وی افزود: دین برای فهم، نیازمند تبیین است؛ دین مانند سایر علوم نیست که بشر با تجربه و معلوماتش بتواند آن را بفهمد زیرا اگر درست فهم نکند بسیار خطرناک است و عامل سعادت او به عامل بدبختی او منجر میشود؛ اگر بشر مرز بین توحید و شرک و حق از ناحق و ظلم و عدل و ... را نتواند تشخیص دهد سر از باطل و ظلم و شرک درخواهد آورد.
فاضل لنکرانی با بیان اینکه برخی روحانیون و رسانهها گفتند که همه افراد، همه جای قرآن را میتوانند بفهمند و بدتر از آن اینکه خداوند هم بر فهم آنان صحه میگذارد، اضافه کرد: بنده معتقدم همین فهم ظاهری و ترجمهای الفاظ قرآن برای همه افراد ممکن نیست؛ درست است قرآن بیان للناس است ولی باید راههای واقعی و صناعی برای فهم معنای ظاهری آیات به کار رود.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه در مورد تفسیر و روشهای تفسیری منشورات زیادی داریم ولی در مورد فهم ظاهر قرآن کمبود زیادی داریم، گفت: مثلا در بسیاری از ترجمهها، امرالله را فرمان خدا معنا کردهاند در حالی که امرالله فعل قطعی خداوند است که در آن بدا و تغییری حاصل نمیشود؛ قیامت و ظهور امام زمان(عج) امر الله است.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه عجیب اینکه گاهی بین ائمه(ع) و پیشوایان اهل سنت این نوع مباحث وجود داشته است و امام از ایشان میخواستند که معنای ایات را بیان کند ولی بلد نبودند با اینکه عرب هم بودند، تاکید کرد: در هر صورت این مسئله یعنی منطق فهم قرآن، حدیث، عقاید و اخلاق و... خیلی مهم است و همه ضابطه و منطقی دارند.
استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه بزرگان اصول فقه را به عنوان منطق فهم فقه مطرح میکنند، افزود: این در حالی است که اصول فقه، منطق فهم دین است و با همین ضوابط اصولی میتوان وارد فقه و روایات اخلاقی و اعتقادیات و احکام شویم. مرحوم امام و آخوند در همین اصول بیان میکنند که ما یکسری اعتقادیات داریم که یقین در آن ملاک است ولی یکسری هم مانند برزخ یقین برای آن اخذ نشده است زیرا اساسا فهم آن نقلی است و اگر کسی یقین به برزخ هم نداشت ایرادی در دیانت او ایجاد نمیشود اما در اصل توحید و معاد، یقین لازم است.
فاضل لنکرانی افزود: اگر کسی اصول را بلد نباشد تفسیر بلد نیست؛ ای کاش تفسیری بر اساس مبانی اجتهادی نوشته شود؛ المیزان با همه عظمتش روی مبانی اجتهادی جلو نرفته است گرچه در تفسیر قرآن به قرآن کارستانی کرده است.
استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه اصول فقه، تنها راه برای فهم دین است، افزود: اصول فقه را نباید صرفا منحصر به احکام کنیم که مسلم در اینجا راه دارد؛ فرق بین حدیث اخلاقی از فقهی را یک اصولی میتواند بفهمد؛ فرق بین احکام فردی و اجتماعی را هم یک اصولی میتواند درک کند.
استاد حوزه بیان کرد: به برکت انقلاب اسلامی این مسئله برای ما روشن شد که احکام اجتماعی دین هزاران مرتبه بیشتر از احکام فردی است از جمله اینکه جامعه نیازمند حکومت است و آیات زیادی داریم که مدلول مطابقی آن حکومت است و حکومت هم امر فردی نیست. ای کاش روزی کسی احکام اجتماعی قرآن را استخراج کند.
وی اضافه کرد: وقتی میگوییم احکام تابع مصالح و مفاسد است در احکام فردی و اجتماعی متفاوت است و در احکام اجتماعی باید دنبال ملاک اجتماعی باشیم و این را یک اصولی تشخیص میدهد و علمی نمییابیم که به اندازه اصول در مورد ملاکات احکام بحث کرده باشد.
