای جدید قادرند معنای دینی را به شکلی اصیل منتقل کنند؟ آیا هنر دینی در این بستر به زبان امروز نزدیک شده یا همچنان درگیر قالبهای گذشته است؟ و آیا نسل جوان هنرمندان توانستهاند میان سنت و مدرنیته پلی قابل اعتماد بسازند؟ این پرسشها باعث شده تحلیل هنر دینی نیازمند نگاهی دقیقتر، تاریخیتر و عمیقتر باشد.
در کنار این مسائل، موضوع مهم دیگری نیز مطرح است: نسبت هنر دینی با زیستجهان انسان معاصر. در جهانی که دغدغهها، زبان و شیوههای ارتباطی تغییر کرده، هنر دینی چگونه باید عمل کند تا نه دچار گسست شود و نه در حصار تکرار و محافظهکاری باقی بماند؟ آیا میتوان از هنرهای آیینی مانند تعزیه، نقالی یا خوشنویسی انتظار دگرگونی بنیادین داشت، یا این هنرها به دلیل پیوند عاطفی و تاریخی با مخاطب نیازمند تداوم سنتاند؟ همچنین جایگاه هنرهایی مانند موسیقی، نقاشی قهوهخانهای و سینمای دینی در انتقال معنویت و مفاهیم اخلاقی، همچنان محل تأمل است.
همزمان، مسئله سیاستگذاری فرهنگی نیز نقش مهمی در این حوزه ایفا میکند. اینکه آیا نهادهای رسمی کشور توانستهاند نظام حمایتی مؤثری برای تقویت هنر دینی شکل دهند، یا همچنان بار اصلی بر دوش هنرمندان دغدغهمند و مستقل است، یکی از موضوعاتی است که تحلیل وضعیت کنونی هنر دینی را پیچیدهتر میکند. تجربه چند دهه اخیر نشان میدهد بخش قابل توجهی از تولیدات دینی نتیجه تلاش فردی هنرمندان بوده است و همین امر ضرورت بازنگری در سیاستگذاریهای فرهنگی را برجسته میکند.
در چنین فضایی و برای واکاوی دقیقتر این مسائل، ایکنا پیرامون این موضوع با ابراهیم بازرگانی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزش عالی هنر و اندیشه اسلامی گفتوگویی انجام داده که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا - هنگامیکه از هنر دینی سخن میگوییم، این مفهوم را در دو ساحت گذشته سنتی و فضای مدرن چگونه تفکیک میکنید و نسبت این دو حوزه با یکدیگر چگونه تعریف میشود؟
اگر بخواهیم وضعیت هنر دینی را بهصورت دقیق تحلیل کنیم، ناچاریم آن را در دو بستر متفاوت، یعنی فضای سنتی و فضای مدرن، تفکیک کنیم؛ زیرا هر یک حامل بار معنایی و فرم متفاوتی هستند. در فضای سنتی، هنر دینی ریشه در آنچه دارد که از دل دین برخاسته و مستقیماً با نهادهای دینی پیوند داشته است: معماری مسجد، معماری آرامگاهها، خوشنویسی، کتابت آیات، نگارگری، تذهیب و سایر هنرهایی که اساساً با کارکرد دینی یا مضمون دینی تعریف میشدند. در این حوزه، هنر دینی همچنان تداوم دارد و هنرمند امروز نیز همانگونه که هنرمند گذشته خود را خدمتگزار دین میدانست، این خدمت را استمرار میدهد؛ چه در جهان اسلام و چه در جهان مسیحیت، این روح خدمت و پیوند عمیق میان هنر و دین پایدار بوده است. به همین دلیل، افرادی که امروز مسجد میسازند، چه از الگوهای تاریخی تبعیت کنند و چه تلفیقی از گذشته و معاصر ارائه بدهند، همچنان در امتداد همان سنت قرار میگیرند.
