گروه اندیشه ایکنا؛ به مناسبت اربعین حسینی به سراغ محمد جواد ادبی رفته تا درباره اربعین؛ تأویل و تفسیر آیات قرآن ناظر به وجود مبارک امام حسین(ع) گفتوگو کند.
محمدجواد ادبی دانش آموخته فلسفه و حکمت اسلامی است که در حوزه پژوهشهای عرفانی به ویژه در اندیشه بزرگانی نظیر ابن عربی و ملاصدرا فعالیت داشته، او همچنین حافظ قرآن بوده و پژوهشهای عرفانی را براساس تأویلات قرآن پیش گرفته است.
در این گفتوگو ادبی، با طرح اینکه عدد 40 و یا اربعین عدد مغتمنی است که در سنتهای دینی هم به آن اشاره شده، اربعین یا عدد 40 را رسیدن به یک پایداری در موقعیتی دانست که فرد برای خروج از کثرت به سمت وحدت دارد. او واقعه عاشورا تا اربعین حسینی و حرکت زائر به سمت مسیر حسینی را سلوک معرفتی دانست که در آن زائر ارتباط وجودی و قلبی با امام و ولی برقرار میکند، یک اتصال روحانی بیواسطه، که موجب میشود راهپیمایی ما مناسبتی نباشد. مشروح گفتوگو را در ادامه میبینیم و میخوانیم.
ایکنا - با توجه به اینکه عدد چهل یا اربعین بارها در آیات قرآن و روایات مورد اشاره قرار گرفته، به مخاطبان اهل معرفت ما در خصوص معنای معنوی این عدد و اهمیت آن در سنت عرفانی توضیح بفرمایید.
با غزلی از غزلیات حافظ آغاز میکنیم که میگوید: که ای صوفی شراب آنگه شود صاف / که در شیشه برآرد اربعینی، عدد 40 عدد پختگی و کمال است. چهل در سنت ادیان ابراهیمی عدد معتبر و مغتنمی است حتی در سنت ادیان شرقی هم همینطور است. شما بسیاری از زمینههای کمال را برای پیامبران در عدد چهل میبینید. پر واضح است که عمر نبی گرامی اسلام(ص) در زمان بعثت آن عالیمقام چهل ساله بود. در عهد عتیق میبینید که حضرت موسی(ع) هم عمرشان چهل ساله بود و یا چهل روز پس از آنکه مسیح(ع) مصلوب می شود، رستاخیز او یا به چشم آمدن او برای دیگران و حواریون او را میبینیم. حضرت موسی(ع) در عهد عتیق تقریبا با همین سن و سال در چهل سالگی مبعوث میشوند. بنیاسرائیل چهل سال در بیابان گرفتار موقعیتی سرگردان بودند و نهایتا پس از چهل سالگی به وطن خودشان یعنی به آن مسیری که برای حضرت موسی در نظر گرفته بود رسیدند؛ اما حضرت موسی(ع) در نهایت نتوانست به آنجا برسد و مسیر کمال خودش را ببیند و رحلت حضرت موسی(ع) رخ داد. در این زمینه مثالهای بیشتری میتوان بیان کرد مثلا اگر چهل روز تنزیه و تزکیه کنیم، سرچشمههای حکمت از قلب ما به زبان ما جاری می شود. همه اینها نشان دهنده این است که عدد 40 عدد پختگی است، عدد پخته شدن است، عدد ذوب شدن است. عدد رسیدن به یک پایداری در موقعیتی است که فرد برای خودش تعریف می کند.
