عباس یزدانی در گفتوگو با ایکنا، ضمن تشریح پیشینه تاریخی و جایگاه علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران و نقش آن در تربیت اندیشمندان برجسته معاصر، به بررسی دیدگاههای مختلف درباره رابطه علم و دین پرداخت و بر ضرورت اتخاذ رویکرد تلفیقی بهعنوان راهکاری برای عبور از دوگانههای کاذب تأکید کرد.
او همچنین با اشاره به تحولات علوم انسانی در جهان معاصر، از لزوم حرکت بهسوی مطالعات میانرشتهای، توجه به کارآمدی اجتماعی علوم اسلامی و بهرهگیری مسئولانه از ظرفیتهای هوش مصنوعی سخن گفت و نقش رسانهها را در بازنمایی فعالیتهای علمی و تقویت فضای گفتوگوی فکری در دانشگاهها، تعیینکننده دانست.
مشروح مصاحبه را در ادامه میخوانیم و میبینیم:
ایکنا - آقای دکتر یزدانی، بسیار سپاسگزاریم که فرصت ارزشمند خود را در اختیار خبرگزاری قرآن قرار دادید. برای مقدمه و ورود به بحث وحدت حوزه و دانشگاه، ابتدا درباره جایگاه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران در میان دانشکدههای این دانشگاه و نیز قدمت آن توضیح بفرمایید.
دانشکده الهیات و معارف اسلامی در حقیقت یکی از قدیمیترین دانشکدههای دانشگاه تهران است. دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ با پنج دانشکده تأسیس شد که یکی از آنها دانشکده الهیات بود. البته نام این دانشکده در ابتدا «دانشکده علوم معقول و منقول» بود که پس از چند سال، در سال ۱۳۴۳، یعنی حدود ۱۴ سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، به «دانشکده الهیات و معارف اسلامی» تغییر نام یافت.
دانشکده الهیات خوشبختانه مفاخر علمی فراوانی داشته و تأثیرات بسیار گستردهای بر جامعه گذاشته است؛ هم پیش از انقلاب اسلامی، هم در شکلگیری انقلاب و نیز پس از انقلاب. از جمله اساتید برجستهای که در این دانشکده فعالیت داشتهاند میتوان به استاد بدیعالزمان فروزانفر، استاد کاظم عصار، استاد محیالدین الهی قمشهای، مرحوم دکتر مفتح و شهید آیتالله مطهری اساتید اشاره کرد.
همچنین این دانشکده فارغالتحصیلان نامدار بسیاری داشته است؛ از جمله، شهید بهشتی و شهید باهنر که نقشآفرینی آنها در جریان انقلاب اسلامی و پس از آن بر کسی پوشیده نیست. دانشکده الهیات خدمات بسیار زیادی به جامعه اسلامی ارائه کرده و همچنان این مسیر را ادامه میدهد. در حال حاضر، دانشکده الهیات با 1200 دانشجو در شش رشته فعال است که مجموعاً در ۱۲ گرایش و در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری دانشجو میپذیرد. این دانشکده حدود ۷۰ عضو هیئت علمی و نزدیک به ۵۰ تا ۵۵ نفر کارمند دارد و خوشبختانه با این مجموعه، فعالیتهای راهگشا و اثربخشی در حال انجام است.
ایکنا - چه رشتههایی تا مقطع دکتری در این دانشگاه ارائه میشود؟
تمام رشتههای دانشکده الهیات تا مقطع دکتری ارائه میشوند؛ از جمله علوم قرآن و حدیث، تاریخ و تمدن ملل اسلامی، ادیان و عرفان اسلامی، فلسفه و کلام اسلامی، فقه و مبانی حقوق اسلامی و رشته تاریخ که همگی در مقطع دکتری نیز دانشجو میپذیرند. در سالهای گذشته نیز خوشبختانه افرادی که از دانشکده الهیات فارغالتحصیل شدهاند، امروز از اساتید شناختهشده و فعال در سراسر کشور هستند و فعالیتهای علمی ارزشمندی انجام میدهند.
