به گزارش ایکنا از آذربایجانشرقی، محمد حسن آرندی از سالکان واصل و عالمان کامل سده سیزدهم در اصفهان است. وی در آبادی کوچک و فقیر«آرند» که جزو جمع دهستان لای مَزْدَک متولد شد. از این رو چنانکه بر لوح مزار او نیز نقش است، به نسبت «نایینی» هم نامدار است. آرندی پس از آن که به اصفهان آمد، ظاهراً از همان اوایل، در مدرسه نیماورد حجره گرفت و در آنجا، نخست به تعلم و تأمّل و سپس به تعلیم طالبان علم و معرفت و ترویض نفس همت گماشت. او حدود 60 سال، تا وقت مرگ در این مدرسه زندگی کرد. بعضی گفتهاند: وی همه عمر مجرد بوده است اما برخی دختری و پسری ده نشین و کشاورز از او یاد کردهاند.
وی با وجود مریدان بسیار، با کسی معاشرت نمیکرد و خلوتش به دو سه تن از فقرای عارف گمنام محدود بود به میهمانی نمیرفت و هدیه و تحفه کسی را نمیپذیرفت بزرگان و رجال عصر مانند چراغعلی خان زنگنه، میرزا حسن و میرزا یوسف مستوفیالممالک، و سلطانالعلما (امامجمعه اصفهان) به او ارادت داشتند، اما او اعتنایی به این توجهات نداشت. ظاهر او ساده و ژنده بود؛ عبا نداشت، دستار نمیبست، قبای پشمینهای کهنه میپوشید، و کلاهی فرسوده به سر داشت. کودکان در خیابان به گمان دیوانگی او را آزار میدادند، اما او بیتوجه بود در دیدار با سلطانالعلما، ابتدا با تلخی او را راند، اما در دیدار دوم چنان کرامتی نشان داد که امامجمعه از خود بیخود شد و دستش را بوسید.
اگرچه نام استادان و شاگردان خاص ملا محمد حسن آرندی بهصورت دقیق در منابع ذکر نشده، اما احوال او نشان میدهد که در علوم منقول، معقول، و ریاضی فرید دوران بود و در علوم غریبه نیز مهارت داشت. طلاب علوم مختلف از صبح تا شام به مدرس او میآمدند و بسیاری از حکمای بعدی اصفهان نزدش حکمت آموختند برخی معتقدند او در علوم ظاهر و باطن به مقام کشف و شهود رسیده بود و بدون مطالعه و تأمل، مسائل پیچیده را پاسخ میگفت. سرانجام این عارف بالله در اواخر عمر به مرض استسقاء دچار شد و در این بیماری به سال 1270 قمری در گذشت. وی در آن زمان حدود 80 سال داشت. او را ( ظاهراً به وصیت خودش) دم ایوان آستانه بقعه بابارکنالدین شیرازی به خاک سپردند تا تربت پاک او پی سپر زائران مزار کثیرالانوار آن عارف نامدار باشد.