ابن عربی در فتوحات مکه یک بحث خیلی مهمی در مورد علم اعداد دارد که میگوید اگر مردم میدانستند که عدد حقیقت خداوند است، کسی با کسی به نزاع بر نمیخواست. یعنی چی؟ یعنی عدد احد است. یعنی شما از کثرت به وحدت میرسید، از تشویش عددی کمی به حقیقت واحد کیفی برسید و این چهل یا اربعین دقیقا همین نمود رو دارد. زائر امام حسین در این چهل روز از کثرت به سوی وحدت چگونه باید برود و از کثرت بسوی وحدت خودش را چگونه باید بازیابی بکند؟
این چهل روز فرصت پختگی سالک است فرصت پختگی زائر است، فرصت پختگی و دلالت به اشراق و نورانیتی است که فرد میتواند در روز چهلم در مواجهه با حرم ابیعبدالله(ع) یا در مواجهه با ولی خدا او را به دست بیاورد و سوال مهم آن است که ما برای این چهل روز با دلالت های معرفتی آماده هستیم؟
در مسیر سلوک عرفانی که به چهل روز دلالت میشود مثلا چهله کلیمی فرد با یک معرفتی پله پله این روزها را سپری میکند و قرار است که از دهم محرمالحرام، از روز عاشورا تا اربعین حسینی، سالک طریق حسینی و زائر این مسیر با معرفت و پلکان ترقی و حرکت به سمت بالا رفتن را پیش ببرد.
اما سوال اینجاست که آیا ما برای این کارکرد مهم اربعین به لحاظ معرفتی آمادگی کامل داریم یا نه؟ یا بیشتر این مسیر برای ما یک مسیر احساسی و یک مسیر سنجه همراه با دل است. عقل و شائبه عقل و کثرت عقل را اینجا بحث نمیکنم، من از عقل نورانی بحث میکنم که عقل نورانی در سلوک روحانی به نتیجه میرسد و این چهله قرار است که زائر را به اینجا برساند.
ایکنا – در اصطلاح عارفان قرآن پژوه میقات هنگامه تقرب به پروردگار است که بارها در قرآن و به ویژه در خصوص میقات حضرت موسی(ع) ذکر شده است، در خصوص ارتباط این موضوع با عدد 40 توضیح بفرمایید.
سوال بسیار مطلوبی است. من در مقدمه عرض کنم که در بسیاری از متون عرفانی ما آمده که شرط علم لدنی ریاضت ناظر به چهل روز است. علوم از تو خارج نیست که به نور اکسیر اعظم در تو متصل خواهد شد. «وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً» وعده ما سی روز بود و 10 روز به آن اضافه شد تا چهله کلیمی به بار بنشیند و به ثمر نهائی در مواجهه با خدا برسد. یعنی چی؟ یعنی التفات الهی از تکلم، به درک غیب. حضرت موسی(ع) سخن میگوید با خداوند سخن گفتنی متداول. اما قرار است که از این تکلم به شوق دیدار برسد. به رویت غیب برسد کی در پس آن چهل روز؟ کجا؟ در مسیری کاملا طاهر و مطهر؟ در جایی که یک ارتباط منطقی میان انسان و خدا برقرار است. در جایی که یک ارتباط منطقی میان انسان و امام در سنت اربعین قرار است برقرار شود.
وقتی به داستان حضرت موسی(ع) نگاه میکنیم، میبینیم که موسی(ع) کلام الهی را شنید اما شوق دیدار داشت. شوق دیدار تو دارد جان بر لب آمده بازگردد یا برآید چیست فرمان شما؟ این شوق دیدار عبارت است از بحث بسیار مهم همسنخ بودن آن که میخواهیم او را ببینیم و آنچه هستیم برای دیدن؛ یعنی شرایط رویت آن که بیننده است همسنخ دیده شده باشد. اربعین یعنی این. اگر این هم سنخی پیش نمیآمد، رویت به معنای البته استعاری آن برای حضرت موسی(ع) پیش نمیآمد.
زائر اربعین حسینی هم سنخی خودش را با تعالیم اباعبدالله(ع) کجا باید به ظهور برساند؟ تعالیم حسینی را در کدام وجه از زندگیش باید ظهور داده باشد تا در پس چله نشینی زیست؟
او که این چهل روز نمادی را با چله نشینی زیسته، اوست که میتواند حسینی زندگی کند و به دلالت دیدار معنوی اباعبدالله(ع) برسد. این نکتهای است که در واقع ما میبینیم که «لن ترانی» را هم به همراه خودش دارد. مقام امام، مقام ولیالله، مقام انسان کامل، مقام ظلالله است. خداوندی است که ظهور و بروز انسانی آدمی را در انسان کامل نشان داده است. اما انسان کاملی که مثل من و شما زیست میکند، یعنی «بشر مثلکم» است، اما حقیقت او وجه الوهی دارد.