ایکنا - آقای دکتر شما بهعنوان مدیر دانشکده و با شناختی که از فضای فلسفه و علوم انسانی دارید، بیش از بسیاری از ما با مسائل و دغدغههای رشتههای علوم انسانی و اسلامی آشنا هستید؛ مسائلی مانند بازار کار فارغالتحصیلان، کاربردیسازی پژوهشها و نیز محدودیتهایی که در آموزش علوم انسانی و اسلامی وجود دارد. آیا در دانشکده الهیات راهکار یا ایدهای به مرحله اجرا رسیده است که به بهبود این وضعیت کمک کند؟
یکی از نیازهای بسیار جدی که ما در دانشکده الهیات احساس میکنیم و معتقدیم باید تحولی در این زمینه ایجاد شود، حرکت به سمت موضوعات میانرشتهای است. برای مثال، ارتباط میان دین و روانشناسی که در قالب روانشناسی دین یا روانشناسی دینی مطرح میشود، میتواند حوزهای بسیار کاربردی باشد. همچنین ارتباط میان دین و فلسفه، که در قالب فلسفه دین سالهاست در دانشکده الهیات وجود دارد و در حال تقویت آن هستیم.
از سوی دیگر، ارتباط میان دین و جامعهشناسی، یعنی جامعهشناسی دین، و سایر رشتههای میانرشتهای میتوانند بخشی قابل توجه از نیازهای جامعه به علوم انسانی را پاسخ دهند. به نظر من، حرکت به سمت موضوعات میانرشتهای میتواند علوم انسانی را کاربردیتر کند. ما این مسیر را آغاز کردهایم و امیدواریم در آینده بتوانیم آن را توسعه دهیم و رشتههایی را راهاندازی کنیم که جنبه کاربردی آنها بیشتر مورد توجه باشد.
ایکنا - وحدت حوزه و دانشگاه بهعنوان پیوند دو جامعه علمی و فکری همواره مطرح بوده است. به نظر شما، پس از گذشت حدود نیم قرن از پیروزی انقلاب اسلامی، تا چه اندازه در این مسیر موفق بودهایم و دستاوردهای مشخص آن برای جامعه چه بوده است؟
بحث وحدت حوزه و دانشگاه ریشه در موضوع عمیقتری دارد و آن رابطه میان علم و دین است. این بحث در مغرب زمین زودتر مطرح شد؛ زیرا در دورهای از قرون وسطی کلیسا حاکم بود و به دلیل افراطگرایی و جمود فکری برخی از کشیشان، تقابل شدیدی میان کلیسا و یافتههای جدید علمی شکل گرفت. هرگونه کشف علمی جدید محکوم میشد، چراکه تصور میکردند علم با دین در تعارض است. این مواجهه افراطی در نهایت منجر به شکلگیری یک تقابل شدید میان علم و دین، بهویژه در دوره مدرنیته شد. در این دوره، به دلیل تأکید افراطی بر عقلگرایی، بسیاری از آموزههای دینی و وحیانی بیاعتبار شمرده شد.
در جهان اسلام، به دلیل ماهیت عقلانی آموزههای اسلامی، تعارض علم و دین به آن شدت وجود نداشت. با این حال، در قرن بیستم و بهویژه در دهههای منتهی به انقلاب اسلامی، بحث رابطه علم و دین در کشور ما نیز مطرح شد. در آن دوران سالهای 1357، کشور در حال عبور از پیچهای بسیار حساس تاریخی بود و طرح پیوند میان عقلانیت دینی و علوم جدید، نیازمند شجاعت فراوان بود. افرادی مانند شهید مفتح که در ۲۷ آذر ۱۳۵۸ به شهادت رسید، دقیقاً بهدلیل همین رویکرد شجاعانه مورد حمله جریانهای افراطی قرار گرفتند؛ زیرا این پیوند را برنمیتافتند.
