صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۶۶۷۷۷
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۳
چشمه حکمت/ 13

استاد عبدالجبار کاکایی در سیزدهمین برنامه «چشمه حکمت» حکایتی از بشر حافی درباره مواسات با فقرا را بیان می‌کند.

به گزارش ایکنا؛ ماه مبارک رمضان به نیمه‌های خود نزدیک می‌شود و سعی می‌کنیم بهره معنوی بیشتری در این روزها و شب‌ها ببریم. استاد عبدالجبار کاکایی در مجموعه برنامه‌های «چشمه حکمت» نکات معنوی را از دل حکایت‌ها و قصه‌های بزرگان ادب فارسی استخراج و تبیین می‌کند. در سیزدهمین برنامه «چشمه حکمت» حکایتی از تذکره الاولیا را می‌شنویم.

 
در کتاب ارجمند تذکرةالاولیاء در شرح مشایخ اهل تصوف درباره بِشر حافی (که گاهی اوقات بُشر حافی هم می‌گویند، اما بِشر حافی صحیح‌تر است) حکایتی نقل شده که تصور می‌کنم با این ایام که ماه رمضان و ایام روزه است، توجه به حال درویشان و مسکینان و کسانی که درمانده‌اند، مناسب باشد. یکی از آداب ماه رمضان تحمل گرسنگی، بخشش و ارزانی کردن به دیگران و احسان کردن است. همانطور که گفته بود؛ نانت را بخش کن و ببخش. در این کتاب درباره شرح احوالات بشر حافی می‌گوید.
 
و نقل از است که؛ هرگز آب نخوردی از جویی که سلطان کنده بود. از بزرگان یکی گفت: یک روز بر بشر شدم، سرمایی بود سخت. او را دیدم برهنه و می‌لرزید. گفتم که: یا با نصر! مردمان در چنین وقت در جامه زیادت کنند بدین سرما و تو جامه برکشیده‌ای؟
 
گفت: درویشان را یاد کردم و آن سخن که به ایشان است و مال نداشتم که به ایشان مواسات کنم. گفتم که باری با ایشان به تن موافقت کنم در سرما.
 
 
ممکن است این نتیجه‌گیری و این نوع از رفتار در نگاه شهروند امروزی و انسان معاصر نوعی جنون یا دیوانگی یا مازوخیسم تلقی بشود که این چه کاری است که وقتی مالی برای بذل و بخشش نداری، اما تنت را برهنه می‌کنی که با آن‌ها همسر و شریک باشی. به نظر می‌آید به قول مولانا؛ «قصه، چون پیمانه است/ معنی اندر او بسان دانه است».
 
ما نباید تصور کنیم که این قصه‌ها عین مصادیق رفتار‌هایی است که باید از ما بروز بدهد اما تأثیر این قصه‌ها در رفتار‌های اجتماعی و اخلاقیات ما، آن امر مهمی است که  باید صورت بگیرد. بی‌شک در قصه بشر حافی هم چنین نکته‌ای مدنظر بزرگانی بوده است که این قصه را نقل کرده‌اند.
انتهای پیام
مطالب مرتبط