صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۲۲۴۵۴
تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۴۰۴ - ۰۶:۱۹

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: مهم‌ترین تفاوت قرآن با تحلیل‌های اقتصادی متعارف این است که قرآن نابرابری را فقط یک پدیده اقتصادی نمی‌بیند. در نگاه قرآن، نابرابری پیش از آنکه یک مسئله توزیعی باشد، یک مسئله معنایی، اخلاقی و نهادی است، یعنی ریشه آن در برداشت انسان از مالکیت، نگرش او نسبت به دیگری و نوع سازوکارهای اجتماعی و فرهنگی‌ای است که روابط را سامان می‌دهد.

بحث درباره نابرابری‌های اجتماعی در جهان امروز دیگر فقط دغدغه‌ای اقتصادی نیست، بلکه به مسئله‌ای چند لایه در عرصه فرهنگ، سیاست و اخلاق تبدیل‌ شده است. بسیاری از جوامع حتی با وجود رشد اقتصادی، همچنان با شکاف‌های عمیق طبقاتی، فرسایش اعتماد عمومی و ضعف همبستگی اجتماعی روبه‌رو هستند، وضعیتی که نشان می‌دهد نگاه‌های صرفاً اقتصادی برای فهم ریشه‌های نابرابری کافی نیست. در این میان، قرآن به‌عنوان منظومه فکری و جهان‌بینی مسلمانان، چشم‌اندازی متفاوت و چندبعدی پیش روی ما می‌گذارد.
 
قرآن، نابرابری را تنها پیامد تفاوت درآمد و ثروت نمی‌بیند، بلکه آن را محصول سبک‌های زندگی، روابط قدرت، ساخت‌های ناسالم اقتصادی و حتی برداشت انسان از جایگاه خود در جهان می‌داند. طرح دوباره این موضوع در ایران امروز نیز اهمیت مضاعفی دارد، زیرا جامعه ما همزمان با تجربه فشارهای اقتصادی، با پرسش‌هایی جدی درباره عدالت، شفافیت، اعتماد عمومی و مسئولیت متقابل روبه‌روست. ازاین‌رو بازخوانی نگاه قرآن به نابرابری نه‌فقط برای روشن شدن ریشه‌ها، بلکه برای یافتن الگوهای عملی جهت سیاست‌گذاری، اصلاح نهادی و ارتقای فرهنگ اقتصادی جامعه ضرورت دارد. در همین خصوص خبرنگار ایکنای خراسان رضوی به‌منظور بررسی نابرابری‌های اجتماعی از منظر قرآن، گفت‌وگویی با سیدمحسن میرسندسی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی انجام داده است که در ادامه می‌خوانیم؛

 

ایکنا _ از نگاه قرآن، ریشه‌های نابرابری در جامعه چیست و این نگاه چه تفاوتی با تحلیل‌های اقتصادی رایج دارد؟

 
مهم‌ترین تفاوت قرآن با تحلیل‌های اقتصادی متعارف این است که قرآن نابرابری را فقط یک پدیده اقتصادی نمی‌بیند. در نگاه قرآن، نابرابری پیش از آنکه یک مسئله توزیعی باشد، یک مسئله معنایی، اخلاقی و نهادی است، یعنی ریشه آن در برداشت انسان از مالکیت، نگرش او نسبت به دیگری و نوع سازوکارهای اجتماعی و فرهنگی‌ای است که روابط را سامان می‌دهد. به‌عنوان نمونه، قرآن از همان آغاز بر این موضوع تأکید می‌کند که مالک حقیقی خداوند و انسان تنها امانت‌دار است. این نگاه، در عمل مدل متفاوتی از رفتار اقتصادی ایجاد می‌کند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ ۖ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ از آنِ خداست آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است و اگر آنچه را در دل دارید آشکار یا پنهان کنید خداوند شما را بدان بازخواست می‌کند.» این آیه یک نکته مهم دارد: وقتی انسان مالک مطلق نیست، تمرکز ثروت نه نشانه توانایی شخصی که نشانه اختلال در ساخت اجتماعی و اخلاقی است.
 