در حوزه علم و دین، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ از جمله دیدگاه تعارض، دیدگاه استقلال، دیدگاه گفتوگو و دیدگاه تلفیق. دیدگاه تعارض که کلیسا ان را پیگیری میکرد معتقد است که پیشرفت علم باعث تضعیف دین میشود و بالعکس. دیدگاه استقلال که بر جدایی قلمرو علم و دین تأکید دارند و هر دو طیف را دارای دو قلمرو متفاوت میدانند و هر کدام در قلمرو خود دارای اعتبار هستند. دیدگاه گفتوگو بر تعامل و دیالوگ میان این دو حوزه تأکید میکند و هم اندیشی و هم افزایی علم و دین را هدفی برای رسیدن به سعادت انسان برای رفع نیازهای مادی و معنوی انسان میدانند.
امروزه حتی دانشگاههایی با رویکرد کاملاً فنی و فناوریمحور، مانند مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) در ایالات متحده آمریکا، به ضرورت حضور علوم انسانی و فلسفه پی بردهاند. ایجاد و توسعه رشتههای فلسفی و علوم انسانی در چنین دانشگاههایی نشان میدهد که نیاز به این حوزهها برای آنان به یک ضرورت جدی و درونی تبدیل شده است. این تجربه بیانگر آن است که پیشرفت علمی بدون توجه به بنیانهای معرفتی، اخلاقی و فلسفی امکانپذیر نیست و ما نیز ناگزیر از بازاندیشی در جایگاه علوم انسانی در نظام علمی خود هستیم.
رویکرد چهارم دیدگاه تلفیق بوده، که به نظر من دیدگاه جامعتری است، طرفداران این دیدگاه علم و دین را مکمل یکدیگر میداند و معتقدند یافتههای علمی میتوانند به آموزهها دین و تببین آن کمک کنند. بر همین اساس، در دیدگاه «تلفیق» در نسبت علم و دین، تأکید بر آن است که این دو حوزه نه در تقابل، بلکه بهعنوان دو نهاد معرفتی مکمل یکدیگر تلقی شوند. علم میتواند با یافتهها و اکتشافات جدید خود به فهم، تبیین و حتی گسترش آموزههای دینی کمک کند و در مقابل، دین نیز با ارائه چارچوبهای معنوی و اخلاقی، مسیر علم را انسانیتر و هدفمندتر سازد.
بهعنوان نمونه، دستاوردهای نوین زیستشناسی میتوانند در تقویت برخی براهین کلامی، از جمله برهان نظم، نقش مؤثری ایفا کنند. بررسی نظم پیچیده و هدفمند موجود در کدهای ژنتیکی و ساختار DNA نشان میدهد که جهان نمیتواند صرفاً مبتنی بر تصادف و اتفاق شکل گرفته باشد، بلکه از نظم و قانونمندی دقیقی برخوردار است. در این زمینه، تحول فکری آنتونی فلو، فیلسوف شناختهشده غربی، نمونهای قابل تأمل بهشمار میرود. او نزدیک به پنجاه سال در مسیر الحاد قلم زد و آثار متعددی در این حوزه منتشر کرد، اما در پی مطالعات گسترده درباره نظم موجود در DNA و ساختارهای زیستی، به این نتیجه رسید که جهان نمیتواند محصول تصادف باشد و ناگزیر باید دارای خالق و آفریدگار باشد. این تحول فکری نشاندهنده ظرفیت علم در تقویت و تعمیق نگرشهای دینی و نمونهای روشن از امکان همافزایی میان علم و دین است.
علوم تجربی بدون اخلاق و معنویت، قدرت، سلطه، فساد و ظلم تولید میکند و دین بدون بهرهگیری از یافتههای علمی، به جمود و تحجر فکری دچار میشود. نمونههای فراوانی از تأثیر متقابل علم و دین وجود دارد؛ از جمله تأثیر یافتههای زیستشناسی در تقویت برهان نظم، یا تأثیر کشفیات فیزیک جدید در تبیین مدرن مفاهیم دینی برای نسل جوان. بنابراین، حوزه و دانشگاه نیز باید چنین رابطهای داشته باشند؛ نه متعارض، نه منزوی، بلکه مکمل یکدیگراند. بنابراین دیدگاه تعامل و دیالوگ دیدگاه شایستهای در این زمینه هستند.
