صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۲۱۶۰۷
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۷
فرزانه فخریان:

یک پژوهشگر و فعال فرهنگی گفت: زنان صاحب و فرمانده فرهنگ جامعه هستند و پرورش، خصوصیتی است که زنان ذاتاً در آن سرآمد و عمیق هستند و تمام ملزوماتش، از جمله نگاه همه‌جانبه در عین ادراک تفاوت‌ها و خلق زیبایی و لطافت همراه با دوام و قوام را در اختیار دارند.

در میانه پیچیدگی‌های جهان معاصر و تحولات پرشتاب اجتماعی، هویت زن ایرانی به عنوان محوری تأثیرگذار در فرآیند تعالی فرهنگی جامعه می‌درخشد.

در آستانه سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و در سومین روز از هفته بزرگداشت مقام زن، که با عنوان «ایران بانو؛ بانوی فرهنگ و هنر، هویت و تعالی» نامگذاری شده، جایگاه، تصویر و نقش واقعی زن ایرانی در گفتمان رسمی و میدان عمل اجتماعی بیش از پیش مورد تأمل قرار می‌گیرد. این پرسشی محوری است که ایکنا در گفت‌وگویی تخصصی با فرزانه فخریان، پژوهشگر و کارشناس فرهنگی، به واکاوی آن نشسته است.

مصاحبه حاضر به شکاف میان تصویر آرمانی «زن ایرانی» و واقعیت زیسته او می‌پردازد و از مسائلی چون سیاست‌گذاری فرهنگی، الگوهای هویتی، نقش زن به‌عنوان فاعل خلاق در عرصه فرهنگ و هنر و ضرورت خروج از نگاه تک‌بعدی سخن می‌گوید.

ایکنا ـ به نظر شما، چه تفاوتی میان تصویر نمادین «زن ایرانی» در گفتمان رسمی با تصویر او در تجربه زیسته زنان وجود دارد و این تفاوت چه پیامد‌هایی برای سیاست‌گذاری فرهنگی دارد؟

فاصله بین آنچه تلاش می‌شود روی کاغذ و در گفتمان کلان رسمی به عنوان زن ایرانی نشان داده شود، با آنچه امروز در سطح جامعه زندگی زنان را در دوره‌های مخلتف زندگی‌شان شکل می‌دهد، همچنان غیرقابل‌انکار است. جز شخص مقام معظم رهبری که بار‌ها در بیانات و فرمایشاتشان عموم ویژگی‌ها و حدود فکری و رفتاری زن ایرانی را چه از سوی خود او، چه در مواجهه با او توصیف و توصیه کرده‌اند و با محوریتش در دستور‌ها و تصمیم‌ها نیز آن را به نحو اکیدی گوشزد کرده‌ا‌ند، در باقی فضا‌های رسمی و غیررسمی هنوز زن ایرانی به اوج مطلوبی که برایش در کلام ترسیم شده است، نتوانسته برسد.

دقت کنید که درباره نمونه‌ها حرف نمی‌زنیم و نمی‌شود به آنها بسنده کرد، بلکه وقتی می‌توانیم از بروز همه‌جانبه تصویر مطلوب زن ایرانی صحبت کنیم که عموم زنان، آن شخصیت را از آن خودشان بدانند و خودشان را تبلوری از آن نمونه‌اعلی تصور کنند. پس با این فاصله بین تصویر و واقعیت مواجه هستیم، اما در بسیاری مواضع این فاصله نادیده گرفته می‌شود، پس طبیعتاً سیاست‌های کلان فرهنگی جای پای محکمی در واقعیت روزمره پیدا نمی‌کنند.

ایکنا ـ اگر بخواهیم «زنِ فعال در عرصه فرهنگ و هنر» را به‌عنوان یک الگوی هویتی معرفی کنیم، شاخص‌های این الگو از نظر شما چیست؟

زنان صاحب و فرمانده فرهنگ جامعه هستند. پرورش، خصوصیتی است که زنان ذاتاً در آن سرآمد و عمیق هستند و تمام ملزوماتش را در اختیار دارند. ملزوماتش چیست؛ نگاه همه‌جانبه در عین ادراک تفاوت‌ها، توجه به جزئیات و فهم کارکرد هر ذره، خلق زیبایی و لطافت همراه با دوام و قوام و استفاده تمام‌وکمال و بهینه از امکانات و توانایی‌ها است. اینها باعث می‌شود سپردن اصل فعالیت در حوزه فرهنگ و هنر به زنان را جدی‌تر بگیریم که مسیر‌های هویتی اصل جامعه را هم می‌سازد.