در مقابل، نظریه‌های اقتصادی متعارف معمولاً نابرابری را پیامد طبیعی تفاوت در استعداد، تلاش یا بهره‌وری می‌دانند و فقط در مرحله اصلاح، به ابزارهای بازتوزیعی متوسل می‌شوند، اما قرآن از ابتدا به بنیان‌های نابرابری می‌پردازد. برای مثال، قرآن انباشته شدن ثروت را یک خطر اخلاقی و اجتماعی می‌داند. در سوره همزه خداوند می‌فرماید: «آن‌که مال را جمع می‌کند و آن را می‌شمارد، می‌پندارد مالش او را جاودانه می‌کند.» این نگاه امروزه در جامعه‌شناسی نابرابری نیز مورد توجه است.
 
برخی پژوهشگران به این نکته توجه کرده‌اند که نابرابری زمانی خطرناک می‌شود که موجب شکل‌گیری گروه‌هایی با قدرت نمادین و فرهنگی شود و نه‌فقط اقتصادی. این همان وضعی است که قرآن از آن با عنوان ملأ، مترفین و صاحبان قدرت یاد می‌کند. آیات بسیاری نشان می‌دهد که واگرایی طبقاتی ریشه در سبک‌های زیست ناسالم دارد، نه صرفاً در منطق بازار. یکی از صریح‌ترین آیات در این زمینه می‌گوید: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا». «هرگاه بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن را فرمان می‌دهیم و آنان در آن به فساد می‌پردازند و آنگاه آن را نابود می‌کنیم.» بنابراین از منظر قرآن، نابرابری اجتماعی ترکیبی از رفتارهای فردی، ساختارهای اجتماعی، محیط فرهنگی و سبک زیست گروه‌های مسلط و همین نگاه چندبعدی است که رویکرد قرآن را از تحلیل‌های صرفاً اقتصادی متمایز می‌کند.
 

ایکنا _  آیات عدالت اقتصادی چگونه می‌تواند مبنای سیاست‌گذاری برای کاهش فاصله طبقاتی در ایران امروز باشند؟

 
اگر بخواهم ساده بگویم، قرآن یک بسته سیاستی ارائه نمی‌دهد، اما یک الگوی هنجاری و نهادی شفاف می‌دهد. برای امروز ایران سه محور قرآنی کاملاً قابلیت تبدیل شدن به سیاست دارد.
 
محور اول شفافیت و اعتماد در مبادلات است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَىٰ سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ ۖ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ ...؛ اگر در سفر بودید و نویسنده‌ای نیافتید، رهنی گرفته شود و اگر برخی به برخی اعتماد کردند، آن‌که امین است باید امانت را ادا کند.» این آیه فقط یک حکم فقهی نیست، بلکه پایه یک اقتصاد اعتمادمحور است. در اقتصاد معاصر نیز مطالعات سرمایه اجتماعی نشان داده‌اند که اعتماد عمومی هزینه مبادله را کاهش می‌دهد، سرعت گردش سرمایه را بالا می‌برد و جلوی فساد ساختاری را می‌گیرد. برای وضعیت امروز ایران، این آیه به معنای ضرورت تقویت نهادهایی است که بتوانند اعتماد عمومی را بازسازی کنند، از شفافیت در تخصیص بودجه و قراردادها تا نظارت عمومی و مشارکت اجتماعی در نظارت.
 
محور دوم توزیع فعالانه و پویای ثروت است. قرآن از توزیع به معنای صرفاً «کمک کردن» سخن نمی‌گوید، بلکه از جریان یافتن ثروت در جامعه سخن می‌گوید.  خداوند در آیه هفت سوره حشر می‌فرماید: «كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ؛ تا ثروت دست به دست میان ثروتمندان نگردد.» این آیه امروز دقیقاً به معنای جلوگیری از شکل‌گیری حلقه‌های بسته صاحب قدرت است: انحصارهای اقتصادی، رانت‌های اطلاعاتی، خصوصی‌سازی‌های غیر شفاف و شبکه‌های غیررقابتی. سیاست‌گذاری اقتصادی اگر این اصل قرآنی را مبنا قرار دهد، باید اقتصاد ایران را از وضعیت گروهک سالاری یا اُلیگارشی به‌سمت اقتصاد رقابتی و شفاف سوق دهد.
 
