نورالدین ابولحیه، نویسنده و پژوهشگر الجزایری در یادداشتی برای ایکنا به ترور فرماندهان سپاه از سوی رژیم صهیونیستی پرداخته و آورده است:
ترور فرماندهان ارشد ایرانی در آغاز جنگ با اسرائیل برای بسیاری از مردم شوک بزرگی بود و آنان رویکردهایی متفاوت در نحوه برخورد با این مسئله داشتند. این افراد را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
گروهی که این ترورها آب خنکی بر قلبشان بود و فکر میکردند که توانایی انجام این ترور یعنی قدرت ترور خود نظام و این گروه در بیان دیدگاهشان تفاوتهایی دارند، برخی نظرشان را با حسی شاد و خوشحال بیان و برخی این خوشحالی را با توصیههایی مشکوک و دو پهلو همراه میکنند.
دومین گروه گروهی هستند که نگرانی و رنج خود را نشان دادند و هراس شدیدشان را با سرزنش ایرانیان به خاطر سهلانگاری و کوتاهیهای صورتگرفته ابراز کردهاند.
مخاطب ما گروه دوم هستند؛ زیرا گروه اول بیماری درونی دارند که درمان آن سخت است و نمیتوان تنها با کلمات و دلیل و برهان در آن تأثیر گذاشت؛ بلکه باید این تومور نفرت را از دلشان خارج کرد؛ چرا که مانعی پیش روی آنان برای مطالعه، تفکر و شنیدن حقایق است.
من به این گروه میگویم اولاً ایران(جمهوری اسلامی ایران) از زمان روی کارآمدن، براساس این اصل قرآنی شکل گرفت «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ: و محمّد جز فرستادهای از سوی خدا که پیش از او هم فرستادگانی [آمده و] گذشتهاند، نیست. پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، [ایمان و عمل صالح را ترک میکنید و] به روش گذشتگان و نیاکان خود برمیگردید؟! »(آیه 144 آل عمران) و از ملزومات این اصل این است که رهبر آن هر لحظه هوشیار باشد که ترور خواهد شد و برای همین شاگردان و پیروانی تربیت کند که همان نقش او را ایفا کنند؛ گویی که همیشه هست و حضور دارد.
دوم اینکه به دلیل اصل اولی که گفته شد رهبران مجبورند با طبقات مختلف تعامل داشته باشند، زیرا یک رهبر نمیتواند بدون تعامل با مردم خود و تأثیرگذاری بر آنها، رهبر باشد، آنها را پرورش داده و الگویی نیک برایشان باشد و این از سنت نبوی الهام گرفته شده است و خداوند متعال درباره آن فرمود «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ: س به [برکت] رحمت الهی، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند»(آیه 159 آل عمران)، همچنین این ویژگی از امام علی(ع) الهام گرفته شده است؛ امامی که تخریبگران توانستند به او دست یابند، در حالی که نتوانستند به هیچ کس دیگری دست یابند.
سوم اینکه ترور فرماندهان در محل کارشان نشانه ثبات و پایداری است و اینکه آنها فرار نکردند؛ برای همین حمزه در احد شهید شد در حالی که رهبری کم نظیر و شجاع بود؛ آن هم در زمانی که افرادی که فرار کرده بودند از مرگ نجات یافتند. آیا حمزه نادانتر از آنانی بود که فرار کردند و مسئولیتی را که به آنان سپرده شده بود، ترک کردند؟ برای همین است که میبینیم قرآن کریم کشتهشدن پیامبران را که رهبران امتشان هستند یادآوری میکند و میفرماید: وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكَانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ: و چه بسیار پیامبرانی که همراه آنان گروه بسیاری از مردان خدا به جنگ پرداختند و در برابر آنچه در راه خدا به ایشان رسید سستی نورزیدند و ناتوان نشدند و تسلیم [دشمن] نگردیدند و خداوند صابران را دوست دارد. آیه 146 آل عمران).
