25 اردیبهشتماه در تقویم کشور ما بهنام روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی نامگذاری شده است، از این رو خبرنگار ایکنا از همدان، به منظور بررسی ویژگیهای این شاعر پارسی، وجه تمایز فردوسی و دیگر شاعران و گرایشات او به قرآن کریم، با مهدی شریفیان، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا گفتوگویی کرده است که مشروح آن را در زیر میخوانیم:
سخن گفتن از فردوسی کاری بسیار سخت و دشوار است چرا که فردوسی حکیم، تاریخدان، حافظ قرآن و مسلط به متون اسلامی وآشنا با فرهنگ ایرانی بوده است.
در حقیقت فردوسی شاعری است که در شاهنامه او به تمام معنا کلیت فرهنگ ایرانی و تاریخ و فرازونشیبهای حوادث این ملت در آن منعکس شده است و اگر بخواهیم با فرهنگ و تاریخ ایران به شکل علمی آشنا شویم شاهنامه در این زمینه یک مرجع علمی و محکم است به عبارتی میتوان گفت شاهنامه هویت فرهنگی ملت ایران است.
از مهمترین خصوصیات اشعار فردوسی این است که ایرانیت و اسلامیت را در کنار یکدیگر دانسته چرا که در آن زمان برخی شاعران و متفکران یا اسلام را مانع ترقی و پیشرفت طبیعی ایران میدانستند و یا برعکس ایران قبل از اسلام را جاهلیت تصور میکردند که در بهبوهه همین بحثها دیدگاه فردسی جلوهگر شد و با این دیدگاه که برای در اوج ماندن دو پر لازم است یک پر ایران قبل از اسلام و یک پر ایران بعد از اسلام.
از منظر فردوسی ما ایرانی هستیم و مسلمان و این جریان به وضوح در شاهنامه نمایان است به این صورت که در شاهنامه هم ایران قبل از اسلام را با تمام فراز و نشیبها میبینیم و هم ایران بعد از اسلام و این ویژگی خاص اشعار فردوسی است که از آثار سایر شاعران آن را متمايز کرده است.
از دیگر ویژگیهای خاص اشعار فردوسی خردگرایی است و خردگرایی نیز یکی از شاخصههای دین باوری اوست. اگر دین و فرهنگ ماهیت خردمندی نداشته باشند اعتبار نیز نخواهند داشت شیعه نیز بر همین اعتقاد است که اگر خرد ومنطق بر دین حاکم نباشند آن دین دچار سستی خواهد شد.
فردوسی از این جهت عنصر ایرانی را ستایش میکند که خرد را مبنای کار خود قرار داده است. اساس تفکر دینی نیز بر خردمندی است و هر آنچه که با خرد سازگاری نداشته باشد ماهیت دینی ندارد.
خردمندی نیز یکی از شاخصههای فرهنگ ایرانی است که قبول اسلام توسط ایرانیها به دلیل اینکه دین اسلام دین عقلگرایی بوده اتفاق افتاده است و این جریان به خوبی در شاهنامه به نمایش گذاشته شده است.
قرآن کتاب بالینی شاعران و نویسندگان ایرانی است و همه شاعران و بزرگان ادب پارسی مدیون قرآن هستند چرا که معتقدند قرآن عقلانیت ما ایرانیها را شکوفا کرده چرا که بیشترین تاکید قرآن به خردورزی است.
از آنجایی که در آموزش دنیای قدیم امثال فردوسی با قرآن سواد یاد میگرفتند و در مکتبخانهها به شکل طبیعی با قرآن مانوس بودند بنابراین به این ترتیب با قرآن مانوس و به آن علاقمند میشدند از این جهت اغلب شاعران بزرگ ایران ابتدا حافظ و مفسر قرآن بودند و سپس شاعر توانمندی شدهاند.
فردوسی علاوه بر اینکه یک مسلمان است و اسلام از دیدگاه او ماهیتی خردمندانه دارد، به زبان فارسی نیز تعصب ویژهای دارد به این صورت که اگر فردوسی نبود یا زبان فارسی از بین میرفت و یا تضعیف میشد.
در گذشته اعراب به هر کشوری میرفتند زبان عربی را نیز بر آن کشور مسلط میکردند به عنوان نمونه مصر به زبان بَربَر بوده که با ورود مسلمانان زبان عربی هم زبان رسمی آنها شده است.
پیام فردوسی این است که لازمه مسلمانی داشتن زبان عربی نیست ممکن است زبان غیر عربی داشته باشی ولی به خوبی حقانیت اسلام را درک کنی. بنابراین از این منظر فردوسی حق بزرگی بر گردن ما ایرانیان دارد که ما ایرانیها با زبانی فارسی، دین اسلام و با گرایش مذهبی تشیع هستیم و از این منظر تفاوت چشمگیری با سایر کشورهای مسلمان داریم.
در حقیقت فردوسی ثابت کرد زبان نقشی در دینداری انسان ندارد و این از افتخارات خالق است که انسانها را با قومیتها و زبانهای گوناگون خلق کرده است و ملاک برتری انسانها نژاد،زبان و...نیست بلکه ملاک برتری انسانها تقوا است.
ناصر خسرو، حافظ و مولانا سه شاعری هستند که در عین شاعر بودن تاملات سیاسی و اجتماعی نیز دارند. جامعهای که فردوسی در ذهن خود دارد و آن را یک جامعه آرمانی میداند سه شاخصه برای آن متصور است. خردمندی، علم و علم آموزی و دیگری عدالت.
از دیدگاه فردوسی یک جامعه ایدهآل از منظر سیاسی، مدنی و حقوقی جامعهای است که مبتنی بر این سه شاخصه باشد.این شاخصهها هم باید در شهروندان و هم در حکمرانان جامعه دیده شود.
در شاهنامه فردوسی به خوبی نشان میدهد که ایرانیان از زمان قبل از اسلام به این سه عنصر باور داشتند و اگر ایرانیها این سه شاخصهها را در اسلام دیدند که آن را انتخاب کردند و به آن علاقهمند شدند.
انتهای پیام