همچنین اشتامپ اخیرا در پاسخ به سؤال سبزها در پارلمان ایالتی نوردراین وستفالن اعتراف کرده است که آمار مشخصی از دخترانی که روسری به سر دارند، وجود ندارد. به گفته او فقط چند مورد دیده شده است. این در حالی است که بحث درباره ممنوعیت روسری در جامعه همچنان ادامه دارد.
میشِل فوکو از رهبران نظری پساساختارگرایی معتقد است که گفتمان غالب به عنوان ابزار قدرت عمل میکند و آگاهی جمعی را شکل میدهد. گفتمان غالب در بحث مربوط به پوشیدن روسری بر اساس پررنگ کردن تفاوتهای فرهنگی و فردی شکل گرفته است. علاوه بر این با انتصاب «پدرسالاری» و «تبعیض جنسیتی» به اسلام که برای توجیه ممنوعیت پوشیدن روسری استفاده میشوند، تبعیض جنسیتی واقعی در جامعه پنهان شده و در حالی که زن سفید پوست، نماد رهایی، عزم و اراده است، زن مسلمان با خشونت فیزیکی و تبعیض جنسیتی معرفی شده است. تفکری که زن سفید پوست را پیشرفته و مستقل معرفی میکند و زن مسلمان را عقبمانده میشناسد، در واقع همان نظریه قدیمی برتری سفیدپوستان و ادعاهای مربوط به قدرت آنان است و به نظر میرسد نظریه حمایت و رهایی زنان مسلمان در آلمان امروزی نیز براساس همین حس برتری در برخی از مسیحیان سفیدپوست شکل گرفته است.
از سوی دیگر به نظر میرسد که تصمیمگیری برای زندگی مسلمانان از کودکی آغاز میشود و تا بزرگسالی ادامه دارد، چرا که پوشیدن روسری نه تنها برای کودکان زیر 14 سال ممنوع شده است، بلکه زنان جوان مسلمان نیز وقتی برای کار در یک مدرسه یا دادگاه اقدام کنند، با ممنوعیت پوشیدن روسری مواجه میشوند.
با این اوصاف، ما نیاز به سیاستگذاری درست در این زمینه داریم. در این راستا ضروری است که حقوق جمعی با توجه به ویژگیهای گروههای فرهنگی- قومی نوشته شود. همچنین انتظار میرود که جامعه اکثریت به فرهنگ گروههای اقلیت احترام بگذارد. بیتردید اگر سیاست ادغام و یکپارچهسازی که به این شیوه عمل کند، مخالف تخریب سایر فرهنگها است.
انتهای پیام