شما در داستان حضرت موسی میبینید که لن ترانی پاسخ موسی است. آیا در پس چله اربعین حسینی هم ما لن ترانی خواهیم داشت؟ موضوع اصلی اینجا آن است که گویا جبل انانیت موسی(ع)هنوز از میان نرفته بود. همه بحث در سلوک از بین رفتن منیت ماست. این راهپیمایی که زحمت دارد و در فصل گرم سال صورت میگیرد. تو رهروی تو رهایی تو جاده دانی چیست؟/ هزار فرسخ سنگین پیاده دانی چیست؟/ من از نهایت ابهام جاده می آیم/ هزار فرسخ سنگین پیاده میآیم/ هزار فرسخ سنگین هزار فرسخ سخت/ نه همرکاب نه مرکب نه ایستا نه درخت/ هزار فرسخ سنگین سلوک بی انجام/ هزار فرسخ سنگین فتوح بی فرجام/ تو رهروی تو رهایی تو جاده دانی چیست؟/ هزار فرسخ سنگین پیاده دانی چیست؟
در مسیر اباعبدالله(ع) رسیدن هزار فرسخ سنگین است به مقصدی که منیت ما در آن مقصد از بین رفته باشد. یعنی اربعین آمده است که ما خودشکنی کنیم تا خدایابی در درون ما به شکوفایی برسد. موضوع در «لن ترانی» در تعالیم فیلسوفان ما، فیلسوفان سنت اسلامی و عارفان ما آن است که حدود انانیت را موسی(ع)باید پشت سر میگذاشت.
گویا در این مسیر به تکامل نرسید و لقاالله راهی است که باید امت پیامبر آخرالزمان در پی ایشان به او برسند. در یک روایت بسیار زیبایی پیامبر(ص) فرمود: یعنی اگر موسی در زمان من زنده بود از من تبعیت میکرد.
اشراق امت پیامبر آخرالزمان و نورانیت رسیدن آنان به مقصد نهایی در پی تعالیم نبی گرامی(ص) و وسیع بودن این راه به واسطه امامت، برای ما یک شکوهمندی را به ارمغان میآورد که آن شکوهمندی میتواند روزهای ما را و آنات ما را مملو از سلوک بکند.
نکته اصلی و اساسی در راهپیمایی اربعین دقیقا بزنگاه همین موضوع است که جبل انانیت سالک و زائر در این راهپیمایی میشکند و شکوفه وصل و وصال به بار مینشیند.
ایکنا - پس شروع حرکت سالک از عاشورا شروع میشود و در اربعین به غایت خودش میرسد و این غایت ساحت عزاداری حقیقی است که زائر نسبت خود را با امام برقرار کرده است.
دقیقا. زائر در سنت اسلامی و خصوصا در سنت شیعی ارتباط وجودی و قلبی برقرار میکند با ولی الله. یعنی زائر کسی است که قلب او در مواجهه با امام یک اتصال روحانی بیواسطه برقرار میکند و معنای زیارت همین است.
اهل بیت(ع) در مسیر تربیت ما قرار دارند و این ارتباط قلبی ما ارتباط با یک پدر، مرجع و پناهگاه است. ارتباط با یک موقعیت پایداری است که میتوانیم در پی او پناه بگیریم. جایی که قلب ما متصل به ولیالله شود و معنای عمیق زیارت اربعین این است. چشم حرم را می بیند، قلب چه میبیند؟ چشم حرکت زائران را میبیند، پیاده روی اربعین را میبیند، قلب میبیند، پا در این مسیر به سنگلاخ دچار میشود و زخم میشود. قلب چگونه التیام میگیرد؟ پا و تن و جان در این مسیر خسته میشود اما روح چگونه پرواز میکند؟
اینها نکاتی است که در راهپیمایی اربعین زائر باید با خودش به تأمل و تدبر بنشیند که این راهپیمایی هم شور میخواهد و هم عمیقا شعور، تا آن چهله گرفتن و چهله نشینی تا آن وجه اربعینی پس از آنکه او باز میگردد در بقیه زندگی او تا سال آینده موثر قرار بگیرد.