در بخش دیگری از این بحث، هنر دینی معنایی متفاوت مییابد؛ یعنی هنر معاصری که میکوشد مضامین دینی را در مدیومهایی بهکار ببرد که اساساً منشأ دینی ندارند، مانند سینمای دینی و تئاتر دینی. این هنرها برخلاف هنرهای سنتی، نه از دل دین برآمدهاند و نه کارکرد مستقیم دینی دارند، بلکه ابزارهایی مدرن هستند که هنرمند تلاش میکند با نیت دینی، پیام دین را در قالب آنها عرضه کند. اینجا پرسشهای بنیادین مطرح میشود: آیا اساساً چنین چیزی ممکن است؟ آیا این مدیومها ظرفیت انتقال معنای دینی را دارند؟ و اگر دارند، جایگاه آنها امروز کجاست؟ در دهههای نخست انقلاب، پرداختن به مفاهیم دینی در مدیومهای مدرن بسیار پررنگ بود، اما هر چه به امروز نزدیکتر شدیم، دغدغههای اجتماعی هنرمندان پررنگتر و توجه به موضوعات دینی کمرنگتر شده است.
در مجموع، وضعیت امروز هنر دینی اگر در معنای نخست آن فهمیده شود، همچنان پویاست و تداوم تاریخی دارد؛ اما اگر در معنای دوم، یعنی انتقال پیام دینی با ابزارهای مدرن، مورد بررسی قرار گیرد، با چالشهایی جدی مواجه است. مهمترین چالش، کمسو شدن دغدغههای دینی، گمکردن زبان معاصر برای گفتوگو با مخاطب امروز و غلبه مسائل اجتماعی بر مسائل دینی است. بنابراین هنر دینی در حوزه سنتی هنوز زنده است، اما در حوزه مدرن نیازمند بازاندیشی، انرژی تازه و ورود نسلهای جدید است.
ایکنا - نسل جدید هنرمندان در حوزههای مختلف اعم از سینما، تئاتر، ادبیات و شعر آیینی تا چه اندازه توانستهاند زبان معاصر و نیازهای مخاطب امروز را دریابند و آن را در بیان دینی به کار بگیرند؟ آیا میتوان گفت هنر دینی در دهههای اخیر همچنان گرفتار قالبهای تکراری، ساختارهای سنتی و کلیشههای شناختهشده است و نتوانسته پیوند معناداری با زیستجهان مخاطب برقرار کند؟
اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، در شعر آیینی، داستاننویسی و برخی شاخههای ادبی، تلاشهایی برای بیان مفاهیم دینی دیده میشود و این حوزهها هنوز نفس میکشند؛ اما حقیقت این است که زبان جدیدی که بتواند مفاهیم دینی را با ساختار معاصر و ذهنیت امروز مخاطب پیوند دهد، بهصورت جدی شکل نگرفته است. بسیاری از هنرمندانی که در حوزه دین فعال بودهاند، متعلق به نسلهای پیشیناند؛ نسلهایی که متعلق به دهههای ۴۰ و ۵۰ هستند و طبیعتاً زبان و فرم مورد استفاده آنان نیز متعلق به همان دوره است. در نسل جدید، کمتر هنرمندان جدی و متعهدی دیده میشوند که دغدغه دینی را با زبان امروز پیوند بزنند و این خلأ موجب شده زبان انتقال مفاهیم دینی در هنر معاصر کمرنگ یا فرسوده شود.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که اگرچه زبان دینی را نمیتوان بهسادگی «گم شده» دانست، اما هر نسل مدیوم و فرم خود را اقتضا میکند. وقتی هنرمندانی که حامل این زبان بودهاند از میدان کناره میگیرند یا دغدغههاشان کمرنگ میشود، طبیعی است که زبان نیز به حاشیه رانده میشود. امروز بسیاری از آثار دینی، چه در سینما و چه در رمان و تئاتر، نهتنها در حاشیه شهرها، بلکه در حاشیه فضای فرهنگی کشور قرار گرفتهاند و کمتر دیده میشوند. از طرفی، دغدغههای اجتماعی، فلسفی و عمومی جایگزین توجه به مفاهیم دینی شدهاند؛ بهگونهای که اگر اثر برجستهای خلق شود، معمولاً نه درباره دین، بلکه درباره مسائل عامتر انسانی است.
بنابراین زبان معاصر برای بیان مفاهیم دینی هنوز بهطور واقعی تولد پیدا نکرده است. نه اینکه امکان تولد آن وجود نداشته باشد، بلکه به این دلیل که هنر دینی در معنای مدرن آن، متولی و متکفل کافی ندارد. اگر نیروی تازهای از دل جامعه هنری ظهور نکند تا این بار را بر دوش بکشد، این زبان همچنان در وضعیت تعلیق باقی خواهد ماند و هنر دینی بیش از پیش در حاشیه حرکت خواهد کرد.
