این اثر با موضوع مراسم اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا(ع) برگرفته از متن سخنرانیهای حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان در ماه محرمالحرام ۱۳۸۸ در مسجد سیدعزیزالله شهر تهران است.
«منزلت امام حسین(ع) و یاران و خاندان گرامی ایشان» و «آیین اشک و عزا» دو بخش اصلی این کتاب هستند که در این بخشها با استناد به آیات، روایات و متن زیارتنامهها جایگاه، زندگی و شخصیت امام حسین(ع) معرفی شده است.
خبرگزاری ایکنا، به مناسبت ایام پرسوز و گذار عزاداری سیدالشهدا(ع)، بخشهایی از این کتاب را باز نشر میکند؛ امید اینکه این مطالب بتواند روشنگر عزاداران حسینی در شناخت ابعاد بیشتری از منزلت، شخصیت و زندگی امام حسین(ع) باشد.
در طول تاریخ انسانهای والا مقام و ولایتمدار فراوانی بودند که تا پای جان و آخرین قطره از خون خود از مولا و امام و رهبر الهی خود حمایت نموده و هرگز به فکر جدایی از امامشان نبودند. یکی از این افراد برجسته در تاریخ حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس بود. در واقعه عاشورا افراد زیادی سعی داشتند حضرت ابوالفضل(ع) را از برادرشان حضرت سیدالشهدا و مقام عظمای ولايت جدا کنند. آنان از قدرت فوقالعاده نفوذ و قدرت الهی ایشان آگاه بودند و به خیال خود گمان میکردند اگر ایشان را از حضرت جدا کنند، قدرت و توان حضرت سیدالشهدا کم شده و تسلیم یزید ملعون میشوند و میتوانند بر سپاه سیدالشهدا پیروز شوند.
در واقعه عاشورا از سوی لشکر عبیدالله بن زیاد الله افرادی به پشت خیمههای حضرت ابوالفضل آمده و گفتند: اگر ثروت یا منصب میخواهی بـه تو میدهیم و تو را به سلامت باز میگردانیم اما دست از حمایتِ حضرت سيدالشهدا بردار.
نقشه اصلی آنان این بود که رهبر و امام معصوم را تنها و بییاور کنند تا به راحتی به اهداف شوم خود دست یابند. آنان در کوفه چنان رعب و وحشتی در دلهای کوفیان انداختند که کسی جرئت نداشت به سوی لشکر حضرت سيدالشهدا در صحرای کربلا حرکت کند؛ کوفیان که در گذشته سابقه بیوفایی داشتند و امیرمؤمنان علی(ع) را نیز تنها گذاشته بودند در قبال فرزند ایشان هم این عمل ننگین را انجام داده و امام خود را تنها گذاشتند.
اما حضرت ابوالفضل(ع) هرگز دست از حمایت برادر بزرگوارش برنداشت. ایشان همان کسی بود که وقتی دو دست خود را در روز عاشورا از دست داد فرمود: «والله إن قطعتم يميني/ إنى أُحامى أبداً عن ديني؛ به خدا سوگند اگر دو دست من را قطع کنند/ از دین و آئینم درست برنخواهم داشت».
هنگامی که حضرت سیدالشهدا قصد داشتند از مدینه به سمت مکه و از آنجا به سوی صحرای کربلا رهسپار شوند، افراد زیادی مانع قیام ایشان شدند؛ افرادی همچون عبدالله بن عمر، ابن عباس، محمد حنفيه و حتى عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب کبری به نزد حضرت آمدند و از حضرت خواهش و التماس کردند که این قیام تاریخی را انجام ندهند.
اما حضرت تصمیم خود را برای فدا کردن جان و آبرو و هستی خود را برای حفظ دین گرفته بود و هیچ عاملی نمیتوانست مانع قیام ایشان شود. در این میان، حضرت ابوالفضل(ع) هرگز توجهی به بهانهها و تنگ نظریهای دیگران نکرد. او همواره مطیع فرمان رهبر و امام خود بود و حتی یک پیشنهاد نیز در مورد این موضوع مهم به برادر خویش ندادند.
فرهنگ عزاداری بر سیدالشهدا(ع) وحضرت ابوالفضل(ع) به شیعیان میآموزد که همواره مطیع محض رهبری ائمه اطهار باشیم و فرامین آنها را بدون هیچ بهانه و اعتراضی عمل کنیم تا بتوانیم در روز قیامت در صف سعادتمندان قرار بگیریم.
این سخن درستی است که مقام عصمت به پیامبران و ائمه معصومین منحصر شده است؛ اما حضرت عباس نیز به اندازه ظرفیت وجودیشان از این مقام بهره برد. او به چنان مقاماتی رسیده بود که قلب او آینه تمام نمای جمال جلال و کمال حضرت سیدالشهدا شد. این در حالی است که سن ایشان در حال شهادت تنها 33 سال بوده است و توانست در دوران نوجوانی و جوانی به چنین دستاوردهای مهمی دست یابد.
معصومان نیز به مقام والای معنوی ایشان آگاه بوده و وجود ایشان را گوهری یکتا در نظام هستی میدانستند. نکته دیگر آنکه با کمی تأمل در مورد اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان میتوان فهمید حضرت عباس(ع) در چه شرائط دشواری به این مقامات دست یافتند. حاکمان بنی امیه با دو سلاح قدرت و ثروت مردم را از اهل بیت دور کرده و فقط پوستهای از اسلام در جامعه اسلامی باقی مانده بود. خداوند متعال از این حکومت شیطان گونه به درخت ملعونه تعبیر نموده است و در قرآن مجید می فرماید که: «وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ».
با وجود آنکه پیامبر و مظهر رحمت الهی بوده و در طول ۲۳ سال از مدت نبوت کسی را نفرین نکردند اما وقتی فرزند شیرخوارهای از بنیامیه، به نام مروان بن حکم را مشاهده کرد او را نفرین نمود.
حاکمان اموی، بسیار ظالم و سنگدل بودند و شیعیان را در مضیقه و مشقت فراوان قرار میدادند و شرائط به گونهای رقم خورد که حضرت زینالعابدین(ع) میفرماید در تمام مناطق مکه و مدینه بیست نفر پیدا نمیشود که خاندان ما را دوست داشته باشد.
در زمان حیات مبارک حضرت امام باقر(ع) نیز این شرایط استمرار داشت. شخصی از احوال امام باقر(ع) جویا شد، حضرت فرمود: «أصبحنا خائفين برسول الله(ص)؛ ما به خاطر قرابتی که با رسول خاتم من داریم شبانه روز با ترس و هراس زندگی میکنیم».
امروزه شیعیان میتوانند با آرامش و با طیب خاطر برای حضرت عباس(ع) عزاداری کنند و لباس سیاه بپوشند. در مصائب او اشک ریخته و ناله بزنند به نام ایشان سفره نذری پهن کرده و حوائج خود را از ایشان بخواهند؛ اما شرایط فرهنگی و اجتماعی دوران حضرت عباس(ع) بسیار سخت و طاقتفرسا بود، چراکه موجب انزوای اهل بیت(ع) و پیروان آنها بود و در نهایت سردمداران شیطان صفت بر کرسی حکومت نشستند.
انتهای پیام