رئیس مجتمع فقهی ائمه اطهار(ع) با بیان اینکه امام واقعا تحول در ملاکات و خطابات قانونی ایجاد کرد که هم حوزه و هم نظام از آن غافل است، تصریح کرد: غالب مردم و دانشجویان میگویند مگر قرآن نفرمود: إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ؛ ولی چرا این همه نماز میخوانند ولی نافی از انجام منکر نیست؛ امام در تبیین این مسئله فرمودند ما این خطابات را شخصی در نظر میگیریم لذا در مورد آیه کتب علیکم الصیام خیلیها صیام دارند ولی تقوای آنچنانی هم ندارند.
وی تاکید کرد: امام بر مبنای خطابات قانونیه میگوید لاضرر یک جعل قانونی دارد؛ یک ملاک قانونی دارد ولو اینکه در این مورد خاص ضرر به فردی هم وارد شود. در مورد سمره بن جندب کندن درخت باعث ضرر به این فرد بود در حالی که پیامبر فرمود لاضرر فی الاسلام لذا امام فرمود ما نباید در مورد شخص ملاک را لحاظ کنیم.
فاضل لنکرانی اظهار کرد: امام به عنوان یک فیلسوف و عارف این خطابات را مطرح نکرد بلکه ناشی از تمحض اصولی و فقهی ایشان است؛ صرفا خطابات فقهی هم نیست بلکه این خطابات در اخلاق و فقه و ... قانونی است. بنده با مطالعه دقیق میگویم که ایشان همه خطابات قرآن را ملاک قرار داده است حتی مواردی که خطاب نیست ولی جعل یک حکم است مانند کتب علیکم القصاص؛ لذا فرقی بین اخلاق و عقاید و فردی و اجتماعی قائل نمیشود.
وی تاکید کرد: ادعای بنده این است که اصول فقه رایج میتواند همه زوایای دین را کشف کند و پوشش دهد. مثلا بنده در بحث فقه هنر و موضوع غنا گفتم که یکسری ادله فرعی و اصلی و فوقانی و تحتانی وجود دارد لذا چرا ما باید غنا را تعریف کنیم؛ غنا هر چه میخواهد تعریف شود، و معنای آن هر چه میخواهد باشد بلکه ما باید لهو الحدیث را از قرآن معنا کنیم؛ در حدیث هم باید این کلمه رامعنا کنیم و اگر کسی اصول نخوانده باشد روایات ساده اخلاقی و ظادهر آیات را هم درست معنا نخواهد کرد.
استاد درس خارج فقه حوزه علمیه با بیان اینکه دین دو محور یعنی کتاب و سنت را دارد، گفت: در کتاب و سنت، حجیت عقل هم مطرح است؛ حالا آیا عقل در سلسله معلول است یا علل سر جای خود، علوم انسانی با دین مرتبط است و در اینجا چند ادعا وجود دارد؛ اول اینکه اصول فقه موجود قواعد ارتباط بین علوم انسانی و دین را بیان نکرده است؛ عرض ما این است که شما قواعد را به ما ارائه دهید و بگویید کدام قاعده جدید در علوم انسانی وجود دارد که در قواعد اصول فقه وجود ندارد.
استاد حوزه علمیه با اشاره به اجتهاد پایشی، بیان کرد: ما از تعابیر جدید استقبال میکنیم ولی به شرط اینکه مبتنی بر رکن علمی باشد؛ ما غیر از آن چه در اصول فقه داریم روش دیگر اجتهادی نداریم. اینکه گفته شود رفت و برگشت وجود دارد من نمی فهمم یعنی چه ؟
وی با بیان اینکه مطالبی چون فیزیک و شیمی اسلامی واضحالبطلان است، اظهار کرد: ما معتقدیم آن چه مرتبط با هدایت و تربیت بشر است حتما یک مبنایی در قرآن و سنت دارد و ما باید ببینیم آنچه در علم روانشناسی جدید آمده است با این مبنا قابلیت تطبیق دارد یا خیر؟
فاضل لنکرانی با بیان اینکه هیچ کسی مدعی نیست که قرآن برای عوم مردم نیست و فقط برای یک عده خاص نازل شده است، اظهار کرد: قرآن برای همه نازل شده است ولی نیازمند تبیین است و تنها راه تبیین و تفسیر آن هم اصول فقه است و راه دیگری نداریم؛ حتی امروز هم که روز جهانی فلسفه است و ما در همایش فلسفی هستیم با فلسفه مطلق و عرفان و ... هم نمیتوانیم دین را تبیین کنیم.
انتهای پیام