با این حال، اگر صادقانه بخواهم پاسخ دهم در زمینه تعامل، گفتوگو و هم افزایی بین این دو نهاد و در تحقق واقعی این وحدت چندان موفق نبودهایم. دلیل اصلی آن نوع نگاه معرفتی دو طرف به یکدیگر است. تا زمانی که حوزه و دانشگاه یکدیگر را به رسمیت نشناسند، گفتوگوی واقعی شکل نخواهد گرفت. بسیاری از اقدامات انجامشده جنبه تشریفاتی و سیاسی داشته و کمتر شاهد دستاورد معرفتی و تمدنی بودهایم.
ایکنا - از پاسخ روشنگر و متقن شما که به دور از تعصب بود سپاسگزارم. اکنون با توجه به تأکیدی که بر فقدان معرفت متقابل میان دو نهاد حوزه و دانشگاه داشتید، به نظر شما مهمترین موانع شکلگیری این معرفت چیست و این موانع چگونه در طول سالها برطرف نشدهاند، چرا که به نظر میآید ما موانع را میشناسیم و از آن آگاهیم. از سوی دیگر، چگونه است که شهید آیتالله مفتح بیش از ۴۶ سال پیش با درک این مسئله، اقداماتی عملی در مسیر وحدت حوزه و دانشگاه انجام دادند، اما امروز با وجود گسترش کمی و نهادی هر دو مجموعه، همچنان این وحدت به معنای واقعی کلمه محقق نشده است؟
به دیدگاه من، وحدت حوزه و دانشگاه به این معناست که میان این دو نهاد، تعامل، همافزایی و هماندیشی واقعی شکل بگیرد تا بتوانند مکمل یکدیگر باشند. البته باید توجه داشت که «دیالوگ» و «گفتوگو» فرع بر این موضوع است که این دو نهاد یکدیگر را به رسمیت بشانسند؛ این موضوع صرفاً به همنشینی و برگزاری نشست محدود نمیشود؛ گفتوگو زمانی معنا پیدا میکند که دو طرف، پیشاپیش یکدیگر را به رسمیت شناخته باشند. اگر ما طرف مقابل را به عنوان یک نهاد معتبر و ضروری نشناسم، اساساً نمیتوانیم وارد گفتوگوی واقعی با او شویم.
در چنین حالتی، حتی اگر گفتوگویی شکل بگیرد، صرفاً ظاهری و غیرواقعی خواهد بود. در این چارچوب، هم حوزهها و حوزویان باید دانشگاه و دانشگاهیان را به رسمیت بشناسند و هم دانشگاهها باید جایگاه و ضرورت حوزه را درک کنند. متأسفانه در دهههای گذشته، نوعی نگاه بدبینانه متقابل هم از سوی برخی دانشگاهیان نسبت به حوزه و هم از سوی بخشی از حوزویان نسبت به دانشگاه وجود داشته است و ما توفیق چندانی در اصلاح این نگاهها نداشتهایم. اگر این نگرشها تصحیح شود، بسیاری از موانع برطرف خواهد شد. دانشگاه باید به این درک برسد که حوزه، اخلاق و معنویت یک ضرورت است؛ چراکه اگر یافتههای علمی از معنویت و اخلاق بیبهره باشند منجر به سلطه و قدرت خواهند شد و از آن طرف اگر حوزویان هم به این موضوع اعتنا کنند که یافتههای علمی دانشمندان میتواند در تفسیر، ترویج و تببین آموزههای دینی کمک کند، به پای میز گفتگو خواهند آمد.
وحدت واقعی حوزه و دانشگاه زمانی تحقق مییابد که تعامل این دو نهاد، از سطح نشستها و اقدامات تشریفاتی فراتر رفته و وارد عرصه همکاری، معرفتی و تمدنی شود. اگر دانشگاه و حوزه در تفسیر و تبیین آموزههای دینی به نقطهای مشترک برسند، این توافق میتواند نقش بزرگی در ارتقای فهم دینی و حتی ترویج مؤثر دین در جامعه ایفا کند. با وجود گامهای مثبتی که برداشته شده، مانند واگذاری دروس معارف اسلامی به اساتید و کارشناسان حوزوی، یا حضور نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها برای فعالیت فرهنگی این حرکتها غالباً یکسویه بوده و از سوی حوزه همسطح پاسخ داده نشده است.
