وی با بیان اینکه انسان در دورههای مختلف تاریخی سه وضعیت متفاوت را تجربه کرده است، گفت: در دوران سنت، انسان همچون یک زیستِ شتری، پرسشی از خود و جهان نداشت و حتی روابط اجتماعی او نیز پرسشمحور نبود؛ کارگر و کشاورز بودن، بدون پرسش از چرایی، بخشی از سبک زندگی انسان سنتی بود.
محسنی ادامه داد: در چنین وضعیتی، شور زندگی در سنت جریان داشت و ارزشها بدون سؤال پذیرفته میشد. احترام به بزرگتر و قواعد زندگی سنتی، بدون نقد و پرسش، نهادینه بود. این دوران، انسان را به نقطهای میرسانَد که از آن به عنوان نقطه صفر یاد میکنیم؛ جایی شبیه دوران کودکی که صفحهای سفید است و هنوز چیزی در آن نوشته نشده است.
به گفته وی، وقتی انسان از این نقطه سفید عبور میکند و وضعیتهای پیشین کنار میرود، پرسش مهم این است که حالا چه باید کرد؟ این مرحله، نیازمند شجاعت است؛ شجاعتی برای بازنویسی زندگی با عقل خودبنیاد.
این استاد دانشگاه با اشاره به تحولات فکری در غرب توضیح داد: در غرب، این بازنویسی و مواجهه با معنای زندگی از مسیر عقلانیت خودبنیاد طی شده است. اما تصور اینکه همان مسیر باید دقیقاً در سنت ایرانی و دینی تکرار شود، دقیق نیست.
وی با تأکید بر اینکه سنت دینی ما نیز از ابتدا بر عقل و عقلانیت تکیه داشته است، گفت: در دعاها، بهویژه در صحیفه سجادیه، عقلانیت زیربنای بیانها و خواستههاست. زمانی که قوای ادراکی انسان در حال رشد است، دعا به او کمک میکند از سطح اساطیری و غریزی عبور کند.
محسنی با جمعبندی سخنان خود گفت: عقل و عقلانیت در سنت دینی ما از آغاز مورد توجه بوده و چیزی وارداتی یا متأخر نیست. امیدوارم این مباحث بتواند به تعمیق نگاهها در حوزه معنای زندگی کمک کند.
انتهای پیام