قرار نیست ما راهپیمایی اربعین را در یک مقطع ببینیم، قرار است ما متداوم در سلوک به سمت اباعبدالله(ع) باشیم و متداوم راهپیمایی به سوی غایت حسینی و تعالیم حسینی داشته باشیم که این چهل روز تنها نمادی از آن است.
ایکنا - ما چطور میتوانیم این حال معنوی را تا پایان سال برای خودمان حفظ کنیم. یعنی اینگونه که وقتی محرم و صفر تمام میشود، این دستاورد معنوی تا سال بعد همراه ما باشد؟
کار آسان و سختی است، یعنی هم سهل است و هم ممتنع. به دلیل آنکه کثرت ما را با خودش میبرد و تشویش کثرت ما را از وحدت دور میکند. مراقبه همیشگی و آشنایی متداوم با تعالیم اهل بیت(ع) یعنی شما کلمات اباعبدالله(ع) را بخوانید و فکر کنید در طول سال سبک زندگی حسینی را در زندگی خودتان و خانوادتان و جامعه و کسب و کارتان اجرا کنید و در هوای اباعبدالله(ع) نفس کشیدن، گام زدن و با معیار حسینی زندگی را تنظیم کردن، موجب میشود ما دیگر مناسبت زده نشویم و راهپیمایی ما مناسبتی نباشد.
باید همیشه در سلوک و در سفر و در راهپیمایی اربعین باشیم، چون او ما را به مراقبه دعوت میکند به مسیر حسینی. این کاری است که زائر هنرمندانه باید انجام دهد، از واژه هنرمندانه استفاده میکنم چون لطافتی دارد، باید پس از آمدن از این راهپیمایی اربعین در خودش بازیابی کند و آن را اجرا کند و الا این ایام، ایام عمیق عاطفی و احساسی به معنای حال عرفانی خواهد بود و نه مقام عرفانی و تداوم او کمرنگ خواهد بود. پس کار مهم زائر در پس این دیدار و راهپیمایی، در پس این معیارهای اولیه برای خودش باید به دست بیاورد و البته کار آسانی نیست.
ایکنا - در این زمینه نقش بازخوانی وقایع و مفاهیم عاشورایی را برای آن که آموزهها را برای خودمان معاصر سازی کنیم، چگونه می دانید؟
«كهيعص ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا»، امام صادق(ع) می فرمایند شما از کربلا به شهادت و از شهادت به یزید و از یزید به عطش و از عطش به صبر می رسید. یعنی برای من در زندگی امروز باید همه این مدلها را یا همه این معیارها را زندگی کنیم. کل یوم عاشورا چه معنی دارد؟ یعنی منِ زائر یا منِ متدین و مومن به تعالیم حسینی باید همیشه خودم را در معرض مسیری ببینم که آن مسیر چالش میان حسینی بودن و یزیدی بودن را دارد و این البته کار سادهای نیست.
شما در تعالیم قرآنی که نگاه میکنید میبینید که قرآن در مسیرهای مختلف ما را با این معیار متداول مواجه میکند . مثل «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ» که وجود مبارک امام صادق(ع) فرمودند: مشکات، کلمه طیبه که ناظر به اهل بیت(ع) ناظر به ریشهها و میوههایی است که در مسیر اهل بیت(ع) به بار می نشیند و زائر حسینی در زندگی خودش اتفاقا همین کار را باید پی بگیرد.
این نکته، نکته ایست که ما را دعوت میکند به زیستن بر اساس آیات قرآن در زندگی امروزی. زیست بر اساس آیات قرآنی که به دلالتهایی که به اباعبدالله(ع) و اهل بیت(ع) وجود دارد و این کاری چند وجهی است که برای هر مومنی و برای هر سالکی یک ضرورت است.
