وی اظهار کرد: تفکر انتقادی در دنیا، تعریف واحدی ندارد که بتوانیم بگوییم نسبت دین با آن دقیقاً چیست، باید ببینیم کدام روایت، تعریف یا تفسیر مورد نظر ماست. در نگاه دینی، یکی از ویژگیهای انسان مطلوب و تربیتیافته این است که نه براساس القا و تلقین بلکه براساس اراده و اختیار راه را انتخاب کند، انسان مطلوب و تربیتیافته کسی است که عمل او، آگاهانه و اختیاری و همراه با مواجهه فعال با موقعیتها براساس نظام معیار اسلامی باشد. چنین انسانی نمیتواند اهل نگاه نقادانه بر اساس آموزههای اسلامی نباشد و این انسان هیچوقت نمیگوید: «هر چه از بالا به من گفتند، هر چه پدرم و مادرم گفتند، هر چه مربی به من گفت، بی چون و چرا تبعیت میکنم.»
حجتالاسلام والمسلمین صادقزاده قمصری ادامه داد: این تربیت در سنین کودکی، پیش از دبستان و دوره دبستان باید انجام شود اما چون بچهها آمادگی ذهنی کافی برای بحثهای استدلالی و منطقی ندارند، نمیتوانیم آموزش تفکر انتقادی را داشته باشیم اما قطعاً باید به گونهای عمل کنیم که مقصد و نهایت تربیت، به ساخته و پرداخته شدن شخصیتی منجر شود که هم خوب نقد کند و هم نقدپذیر باشد. در همان سنین کودکی میتوان با روشهایی مثل القا و تلقین، از کودک خواست که انتقاد کند، اما القا امری موقتی است، باید فضا را برای کودکان به گونهای فراهم کنیم که کمکم روحیه انتخاب، انتقاد و پرسشگری بخشی از وجود آنها شود و بتوانند «ما قال» را از «من قال» تشخیص دهند، چه اینکه امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «اُنظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال؛ بنگر چه گفته میشود نه اینکه چه کسی میگوید.»
این استاد دانشگاه اظهار کرد: در حال حاضر در کشور ما برخی از پژوهشگران تعلیم و تربیت کودک، به بومیسازی آنچه در دنیا به «فلسفه کودک و نوجوان» مشهور است، اقدام کردهاند، به شخصه پایاننامههایی را در مقطع دکترا دیدهام که به نقاط تشابه فلسفه کودک و نوجوان و آموزههای اسلامی در زمینه کودک پرداختهاند. اگر مفهوم تفکر انتقادی را فقط به عنوان یکی از مؤلفههای تربیت انسان در نظر بگیریم، به نظر میرسد با آموزههای اسلامی مشکلی نداشته باشد و فرد به این توانمندی فکری میرسد که به تعبیر قرآن «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»، فرد با استقلال، بصیرت و تفکر راه حق را انتخاب میکند.
حجتالاسلام والمسلمین صادقزاده قمصری افزود: یکی از بحثهای جدی این است که آزادی عمل مناسبی را به کودکان اعطا کنیم، از روشهای بالا به پایین، اجبار و تنبیه پرهیز شود، منع از کار زشت را با استدلال و اقناع همراه کنیم که از چرایی بحث هم آگاه شود، اگر هم او را به کار خوبی دعوت میکنیم علتش را برایش بیان کنیم. حتی محبت بیمورد هم برای واداشتن کودکان به انجام کاری، میتواند مصداق همان روش بالا به پایین و القای موقت باشد، اگر کودکان نسبت به کاری که به آن دعوت میشوند، آگاهی و شناخت نداشته باشند، چه آن دعوت با اجبار و خشونت باشد و چه با محبت، تفاوتی ندارد.
وی اظهار کرد: وقتی به احادیث نگاه میاندازیم میبینیم که شیوه پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در مواجهه با کودکان چنین بوده است که علت مسائل را برایشان به زبان ساده بیان میکردند. این زمینهسازی را برای رشد قوه فکری متناسب با سطح مخاطب، فراهم میکردند. به این علت که شاید کودک نتواند در بحثهای اخلاقی، تکلیفمدار باشد و به ارزشهای انتزاعی سطح بالا عمل کند. لذا اگر نتایج کار خوب را در اختیار قرار دهیم، کودک حتماً به کار خوب علاقهمند میشود و آنگونه نباشد که به کودک بگوییم: «کار خوب آن چیزی است که فقط پدر و مادر و معلم میگویند و تو حتماً باید تبعیت کنی»، بلکه به جای این کار باید کودک را با نتایج کار خوب آشنا کنیم. این کار به عقیده من، هنری لازم دارد که پدر و مادر و معلم باید از آن بهرهمند باشند و بپذیرند که کودک در نهایت باید روی پای خود بایستد.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: انسان باید از کودکی قدرت «نه» گفتن را حتی در برابر پدر و مادر بیاموزد. قرآن کریم در آیه 15 سوره لقمان بیان میدارد: «وَ إِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا؛ اگر پدر و مادر از تو خواستند که به خدا شرک بورزی باید بگویی نه و اطاعت نکنی»، این قدرت باید در کودک و نوجوان به کمک پدر و مادر ایجاد شود که گاهی بگویند: «نه»، باید این جرئت و جسارت را داشته باشند که هر جایی خواستند، با پدر و مادر نروند و... اگر فرزندی کاملاً مطیع بار آید هیچگاه نمیتواند در تصمیمهای سرنوشتساز زندگی خود «نه» بگوید.
انتهای پیام