علت عمده آن، نوع نگاه ناصحیح و بعضاً بدبینانه میان دو طرف است؛ نگاهی که هنوز اصلاح نشده، این تصور که دانشگاه ذاتاً سکولار یا اساتید آن سکولاریستی هستند، با واقعیت فاصله دارد. در حقیقت، اکثر اساتید در رشتههایی مختلف که حتی با معارف دینی فاصله دارد مانند مکانیک، فیزیک یا شیمی، متدین و پرورشیافته همین نظام آموزشی جمهوری اسلامیاند. اگر این نگاه متقابل تصحیح شود، راه برای همکاری عمیقتر باز خواهد شد؛ همکاریای که میتواند خیرات جدی برای جامعه اسلامی به همراه داشته باشد.
ایکنا- آقای دکتر امروز جهان در سیطره تکنولوژی و ابزارهای پیشرفته قرار دارد و از سویی این سیطره عجین و همراه با کاهش معنویت در همه سطوح بوده است، در این میان هوش مصنوعی در همه عرصههای علمی حضور فعال دارد و پژوهشگران در ایران و سایر کشورها آن را به عنوان مرجع و ابزار پژوهش میپذیرند. اما خطر جدی اینجاست که دادهها و منابعی که این فناوری بر آن تکیه میکند، در حوزه معارف دینی ناقص یا تحریف شده باشد، بهگونهای که حتی آیات قرآن یا احادیث به غلط حذف یا اشتباه ارجاع داده شوند. آیا این وضعیت، میتواند به فرصتی برای همکاری عمیقتر حوزه و دانشگاه تبدیل شود؟
قطعاً همینطور است. هوش مصنوعی یک ماشین است و بر اساس دادهها و اطلاعات عمل میکند. اگر دادهها ناقص یا نادرست باشند، خروجی آن نیز ناقص یا نادرست خواهد بود. بنابراین، اینجاست که ما میتوانیم نقشآفرینی کنیم. اگر در حوزه علوم انسانی و اسلامی، تولید محتوای علمی بهروز و دقیق داشته باشیم و این دادهها را در دسترس قرار دهیم، هوش مصنوعی نیز میتواند در خدمت اهداف متعالی انسانی و دینی قرار گیرد.
در همین راستا، در دانشکده الهیات برنامهریزی کردهایم که از متخصصان دعوت کنیم تا نحوه استفاده صحیح از هوش مصنوعی در پژوهش الهیات را آموزش دهند؛ اینکه چگونه دانشجویان، بهویژه در مقطع دکتری، میتوانند از این ابزار استفاده کنند و در عین حال از آسیبهای آن نیز مصون بمانند. این مسیر، اگر با همکاری و همافزایی طی شود، میتواند بسیار پربرکت باشد.
ایکنا - وضعیت اقبال و تقاضا برای رشتههای مختلف دانشکده الهیات چگونه است؟ کدام رشتهها با استقبال بیشتری مواجهاند؟
برخی از رشتههای ما، به دلیل کاربردیتر بودن و داشتن بازار کار مشخصتر، متقاضی بیشتری دارند؛ از جمله رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی که فارغالتحصیلان آن میتوانند در حوزههایی مانند وکالت و قضاوت فعالیت کنند. در عین حال، رشتههایی مانند علوم قرآن و حدیث، فلسفه و فلسفه دین نیز متقاضیان خوبی دارند. دانشگاه تهران بهعنوان نماد آموزش عالی کشور، همواره محل حضور دانشجویان با رتبههای برتر کنکور بوده و دانشجویان ما از سطح هوشی بالایی برخوردارند. خوشبختانه از این نظر با بحران خاصی مواجه نیستیم.