ایکنا ـ به نظر شما سیاست‌های فرهنگی کشور در حوزه هنر تا چه حد توانسته‌اند زنان هنرمند را از نقش «ابژه زیبایی» به «فاعل خلاقیت و اندیشه» ارتقا دهند؟

شاید بهتر باشد من به جای زنان هنرمند از زنان اهل هنر بگویم که جامع‌تر است، یعنی هم زنی که از هنری بهره برده و آن را عرضه کرده در این دایره می‌گنجد، هم زنی که فهم هنر دارد و مسئولیتی در قبال آن برای خودش قائل است یا بر عهده‌اش گذاشته شده است. بنابراین در عرصه‌های تصویری مانند سینما هرچه این دهه‌ها را جلوتر آمده‌ایم، همچنان مسئله پرداخت به زن، به ابراز و ابزار زیبایی همچنان تقلیل یافته و به آن خواست و خاستگاه غیرایرانی‌اش نزدیک‌تر شده است، اما در عرصه‌های غیرتصویری زنان به عنوان یک قوه عاقله که هم تصمیم‌گیر است و هم دست به کار دارد، جایگاه‌های بیشتری را البته در مواضع غیررسمی به دست آورده‌اند، مثلاً تعداد زنانی که راهبر حوزه تجسمی در گالری‌های کشور هستند، اصلاً قابل‌مقایسه با زنانی نیست که به سطح مسئولیت‌های مرتبط با این حوزه در دولت و حاکمیت ورود کرده باشند، یا مثلاً زنان در سینما به مشاغل حرفه‌ای و تخصصی بیشتری جز بازیگری راه یافته‌اند، اما سراغ ندارم زنانی وارد مدیریت کلان در عرصه سینما شده باشند.  

ایکنا ـ آیا در سیاست‌گذاری فرهنگی، تصویری تک‌بعدی از مادر ارائه می‌شود یا می‌توان نشانه‌هایی از پذیرش هویت‌های متکثر زنانه (زن هنرمند، زن مدیر، زن پژوهشگر و …) را دید؟

ابتدا این سؤال به میان می‌آید که آیا همان‌قدر که به نقش‌های موازی زنان می‌پردازیم، درباره مردان نیز همین مسیر را می‌رویم؟ پاسخ به طور قطع منفی است. همین تفاوت در صورت‌بندی مسائل مربوط به جامعه، زنان را به گونه‌ای اقلیت نشان می‌دهد که بازهم به نفعشان نیست. به نفع مردان هم نیست که مسئولیت‌ها و نقش‌های موازی‌شان نادیده گرفته می‌شود. اما درباره تصویر تک‌بعدی باید باز هم تأکید کنم که سیاستگذاری فرهنگی یک عرصه حرف دارد یک عرصه عمل. گفتم، حرف‌ها از عمل‌ها دورند. من این ابعاد را شکل‌دهنده هویت متکثر نمی‌خوانم؛ بلکه هویت‌های موازی و درهم‌تنیده می‌خوانم که می‌شود گفت؛ فقط نشانه‌های اندکی از پذیرش آن و تلاش و تدبیر برای فهم و پذیرش آن در فضای سیاستگذاری دیده می‌شود. این را هم بگویم که بدنه فرهنگ جامعه وقتی پاسخ طبق نیازش از سیاستگذاری نگیرد، راهکار‌های خودش را برای نشان‌دادن آن هویت درهم‌تنیده ایجاد می‌کند.  

ایکنا ـ چگونه می‌توان از ظرفیت اسطوره‌ها، شخصیت‌های مذهبی و چهره‌های فرهنگی تاریخی برای ساختن الگو‌های الهام‌بخش زنانه استفاده کرد بدون آنکه به اسطوره‌سازی غیرواقع‌بینانه دچار شویم؟

