به گزارش خبرنگار ایکنا، کرسی «بایستههای روششناختی نظریههای علوم انسانی اسلامی» امروز سهشنبه، 16 دیماه با حضور محمد فتحعلیخانی، مجید کافی و هادی موسوی، اعضای هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد.
محمد فتحعلیخانی در این نشست اظهار کرد: اگر چنانچه بایستههای روششناختی شهود، برهان و رجوع به منابع دینی را رعایت کنیم، نهایتاً باید بپذیریم که یکی از اینها میتواند دیگری را مورد انتقاد قرار دهد و اینچنین نیست که صرفاً دانشمندان علوم طبیعی بتوانند یافتههای علم طبیعی را مورد نقد قرار دهند، بلکه سایر دانشمندان نیز چنین امکانی را خواهند داشت. اگر در روششناسی دقت کنیم، مهمترین وظیفه دانشمند یا فیلسوف، این است که بگوید آیا روش مورد ادعا معرفتزا هست یا خیر؟
وی افزود: ممکن است برخی با این روش مخالف باشند. این دسته عمدتاً تا به حال هیچ بازسازی منطقی روش تجربی که اقناعکننده باشد را نیافتهاند، اما واقعیت این است که همه شهوداً میپذیرند که روشی هست، اما ما معتقدیم در برخی از حوزهها این روش تبیین نشده است. حاصل کلام اینکه هرکدام از این مسیرها عقلانی است و چون واقعیت واحد است، اینها بر هم نظارت میکنند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه یادآور شد: باید روش را توصیف کنیم؛ مثلاً اگر کسی معتقد به روش اجتهادی در فهم واقع است، باید توصیف کند که این مسیر، چه مسیری است. سپس آن را در قالب اصطلاحات معرفتشناسی دربیاوریم و در نهایت آن را تبیین کنیم و مثلاً بگوییم آیا استقراء معرفتزا هست یا خیر؟ برخی نیز از روشهای تحلیل متون استفاده میکنند، اما سؤال این است که آیا شناختی از مقصود و مراد متکلم یا مؤلف میتوانند عرضه کنند. وقتی از بایستههای روش شناختی علوم انسانی اسلامی سخن میگویم، یعنی این بایستهها را نسبت به آنچه مُعرف بیان کرده است، معرفی کنیم.
فتحعلیخانی ادامه داد: همه ما به نوعی معتقدیم هرچه شرع میگوید، نمیتواند مغایر با واقع باشد که البته آن را میتوان به انحاء مختلف مورد تفسیر قرار داد. بنابراین ایدهای که در این مقاله وجود دارد، آغاز و الگوی نقدی است که تمام نظریات علم دینی را از منظر توصیف مباحث روششناختی زیر چتر خود دارد و فراگیر است. این ایده قابلیت تفصیل دارد و میتواند ادامهدار باشد. از سوی دیگر، باید اشاره کرد دیدگاه استنباطی برای شرایط ایدهآل مناسب است، اما وقتی گرفتار خطاپذیری هستیم، نمیتوانیم این دیدگاه را در نظریات علمی مورد استفاده قرار دهیم.
در ادامه این نشست، هادی موسوی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، به بیان نکاتی درباره دیدگاههای محمد فتحعلیخانی پرداخت و گفت: در حکمت متعالیه، وقتی بحث جمع قرآن و برهان و عرفان میشود، روش و ملاک نهایی برای اعتبارسنجی دادههایی که از هر کدام از اینها قرار است وارد فلسفه شود، روش برهانی یا عقلانی است. مثلاً ملاصدرا در شواهد یک آیه قرآن همانند «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ؛ بگو که هر کس بر حسب ذات و طبیعت خود عملی انجام خواهد داد» (اسراء/ 84) را مقدمه یک برهان قرار میدهد تا یک نظام وجودی را براساس آن به دست بیاورد. به نظر میرسد در اینجا دادههای عرفانی را بدون تثبیت، وارد استدلال خود میکند. اما این یک کتاب خلاصه است که اصل آن در «اسفار» وجود دارد.
وی افزود: برای اینکه دادههای معرفتی ما اعتبار پیدا کنند، نمیتوانیم گزینههای مختلفی را کنار هم قرار دهیم تا هر کدام از آنها برای ما معرفتزایی کنند، چراکه دچار تعارض میشویم و بعد ناچار خواهیم شد بگوییم باید هر کدام از این شاخهها اجازه داشته باشد به دیگری اعتراض کرده و خطاهای آن را تذکر دهند و این باعث میشود ملاک واحدی در بین دانشهای مختلف نداشته باشیم تا درباره آنها قضاوت کنیم. در واقع دعوا فیصله پیدا نمیکند و نمیتوانیم به ملاک واحدی دست پیدا کنیم. البته حتی اگر ملاکهای واحد هم داشته باشیم، بعضی اوقات این تعارضها پیش میآید، اما این نحوه تفسیر از تعارضها امکان جمع در هیکل واحد علمی را از بین میبرد.