همچنین میبینیم که قرآن کشتهشدن پیامبران را با کشتهشدن مردان خدا یادآور شده است تا بگوید آنها در این مسیر بر دیگران پیشی گرفتهاند.
چهارم اینکه فرماندهان در ایران تربیتیافته مکتب امام خمینی(ره) و اصحاب عرفان و معنویت هستند، در مساجد و حسینیهها آنان را میبینیم و حتی حمامها را نظافت میکنند؛ برای همین است که برای بدخواهان دستیابی به آنان سخت است و تنها با سیستمهای ردیاب و تعقیب و گریز آنان را پیدا میکنند.
پنجم اینکه ما به عنوان مسلمان معتقدیم که هر انسانی اجلی مشخص دارد که نمیتواند از آن بگریزد، هر مسلمانی آرزو دارد که پایان زندگیاش شهادت در راه خدا باشد، برای همین در وصیتنامههای فرماندهان کلمات و واژههایی را میبینیم که از شوق شهادت حکایت دارد و هر فردی که بخواهد این وصیتنامهها را ببیند، نمونههای آن را در شبکههای اجتماعی یا کانالها و شبکههای ویژه همین افراد خوهد یافت؛ بنابراین سرنوشت آنان همان چیزی است که از خدای مهربان خواسته بودند و این سرنوشت پس از انجام وظیفه نصیبشان شد و جانشینان صالحی از خود به جای گذاشتند که جایشان را پر خواهند کرد.
ششم اینکه در اینجا چیزی که ربطی به رهبران و فرماندهان ندارد، مربوط به وضعیت ایران است؛ به دلیل توانمندیها، امکانات، ثروت و قدرت ماهوارهای همه محورهای شرارت برای از بین بردن این کشور به توافق رسیدهاند و این کشور نمیتواند از چیزی که در آن سرمایهگذاری کرده است، دست بکشد. ما ثمرات این قدرت و ثروت را در شرایط مختلف دیدهایم؛ بنابراین این وضعیتی را که امروز شاهدیم، عجیب نیست؛ مثل زمانی که شاهد انفجار پیجرها در لبنان بودیم و زمان زیادی برای این اتفاق برنامهریزی شده بود. قرآن کریم به این مسئله اشاره کرده است و با خواندن سوره برائت انسان خواهد فهمید که گروهی که نماینده حق است، شیطان آنها را رها نخواهد کرد.
هفتم اینکه ایران کشوری با گروههای مختلف دینی و فرقهای است و در میان آنان افرادی هستند که جریانهای سلفی و گروهکها آنان را اغفال میکنند، این افراد به هر شهری وارد شده و میتوانند به شیوههای مختلف به فرماندهان نزدیک شوند به ویژه در شرایطی که قوه قضائیه ایران بر مطالبه مدرک برای هر اتهامی علیه هر طرفی اصرار دارد، این افراد سوءاستفاده کرده و مانع از آن میشوند که دستگاههای اطلاعاتی نقش خود را آنطور که باید انجام دهند، این در حالی است که مخبر قبل از شنود هر طرفی به مجوز قضایی نیاز دارد. هرکس که مجموعه تلویزیونی «گاندو» را که تولید دستگاه اطلاعاتی ایران است، دیده باشد، متوجه این مسئله خواهد شد.
این هفت نکته را گفتیم به این امید که برای افراد صادقی که جویای راز اتفاقات امروز هستند، قانعکننده باشد؛ همچنین لازم است بگوییم که یکی از نتایج ترورها، شناسایی جاسوسان و شبکههای جاسوسی است که در نهایت به تطهیر جامعه داخلی ایران منجر خواهد شد.
مضاف بر اینکه یک فرمانده یا دانشمند به شهادت نمیرسد؛ مگر اینکه شاگردانی را تربیت کرده باشد که همان نقش او را با جسارت و اقتدار تمام ایفا کنند و واقعیت امروز گویای این مسئله است.
ترجمه از زهرا نوکانی
انتهای پیام