ما اگر سراغ اصل شخصیت‌های مذهبی و تاریخی‌مان برویم، پاسخ‌های روشنی درباره سبک زندگی اثربخش و فعال به‌خصوص برای زنان می‌گیریم. مثلاً به حیات بابرکت حضرت خدیجه(س) بنگرید: از اعتبار و آبرو و نسب و ذکاوت و درایت به حد اعلی بهره می‌بردند و در امور اجتماعی و اقتصادی از هر چه شایسته بود استفاده می‌کردند، روابط سازمانی و مدیریتی و انسانی مؤثر و دقیقی داشتند، نسبت به ریشه‌ها و دریچه‌های معنویت تمام‌وکمال زمانه خودشان حتی پیش از بعثت آگاهانه عمل می‌کردند و برای اسلام‌آوردن آماده بودند، همسر، همراه، هم‌فکر و هم‌عمل بی‌نظیری برای رسول اکرم(ص) بودند که با تصویر و نام یک شخصیت قوی و مستقل جایگاه ویژه انسانیت یک زن مسلمان را تجسم بخشیدند، در مقام مادری کامل‌ترین موقعیت را به دست آوردند و همه اینها چنان است که در عین کرامت و ارزش والای ایشان، در زمره چهارده معصوم نیستند. پس یک الگوی کامل از جهد انسانی یک بنده مؤنث از ایشان در اختیار ماست.

ایکنا ـ اگر قرار باشد بسته‌ای از سیاست‌ها و برنامه‌های عملی با عنوان «ایران بانو؛ بانوی فرهنگ و هنر» طراحی شود، سه اولویت اصلی شما در حوزه آموزش، حمایت حقوقی، یا زیرساخت‌های فرهنگی چیست؟

تنها اولویت این است که زنان در گلوگاه‌های اصلی فرهنگ و هنر به تصمیم‌گیران اصلی بدل شوند. ملزومات کلان یا خرد دیگری باید ذیل این نیاز اساسی قرار گیرد و معطوف به تحقق آن شود. هر بار که از موفقیت‌های زنان در عرصه‌های غیرفرهنگی می‌شنوم، خوشحال می‌شوم که یک راه دیگر برای به‌ثمر رسیدن تلاش به‌حق انسانی که یک زن هم هست، باز شده و به نتیجه رسیده است، اما این راضی‌کننده و کافی نیست تا وقتی که دست زنان در عرصه‌های اصلی رشد جامعه یعنی در سطح حکمرانی فرهنگی‌ ـ‌ هنری باز نشود.

ایکنا ـ نسل جدید دختران و مادران ایرانی چه مطالبات تازه‌ای در حوزه فرهنگ و هنر دارند که باید در شعار‌ها و مناسبت‌های رسمی بازتاب پیدا کند؟

حتماً این نسل با زبان رساتری که برای بیان از طریق شبکه‌های اجتماعی دارد، نیاز به رفع موانع فکری و پرورشی موجود در جامعه برای فعالیت اثربخش‌تر را فریاد می‌زنند. مسئله همچنان این است که «کسی حمایت نمی‌خواهد، موانع را بردارد؟». حتی در بعضی امور، زنان نیاز دارند که ابتدا به عنوان یک زن دیده نشوند، بلکه ابتدا توانایی‌هایشان به عنوان یک انسان پذیرفته شود، بعد به آنچه مزیتشان هم تلقی می‌شود، در عرصه فرهنگ و هنر فرصت تبلور، داده شود.

ایکنا ـ در افق ۱۰ سال آینده، چه سناریو‌هایی برای تحول هویت زن ایرانی در عرصه فرهنگ و هنر متصور هستید و چه عواملی بیشترین نقش را در شکل‌دهی به این آینده ایفا خواهند کرد؟

یک سمت خوش‌بینانه ذهنم می‌گوید، جامعه و زنان به ارزش‌های انسانی و زنانه‌شان آگاه‌تر خواهند شد و بیشتر آنها را به کار می‌گیرند و با فعالیت مؤثرتر در عرصه ملی و بین‌المللی فرهنگ‌وهنر بازو‌های اصلی و رسمی این فضا را تحت هدایت خود خواهند گرفت. سمت بدبین ذهنم هم به‌تجربه می‌گوید؛ همیشه عده‌ای هستند که به تنور عدم توازن می‌دمند تا جامعه با یک دست‌وپا در عرصه فرهنگ‌ و هنر افتان‌ و خیزان حرکت کند و معلوم نباشد چه زمانی حتی به اهداف نقطه‌به‌نقطه‌اش می‌رسد، چه برسد به اهداف تمدنی‌اش. برای ترسیم افق یک دهه آینده باید از تجربه پنج دهه گذشته درس بگیریم و چشم‌هایمان را باز کنیم؛ راندن زنان به سطوح میانی و ابتدایی و آمار ساختن از حضورشان در این عرصه تا امروز ثمر مطلوبی برای کشور نداشته است. دهه آینده باید با اصلاح نگرش‌های خرد و کلان در عمل و ایجاد موقعیت‌های رشد واقعی برای زنان، محمل حضور زنان متخصص و ثابت‌قدم در عرصه فرهنگ باشد.

انتهای پیام