ابوالفضل ابوترابی، عضو فراکسیون شاهد مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، در مورد خاطرات خود از پدر شهیدش اظهار کرد: زمانی که پدرم می خواست عازم جبهه شود، هنوز جبهه و جنگ قوام نیافته بود و آغاز درگیری‌ها بود؛ سال 60 من حدود 4 سال داشتم و به خاطر دارم که ماشینی در روستایمان برای افرادی که قصد عزیمت به جبهه دارند، گذاشته بودند.
وی افزود: من حدود 4 سال داشتم و تنها لحظات رفتن ایشان را به یاد دارم؛ وقتی می خواستند بروند من دنبالشان می دویدم و پدر مجبور بود که من را به خانه برگرداند. این اتفاق چندین بار تکرار شد.
وی خاطرنشان کرد: ایشان در همان سال در منطقه مریوان کردستان به شهادت رسید.
ابوترابی ادامه داد: زمان شهادت ایشان مقارن شده بود با شب عاشورا و روز خاکسپاریشان همزمان بود با اربعین حسینی که تقارن بسیار زیبایی بود؛ لحظه‌ای که ایشان را برای خاکسپاری آورده بودند، هم چشمهایشان باز بود و هم لبخند به لب داشتند.
این نماینده مجلس نهم در مورد نحوه برخورد خانواده و اطرافیان با خبر شهادت «اسماعیل ابوترابی» گفت: در بین اقوام حدود 20 نفر به شهادت رسیدند برای همین آمدن خبر شهادت یکی از اعضای خانواده برای آنها عادی شده بود.