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍالله» نور السماوات و الارض آیه نور آیه اهل بیت است مشکات وجود مبارک صدیقه طاهره(س) است، مصباح حسن مجتبی(ع) و زجاجیه امام حسین(ع) است. امام صادق فرمودند به آیه نور که نگاه میکنید به اهل بیت (ع) فکر کنید.
این نور کجای زندگی من است؟ تو راهپیمایی اربعین پاسخ خواهید داد که همه جای زندگی، چرا که در مواجهه با نور هستید و این مواجهه با نور را گویی امروز برای خودم باید در قالبی تعریف کنم که از کربلا و از نینوا به زندگی امروزی و دنیایی کثیر و کثرت مندم بیاورم و این کار مهمی است که در آیات قرآن هم البته به آنها دلالتهایی شده است.
ایکنا - پرسش بعدی من درست همین بود که آیا به آیاتی از قرآن به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به امام حسین(ع) اشاره شده باشد؟
مستحضرید که نام اهل بیت(ع) به این معنا در قرآن نیامده و ما نام وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت را هم در قرآن چهار بار شاید بیشتر نداریم ولی در تفسیری که اهل بیت(ع) برای ما مطرح کردند بسیاری از آیات ناظر به امام حسین(ع) است، از آیه کهعص که در سوال پیشین عرض کردم تا آیه 110 سوره صافات و همچنین اشاره به ذبح عظیم که محیالدین ابنعربی هم در فص اسحاقی و هم در فص اسماعیلی با مقدمهای که در فص ابراهیمی مطرح میکند در کتاب فصوص الحکم ، به موضوع ذبح عظیم و جایگاه آن میپردازد و عینا ذبح عظیم همان موقعیتی است که در روایات ما آمده است.
در گوش حضرت ابراهیم(ع) نجوا شد که ذبح عظیم از فرزندان تو در آخرالزمان صورت خواهد پذیرفت یا وجود ارزشمند علامه طباطبائی میفرمایند: «ماندگاری قربانی الهی به عنوانی به عنوان سنتی پایدار این فدیه حکمت الهی را در آزمایش ناظر به شدائد نشان میدهد» و فدیه به ذبح عظیم از چه چیزهایی باید گذر کنیم تا ذبح ما مورد قبول واقع شود؟ گندم ببریم یا گوسفند؟ چه متاعی را به درگاه الهی هدیه ببریم؟ به حقیقت نمیرسیم مگر آنکه از آنچه دوست میداریم، دل بکنیم. این موضوع بحث مفصل میطلبد.
بسیاری از مفسرین شیعی و عارفان جلیلالقدر به واسطه روایات اهل بیت وجود مبارک اباعبدالله(ع) را در آیات قرآن مطرح کردند. از کلمه طیبه سخن گفتم، از آیه نور، حتی در آیه هفتم سوره مریم که در مورد حضرت یحیی و حضرت حسین(ع) که شهادت یحیی و جدا شدن سر او و مقام رأسالحسین در مسجد جامع دمشق دلالت شباهت به هم دارند.
موضوع مهمی که میتوان اینجا به آن اشاره کرد، مسئله تأویل است. در روایت از وجود مبارک پیامبر(ص) که به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: من برای تنزیل قرآن جنگیدم و تو و فرزندانت برای تأویل حقیقی قرآن باید بجنگند. دلالت حقیقی آیات قرآن را با که و با چه میزانی بسنجیم و معیار تأویل ما چیست؟ معیار تأویل ما اهل بیت(ع) هستند.
نکتهای را از یکی از تفاسیر از تفسیر آیتالله بحرانی انتخاب کردم برای شما علامه بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، جلد چهارم، صفحه سی ام که المیزان الی ربی سیدین پیرامون این آیه سخن می گویند و دقیقا راهپیمایی اربعین همین است. ما به سمت خداوند در حرکت و هجرت هستیم. او راه را به ما نشان میدهد.
