هنگامی که برگهایی از دفتر تاریخ، در آخرین روزهای حیات پیامبر اکرم(ص) را ورق میزدم با رویدادی تلخ و ناگوار مواجه شدم که خبر از واقعهای تأسفبار میداد که بخشی از وسعت فاجعه آن را، ابن عباس درک نموده بود و اندوه خویش را نسبت به این رویداد، با اشکهای مانند دانههای مرواید، بر گونههایش شرح میداد و به گونهای اشک میریخت که سنگریزههای مقابل او خیس میشدند.
به یقین میتوان این فاجعه را یکی از بزرگترین مصیبتهای ناگوار در تاریخ اسلام برشمرد که به فرموده سید بن طاوس اگر مسلمانان سیاه بپوشند و اقامه ماتم کنند و نهایت حزن و اندوه را درباره این مصیبت داشته باشند، جا دارد؛ زیرا یکی از پایههای ناسازگاری با پیامبر، تفرقه امت به هفتاد و سه فرقه و گمراهی گروهی از مسلمانان، در این واقعه رقم خورده است.
این واقعه ناگوار به «رزیه یوم الخمیس» یا مصیبت روز پنجشنبه شناخته میشود که پیامبر(ص) در بستر بیماری، دغدغهای داشت که میهراسید نانوشته ماندن آن سبب گمراهی امت شود؛ به همین دلیل برای آن که وصیتش بی کم و کاست به دیگران برسد، امر فرمود تا آن را بنگارند. بر پایه این گزارشها، پیامبر(ص) در آخرین پنجشنبه حیات خویش -چهار روز پیش از رحلت- از کسانی که در کنار بسترش بودند خواست: لوح و قلم آورند تا سخنی بنویسند که هرگز گمراه نشوند؛ اما برخی از حاضران به جای این که امر ایشان را از دل و جان فرمان برند، بر آشفتند و در حضورش با برخی دیگر، به درگیری پرداختند. شگفتا که به این بسنده نکرده، سخن آن حضرت را هذیان شمردند و بر قرآن بسندگی و شعار «قرآن ما را بس است» علم مخالفت را بالا بردند.
این واقعه ناگوار، در مهمترین منابع حدیثی فریقین انعکاس یافته است از باب نمونه در هفت روایت صحیح بخاری و سه روایت صحیح مسلم گزارش شده است که گزارش این رویداد در منابع اهل سنت گاه با حذف و تحریف نقل میشود و در انتقال جمله اهانت آمیز یا گوینده آن، با سانسور مواجه میشویم و یا با توجیه، از بیان حقایق چشمپوشی میشود.
در منابع امامیه به نکتهای مهم اشاره شده است، که پیامبر اکرم پس از رفتن گروه مخالفان، به نگاشتن وصیت توسط امیرمومنان پرداختند و جانشینان پس از خود را معرفی کردند و برخی از صحابه از جمله سلمان، اباذر و مقداد را بر آن شاهد گرفتند.
اصل این رویداد مورد پذیرش فریقین است اما آن چه به قلمفرسایی نیاز دارد محتوای این گزارشها است که رفتار صادر شده از سوی مخالفان، به سرکردگی خلیفه دوم، با کدام یک از آیات قرآن، ناسازگاری است و بر این اساس با معیار آیات قرآن این رویداد ارزیابی شود.
این نوشتار با توجه به هشت رفتار ناشایست، از سوی مخالفان و تعارض آن با دست کم 24 آیه قرآن، به نگارش در آمده است.
اصل درگیری در مقابل رسول خدا نهی شده است: «از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع نكنيد كه سُست شويد» که در جریان فرمان بر آوردن قلم و لوح اصحاب دو دسته شدند و به نزاع در برابر پیامبر پرداختند. اما در صورت نزاع و درگیری، قرآن خدا و رسول را مرجع رفع تنازع معرفی می کند: «پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، به خدا و رسول مراجعه کنید.» اما سوگمندانه در این درگیری، چنین رجوعی از سوی مخالفان فرمان پیامبر صورت نگرفت.
قرآن کریم آدابی را برای حفظ حریم پیامبر اکرم(ص) و رعایت ادب در برابر آن حضرت بیان میکند که در صورت نافرمانی، تباهی اعمال را در پی دارد. از جمله آداب، چنین است: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر نكنيد ... مبادا بى آنكه بدانيد كردههايتان تباه شود». اما با نهایت تأسف، صدای برخی از اصحاب در جریان لوح و قلم در مقابل پیامبر بلند شد که ناراحتی پیامبر را در پی داشت.
قرآن کریم مسلمانان را از نسبت های ناروا و لقبهای زشت بر حذر میدارد و آزار و اذیت اهل ایمان را گناه بزرگی میشمارد: «و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بى آنكه مرتكب [عمل زشتى] شده باشند آزار مىرسانند، قطعاً تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفتهاند».
این دستورات در حالی بیان شده است که در «رزیه یوم الخمیس» پس از اعتراض یکی از زنان حاضر در مجلس، به رفتارهای ناشایست از سوی مخالفان، نسبت بی عقلی و بی خردی به او داده و به او گفته میشود: «اسکتی فانه لا عقل لک» افزون بر نسبت ناروا، سبب آزار و اذیت او شده است؛ این اهانت در حالی صورت میگیرد که شیعیان را به اهانت به همسران پیامبر(ص) نکوهش میکنند.