ایکنا - دانشکده الهیات صاحب نامهای پرآوازهای در عرصه فرهنگی کشور است، برای اینکه سیره علمی مفاخر به جامعه ایرانی معرفی شود، این دانشگاه چه برنامههایی در این زمینه داشته است؟
در سالهای اخیر، برنامههای متعددی برای بزرگداشت اساتید و مفاخر دانشکده برگزار کردهایم؛ از جمله بزرگداشت استاد فروزانفر و برخی دیگر از اساتید برجسته و قصد بر این است که این مسیر را ادامه دهیم و سالانه دستکم دو تا سه بزرگداشت برای مفاخر دانشکده برگزار کنیم تا دانشجویان با الگوهای علمی و فرهنگی خود بیشتر آشنا شوند.
ایکنا- به نظر شما نقش رسانهها، بهویژه خبرگزاریها، چه نقشی میتوانند در تقویت فضای علمی و معنوی جامعه داشته باشند؟
رسانهها میتوانند نقش بسیار مؤثری در بازتاب فعالیتهای علمی و افزایش نشاط علمی و معنوی جامعه داشته باشند. حضور خبرگزاریها در نشستهای علمی، دفاع از رسالههای دکتری و برنامههای پژوهشی میتواند این فضا را از حالت صرفاً تشریفاتی خارج کند. ما آمادگی داریم برنامههای علمی دانشکده را بهصورت منظم در اختیار رسانهها قرار دهیم تا این تعامل بهصورت قاعدهمند و مستمر ادامه پیدا کند. این امر میتواند به ارتقای فضای علمی دانشگاه و جامعه کمک شایانی کند.
یکی از دغدغههای مهم من، کمبود نشاط و شادابی علمی در دانشگاههاست؛ کمبودی که هم در میان اساتید و هم در میان دانشجویان مشاهده میشود. ضروری است برنامههایی طراحی و اجرا شود که این شادابی و پویایی را تقویت کند، بهویژه برای دانشجویان. این ضرورت در دانشکده الهیات محسوستر است، زیرا این دانشکده از پردیس مرکزی جداست؛ پردیسی که همجواری دانشکدهها در آن، بهطور طبیعی فضایی علمیتر و حس آکادمیک قویتری ایجاد میکند. دانشکده الهیات که از سالهای ۵۱ و ۵۲ بنا شده، اکنون در محیطی قرار دارد که اطراف آن دانشکده دیگری مستقر نیست و به همین دلیل، نیاز به برنامهریزی هدفمند برای افزایش نشاط علمی در آن دوچندان است. با توجه به مشکلات اجتماعی و اقتصادی موجود در کشور، تقویت شادابی علمی برای اعضای هیئت علمی و دانشجویان ضرورتی جدی و فوری است.
ایکنا- آیا نکتهای هست که جای آن در این گفتوگو خالی مانده باشد؟
نکته مهم این است که حضور رسانهها در برنامههای علمی دانشکده نباید صرفاً جنبه تشریفاتی و مناسبتمحور داشته باشد. لازم است این حضور، دامنهدار، قاعدهمند و مستمر باشد. برای مثال، پیشنهاد میشود خبرگزاری قرآن(ایکنا) بهصورت رسمی و منظم از دانشکده الهیات، برنامههای علمی هفته آینده را مطالبه کند تا دانشکده بتواند آنها را اعلام و اطلاعرسانی کند. در حوزه علوم قرآنی، دفاعیههای رسالههای دکتری ظرفیتهای ارزشمندی برای بازتاب عمومی دارند. اگر این رویدادها پیشاپیش اطلاعرسانی شوند، امکان تهیه گزارشهای تخصصی درباره موضوعات قرآنی فراهم میشود و فعالیتهای علمی متعلق به این حوزه، دیده و فهمیده میشوند.
بر همین اساس، میتوان نشستها و سخنرانیهای علمی در حوزه علوم قرآن و نیز دفاعیههای دکتری را در قالب یک تقویم منظم اطلاعرسانی کرد تا رسانهها بتوانند پوشش دقیق و بهموقع ارائه دهند. چنین همکاری میتواند به تقویت انگیزه، افزایش مشارکت، و ارتقای نشاط علمی در میان دانشجویان و استادان بینجامد و در نهایت پیوند میان دانشگاه و افکار عمومی را تحکیم کند.