صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۲۴۱۵۳
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۱:۵۷

هوش مصنوعی، در سطح سخت‌افزار و نرم‌افزار، نوید بهره‌وری، دقت، سرعت و سود را می‌دهد؛ وعده‌ای که در منطق سرمایه، مدیریت و مهندسی کاملاً صادق است، اما همین پدیده، در لایه عمیق‌تر فرهنگ، در حال رقم‌زدن یک تراژدی خاموش است.

به گزارش ایکنا؛ حجت‌الاسلام علیرضا محمدلو، مدیر گروه دین و روحانیت پژوهشکده مطالعات حکمرانی فرهنگی و اجتماعی در یادداشتی که در پست اخیر خود در کانال «عصر تبیین، عصر رسانه» منتشر کرده، از یک تراژدی خاموش در عصر هوش مصنوعی خبر داده است. مشروح این یادداشت را در ادامه می‌خوانید.

هوش مصنوعی، در سطح سخت‌افزار و نرم‌افزار، نوید بهره‌وری، دقت، سرعت و سود را می‌دهد؛ وعده‌ای که در منطق سرمایه، مدیریت و مهندسی کاملاً صادق است؛ اما همین پدیده، در لایه عمیق‌تر فرهنگ، در حال رقم‌زدن یک تراژدی خاموش است؛ تراژدی‌ای که نه در قطع برق و اختلال سیستم‌ها، بلکه در تعطیلی تدریجی نوشتن، خواندن و اندیشیدن رخ می‌دهد.

مسئله این نیست که ماشین می‌نویسد؛ مسئله این است که انسان از نوشتن معاف می‌شود. مسئله این نیست که ماشین می‌خواند؛ مسئله آن است که انسان دیگر ضرورتی برای خواندن احساس نمی‌کند و خطرناک‌تر از همه، مسئله این نیست که ماشین_فکر_می‌کند؛ بلکه این است که انسان تفکر را به ماشین تفویض می‌کند.

در اینجا با یک دگرگونی ساده فناورانه مواجه نیستیم، بلکه با انتقال عاملیت روبه‌رو هستیم؛ انتقال تدریجی «هوش»، «تصمیم»، «تحلیل» و حتی «قضاوت» از سوژه انسانی به سامانه‌های غیرانسانی. نتیجه این فرآیند، نه تقویت انسان، بلکه چیزی شبیه به آن است که می‌توان از آن با تعبیر سخت‌افزار شدن انسان و مغزافزار شدن ماشین یاد کرد.

در سنت کلاسیک فلسفه تکنولوژی، ابزار در امتداد اراده انسان تعریف می‌شد؛ اما در وضعیت جدید، این نسبت معکوس شده است. ابزار دیگر صرفاً امتداد دست انسان نیست؛ بلکه در حال تبدیل شدن به مرجع معنا، تصمیم و حتی تشخیص مصلحت است. سرعت، جذابیت بصری، دقت محاسباتی و بی‌خستگی ماشین، انسان را نه مغلوب، بلکه غافل می‌کند و این غفلت، خطرناک‌تر از هر شکست آشکار است.

در چنین جهانی، آنچه فرو می‌ریزد فقط مهارت‌ها نیستند، بلکه نحوه‌ بودن انسان در جهان است. نوشتن، خواندن و تفکر، صرفاً کنش‌های فنی نیستند؛ این‌ها مناسک عقلانی و فرهنگی‌اند، آیین‌هایی که انسان از خلال آن‌ها با خود، با جهان و با امر متعالی وارد نسبت می‌شود. حذف این مناسک، به معنای حذف خلوت، تأمل، مکث و اشراق است.

در اینجاست که هشدار دیوید رایزمن درباره «انسان دگرراهبر» به شکلی حاد و بی‌سابقه محقق می‌شود؛ با این تفاوت که این بار، راهبر نه جمع، نه رسانه‌ی سنتی، بلکه الگوریتم است. انسانی که جهت‌یابی، انتخاب، سلیقه، داوری اخلاقی و حتی احساساتش، به‌صورت نامرئی اما مستمر، توسط ماشین تنظیم می‌شود.

نتیجه، فرهنگی است پرسرعت اما کم‌عمق؛ متصل اما بی‌معنا؛ پر از داده اما تهی از حکمت. فرهنگی که در آن، عرفان به تجربه آنی تقلیل می‌یابد و اکنون‌زده می‌شود، اخلاق به توصیه‌های الگوریتمی فروکاسته می‌شود و فرم زده و بیرونی تعریف می‌شود و اشراق جای خود را به «پیشنهاد هوشمند» و رندی تکنیکال می‌دهد. نه خلوتی باقی می‌ماند، نه آدابی برای سلوک، و نه عروجی که انسان را از سطح مصرف و عملکرد فراتر ببرد.

تراژدی دقیقاً از جایی آغاز می‌شود که تکنولوژی، از کاتالیزور و شتاب‌دهنده به راهبر و کنترل‌کننده تبدیل می‌شود؛ از ابزاری در خدمت بنیادهای اجتماعی، به نیرویی که همان بنیادها را بازتعریف می‌کند و این تغییر، اگر عاری از مواجهه هستی‌شناختی و الهیاتی باشد، ناگزیر به ربایش فرهنگ می‌انجامد.

تکنوفوبیایی(تکنولوژی هراس) نیستیم و مسئله، نفی هوش مصنوعی نیست؛ مساله امروز انسان و انسان امروزی، تکنوفیلی بودن(شیفتگی تمام عیار به تکنولوژی) است.مسئله، بی‌نسبتی آن با انسان‌شناسی، معنا و غایت است. تکنولوژی‌ای که نپرسد «انسان چیست؟»، دیر یا زود تعیین خواهد کرد که انسان چه نباید باشد. و در این مسیر، انسان امروز، بی‌آنکه متوجه شود، نه تنها نوشتن و خواندن، بلکه حق و توان اندیشیدن را نیز از دست خواهد داد.

این، تراژدی فرهنگ در عصر هوش مصنوعی است، عصری که در آن همه‌چیز هوشمند می‌شود، جز خود انسان.

انتهای پیام