موسوی ادامه داد: جناب آقای دکتر فتحعلیخانی، وقتی میخواهند بگویند دین در علوم انسانی تأثیرگذار است، آن را در فرضیه و نظریه منحصر کردهاند و آن بخش روششناسی در نوشته ایشان گم شده است. اگر مبانی در هویت علم اثرگذار هستند و بر اساس دیدگاه شما روش، هویت علوم را مشخص میکند، طبیعتاً دین به واسطه مبانی که میآورد، باید در روش هم اثرگذار باشد، اما بنده چنین چیزی را در کار شما ندیدم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: این نکتهای اساسی است که وقتی از دین صحبت میکنیم، باید از نظریه و فرضیه فراتر برویم، اما شما خواستهاید انتزاعی اساسی از همین گزینههای روی میز کنید، اما این گزینهها چندان توضیحدهنده بحث نبودهاند. اینجا بحث در این است که مبانی دینی چه تأثیری در روشهای ما میگذارد و مثلاً مجبوریم از چه روشهای تحقیقی استفاده کنیم تا به منبع معتبر دسترسی داشته باشیم.
موسوی یادآور شد: مثلاً دیدگاه آیتالله جوادی آملی و عابدی شاهرودی را در دیدگاههای استنباطی محض گذاشتهاید، اما معتقدم چون در اصل کار آمده است، این دستهبندی کفایت نمیکند، خصوصاً اینکه مشخص نمیشود کجای کار استنباطی و کجای کار تجربی است. نکته دیگر اینکه پشتوانه این تکالیفی که در علم دینی بر میشمارید، این است که علی رغم اینکه قرار است دیدگاهی بیطرف داشته باشید، اما یک پیش فرض دارید که همان رجوع به تجربه است که میتواند برای یک دیدگاه اعتبار بیاورد. وقتی منبع معرفتی و روش خود را به عنوان یک روش معتبر به دست آوردیم، دیگر چه لزومی دارد که دوباره به تجربه رجوع کنیم؛ مثلاً وقتی منبع قرآن و روش اجتهادی برای رسیدن به آن را معتبر بدانیم، دیگر نیازی به رجوع به تجربه برای اعتبارسنجی نیست.
وی تأکید کرد: جمع برهان، قرآن و عرفان، بازگشت به تکثر روششناسی دارد و اگر بخواهیم در علم دینی نظریهپردازی کنیم، با یک ملاک ارزیابی واحد برای علوم دینی چنین اتفاقی رخ نخواهد داد و اتفاق نظر دانشمندان نیز شکل نخواهد گرفت. از سوی دیگر، منتهی به ارائه روش تحقیق در تولید علم دینی نمیشود و تا این اتفاق نیفتد، نمیتوانیم بگوییم علم شکل گرفته است.
مجید کافی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، سخنران بعدی این نشست بود که به نقد مقاله فتحعلیخانی پرداخت و گفت: بنده با رویکرد دکتر فتحعلیخانی مشکلی ندارم، چون یکی از رویکردها در زمینه علم دینی است و و نقدهای زیادی درباره آن نوشته شده و خود بنده هم به آن پرداختهام، اما نگاه بنده از منظر فلسفه علوم اجتماعی است. سه کلمه با عنوان روش تحقیق، روش علمی و روششناسی وجود دارد که باید به صورت دقیق به کار ببریم و مسئله بعد رابطه روششناسی و معرفتشناسی است. روش تحقیق همان تکنیک جمعآوری و تحلیل دادهها است. در علوم روشهای علمی زیادی همانند نقل، عقل و تجربه و ... وجود دارد. روششناسی هم عمدتاً ناظر بر مباحث فلسفی روش است.
وی افزود: درباره رابطه روششناسی و معرفتشناسی نیز دیدگاههای مختلفی وجود دارد و از جمله از رابطه دیالکتیکی سخن گفته میشود یک دیدگاه روششناسی را ذیل معرفتشناسی نام میبرد. برخی نیز معتقدند این دو بحث متفاوت هستند. بنده وقتی از روششناسی سخن میگویم، منظورم حجیت فرآیند است. روششناسی از این بحث میکند که چرا برای کشف مجهول از این مسیر حرکت شده است؟ اما در معرفتشناسی، خود فرآورده معرفت مورد بحث قرار میگیرد که دو بحث اصلی آن صدق و توجیه است.