ایکنا - در ادامه بحث، این پرسش مطرح میشود که آیا ضرورت دارد هنر دینی از شکل صرفاً مناسکی، سنتی و آیینی خود فراتر رود و به حوزههای اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و سبک زندگی مردم ورود جدیتری داشته باشد؟
نخست باید روشن کرد که وقتی از هنر دینی سخن میگوییم، اگر مراد همان معنای سنتی باشد، این حوزهها دقیقاً وظیفه مشخص و تعریفشدهای دارند و تغییر دادن آنها نیازمند دقت بسیار است. مخاطب تعزیه، مخاطبی متدین و متشرع است که برای بازخوانی حادثه عاشورا به این هنر رجوع میکند، نه برای تجربه یک فرم تازه. در چنین فضایی، هر تغییری باید بسیار محتاطانه باشد؛ زیرا این هنرها در حافظه جمعی مردم به همان شکل تثبیت شدهاند. مخاطب به دنبال آن است که از طریق کمترین وسیله و سادهترین عناصر، بار دیگر با واقعه عاشورا یا مفهوم دینی موردنظر پیوند برقرار کند. بنابراین برخی فرمها مانند تعزیه بهسختی قابل تغییرند و هر تلاش شتابزده برای نوآوری میتواند حسی از بیگانگی ایجاد کند.
وضعیت امروز هنر دینی اگر در معنای نخست آن فهمیده شود، همچنان پویاست و تداوم تاریخی دارد؛ اما اگر در معنای دوم، یعنی انتقال پیام دینی با ابزارهای مدرن، مورد بررسی قرار گیرد، با چالشهایی جدی مواجه است
در هنرهایی چون خوشنویسی، معماری مسجد یا تذهیب، هنرمند وظیفه مشخصی دارد: بازتاب دادن آیات، خلق کتیبهها، ساخت بناهایی با هویت دینی و حفظ پیوند ذهنی مخاطب با فضای معنوی. در این حوزهها، نوآوری باید بر پایه سنت باشد، نه در گسست از آن. نمونههایی که امروز در برخی رشتهها خصوصاً فرش، نقاشی فرش یا ترکیبگریهای ناهماهنگ دیده میشود، دقیقاً همان التقاط است؛ یعنی اتصال دو مدیوم ناسازگار. هنر فرش تاریخی طولانی دارد و نگارگری، تذهیب و هندسه اسلامی در تار و پود آن تنیده شده است. هنگامیکه در این مدیوم تصویرسازی ناتورالیستی یا تکنیکهای بیارتباط وارد میشود، هرچند ممکن است در نگاه نخست جذاب بهنظر برسد، اما به دلیل عدم تناسب با ماهیت تاریخی مدیوم، موجب گسست میشود.
اما در کنار اینها، مفاهیم اخلاقی و اجتماعی میتوانند در مدیومهای جدید مانند سینما، تئاتر، رمان و سایر هنرها ظهور یابند. این مفاهیم محدودیتی ندارند و میتوانند در قالبهای مختلف جلوهگر شوند. بنابراین هنر دینی در معنای اخص باید مسیر سنتی خود را ادامه دهد و در معنای اعم، یعنی هنر اخلاقی و اجتماعی الهامگرفته از دین، میتواند در قالبهای متنوع مدرن فعالیت کند.
ایکنا - در بحث حمایتها، این پرسش مطرح است که آیا نهادهای فرهنگی، هنری و سیاستگذار مانند وزارت فرهنگ، مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی نظام حمایتی روشنی برای توسعه هنر دینی دارند یا همچنان این حوزه وابسته به تلاشهای فردی و محدود هنرمندان دغدغهمند است؟
نهادهای فرهنگی کشور بهصورت رسمی برای هنر دینی بودجههایی تعریف کردهاند؛ چه در قالب حمایتهای مادی و چه حمایتهای معنوی. اما آنچه در عمل دیده میشود این است که بخش مهمی از آثار دینی که امروز خلق میشود، محصول تلاشهای فردی و نیتهای درونی هنرمندان است، نه نتیجه حمایتهای سازمانی. هنرمندانی وجود دارند که بدون دریافت کوچکترین پشتیبانی، آثاری بدیع و ارزشمند خلق میکنند و انگیزه آنها چیزی جز نیت دینی و باور شخصی نیست. این واقعیت نشان میدهد که سیاستگذاری رسمی هنوز نتوانسته ساختاری پایدار برای حمایت مستمر فراهم کند.