قرآن پیامبر اکرم را «رحمه للعالمین» معرفی میکند و خداوند اخلاق نیکوی آن حضرت را میستاید و آن حضرت را نرمخو میداند که اگر دارای اخلاق تندی بود، مردم از کنار او پراکنده میشدند. شیوه رفتاری آن حضرت به گونهای بود که در برابر بسیاری از ناملایمات صبر میکردند همان گونه که قرآن میفرماید: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، داخل اتاقهاى پيامبر مشويد، مگر آنكه براى [خوردنِ] طعامى به شما اجازه داده شود، آن هم بى آنكه در انتظار پخته شدن آن باشيد؛ ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد، و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد بى آنكه سرگرم سخنى گرديد. اين رفتار شما پيامبر را مىرنجاند ولی از شما شرم مىدارد.
اما چه رویداد ناگواری رخ داده است که پیامبر اکرم را به حدی ناراحت و غضبناک نموده است که آنان را از خود دور نموده و فرمان بر بیرون رفتن از نزد خویش را صادر کرده است؛ حال پرسش این جاست آیا صحابه از این آیه قرآن بی خبرند که قرآن میفرماید: «كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مىرسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفتآور آماده ساخته است» و وعده عذاب بر اذیتکنندگان میدهد: «كسانى كه پيامبر خدا را آزار مىرسانند، عذابى پر درد [در پيش] خواهند داشت».
قرآن در جایگاهی که حکمیِ از سوی خدا و رسول تعیین شده است، حق اظهار نظر را از دیگران سلب نموده است: «و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستادهاش به كارى فرمان دهند، براى آنان در كارشان اختيارى باشد» و نتیجه نافرمانی را گمراهى آشكارى میداند.
از سوی دیگر در برابر فرمان خدا و رسول امر به تسلیم و پذیرش میکند و از شرائط ایمان برمیشمارد: «ولى چنين نيست، به پروردگارت قَسَم كه ايمان نمىآورند، مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حكمى كه كردهاى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند، و كاملاً سر تسليم فرود آورند». اما در این رویداد ناگوار در مقابل رسول خدا نه تنها تسلیم نبودند بلکه اظهار نظر در مقابل فرمان رسول خدا نمودند.
در قرآن کریم حداقل در شش آیه، امر به پیروی از رسول اکرم(ص) میکند و میفرماید: «اطیعوا الرسول». در کنار این آیات برخی دیگر از آیات پیامدهای منفی سرپیچی از رفتار رسول را گوشزد میکند از جمله نافرمانی از دستورات رسول خدا را و مخالفت با پیامبر اکرم سبب باطل شدن اعمال بیان میکند و رو بر تافتن از رسول خدا را از صفات منافقان بر میشمارد: چون به ايشان گفته شود به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر بياييد، منافقان را مىبينى كه از تو سخت، روى برمىتابند».
در برخی از آیات نیز نافرمانی از اوامر پیامبر را با کفر برابر میداند: «خدا و پيامبر را اطاعت كنيد. پس اگر رويگردان شدند، قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد» و جایگاه نافرمایان را آتش معرفی میکند: «هر كس، پس از آنكه راه هدايت براى او آشكار شد با پيامبر به مخالفت برخيزد، و [راهى] غير راه مؤمنان در پيش گيرد، وى را به آنچه روى خود را بدان سو كرده واگذاريم و به دوزخش كشانيم، و چه بازگشتگاه بدى است». در این واقعه آشکارا فرمان رسول خدا، نافرمانی شده و در مقابل آن حضرت به مخالفت پرداخته شده است.
از جمله شعارهای نادرستی که در جریان لوح و قلم سر داده شد قرآنبسندگی و نیاز نداشتن به فرمایش رسول خدا(ص) است در حالی که قرآن میفرماید: «آن چه را پیامبر فرمان میدهد بگیرد و آن چه نهی میکند واگذارید». و در کنار اطاعت از خدا، پیروی از رسول را فرمان میدهد اما در این واقعه اسفناک، بر طبلِ قرآنبسندگی کوبیده شد.
قرآن کریم به زیبایی هر چه تمامتر پیامبر اکرم را برای مسلمانان معرفی میکند و چنین شخصیتی را، اسوه نیکو برای مومنان توصیف میکند که از سر هوس، سخن نمىگويد و سخن او جز وحی نيست و از نسبت جنونی که به او داده میشود، دور میداند. همچنین پیامبر اکرم خود نیز بر وحی بودن سخنانش، تأکید میکند اما با هزاران تأسف و تأثر چنین نسبت ناروایی به رسول خدا در مصیبت روز پنجشنبه رخ داد که نسبت هذیانگویی به آن حضرت داده شد.
به نظر میرسد پیشفرض عدالت صحابه، بسیاری از واقعیتهای روشن را برای یک عدهای تاریک نموده است و به توجیه رفتارهای ناشایست این ماجرا واداشته است حتی اگر به فروکاستن مقام عصمت پیامبر اعظم(ص) بیانجامد؛ آنان با توجیهات واهی و چشم بستن نسبت به ناسازگاری رفتارهای ناشایست در جریان لوح و قلم، با حجم گستردهای از آیات قرآن، عمل صادر شده از سوی برخی از اصحاب را عادی جلوه دهند و به دفاع از آن بپردازند.
انتهای پیام