آیا التفات نمیکنی که رفتن به سمت خداوند به عبادت و اجتهاد است؟ اجتهاد در اینجا به معنای درک و به معنای جد و جهد است و تأویل غیر از تنزیل است. تنزیل آیات در زمان مبارک زندگی پیامبر(ص) در بیست و سه سال زندگی مبارک بعد از بعثت نبوی به پایان رسید اما تأویل او با اهل بیت(ع) است. در واقع شاقول فهم ما از متن متین قرآن اهل بیتاند و آنچه از اهل بیت(ع) باید بیاموزیم مواجهه حقیقی با قرآن است و به حقیقت قرآن را کسی می فهمد که خود را مخاطب قرآن ببیند. مخاطب حقیقی قرآن اهل بیت اند و مومنان در پس ایمان به اهل بیت مخاطب حقیقی قرآن قرار می گیرند و شاهراهی که قرآن پیش روی ما مطرح می کند به راهنمایی اهل بیت(ع) به انجام میرسد.
ایکنا- براساس بیانات جنابعالی آیا ارتباطی میان آیات قرآن و اربعین وجود دارد؟
نتیجه بگیرم از آنچه گفتم در واقع از دهم محرمالحرام تا اربعین شما در عدد واحدی حرکت میکنید که آن معنای حسین(ع) است. حب امام حسین ما را جمع نموده در روز اول پس از عاشورا و در روز چهلم اباعبدالله(ع)، پس در این 40 روز در دالان معرفت حسینی حرکت می کنیم، کثرتی که مدام ما را به وحدت دعوت میکند.
نکته بعدی زیارت عاشورا و زیارت جامعه میخوانیم و از تکلم به دیدار میرویم، دیداری که قلب ما به واسطه آن گرم میشود. وقتی حرم را میبینیم، وقتی پله پله، مرحله به مرحله اعداد عمودها را میشماریم که این اعداد نماد کثرت نیستند بلکه نماد وحدتاند چون همه در دالان حب الحسین ومعرفت الحسین قرار گرفتهایم.
واضح است که در سختی راهپیمایی اربعین جبل انانیت و منیت زائر از بین میرود و او خودش را در میان این زائران یک جا و یک واحد کامل میبیند .
مسیر راهپیمایی اربعین افزوده وجود ما را روحانی میکند، میقات روز چهلم برای زائر اربعین رهایی از نفس است، «أعدى عَدوِّكَ نَفسُكَ الَّتي بَينَ جَنبَيكَ» دشمنترين دشمن تو، نفسى است كه ميان دو پهلويت قرار دارد. عجب روایت سهمگینی است این روایت که میفرماید دشمن ترین دشمنان تو همان نفسی است که در درون تو نشسته است و این چهل روز، چهله نشینی و اربعین، راهپیمایی و صعوبت، کوبیدن بر سر نفس دون پرور ماست و پر واضح است که برای جان ما طهارت به ارمغان خواهد آمد. به نظر من راهپیمایی اربعین کسب استعداد است برای یک سال دیگر که در آنات پس از اربعین، حسینی زیست کنیم و حسینی حرکت کنیم و حسینی به بار بنشینم.
ایکنا - اگر نکته پایانی دارید در خدمت شما هستیم.
راهپیمایی اربعین ما را دعوت میکند به یک مسیر شکوهمند نور که در او معرفت، سرآمد نورانیت این مسیر است. مراتب نور را زائری به غایت درک میکند که خودش را در مسیر نور منفعل نبیند، بلکه هر عددی از این اعداد عمود را که پیش میرود تا حرم اباعبدالله(ع) مرتبهای از مراتب نورانیت خودش را ببیند و تلاش بکند که نفس خودش را در دعوت حسینی از منیت دور کند و شکوفائی نورانیت اهلبیت(ع) را در آن به جای غرور، تکبر، حسادت و رذایل اخلاقی بنشاند. در واقع راهپیمایی اربعین فرصتی است برای انسانیتر شدن ما و روحانی تر ماندن ماست.
گفتوگو از حدیث منتظری
انتهای پیام