محور سوم تقویت شبکه‌های حمایتی مردمی است. آیه 12 سوره مجادله یک نمونه کم‌نظیر است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً.... ؛ ای مؤمنان، هنگامی‌که می‌خواهید با پیامبر راز بگویید، پیش از آن صدقه‌ای دهید.» این آیه و آیات دیگری نشان می‌دهند که قرآن به دنبال ساختن یک فرهنگ کمک‌رسانی فراگیر است نه نوعی صدقه. در ادبیات جدید توسعه نیز نقش شبکه‌های اجتماعی حمایتی در کاهش فقر ساختاری بسیار مورد تأکید قرارگرفته است. برنامه‌هایی مانند بودجه‌ریزی مشارکتی، صندوق‌های محلی یا نهادهای وقف مدرن می‌توانند ترجمه معاصر همین منطق قرآنی باشند.
 

ایکنا _ نقش مردم و دولت در تحقق عدالت اجتماعی طبق الگوی قرآنی چیست؟

 
قرآن یک تقسیم کار روشن میان مردم، نخبگان و دولت ارائه می‌دهد. نقش مردم در سه سطح است:
 
سطح اول خود تنظیمی اخلاقی و اجتماعی است. قرآن بر محورهایی مانند پرهیز از اسراف، رعایت حق نیازمندان و مشارکت در امور اجتماعی تأکید می‌کند. برای مثال خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا؛ کسانی‌که هنگام انفاق نه اسراف می‌کنند و نه سخت می‌گیرند، بلکه میان این دو میانه را می‌گیرند.» این آیه یعنی رفتار اقتصادی مردم باید متعادل باشد و این تعادل بر کلیت اقتصاد اثر می‌گذارد.
 
سطح دوم مشارکت اجتماعی است. آیات انفاق، زکات، قرض‌الحسنه و حمایت از نیازمندان به معنای ساختن یک جامعه مشارکتی‌اند. خداوند در سوره اسرا می‌فرماید: «وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا؛ حق خویشاوندان و مسکین و در راه‌مانده را بده.» این آیه امروز معنایی نهادی دارد، یعنی مردم باید شبکه‌های حمایتی ایجاد کنند و جامعه را از دوقطبی شدن حفظ کنند.
 
سطح سوم معنابخشی به اقتصاد است، یعنی مردم باید پیوند میان معنویت و اقتصاد را زنده نگه‌دارند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا ۚ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؛ آنچه به شما داده‌شده متاع زندگی دنیا است و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است.»

 

ایکنا _ نقش دولت در اجرای الگوی قرآنی چیست؟

 
نخست، دولت باید ضامن قسط باشد. خداوند در قرآن می‌فرماید: پیامبران آمده‌اند «لیقوم الناس بالقسط» و وظیفه دولت این است که شرایط اقامه قسط را فراهم کند. این یعنی دولت باید ناظر، تنظیم‌گر و برقرارکننده توازن اجتماعی باشد. دوم، دولت باید مانع تراکم ثروت در دست گروه‌های محدود شود. قرآن بارها خطر مترفین را بیان کرده است. برای نمونه: «وقال الملأ الذین کفروا من قومه ما هذا الا بشر مثلکم؛ گروهی از اشراف قومش گفتند این نیست مگر بشری چون شما.» که این نشان می‌دهد دولت باید ساختار قدرت اقتصادی را بازتوزیع کند، نه اینکه بازتولید و به همین دلیل، دولت در نگاه قرآن باید سیاست مالیاتی، زکات حکومتی، شفافیت اقتصادی و کنترل رانت را به صورت فعال اجرا کند و سوم اینکه حاکمیت باید زمینه رشد اخلاقی جامعه را تقویت کند که این بخش معمولاً در سیاست‌گذاری مغفول می‌ماند. قرآن بارها نشان داده است که نابرابری زمانی مزمن می‌شود که اخلاق جمعی سقوط کند.
 
خداوند در سوره نحل آیه 112 می‌فرماید: «فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ؛ به نعمت‌های خدا کفر ورزیدند و خداوند لباس گرسنگی و ترس را به آنها چشاند.» این هشدار دقیقاً درباره فروپاشی سرمایه اجتماعی است، بنابراین حکومت باید سازوکارهایی برای تقویت اعتماد عمومی، عدالت اداری و شفافیت نهادی فراهم کند.