کافی تصریح کرد: براساس مبنایی که دکتر فتحعلیخانی، گرفته و روششناسی را ذیل معرفتشناسی قرار داده است، مقداری دچار خلط بحث شدهاند. نکته دیگر اینکه نمیتوانیم درباره علم دینی سخن بگوییم، اما دیدگاه خود درباره علم را روشن نکنیم. علم دامنهای گسترده دارد، اما اگر دائماً بین یک نظام معرفتی، دیسیپلین و علم به جزییات و کلیات سیر کنیم، مشکلی را حل نمیکنیم، بلکه باید بگوییم در مقاله منظورمان از علم چیست تا مخاطب به خوبی منظور را متوجه شود، اما از فهوای بحث ایشان چنین برداشت میشود که منظور از علوم انسانی اسلامی همان دیسیپلین است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ادامه داد: بحث دیگر تفکیک میان اهداف تحقیق و اهداف علم است، چون همانگونه که روش علم با روش تحقیق متفاوت است، اهداف آنها هم متفاوت است. در مورد اهداف گفتهاند شناسایی روشها مهمترین هدف علم اسلامی و کاری تاریخی است، اما به نظر میرسد اینها کار تاریخی هم نیست، بلکه کاری روششناسی است، اما مبتنی بر روشهای زمان حاضر نیست، لذا با استفاده از روشهای گذشته نمیتوان گفت کاری تاریخی صورت گرفته است.
کافی بیان کرد: مسئله دیگر روششناسی سطح یک و دو است که در این مقاله توجه شده است. این جعل اصطلاح برای یک استاد دانشگاه که روششناسی یا فلسفه علوم اجتماعی خوانده، نامأنوس است. همچنین پراکندگی واژگان در مقاله مقداری باعث مشکل شده است. اینکه باید در استنباط مباحث علمی مبتنی بر یک روش باشید که بحثی پذیرفته شده است، اما باید در نهایت به یک نقطه وحدت برای تبادل و مفاهمه برسید، اما اگر مفاهمهای اتفاق نیفتد، منجر به دستاورد علمی نخواهد شد، بلکه صرفاً به لحاظ فلسفی، خودمان را موجه کردهایم یک علم انسانی اسلامی وجود دارد، اما باید روشن کنیم این علم انسانی اسلامی قرار است چه کاری انجام دهد.
وی گفت: آقای عبدالکریم سروش در نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت میخواست مشکل ثابت و متغیر در دین را حل کند؛ یعنی به کمک حوزههای علمیه آمده بود، اما همان را چوب کرده و در چشم خودش فرو کردیم و گفتیم ایشان در حال گسترش نظریه نسبیت در دین است، بنابراین بنده معتقدم علم دینی به ماهو علم دینی معنایی ندارد، بلکه باید مشکلی را حل کند.
در ادامه این نشست محمد فتحعلیخانی اظهار کرد: طبعاً اشکالات و انتقادات زیاد است، اما بنده به برخی از آنها پاسخ میدهم. در پاسخ به این سؤال که در صورت تعارض محصولهای روشهای مختلف، داور کیست و وجه امتیاز و رجحان آن که خود در یکی از روشها میگنجد، بر دیگر رقبا چیست؟ که در سخنان دکتر موسوی و دکتر کافی وجود دارد، باید بگویم وقتی روششناسی را ذیل معرفتشناسی قرار میدهیم در واقع معتقدیم چند روش وجود دارد که همگی قواعد عام معرفتشناسی را تبیین میکنند، بنابراین لزومی ندارد برای رسیدن به معرفت حتماً تابع یک روش باشیم، بلکه اگر همگی به یک نقطه واحد اشاره دارند، میتوانیم بین آنها تعادل برقرار کنیم.
وی افزود: ما قائل به حقیقت مضاعف نیستیم بلکه معتقدیم واقع، واحد است و همه روشها نیز به آن اشاره دارند لذا با ارجاع به قواعد عام و مشترک معرفت شناسی باید بین اینها ترجیح بدهیم و در این صورت اشکالی ندارد یک مدعای به دست آمده بر اساس نقل را منشأ درک یک مدعای به دست آمده در فلسفه قرار دهیم. ملاصدرا یک روش ادعایی و در ویترین و یک روش واقعی در متن کار خود دارد. آنچه وی ادعا و بیان کرده، این است که نهایتاً همه اینها باید به داوری عقل و برهان سپرده شوند.
انتهای پیام