نهادهای فرهنگی کشور بهصورت رسمی برای هنر دینی بودجههایی تعریف کردهاند؛ چه در قالب حمایتهای مادی و چه حمایتهای معنوی
البته نمیتوان بهطور مطلق گفت هیچ حمایتی وجود ندارد؛ زیرا برخی برنامهها و بودجهها اختصاص داده شده است. اما مسئله اصلی این است که میزان تأثیر آنها بر خروجی هنر دینی روشن نیست. برای فهم این موضوع، باید به آمار دقیق رجوع کرد: چند درصد هنرمندان دینی از حمایت برخوردار شدهاند؟ تجربه میدانی نشان میدهد بخش عمدهای از هنر دینی در ایران همچنان بر دوش افراد مستقل است؛ چه در حوزه خوشنویسی، چه در معماری، چه در هنرهای آیینی و چه در تولیدات مدرنتر. این نکته پرسش مهمی را پیش میکشد: آیا سیاستگذاری رسمی باید فعالتر و هدفمندتر شود، یا هنر دینی اساساً با انگیزههای فردی بهتر رشد میکند؟ پاسخ قطعی نیازمند بررسی گستردهتری است، اما آنچه اکنون آشکار است، نقش پررنگ کوششهای فردی در تداوم هنر دینی است.
ایکنا - در میان شاخههای مختلف هنرهای دینی و مذهبی از تعزیه، نقالی، سینمای دینی، تئاتر مذهبی، موسیقی دینی، نقاشی قهوهخانهای، خوشنویسی و… کدام یک به نظر شما بیشترین توانایی را در انتقال معنویت، امید، اخلاق و مفاهیم عمیق دینی به مخاطب عام داشتهاند؟
اگر به تاریخ هنر دینی ایران از دوره صفویه به بعد با نگاه کلان بنگریم، به نظر میرسد موسیقی بیشترین تأثیر فرهنگی را در جهان تشیع و فضای ایرانی داشته است. بسیاری تصور میکنند موسیقی دینی صرفاً به معنای موسیقی دستگاهی یا آوازهای خاص مذهبی است، در حالیکه موسیقی در طول تاریخ با شعر، احساس دینی، مناسک مذهبی و فضاهای جمعی پیوندی عمیق داشته است. نمونههای برجستهای وجود دارد که این تأثیر را آشکار میکند: مانند «نینوا» اثر استاد حسین علیزاده یا موسیقی ماندگار سریال امام علی به آهنگسازی استاد فخرالدینی. این آثار نه تنها زیباشناسی بالایی دارند، بلکه پیوند عاطفی و معنوی قدرتمندی با مخاطب برقرار کردهاند.
نقش سایر هنرها نیز قابل انکار نیست. در دوره قاجار، تعزیه به اوج رسید و تأثیر اجتماعی گستردهای گذاشت. نقاشی قهوهخانهای نیز روایتهای عاشورایی و حماسی را به زبان تصویر برای طبقات مختلف جامعه قابل لمس کرد. این هنرها توانستند تاریخ، اسطوره، ایمان و عاطفه دینی را در قالبهایی ساده اما عمیق به مردم منتقل کنند و نقش مهمی در تثبیت خاطره جمعی ایفا کنند. در دوره معاصر، هرچند سینمای دینی آثار ارزشمندی ارائه داده، اما شاید بتوان گفت هنوز به یک زبان پایدار و مؤثر نرسیده است. در مقابل، موسیقی به دلیل پیوند مستقیم با احساس و تجربه درونی مخاطب، توانسته تأثیری وسیعتر و ماندگارتر ایجاد کند. بنابراین اگر بخواهیم یک شاخه را بهعنوان اثرگذارترین هنر دینی پس از صفویه نام ببریم، موسیقی در صدر قرار میگیرد، هرچند سایر هنرها نیز در جای خود نقشهای مهمی داشتهاند.
انتهای پیام