 

ایکنا _ مهم‌ترین راهبردهای قرآن برای کاهش نابرابری‌ها و تبعیض‌ها چیست؟

 
برای کاهش نابرابری‌ها و تبعیض‌ها قرآن چهار راهبرد محوری ارائه می‌دهد. راهبرد اول شکل دادن به رفتار اقتصادی سالم است. قرآن یک اقتصاد بر اساس صداقت، شفافیت، عدم احتکار، منع ربا و رعایت قواعد دقیق سنجش ارائه می‌دهد.  خداوند می‌فرماید: «هنگام پیمانه کردن به انصاف پیمانه کنید و با ترازو درست وزن نمایید.» اگر این اصل در ایران امروز اجرا شود، بخش بزرگی از فساد اقتصادی، تبعیض در قراردادها و رانت از بین خواهد رفت.
 
راهبرد دوم بازتوزیع عادلانه منابع است. زکات، خمس، صدقات، انفاق، قرض‌الحسنه و جلوگیری از انباشت ثروت در دست گروه‌های محدود، یک چارچوب جامع می‌سازد. خداوند در قرآن صریح می‌فرماید: «خدا ربا را نابود می‌کند و صدقات را فزونی می‌دهد.» این یک اصل اقتصادی روشن است و جامعه‌ای که گردش سالم ثروت در آن متوقف شود، به سمت فروپاشی اخلاقی و اقتصادی می‌رود.
 
راهبرد سوم اصلاح سبک زندگی است. قرآن نشان می‌دهد که سرچشمه بسیاری از نابرابری‌ها در سبک زیستی گروه‌های برخوردار است، نه در ساختارهای اقتصادی صرف. تکاثر، تفاخر و رفاه زدگی موجب دور شدن از واقعیت‌های اجتماعی و گسترش نوعی فرادستی طبقاتی می‌شود. «الهاکم التکاثر؛ افزون‌طلبی شما را غافل کرد.»
 
راهبرد چهارم تقویت همبستگی اجتماعی است. فرهنگ انفاق، کمک‌رسانی، حمایت از نیازمندان، رعایت حقوق گروه‌های آسیب‌پذیر و ایجاد شبکه‌های ارتباطی قوی، ستون اصلی عدالت اجتماعی است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «به والدین، خویشاوندان، یتیمان، مستمندان و همسایه نزدیک و همسایه دور نیکی کنید.» این مطلب در واقع نقشه اجتماعی عدالت است، یعنی عدالت بدون شبکه‌های همیاری پایدار نمی‌شود.
 
درواقع قرآن نابرابری‌های اجتماعی را صرفاً مسئله‌ای اقتصادی نمی‌داند، بلکه آن را نتیجه مجموعه‌ای از رفتارهای فردی، سازوکارهای نهادی، سبک‌های زندگی و برداشت‌های اخلاقی می‌بیند. قرآن با تأکید بر مالکیت الهی، خطر تمرکز ثروت، ضرورت گردش عادلانه منابع و نقش مخرب مترفین، ریشه‌های نابرابری را در ساخت‌های فرهنگی و اخلاقی جامعه جست‌وجو می‌کند و همزمان مجموعه‌ای از راهبردهای اصلاحی ارائه می‌دهد. این راهبردها شامل تقویت اعتماد و شفافیت در مبادلات، بازتوزیع فعالانه از طریق زکات، خمس و انفاق، رعایت قواعد دقیق عدالت در مبادلات، اصلاح سبک زندگی و تقویت شبکه‌های همیاری مردمی است و نقش مردم در این الگو، مشارکت اخلاقی و اجتماعی و رفتار اقتصادی متعادل و نقش حاکمیت و دولت، تنظیم‌گری، جلوگیری از انحصار و تقویت سرمایه اجتماعی است. در مجموع پیام قرآن این است که عدالت اجتماعی تنها زمانی تحقق می‌یابد که اقتصاد، اخلاق، فرهنگ و نهادها در کنار هم بازسازی شوند و جامعه به سمت همبستگی، اعتدال و گردش سالم ثروت حرکت کند.
انتهای پیام