صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۲۱۵۱۰
تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۴۰۴ - ۱۵:۵۶
یادداشت

شانزده آذر تنها یک تاریخ در تقویم نیست؛ بازخوانی هویت دانشگاه و یادآوری رسالتی است که دانشجو را از یک مخاطب کلاس به کنشگری اثرگذار در میدان عدالت‌خواهی و سازندگی بدل می‌کند. این روز، مرز میان نسلی را برجسته می‌سازد که دانش را خاکریز مسئولیت می‌بیند با کسانی که تنها نام دانشجو را یدک می‌کشند. شانزده آذر فرصتی است برای بازاندیشی در اینکه دانشگاه، نه کارخانه مدرک، بلکه زیست‌جهانی برای پرورش اراده‌های بزرگ و معماران آینده است.

شانزده آذر، تنها یک مناسبت تقویمی نیست؛ نشانه‌ای است از هویتی که دانشگاه را از یک نهاد آموزشی ساده، به کانون شکل‌گیری روح‌های بزرگ و اراده‌های تحول‌خواه بدل می‌کند. هر سال با فرا رسیدن این روز، نه صرفاً از «دانشجو» به‌عنوان یک عنوان اداری یاد می‌کنیم، بلکه از جوهری سخن می‌گوییم که دانشگاه را به موتور محرک عدالت، تفکر و سازندگی در جامعه تبدیل می‌کند. آنچه در این روز گرامی داشته می‌شود، انتخاب آگاهانه نسلی است که آسودگی را فدای مسئولیت، و منفعت شخصی را قربانی حقیقت‌جویی می‌کند. شانزده آذر یادآور این حقیقت است که دانشجو بودن، بیش از آن‌که یک موقعیت علمی باشد، یک زیست‌جهان فکری و رسالتی اجتماعی است؛ رسالتی که از دل دانشگاه آغاز می‌شود و تا عمق جامعه امتداد می‌یابد.
 
به همین مناسبت محمد کرمی‌نیا دانش آموخته فلسفه، یادداشتی در اختیار ایکنا قرار داده است، متن یادداشت به شرح زیر است:
 
 شانزده آذر دیگر یک تاریخ شمسی نیست؛ یک تمثیل فلسفی از سه‌نقطه‌ای است که مسیر آینده را از ایستایی جدا می‌کند. در هیاهوی تقویم، ما صرفاً روزی را برای «دانشجو» جشن نمی‌گیریم، بلکه مکانیزم شدن یک موجودیت فکری را گرامی می‌داریم که قرار است ماده خام جامعه را به محصول نهایی تمدن تبدیل کند. دانشجو بودن، امروز، نه یک رتبه علمی، که یک «وضعیت وجودی» (Existential Condition) است. وضعیتی که در آن فرد، بر سر دو راهیِ آسایش فردی و رنج جمعی، دومی را انتخاب می‌کند. این انتخاب، جوهر اصلی دانشجویی است که فراتر از چارچوب نمرات و انتخاب واحدها، خود را یک واسطه فعال میان «نظریه خشک» و «واقعیت مرطوب جامعه» می‌بیند. زرنگی واقعی نه در شکار واحد، بلکه در صید راه‌حل برای دردهای کهنه مردم نهفته است؛ دردهایی که کتاب‌های درسی تنها آن‌ها را تشریح می‌کنند، اما روح دانشجو متعهد به تدوین درمان آن‌هاست.
 
مدرنیته دانشگاهی امروز، نه از طریق ساختمان‌های بلند، بلکه با خلق نسلی تعریف می‌شود که قلمرو خدمت را با قلمرو منفعت خلط نمی‌کند. دانشجو اگر صرفاً یک «گروه درس‌خوانده تی‌تیش مامانی» باشد، تنها یک کارمند بالقوه است که غر زدن را خوب بلد است؛ اما اگر عضو خیلی به درد بخور جامعه باشد، یک معمار اجتماعی است. این تمایز، مرز میان نسلی است که وطن را در خدمت خود می‌خواهد (یعنی هرجا مطابق میلش نشد، می‌رود) و نسلی که خود را در خدمت وطن می‌بیند (یعنی می‌ماند و پس می‌گیرد). فلسفه «ماندن و پس گرفتن»، یک رادیکالیسم سازنده است؛ نوعی سرکشی عاقلانه که به جای گسست، به وصل شدن و ترمیم می‌اندیشد. این همان شجاعتی است که در پیگیری عدالت‌طلبانه برای مستضعفین متجلی می‌شود، نه در اعتصاب‌های سست‌بنیان برای تعطیلی کلاس. این شجاعت، یک «بلوغ مدنی» است که می‌داند بزرگترین میدان مبارزه، صرفاً اعتراض نیست، بلکه ساختن و اصلاح از درون است.
 
صحن دانشگاه، آینه‌ای از جامعه در مقیاس کوچک است. هنگامی که برخی، حرمت این فضا را با شعارهای مستهجن، ابزارهای خشونت‌آمیز(از چاقوی ضامن‌دار تا پنجه بوکس) و انگشت‌های اشاره‌ای که تنها معنای بی‌احترامی دارند، خدشه‌دار می‌کنند، در واقع نه علیه سیستم، که علیه آینده خود قیام کرده‌اند. این افراد، نه «دانشجو»، بلکه «دانشجونما» هستند؛ کسانی که حیثیت صدساله‌ دانشجو در ایران را، که با خون شهدای آذر و عرق جبین عدالت‌طلبان بنا شده، به ارزان‌ترین شکل ممکن به حراج می‌گذارند. در مقابل این نیهیلیسم مخرب، قامت دختران شجاعی که در اوج ناامنی فکری و عملی، با همان پوشش همیشگی و اصیل خود، پرچم پایداری دانشگاه را بالا نگه داشتند، نمادی از آتش‌بس نکردن با اصول است. این مقاومت، نه یک نمایش، بلکه یک کنش هستی‌شناختی است که اثبات می‌کند، ریشه تفکر عمیق‌تر از سطح پوست است.
 
۱۶ آذر، تجلیل از دانشجویانی است که دانش خود را خاکریز می‌بینند نه تاج افتخار. آنهایی که تریلی افتخارات دانشگاه‌های معتبرشان را رها می‌کنند و به وقت نیاز، بیل و کلنگ برمی‌دارند تا برای مستضعفین خانه و مدرسه بسازند، در حال ارائه یک تفسیر جدید از تخصص هستند. در این تفسیر، مدرک، حکم یک «سرمایه انسانی منجمد» را ندارد، بلکه یک «ابزار گرم و عملیاتی» است که باید مستقیماً در میدان عمل، درد را کاهش دهد. این دانشجوی درس‌خوان و عمل‌گرا، همان عزیز دغدغه‌مند، آتشین، بی‌ترمز و کله‌خراب است که جامعه بیش از هر زمان دیگری به انرژی نو و غیرمتعارف او نیاز دارد. این سرپیچی هوشمندانه از مسیرهای کلیشه‌ای، نقطه‌ی کانونی تفکر مدرن است؛ دانشجویی که می‌داند مبارکی‌اش، نه در اخذ مدرک، بلکه در خدمت بدون توقع و ایجاد گسست از خودخواهی نسل قبل تعریف می‌شود. این دانشجو، یک جهش تکاملی در تعریف «نخبه» است. روز دانشجو، تولد دوباره این جوهر اصیل است.
انتهای پیام